عروسک‌ها امید را به دل کویر بردند
متین محجوب از تجربه حضور «می‌خوام به دنیا بیام»در مناطق محروم می گوید

عروسک‌ها امید را به دل کویر بردند

در گرمای سیستان و بلوچستان، جایی که گاه فاصله‌‌ میان روستاها و نزدیک‌ترین سالن فرهنگی ده‌ها کیلومتر است، عروسک‌ها مهمان دیدگان کودکان شده‌اند. گروه نمایش عروسکی «می‌خوام به دنیا بیام» به تهیه‌کنندگی متین محجوب و نویسندگی و کارگردانی بهناز مهدی‌خواه، در هفته کودک سفر خود را از تهران آغاز کرد تا صحنه‌‌ تئاتر را به‌دل مناطق محروم ببرد؛ جایی که لبخند بچه‌ها، روشن‌ترین نور صحنه است.
کد خبر: ۱۵۲۲۱۶۳
نویسنده ملیحه محمودخواه - گروه فرهنگ و هنر
 
تهیه‌کننده این تئاتر می‌گوید: آمده‌ایم تا سهم کودکان این سرزمین از شادی، تخیل و امید را برابر کنیم. عدالت فرهنگی فقط در برنامه‌ریزی خلاصه نمی‌شود بلکه در حضور واقعی ما در میان کودکانی معنا دارد که شاید برای نخستین ‌بار در زندگی‌شان تئاتر را از نزدیک می‌بینند.‌  نمایش «می‌خوام به دنیا بیام» که کاری از حوزه هنری کودک و نوجوان است، سفری شاعرانه از دل قصه‌‌ خلقت تا مفهوم عشق و مادری است؛ روایتی که می‌خواهد به زبان عروسک‌ها، معنای زندگی را برای کوچک‌ترین مخاطبانش بازگو کند. متین محجوب در مورد اجرای این نمایش در استان سیستان و بلوچستان توضیح می‌دهد. 

 چه انگیزه‌ای باعث شد نمایش «می‌خوام به دنیا بیام» را به سیستان و بلوچستان ببرید؟ 
به باور گروه ما، هنر نمایشی فقط نباید در مراکز استان‌ها یا شهرهای بزرگ اجرا شود.ما به‌عنوان عوامل هنری درتحقق عدالت فرهنگی مسئولیت داریم. یعنی همه‌ کودکان ایران فارغ از این‌که درمرکزشهر زندگی می‌کنند یا دورترین نقاط کشور، باید امکان دیدن نمایشی جذاب، مفهومی و بدیع راداشته باشند.سیستان وبلوچستان یکی ازمناطقی است که همواره به‌لحاظ دسترسی محدودتر است. امیدوارم با این تور نمایشی بتوانیم فرصت تجربه هنررابه کودکانی برسانیم که کمترامکان مواجهه باآن راداشته‌اند. «می‌خوام به دنیا بیام»نه تنها نمایش برای کودکان است، بلکه پیام بزرگ‌تری دارد: پیام دسترسی برابربه امید،زیبایی و خلاقیت.
 
چه اهدافی برای این سفر تعریف کرده‌اید؟ دستاوردها و چالش‌ها چیست؟ 
هدف اول رساندن نمایش به مدارس، روستاها و مراکز فرهنگی است. یعنی رفتن به محل زندگی و تحصیل کودک، نه انتظار این‌که کودک به سالن بیاید. هدف دوم‌ ایجاد پیوند اجتماعی با بچه‌هاست؛ این‌که مردم منطقه ببینندهنرکودکانه هم جدی و ارزشمند ا‌ست. هدف سوم‌ ایجاد تأثیر‌ پایدار در فرهنگ محلی است چرا‌که پس از اجرا،گفت‌وگوهایی با مربیان و آموزگاران درباره خلاقیت، تخیل و نقش هنر در رشد کودک برگزار می‌شود. چالش‌ها هم طبیعتا زیاد است: زیرساخت صحنه و امکانات فنی در برخی نقاط ضعیف و حمل و نقل عروسک‌ها کار حساسی است و هماهنگی با مدارس و مسئولان محلی نیاز به زمان دارد‌ اما بازخورد کودکان وقتی عروسک‌ها را زنده می‌بینند، انرژی تمام این تلاش‌ها را جبران می‌کند. 
 
کمی از جزئیات این سفر به سیستان و بلوچستان بگویید. چه برنامه‌ریزی‌ای داشتید و استقبال چگونه بود؟ 
در این تور‌ برنامه‌ریزی کردیم که در مجموع ۳۲ اجرا در شهرهای زاهدان، زابل و سراوان داشته باشیم. هرچند شرایط آب‌و‌هوایی در این روزها واقعا سخت بود و حتی در برخی مناطق مدارس تعطیل شدند‌ اما گروه با همه دشواری‌ها کار را ادامه داد. در بعضی اجراها تا ۷۰۰ کودک در سالن حضور داشتند و آنچه بیش ازهرچیز برای ما ارزشمند بود، شوق و اشتیاق بچه‌ها بود؛ بچه‌هایی که با چشمان درخشان، عروسک‌ها را دنبال می‌کردند و پس از اجرا، برای دیدن و لمس ‌کردن‌شان صف می‌کشیدند. این استقبال‌ برای ما نشانه روشنی است از این‌که عدالت فرهنگی فقط با برنامه‌ریزی ممکن نیست. باید با عشق و حضور واقعی در دل مناطق محقق شود. 
 
