آیا شورای سیاستگذاری سینمای کودک می‌تواند باعث رونق این نوع سینما شود؟

شورایی برای سینمای کودک، به نام بچه‌ها یا پیشکسوت‌ها!

یوز ایرانی از نیویورک تا کرمان

یوز ایرانی از نیویورک تا کرمان

با شروع فصل پاییز بعد از مدت‌ها سینمای کودک و نوجوان با اکران انیمیشن «یوز» جانی تازه گرفت. یوز، محصول مشترک مرکز انیمیشن سوره و ویستامدیا، به کارگردانی رضا ارژنگی و تهیه‌کنندگی احسان کاوه اکرانش را از دوم مهر آغاز کرده و تا اینجا توانسته نظر کودکان وخانواده‌ها راباهم جلب کند.این انیمیشن درباره یوزپلنگی ساکن نیویورک است که در پی هویت اصلی خود به ایران سفرمی‌کندو ماجراهایی برایش رقم می‌خورد.
کد خبر: ۱۵۲۰۷۱۲
نویسنده نسرین بختیاری - گروه فرهنگ
 
این انیمیشن نگاهی به گونه در حال انقراض یوزپلنگ ایرانی دارد و در عین حال به مسائل و موضوعات دیگری از قبیل خانواده، محیط‌زیست و بازگشت به هویت اصلی تکیه دارد. رضا ارژنگی کارگردان این انیمیشن پیش از این کارهای تبلیغاتی تک استیک و تیرکس با تکنیک سه‌بعدی در کرمان انجام می‌داده و پس از آن هم سریال انیمیشن «رانندگان کوچک» را در ۵۲ قسمت برای شبکه استانی فارس ساخته است. در گفت‌وگویی که با این کارگردان انیمیشن انجام دادیم از چگونگی شروع و بسط و گسترش آن سؤال پرسیدیم. 

چطور گروه با ایده شما هماهنگ شدند تا بدون فاصله گرفتن از ذهن شما آن را اجرا کنند؟
به این فکر می‌کردم که برای یک انیمیشن کودک‌پسند چه ایده‌ای بدهم. نمی‌خواستم سراغ شخصیت‌های انسانی بروم، چون با انتقادات زیادی روبه‌رو می‌شویم. بنابراین، سراغ یک گونه جانوری رفتم که در ایران خاص و کمیاب باشد و به نام ایران شناخته شود. یوز ایرانی به‌دلیل نادر بودن و در خطر انقراض بودن، تنها انتخاب بود. من ابتدا با هزینه خودم کار را شروع کردم. تصمیم گرفتیم چهره و اندام یوز خلاف کلیشه‌های موجود در ایران که به‌عنوان مثال، حیوانی لاغر، عضلانی و چابک است، باشد. ما همه این قواعد را معکوس کردیم و یوز را تپل و غریب در آمریکا نشان دادیم. بعد از آن، شکل دادن به درام داستانی خیلی سخت نبود. حتی یک تریلر یک دقیقه و بیست ثانیه‌ای با هزینه خودم ساختم تا ایده فقط روی کاغذ نباشد و برای ارائه تصویری داشته باشم. این خیلی کمک کرد، هرچند آن تریلر از نظر طراحی و کیفیت با کار نهایی خیلی متفاوت است اما به سرمایه‌گذار نشان داد که می‌دانیم چه می‌کنیم. 

پس این ایده را با سازمان سینمایی سوره مطرح کردید؟
بله‌؛ ابتدا قرار بود با آقای مسعود صفوی، تهیه‌کننده «شکرستان»، همکاری کنیم اما به نتیجه نرسید‌یم تا این‌که دوستم، شروین فضلعلی‌‌زاده از سازمان سینمایی سوره، تماس گرفت و گفت شنیده‌ام با مسعود صفوی به نتیجه نرسیده‌اید. تأیید کردم و گفتم باید کار را جای دیگری معرفی کنم. او گفت لازم نیست، فردامستقیم به سوره بیا.در آن زمان، آقای احسان کاوه، مدیر مرکز انیمیشن سوره، کار را در سینمای اختصاصی‌ مشاهده کرد و همان لحظه گفت قرارداد می‌بندیم و شروع می‌کنیم. 

