تمرکز بر هنرمندان نوپا، تولید با بودجههای کم اما باکیفیت و نگاهی بومی به محتوا، سیمرغ را به بازوی جوان و خلاق رسانهملی بدل کرد. این مرکز بهدنبال آن بود که با کشف ایدههای تازه، صدای نسل جدید را به آنتن برساند و صحنههایی تازه برای نمایش فراهم کند؛ صحنههایی که پیشتر جایی در کنداکتور رسمی تلویزیون نداشتند. یکی از برجستهترین نقاط قوت سیمرغ، بازگرداندن ژانرهایی مانند تلهتئاتر به تلویزیون بود. آثاری چون «آهسته با گل سرخ» و «سپیدهدم» یادآور روزهایی هستند که تئاتر از قاب تلویزیون به خانهها میآمد. همچنین با توجه به نیاز روزافزون مخاطبان به محتوای سبک و سرگرمکننده، سیمرغ توجه ویژهای به سیتکامها (کمدی موقعیت) نشان داد. تولید آثاری چون «آقای قاضی» و «حکایتهای کمال» نشان داد که این ژانر همچنان میتواند مخاطب را با خود همراه کند.یکی از تصمیمهای هوشمندانه سیمرغ، ارتباط ساختاری با دفتر فیلمنامه سازمان بود؛ امکانی که باعث شد روند توسعه ایده تا تولید، با انسجام بیشتری پیش رود. این هماهنگی میان ایدهپردازان و تولیدکنندگان، از هدررفت منابع جلوگیری کرده و به ارتقای کیفی آثار کمک کرده است.
سیمرغ؛ مکمل، نه رقیب
برخلاف برخی گمانهزنیها، سیمرغ رقیب سیمافیلم یا مرکزصبا نیست؛ بلکه مکمل آنهاست. اگرسیمافیلم مسئول تولیدآثار بزرگمقیاس وصبا، متولی محتوای کودک ونوجوان است،سیمرغ با تمرکز بر جوانان،ژانرهای مغفول وتولیدات بومی، خلأهای مهمی را پوشش میدهد. آثاری چون «چرخ گردون»،«زندگی پس اززندگی»و«جامجم» نمونههایی ازاین تکمیل هوشمندانهاند.
نقطه اوج سیمرغ را میتوان موفقیت سریال «آقایقاضی» دانست. این مجموعه با روایتی متفاوت و استفاده از فضای دادگاه، توانست هم در جذب مخاطب و هم در ارائه محتوای آموزنده، موفق باشد.
همچنین مجموعههایی مانند «دوقلوها در شهر پرستاره» نیز نشان داد که بازآفرینی آثار موفق پیشین همچنان میتواند به جذب مخاطب کمک کند.
سیمرغ همچنین درحوزه مستند وبرنامههای ترکیبی نیز وارد میدان شد. تولید مستندهایی چون «ایرانگرد»، «جمعه سیاه»، «سه روز قبل پرواز» و«پلاک۱۱» با مضامین تاریخی، اجتماعی و خانوادگی، گامی ارزشمند در جهت تنوعبخشی به تولیدات بود.
همچنین برنامههایی چون «جامجم» نیز توانستند تاحدی جای خالی نقد درونی رسانه را پر کنند، هرچند که ادامهیافتن این مسیر نیازمند بازبینی ساختاری است. تلاش سیمرغ برای ورود به عرصه سینمایی نیز قابلتوجه است. تولید آثاری چون «شکلات ششم» و «خوناب» نشان از تمایل این مرکز به عبور از قالبهای تلویزیونی دارد.
موفق در جذب مخاطب و شاخصهای کیفی
از جمله پروژههای شاخص این مرکز، سریالهای «چرخگردون» در دو فصل و«لمندگان» هستند که به تهیهکنندگی سعید مرادی ساخته شدند. مرادی در گفتوگو با جامجم، با بیان اینکه سیمرغ در زمان تحولات ساختاری سازمان صداوسیما شکل گرفت و همزمان با تأسیس ادارهکل فیلمنامه - اکنون به «دفتر متون نمایشی سیما» تغییر نام داده -فعالیت خود را آغاز کرد، میگوید: اما نکته مهم این است که با وجود بودجهای محدود و زمانبندی فشرده،سیمرغ موفق شد آثار قابل قبولی تولید کند؛ آثاری که نهتنها درشاخصهای کیفی بلکه درجذب مخاطب نیز عملکرد خوبی داشتند.قیاس عملکردسیمرغ با سیمافیلم یا سکوهای نمایش خانگی بدون در نظر گرفتن این تفاوتها منصفانه نیست.
