به این بهانه با این کارگردان و نمایشنامهنویس درباره معضلات گروههای تئاتر ازجمله نبود سالنهای مناسب و استاندارد به گفتوگو نشستهایم.
با توجه به نارضایتی شما نسبت به افزایش اجارهبهای سالنی که درحالحاضر فردریک را روی صحنه بردهاید چرا این نمایش را در سالن خصوصی اجرا نکردید؟ این سؤال را از این جهت مطرح میکنم چون نمایش در دور اول با موفقیت زیادی روبهروشد، بنابراین اجرای مجدد آن در یک سالن خصوصی چیزی از اقبال مخاطب نسبت به آن کم نمیکرد.
من از اجرا در تالارهای خصوصی خاطره خوشی ندارم، علیرغم اینکه معتقدم امروز سالنهای دولتی همان عملکرد سالنهای خصوصی را دارند؛ یعنی همانطور که سالنهای خصوصی در سود و زیان گروههای تئاتری شریک نیستند و فقط به درآمد خود فکر میکنند و سرنوشت و آینده هنری یک گروه برایشان اهمیتی ندارد، در سالنهای دولتی هم شرایط به همین شکل است. درواقع ما محکومیم که با هزار مشقت یک تئاتر را تولید کنیم بیآنکه از نظر سالن مورد حمایت قرار بگیریم. از طرفی، وضعیت اغلب سالنهای خصوصی به لحاظ ایمنی، فنی، اجرایی، نور، عمق، صدا، اتاقهای پشتصحنه و ... فاجعه است و بشخصه ترجیح میدهم از اجرا در این سالنها پرهیز کنم.
باایناوصاف، به نظر میرسد تنها سالن استاندارد از جهاتی که اشاره میکنید همین سالن تالار وحدت باشد.
بله، اگرچه تالار وحدت هم بهدلیل حجم انبوه اجراهای موسیقی و تئاتری، امروز تبدیل به سالنی خسته، فرسوده و در حال فروپاشی شده، اما تنها جایی است که فعلا از استانداردهای لازم و نسبی برخوردار است. هرچند اجارهبهای این سالن با مبلغ شبی ۵۶میلیون تومان برای گروههای تئاتری مثل ما به معنی واقعی کمرشکن است. این درحالیاست که سالنهایی از این دست نباید فقط به بنگاههای درآمدزایی تبدیل شوند و از همه مهمتر، هر نمایشی در این سالن اجرا شود. اخیرا متوجه شدهام یک نمایش ضعیف قرار است بهزودی در این سالن اجرا شود. تالار وحدت زمانی عرصه اجرای نمایشهای فاخری چون «شکار روباه»، «سقراط» و آثار درخشان استاد سمندریان بوده است و طبعا نباید به بهای منافع مادی، در اختیار تئاترهای ضعیف قرار بگیرد. روی این اصل، از وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی درخواست دارم تا به این حیطه ورود کند و به کمک معاونین مربوطه، مقابل آشفتگیای که درحالحاضر در زمینه اجرای تئاترهای فاقد کیفیت در سالنهای درجه یک افتاده ورود کند.
خاطرم هست در سالهای گذشته اغلب هنرمندان تئاتر به این مسأله اشاره داشتند که ضرورت دارد تئاتر خصوصی پا بگیرد، درحالیکه امروز با شکلگیری این تئاتر، همچنان اهالی این حوزه گلهمندند که چرا دولت به این حوزه توجه نمیکند.
آنچه امروز در تئاتر ما اتفاق افتاده را نمیتوان تئاتر خصوصی نامید و اصلا این مقوله هنوز به لحاظ سازوکار در کشور ما جا نیفتاده است. آنچه واضح است اینکه دولت بهطورکلی خود را از حمایت تئاتر کنار کشیده است. چه کسی گفته که دولت نباید در تئاتر حضور داشته باشد و آن را به حال خودش رها کند؟ کما اینکه در همه جای دنیا، دولت حضور پررنگی در حمایت از تئاتر دارد. نمونه آن کشور ترکیه است که نهتنها در ایام کرونا به تئاتر دولتی سوبسید میداد که از تئاترهای خصوصی هم حمایتهای لازم را بهعملآورد تا از دوران سخت بیماری کرونا عبور کنند و به حیاتشان ادامه دهند. پس این اشتباه است که فکر کنیم دولت باید دست از سر یک امر فرهنگی مانند تئاتر بردارد. اگر اینطور است باید انتظار داشته باشیم دولت آموزش و میراث فرهنگی را هم که زیرشاخه فرهنگ و ادب یک مملکت هستند رها کند. آنچه مسلم است اینکه دولت باید از تئاتر دولتی حمایت کند و در کنار آن حواسش به تئاتر خصوصی هم باشد تا از پا درنیاید.