برای انعکاس یوز ایرانی در انیمیشن، چقدر تحقیق کردید و چه مکان‌هایی را از نزدیک دیدید؟
ما به دشت توران رفتیم و یوز را از نزدیک دیدیم. همچنین به آبشار کشیت در شهداد کرمان رفتم. در انیمیشن شکافی در وسط کویر نشان داده می‌شود که سرسبز است و آبشار دارد و این واقعی است.  آنجا گرم‌ترین نقطه کره زمین با دمای نزدیک به ۶۰ درجه در تابستان است. وقتی از شکاف دره وارد می‌شوید، انگار در جنگل استوایی یا شمال ایران هستید اما وقتی بیرون می‌آیید شاهد کویری خشک و بی‌آب و علف هستید. این پدیده یکی از شگفتی‌های کویر لوت محسوب می‌شود. من در کرمان زندگی می‌کردم و این مکان‌ها را از نزدیک دیده بودم، به همین دلیل آن را طراحی کردیم و کانسپت‌هایی را به‌دست ‌آوردیم و بعد  المان‌های سینمایی را به آنها اضافه کردیم. برای طراحی، باید آناتومی یوز، تعداد مفصل‌ها، نحوه راه رفتن و محیط‌زیستش را دقیق می‌دانستیم که همه آنها را در مرحله تحقیق و توسعه به‌دست ‌آوردیم. در همه انیمیشن‌ها، بخش تحقیق و توسعه از روز اول ضروری است. ما هیچ‌چیز نداشتیم، حتی نمی‌دانستیم مفصل‌های یوزپلنگ چطور کار می‌کنند. بنابراین، باید از نزدیک می‌دیدیم و عکس‌ها و تصاویر اینترنتی کافی نبودند. وقتی از نزدیک آبشار کشیت را دیدیم، باورمان شد که چنین جای سرسبزی در وسط کویر وجود دارد. این عینیت به ما کمک کرد تا با اطمینان کار را انجام دهیم. 

متوجه چه موضوعی در فرآیند ساخت انیمیشن یوز شدید که برای‌تان خیلی جالب بود؟
اطلاعاتی که قبل از ساخت یوز داشتم، مثل اطلاعات عمومی مردم بود اما چون باید آناتومی یوز و محیط‌زیستش را دقیق طراحی می‌کردیم، از نزدیک دیدم. شاید باورش برای شما سخت باشد اما خیلی وقت‌ها فکر می‌کنیم دانستن بعضی چیزها بدیهی هستند و همه آنها را می‌دانند اما من قبل از ساخت این انیمیشن نمی‌دانستم که یوز ایرانی سریع‌ترین حیوان چهارپای دنیاست. نمی‌دانستم جایی در کرمان به نام آبشار کشیت وجود دارد که وقتی از داخل آن فیلم یا عکس می‌گیرید، انگار در جنگل‌های استوایی یا شمال ایران هستید اما به محض این‌که با پهپاد یا خودتان از آن شکاف بیرون می‌آیید، می‌بینید که اطرافش کویر است. این واقعا دیوانه‌کننده است. این تحقیق و توسعه من را با مسائلی آشنا کرد و متوجه شدم در کشورمان چه جاهای عجیب و غریب و جالبی وجود  دارد. هنگامی که گردشگران از شمال به جنوب ایران سفر می‌کنند و دلیل سفرشان را جویا می‌شویم، می‌گویند از شمال خسته شده‌اند. با بازدید از چابهار یا کوه‌های مریخی سیستان، درمی‌یابند که ایران کشوری چهارفصل است و هر منطقه‌اش ویژگی‌های منحصربه‌فردی دارد. مشاهده پدیده‌های طبیعی از نزدیک، شگفتی‌های این سرزمین را آشکار می‌کند. برای مثال، چابهار و کوه‌های مریخی سیستان، آدم را متحیر می‌کنند. همچنین، قلعه‌ای که با آب احاطه‌شده و دروازه‌اش با زنجیر بالا و پایین می‌رفته یا باغستان‌هایی که روزها در آن کار می‌کردند و شب‌ها برای استراحت به بندر می‌رفتند، نمونه‌هایی از این شگفتی‌ها هستند. این تجربه‌ها دیدگاه گردشگران را تغییر می‌دهد و دیگر تنها به شمال فکر نمی‌کنند. 