در تولیداتی مثل «چرخ گردون» و «لمندگان»، با میانگین زمان برداشت روزانه ۱۰ دقیقه، و برآورد مالی یکچهارم دیگر مراکز، توانستیم سریالهایی بسازیم که از نظر بازیگر، کیفیت تصویر، قصهگویی و تنوع لوکیشن در سطح بالایی قرار داشتند. این یعنی سیمرغ به ایفای ماموریت خود نزدیک شده، آن هم در شرایطی نابرابر.
وی اهداف سیمرغ در میداندادن به کارگردانها و تهیهکنندگان جوان را تحققیافته میداند و میگوید: در سریال «لمندگان»، کارگردان جوانی که تجربه ساخت سریال بلند نداشت، با اعتماد مرکز سیمرغ وارد میدان شد و پروژه را با موفقیت به پایان رساند. در «چرخ گردون» نیز از نویسندگان وعوامل پشتصحنهای استفاده کردیم که کمتر فرصت فعالیت در پروژههای بزرگ داشتند. حتی برخی از کارگردانهایی که سالها از قاب تلویزیون دور بودند، مثل آقای مزدا، دوباره فرصت حضور پیدا کردند. این نشانه روشنی است از اینکه سیمرغ در ایجاد بستر برای جوانها و نیروهای تازهنفس، موفق عمل کرده است. بهجرات میتوانم بگویم سیمرغ با وجود رقابت نابرابر، توانسته جای خود را باز کند. ما با یکسوم بودجه برخی مراکز دیگر، و در بازههای زمانی بسیار فشردهتر، پروژههایی تولید کردیم که حتی در برخی موارد از نظر مخاطب از آثار دیگر پیشی گرفتند. البته من پیشنهاد میدهم که فرآیند نگارش فیلمنامه، مشارکتی باشد و تهیهکننده، کارگردان و مدیر گروه نیز در روند نگارش حضور داشته باشند. تجربه موفق «چرخ گردون ۲» نشان داد که این تعامل باعث بهروزرسانی، افزایش جذابیت و استقبال مخاطب میشود. مرادی با بیان اینکه ماموریت سیمرغ، تولید آثار زودبازده در زمان کوتاه (۲۰ تا ۲۵ دقیقه) است، میگوید: سیتکامها اگر با طراحی درست، لوکیشن محدود و داستانپردازی روزآمد ساخته شوند، قطعا مخاطب دارند. همانطور که «چرخ گردون» و «لمندگان» با وجود محدودیتها، توانستند مخاطب خود را پیدا کنند.
یک تجربه موفق بهنام «آقای قاضی»
سریال «آقای قاضی» در فصل دوم خود به یکی از آثار پرمخاطب تلویزیون بدل شد؛ سریالی که برخلاف جریان غالب آثار نمایشی سیما، نه ستارهمحور بود، نه لوکیشنهای پرتجمل داشت و نه تبلیغات گسترده.با این حال، توانست مخاطب را با خود همراه کند و فصل تازهای از تجربهگرایی در تلویزیون را رقم بزند. گفتوگوی پیشرو با سید حسامالدین حسینی، تهیهکننده این فصل، نگاهی دارد به روند تولید «آقایقاضی»، همکاری با مرکز سیمرغ و تجربهای که شاید بتواند مسیر تازهای برای تلویزیون ایران باز کند. وی با بیان اینکه علت اقبال به «آقای قاضی» را باید در سادگی و نزدیکیاش به زندگی روزمره جستوجو کرد، اضافه میکند: درام چیزی نیست جز زندگی منهای اضافاتش. از سوی دیگر، برخلاف نمونههای مشابه خارجی که افراد واقعی در موقعیت واقعی وارد دادگاه میشوند، در «آقای قاضی» با یک اثر کاملا نمایشی مواجه هستیم. در یک لوکیشن محدود، با امکانات فنی مینیمال اماموقعیتهایی آشنا وقابل لمس. بهنظرم همین سادگی وآشنایی، مهمترین عامل برقراری ارتباط با مخاطب بود. «آقای قاضی» محصول مشترک چند نهاد است. فصل اول این سریال در دورهای پیش از تاسیس سیمرغ شکل گرفت؛ ایده و طرح اولیه در سازمان صداوسیما مطرح شد، بعد هم تولید آن توسط مؤسسه «اوج» آغاز شد. تهیهکننده فصل اول هم فرد دیگری بود اما فصل دوم کاملا تحت مدیریت حوزه هنری و با سفارش مرکز سیمرغ تولید شد. نقش مرکز در این مرحله پررنگ بود. البته نباید نقش دیگران را هم نادیده گرفت. سازمان صداوسیما، چه در قالب شبکه دو و چه از نظر سیاستگذاری، همراهی کرد. همچنین قوه قضاییه نیز با پذیرش ریسک نمایش فرآیندهای دادرسی به شکل نمایشی، نقش مهمی در شکلگیری این پروژه داشت اما به نظرم فراتر از نام نهادها، باید به یک تیم مشخص انسانی اشاره کرد؛ تیمی که با دغدغه مشترک، طی سالها شکل گرفت.