یک سؤال هم درباره ضرورت بازاجرای برخی نمایشها داشتم. البته تأکید میکنم که این موضوع بههیچوجه یک ایراد محسوب نمیشود. در سالهای اخیر شاهد بودهایم که برخی کارگردانان، تجربههای موفق اجراهای پیشین خود را تکرار میکنند، در حالی که میتوانند آثار جدیدی را روی صحنه ببرند. با توجه به تجربه مشابه شما در این زمینه دیدگاهتان چیست؟
نمایش فردریک را ابتدا در سالن اصلی تئاتر شهر به روی صحنه بردم. پس از آن، نمایش «اینک انسان» را اجرا کردم و اکنون برای دومین بار فردریک را روی صحنه بردهام.در سراسر جهان، نمایشهایی که مورد استقبال مخاطبان قرار میگیرند، تا زمانی که همچنان تماشاگر داشته باشند، قابلیت بازاجرا دارند. این آثار درواقع سرمایههای اقتصادی گروههای تئاتری محسوب میشوند و مادامی که مخاطبان برای خرید بلیت اقبال نشان دهند و مکان مناسبی برای اجرا در دسترس باشد، میتوانند بارها روی صحنه بروند.مثل این میماند که ما یک محصول خوراکی باکیفیت تولید کرده باشیم ولی فقط در بازه زمانی کوتاهی ارائه شود و بعد از مدتی،عرضه آن را قطع کنیم. محصول فرهنگی هم مانند یک خوراک روحی است. در کشورهای دیگر، برخی نمایشها گاه تا ۱۰سال روی صحنه اجرا میشوند. بنابراین، بازاجرای چندباره یک تئاتر نهتنها ایرادی ندارد، بلکه نشاندهنده توانایی آن اثر در جذب مخاطب از منظر تکنیک، روایت و سایر مؤلفههای هنری است.
به نظر شما با توجه به کارنامه تئاتریمان در چهار دهه اخیر چقدر از ظرفیت اقتباسهای جهانی بهره گرفتهایم؟
البته باید این نکته را اضافه کنم که فردریک اقتباس نیست، درواقع من متن امانوئل اشمیت را کارگردانی کردم، ضمن اینکه اگر میخواستم این نمایشنامه را بهطور کامل اجرا کنم، چندین ساعت طول میکشید که از حوصله مخاطب خارج بود. در نتیجه بیآنکه دست به متن بزنم آن را برای مخاطب امروز تنظیم کردم. باوجود این، در این سالها ما نمایشهایی را روی صحنه بردهایم که اقتباس بوده و توسط نویسندگان بزرگ دنیا نوشته شدهاند. یا در مواقعی پیشآمده که خودمان دست به اقتباس زدهایم. در سالهای قبل اقتباس از متون خارجی در تئاتر به گستردگی امروز نبود و در سالهای اخیر بیشتر شاهد این مسأله هستیم. شاید به این خاطر که متون تالیفی برای دریافت مجوز با سختگیریهای متعددی روبهرو میشوند، در نتیجه کارگردان ناچار است به سمت اقتباس برود. یادم میآید یکبار با استاد چرمشیر درباره اقتباس در تئاتر صحبت کردیم. او اعتقاد داشت که هنوز این مبحث در کشور ما تبدیل به یک جریان نشده است. بههرحال، اقتباس در تئاتر ما در این دو دهه اخیر بهصورت جدی پیگیری میشود و به تبع آن، آثار ارزشمندی هم روی صحنه رفته است.
اگر ممکن است درباره خلق آثاری با درونمایه هویت ملی هم صحبت کنیم و اینکه اساسا چطور میتوان در این مسیر تولیدات پرباری ارائه کرد.
سالهاست هروقت صحبت از هویت ملی میشود، میگوییم برای نهادینهشدن این مسأله باید از ادبیات کلاسیک و فرهنگ کهن بهره بگیریم ولی متاسفم که دستکم در عرصه تئاتر تمام اینها شعاری بیش نبوده است. هویت ملی به این معنی نیست که بعد از جنگ ۱۲ روزه، پوسترهایی ازاسطورهها و قهرمانان ملی را درسراسر شهر نصب وبا یک شور وهیجان مقطعی تصور کنیم که هویت ملی را گرامی داشتهایم. این کارها مقطعی و شبهتبلیغاتی است، وگرنه کارکردن روی هویت ملی عمق بیشتری را میطلبد. درواقع ما برای چنین کاری، میبایست از خیلی وقت پیش مانند کشورهایی چون چین و ژاپن در حفظ ارزشهای ملی، تاریخی و سنتها و باورهایمان فعالتر عمل میکردهایم. آیا تابهحال دیدهایم که فرهنگ چین منسوخ شده باشد؟ نه؛ آنها تمام ارزشهای خود را پاس میدارند و میکوشند هرآنچه که جزئی از فرهنگشان است را به ملتهای دیگر هم صادر کنند. کما اینکه در سالهای اخیر به یک مجلس تعزیه برخوردم که یک اژدهای چینی درآن استفاده شده بود! تردیدی نیست که هویت ملی زمانی در بطن جامعهمان جاری و ساری میشود که در تقویت و انتقال مفاهیمی درباره اساطیرومتون ارزشمندی چون شاهنامه، مثنوی معنوی و ... عملکرد موفقیتآمیزی داشته باشیم و نسل جوان را با فرهنگ دیرینهمان که سرشار از سجایای اخلاقی است آشنا کنیم. ولی باید بپذیریم که امروز جامعه ما به دلیل نپرداختن به این مفاهیم به شکل عمقی از درون دچار مشکل شده است.