لهجه‌ها در یوز، به‌ویژه صدای پیرمرد در انیمیشن انگار آن را از یکنواختی خارج کرده است. آیا به نظرتان یوز می‌توانست لهجه‌ای ترکیبی از انگلیسی و فارسی داشته باشد؟
ایده بسیار جالبی است. اگر زودتر به این فکر می‌رسیدم، می‌توانستم کلمات انگلیسی نزدیک به فارسی را در فیلمنامه بگنجانم. گاهی پیشنهادی از بیرون مطرح می‌شود که می‌تواند ۳۰ دقیقه پایانی فیلم را، که شاید کمی یکنواخت شود، با چند شوخی جذاب کند. از آنجا که داستان در آمریکا رخ می‌دهد، منطقی بود که یوز انگلیسی صحبت کند، همان‌طور که چاق بودنش با تصویر واقعی یوز در ایران تناقض دارد. حتی امکان این وجود داشت که آخر فیلم کمی لهجه کرمانی هم به یوز بدهیم. در مورد صدای پیرمرد نیز باید بگویم که خود حامد عزیزی در دو نقش یعنی دایی هوشنگ و یوز، درخشان ظاهر شده و صداپیشه هردو شخصیت است. او اصالتا لر است اما در خلق لهجه‌ها استعدادی بی‌نظیر دارد. در استودیو به حامد می‌گفتم که کلمات را چطور کرمانی ادا کند. او همان لحظه کلمات را با لهجه کرمانی و با اقتدار می‌گفت و وقتی می‌بینید، باور نمی‌کنید که برای اولین‌بار کرمانی صحبت می‌کند. این استعدادش خیلی جذاب بود و به شخصیت یوز وجه خاصی داد. 

از کدام شخصیت انیمیشن خارجی برای ترسیم یوز کمک گرفتید؟
این شخصیت به پاندای کونگ‌فوکار نزدیک‌تر بود، چون او هم به خاطر چاقی‌ نمی‌توانست جنگجوی اژدها باشد، ولی آرزویش را داشت. 

انیمیشن را با همکاری چند نفر ساختید؟
ایده اولیه به‌طور معمول به ذهن یک نفر می‌رسد اما برای توسعه و اجرا، حدود ۳۰ تا ۳۵ نفر انیماتور داشتیم. گروه اصلی ما شامل من، آقایان احدی، جعفری و محمود محمدی از اصفهان بودند. در مجموع ۴۰ نفر و یک گروه خیلی کوچک بودیم. ساخت انیمیشن حدود دو سال و چهار ماه طول کشید. استوری‌برد هم داشتیم و آقای امین قرایی از کرمان آن را در دوران کرونا انجام داد؛ در آن دوران کار متوقف شده بود اما دو سال‌و‌نیم پیش‌تولید به‌طور کامل شروع و تا چند روز پیش تمام شد. 

انیمیشن کوتاه هم شد؟
۵ دقیقه از فیلم را به خاطر مخاطب کوتاه کردم تاملال‌آور نشود. به‌عنوان مثال، در۱۰‌دقیقه اول، خواستم سریع به سمت فرودگاه بروند، چون به‌طور طبیعی مخاطبان کودک و نوجوان امروز کم‌حوصله هستند. 

بازخورد مخاطبان نسبت به تماشای فیلم چطور بود؟
انتظار خنده بی‌وقفه نداشتم، چون همزمان با ما، فیلم‌های کمدی دیگری هم اکران شدند. وقتی برای کودکان کار می‌کنید، چه در کلام و چه از نظر بصری، باید محدودیت‌هایی را رعایت کنید. نمی‌خواستم دخترم یا دیگر بچه‌ها با بعضی اصطلاحات و موضوعات آشنا شوند. هنگام نوشتن، عدالت‌خواهی را برای خودم معیار قرار دادم. خیلی مراقب بودیم که برای بچه‌ها مناسب باشد، چون نمی‌خواستیم با شوخی‌های نادرست یا ابتذال آنها را بخندانیم. در حال یادگیری این موضوع هستیم که کارهای بعدی پویاتر، شلوغ‌تر و تمیزتر باشند. کمدی موقعیت را ترجیح می‌دهیم، نه شوخی‌های کلامی. به‌جز این، نمی‌توانیم فیلم را با «داستان اسباب‌بازی» که با ۱۲۰۰ نفر و بودجه کلان ساخته شده، مقایسه کنیم.

خانواده همه چیز است
رضا ارژنگی درباره اهمیت خانواده در انیمیشن یوز به جام‌جم گفت: معیارم این بود که هرچه برای خودم می‌پسندم، برای بچه‌های دیگران هم بخواهم. هدفم این بود که خانواده در داستان نقش پررنگی داشته باشد. اگر در نیویورک تنها و همدمی نداشته باشید و دوستان‌تان موش‌ها و گربه‌های زباله‌گرد باشند، فقط در آغوش خانواده می‌توانید از تنهایی و افسردگی رهایی یابید. خانواده تنها نهادی است که شما را به خاطر خودتان دوست دارد، در حالی که موش‌های فیلم فقط برای غذا با یوز معاشرت می‌کردند، نه برای عاطفه و دوستی. در پایان، خانواده‌ یعنی دلبر که به یوز گفت: «اگه زنده بمونم، با هم ایران‌گردی می‌کنیم.»
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