در این بستر نو، آنچه بیش از همه تعیینکننده شد، «هزینه فناوری» است: طرفی که توانایی تحمیل هزینه بالاتر بر رقیب را داشته باشد و در عین حال هزینههای داخلی خود را کاهش دهد، برتری نسبی بهدست خواهد آورد. برای کشورهایی که در موقعیت حساس جغرافیایی و ژئوکالچرال قرار دارند، اتخاذ رویکردی یکپارچه و واقعگرایانه ضرورت است؛ رویکردی که دفاع را به معنای سنتی صرفِ انباشت توان نظامی فرو نکاهد و آن را به طراحی یک نظام ملی تابآور و نامتقارن تبدیل کند.
تأمل راهبردی نخست این است که نامتقارنسازی محیط دفاعی باید به محور سیاستگذاری تبدیل شود. نامتقارنسازی یعنی کنار گذاشتن تکیه صرف بر تجهیزات گران و خطوط تهاجمی متقارن و تمرکز بر ظرفیتهایی که با هزینه کمتر، اثر بازدارندگی بزرگتری ایجاد میکند: توسعه توان سایبری و جنگ الکترونیک برای مختلسازی تصمیمگیری دشمن، تولید سامانههای پهپادی ارزان و انبوه برای ضربهزدن هدفمند، و ایجاد شبکههای اطلاعاتی توزیعشده که آسیبپذیری مرکزی را از بین ببرد. این تغییر نگرش هم نیازمند بازآرایی بودجه دفاعی است و هم نیازمند برنامهریزی برای پشتیبانی صنعتی و پژوهشی در داخل کشور؛ زیرا مزیت نامتقارنِ پایدار، محصولِ پیوند صنعت دفاعی بومی و مراکز تحقیقاتی ملی است.
دوم، تابآوری اقتصادی و ساختاری باید در همه برنامههای کلان جای بگیرد. وابستگیهای تکمحوری در زنجیره تأمین، تمرکز زیرساختها در نقاط معدود و تکیه بیحد بر واردات کالاهای راهبردی، همگی کشور را در معرض آسیبپذیری اولیه قرار میدهند؛ بنابراین سیاستگذاری راهبردی باید بر تولید داخلی اقلام کلیدی تأکید کند، تنوع و همپوشانی در منابع تأمین برقرار نماید و ذخایر استراتژیک معقول همراه با پراکندگی جغرافیایی زیرساختها ایجاد کند تا توان بازگشت به وضعیت عادی پس از هر شوک تسریع شود. این کار نهتنها هزینه جنگ را برای مهاجم بالا میبرد، بلکه فاصله زمانی و هزینه بازسازی را برای ما کاهش میدهد.
سوم، بازدارندگی باید فعال و چندوجهی باشد. بازدارندگی صرف نظامی کفایت نمیکند؛ لازم است دیپلماسی هوشمند، اقدامات حقوقی و بینالمللی، عملیات رسانهای هدفمند و تعامل با بازیگران منطقهای و فرامنطقهای بهعنوان مکملهای نظامی بهکار روند. نمایش روشنِ هزینههای سیاسی، اقتصادی و حقوقی هر اقدام تهاجمی میتواند محاسبات طرف مقابل را تغییر دهد. در این مسیر، توانایی تولید روایت تحلیلی دقیق و شفاف در رسانهها و فراهمسازی اسناد حقوقی و فنی برای پیگیریهای بینالمللی، ابزار مهمی برای تضعیف مشروعیت تجاوز و افزایش هزینه آن خواهد بود.
چهارم، سرمایهگذاری در دانش، پژوهش و نیروی انسانی باید در رأس برنامهها قرار گیرد. جنگ آینده تا حد زیادی بر بستر اطلاعات، داده و فناوریهای هوشمند شکل خواهد گرفت؛ بنابراین آموزشهای تخصصی، شبکههای پژوهشی میاندانشگاهی، حمایت از شرکتهای نوپا در حوزه فناوریهای امنیتی و غیرنظامی و ایجاد زیستبوم نوآوری ملی از اهمیت حیاتی برخوردار است. این سرمایهگذاریها علاوهبر اینکه قابلیتهای دفاعی را افزایش میدهد، به شکلگیری صنایع دومنظوره کمک میکند که در شرایط عادی نیز اقتصادی و اشتغالزا خواهند بود.
پنجم، سرمایه اجتماعی و فرهنگی را نباید دستکم گرفت. انسجام اجتماعی، اعتماد به نهادها و ظرفیتهای مدیریت بحران در سطوح محلی، پشتیبان مهمی در برابر جنگهای نامتقارن است؛ زیرا جوامع دارای تابآوری اجتماعی کمتر، هدف عملیات روانی و فرهنگی دشمن قرار میگیرند و هزینه بازسازی در آنها افزایش مییابد. تقویت شبکههای امداد محلی، گسترش آموزشهای همگانی در مدیریت بحران و ترویج گفتمان ملی حول مفاهیم همبستگی و مشارکت عمومی، بخشی از سیاست تابآورسازی فرهنگی است.
اجرای این راهبردها نیازمند یک چارچوب عملیاتی روشن است: اول، بازآرایی بودجه و اولویتدهی منابع بر ظرفیتهای نامتقارن و پژوهشهای دفاعی بومی؛ دوم، تدوین نقشه راه خودکفایی اقلام راهبردی با بازههای زمانی مشخص و معیارهای سنجش پیشرفت؛ سوم، ایجاد مکانیزمهای هماهنگکننده میان وزارتخانهها، دانشگاهها و صنایع برای انتقال فناوری و تجاریسازی دستاوردها؛ و چهارم، طراحی برنامههای آموزشی و جذب نیروی انسانی متخصص در حوزههای سایبری، تحلیل داده و جنگ الکترونیک. همچنین لازم است ساختارهای حقوقی و دیپلماتیک تقویت شوند تا در مواجهه با هر تنشی، امکان فعالسازی ابزارهای بازدارنده غیرنظامی در سطح منطقهای و بینالمللی فراهم باشد.
در پایان، نمیتوان از این نکته غافل شد که دفاع هوشمند نیازمند رویکردی فرابخشی و بلندمدت است. این رویکرد نه صرفا بازتابدهنده نیازهای امنیتی، که بازتولیدکننده ظرفیتهای ملی در اقتصاد، دانش و جامعه است. اگر هدف این باشد که جنگ را برای رقیب گران و برای خود کمهزینه کنیم، باید نظام ملی را طوری طراحی کرد که هم تابآور باشد و هم قادر به تولید هزینه برای مهاجم؛ ترکیبی از نامتقارنسازی، تابآوری اقتصادی، بازدارندگی فعال و سرمایهگذاری در دانش که بهصورت همزمان اجرا شود، تنها راه گذر از تنگنای تهدیدات تکنولوژیکِ امروز و فرداست.