بعضی منتقدان می‌گویند هنرهای نمایشی کودکانه بیشتر جنبه سرگرمی دارند. نظر شما در این باره چیست؟ 
معتقدم نمایش کودک وقتی صرفا سرگرم‌کننده باشد و در کنار آن مفهومی نداشته باشد‌ تهی می‌ماند‌ اما وقتی از دل قصه‌های خلقت و تولد به مفاهیمی مثل آفرینش، ارتباط با خالق و جایگاه انسان در طبیعت پرداخته شود، آنگاه سرگرمی تبدیل به آموزش می‌شود. کودک هنگام دیدن نمایش، نه‌تنها می‌خندد‌ بلکه می‌پرسد، فکر می‌کند، احساس می‌کند.این نقطه‌ای است که نمایش کودک به تربیت فرهنگی و رشد ذهنی کمک می‌کند. این نمایش به نویسندگی و کارگردانی بهناز مهدی‌خواه توانسته‌ این هدف را دنبال کند و در خدمت آموزش و رشد باشد‌ نه صرفا تفریح. 
 
چه شد که نمایش به موضوع خلقت رسید و چرا از عروسک برای این روایت استفاده کردید؟ 
خلقت یکی از عظیم‌ترین مفاهیمی است که آدمی همیشه در مواجهه با آن کنجکاو بوده اما وقتی برای کودک صحبت می‌شود، بایدبه زبان قصه‌های قابل فهم وتصویرپردازی تبدیل شود.استفاده ازعروسک به ماامکان می‌دهد تولدگیاهان، پرندگان، دوزیستان و حتی ستارگان را‌ در قالب قصه‌های کوچک و ملموس تجسم کنیم. کودک وقتی عروسک می‌بیند، ذهنش معلق می‌ماند بین خیال و واقعیت. این فاصله بستری فراهم می‌کند که پذیرش مفاهیم بزرگ را با قلب کوچکش امکان‌پذیر سازد. 
 
این نمایش چگونه قصه‌ها را به نحوی در هم می‌آمیزد که هم علمی باشد و هم عاطفی؟ 
ما در هر داستان ابتدا با مرحله‌ای ساده شروع می‌کنیم: تولدیک گیاه، رویش ریشه وبالیدن برگ‌ها.سپس به‌سمت پرنده، دوزیستان و ستارگان می‌رویم. ما از زبان قصه به مفهومی علمی می‌رویم. در پایان، همه‌ این قصه‌ها به یک نقطه مشترک می‌رسند: خالق و نقش او در آفرینش. ما نشان می‌دهیم که هر تولدی، بازتاب اراده‌ خالق است؛ همان پیام تربیتی‌ای که می‌خواهم کودک دریافت کند: زندگی اتفاقی‌ نیست‌ بلکه نتیجه‌ حکمت است. 
 
موسیقی و عروسک‌ها در این نمایش چقدر اهمیت دارند؟ چه ویژگی‌هایی دارند؟ 
موسیقی یکی از ستون‌های نمایش است. ما سراغ ملودی‌های فاخر اما شیرین و کودکانه رفتیم. یعنی موسیقی‌ای که لطیف بوده و ارزش شنیداری داشته باشد. این موسیقی در لحظه‌های انتقال قصه‌ها، تجربه تازه‌ای برای کودک می‌سازد. عروسک‌ها نیز با طراحی خلاقانه و دقیق‌ قرار نیست صرفا زیبا باشند. باید با حرکت و تعامل حس تولد را منتقل کنند. هر عروسک بازتاب اصلی خود قصه است. همگی باید بیانگر فرآیندی زنده باشند. 
 
در خلال قصه‌های خلقت، موضوع مادری هم مطرح می‌شود. می‌توانید درباره این محور بیشتر توضیح دهید؟ 
بخش مهمی از نمایش به مفهومی از مادری و دلسوزی اختصاص دارد: دانه‌ای که گیاه ازآن می‌روید،مادری که پرنده را حمایت می‌کند و در نهایت، مادری که انسان را به زندگی می‌آورد. این مفهوم به کودک کمک می‌کند پیوندی عاطفی با زندگی برقرار کند و معنای ‌محبت خالقانه‌ را لمس کند. در نهایت می‌خواهیم کودک بداند دنیا خانه‌ای ا‌ست که با عشق و مراقبت بنا شده است، نه صرفا صحنه‌ای تصادفی از هستی. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