حسینی ادامه میدهد: البته موفقیت یا عدم موفقیت در رسانه، همیشه تابع فرمول نیست. گاهی کاری تمام مؤلفههای فنی درست را دارد اما مورد توجه قرار نمیگیرد. از سوی دیگر، کارهایی هستند که روی کاغذ پر از ایرادند اما دل مخاطب را به دست میآورند. در مورد «آقای قاضی»، فکر میکنم تلفیق موضوعات آشنا، روایت قابل لمس، فضای بسته ولی باورپذیر و صداقت در پرداخت به موضوعات اجتماعی، باعث شد مردم با آن ارتباط برقرار کنند. ولی در نهایت، عنصر «اقبال» همیشه در موفقیت یک کار هنری دخیل است.
سیمرغ، چابک و سریع
وی در خصوص تجربه تولید با مرکز سیمرغ میگوید: مهمترین تفاوت در چابکی مرکز سیمرغ است. زمانی که ما با این مرکز کار را آغاز کردیم، حتی هنوز ساختار رسمیاش بهطور کامل شکل نگرفته بود اما همین جمعوجور بودن باعث شد تصمیمگیریها با سرعت بیشتری پیش برود. در نهادهای دیگر،فرآیند تولید به دلایل مختلف زمانبر است؛ از تصویب تا بودجه، تا دریافت مجوزها. ولی در سیمرغ این فرآیندها سادهتر، مستقیمتر و سریعتر اتفاق میافتد. این چابکی برای تولیداتی از جنس سیمرغ، که زودبازده هستند، یک مزیت بزرگ است. تولید یک سریال، بهویژه در شرایط پیچیده فعلی، همیشه با چالشهایی همراه است اما واقعیت این است که با وجود سختیها، ما در نهایت توانستیم با همکاری و همراهی همه نهادها-از سیمرغ گرفته تا قوه قضاییه، حوزه هنری و صداوسیما-محصولی ارائه کنیم که مورد پسند مخاطب قرار بگیرد. آزادی عمل نسبی وجود داشت اما طبیعتا در چنین پروژهای، حساسیتهایی هم هست، بهخصوص وقتی با موضوعات قضایی، اجتماعی و چالشی سر و کار داریم. در عین حال، همدلی میان تیم تولید و نهادهای حامی کمک کرد تا این موانع را پشتسر بگذاریم.
یک اتفاق امیدبخش در رسانهملی
این تهیهکننده تلویزیونی در مورد ارزیابی خود از عملکرد سیمرغ میگوید: با اطمینان میگویم سیمرغ توانسته فضارابرای تولید آثاری باز کند که پیش از این یا اصلا امکان تولید نداشتند یا تولیدشان بسیار دشوار بود. امروز شاهد تولید سریالهایی هستیم که پیشتر در ساختارهای رسمی صداوسیما جایی نداشتند. این اتفاق، امیدبخش است.وی درمورد پیشنهادش برای تقویتمرکز سیمرغ میگوید:بهنظرم سیمرغ درآغازمسیراست وطبیعتا با چالشهایی مثل کمبوددربدنه کارشناسی ومتخصصان باتجربه مواجه است. حجم تولیدات زیادشده اما هنوز آنقدر نیروهای متخصص جذب نشدهاند که این بار سنگین را بهخوبی تقسیم کنند. اگر مرکز بتواند متناسب با حجم تولید، بدنه کارشناسیاش را توسعه دهد، قطعا خروجیهایش نیز منسجمتر و باکیفیتتر خواهد شد.