دلم خادمی خواست امام رضا(ع) دعوتم کرد
در آستانه ولادت امام رضا(ع) پای صحبت های خادمان مطهر رضوی نشستیم

دلم خادمی خواست امام رضا(ع) دعوتم کرد

در مسیر اربعین همه خادم‌ هستند
روایتی از اشک، عشق و ارادت در موکب‌های بین راه نجف تا کربلا

در مسیر اربعین همه خادم‌ هستند

هر سال در ماه محرم و صفر، دل‌ها بیقرار  و چشم‌ها راهی جاده‌ای می‌شوند که مقصدش کربلاست. مسیر پیاده‌روی اربعین فقط جاده‌ای خاکی میان شهرها نیست. مسیری است که انسان را از خودش عبور می‌دهد؛ از روزمرگی‌ها، تعلقات و خواسته‌های مادی. این راه مدرسه‌ای‌ است برای یاد گرفتن عشق، ادب، ایثار و بندگی. زائران میلیونی که فارغ از قوم، زبان، ‌نژاد و ملیت با یک نیت مشترک راهی مسیر پیاده‌روی اربعین می‌شوند، تصویری زمینی از یک حقیقتی آسمانی‌ هستند.
کد خبر: ۱۵۱۳۰۲۳
نویسنده هانا چراغی - روزنامه نگار
 
در دل این حرکت عظیم، برخی برای خدمت به زائران در مسیرهای پیاده‌روی و در موکب‌های مختلف مشغول خدمت هستند و خود را خادم زوار می‌دانند. کسانی که از سر عشق آمده‌اند تا گوشه‌ای از مسیر را برای دیگران هموار کنند. بعضی‌ها با طبابت، برخی با دمنوش‌های گیاهی و گروهی با توزیع شربت، میوه و غذا و عده‌ای با لبخند و محبت خالصانه. از دید زائران و خادمان مسیر کربلا، موکب‌ها فقط محل اسکان و اطعام نیستند. موکب‌ها قطعه‌ای از بهشتند که در آن محبت جریان دارد. 
برای آنان که خدمت در این مسیر را تجربه کرده‌اند، اربعین تنها یک مناسبت نیست‌؛ تجدید عهدی است با اهل‌ بیت(علیه‌السلام) و هر زائر دریچه‌ای است برای رسیدن به حقیقتی عمیق‌تر. آنان این مسیر را تمرین بندگی می‌دانند‌؛ هر قدم ذکری است و هر زائر فرصتی است برای به‌یاد آمدن. در ادامه این مطلب گفت‌وگویی با دو خادم زوار مسیر پیاده‌روی اربعین داشتیم که جزئیات آن را می‌خوانید. 

توفیقی به نام خادمی سلامت
یاسمین زیوری، پزشک عمومی است که از دوران دانشجویی تاکنون چندین نوبت توفیق حضور و خدمت در موکب‌های مسیر پیاده‌روی اربعین را داشته به چاردیواری می‌گوید: «تاکنون سه بار در این مسیر خدمت کرده‌ام و اگر امسال قسمت شود، چهارمین سال حضورم خواهد بود. با توجه به تعداد بالای زائران، گرمای هوا، مسافت طولانی و فشار جسمی وارد شده به زائران، نیاز به خدمات پزشکی در این مسیر کاملا محسوس است. از طرفی، با توجه به سختی شرایط، طولانی‌بودن مدت حضور و این‌که این خدمت کاملا داوطلبانه و بدون چشمداشت مالی انجام می‌شود، تعداد نیروهای درمانی داوطلب نسبت به حجم نیاز موجود چندان زیاد نیست. همین مسأله موجب شد از همان دوران دانشجویی احساس کنم می‌توانم در این زمینه مفید باشم. جالب است اولین‌بار، نه به قصد خدمت بلکه صرفا برای زیارت در پیاده‌روی اربعین شرکت کرده بودم اما در طول مسیر به خدمات درمانی نیاز پیدا کردم و متوجه شدم دسترسی به این خدمات چندان آسان نیست. به همین دلیل، به‌محض این‌که با موکبی مواجه شدم که خدمات پزشکی ارائه می‌داد، از مسئولان آنجا پرس‌وجو کردم که آیا نیروی داوطلب می‌پذیرند یا خیر. هرچند همان سال از آن طریق وارد همکاری نشدم اما این تجربه انگیزه‌ای شد برای خدمت در سال‌های بعد.»
زیوری از آن دست افرادی است که ترجیح می‌دهد مسئولیتی بر‌عهده داشته باشد تا این‌که صرفا نظاره‌گر باشد: «خدمت در این مسیر، کاری بود که هم دوستش داشتم و هم احساس می‌کردم از عهده‌ام برمی‌آید. نخستین سال، در موکبی متعلق به شهر کاشان که در داخل شهر کربلا مستقر بود، فعالیت کردم. سال دوم در پایانه مرزی مهران و سال سوم در موکب شهرداری مشغول کار بودم. خدماتی که در این موکب‌ها به زائران ارائه می‌دهیم عمدتا شامل درمان گرمازدگی، عوارض خواب در محیط‌های باز، بیماری‌های ویروسی، خستگی شدید، تاول و مشکلات عضلانی است. همچنین بسیاری از زائران به دلیل ابتلا به بیماری‌های زمینه‌ای، در مسیر با مشکلاتی مانند تشدید فشارخون، حملات آسم، آلرژی یا واکنش به نیش حشرات مواجه می‌شوند. زمین خوردن و آسیب‌های فیزیکی ناشی از ازدحام یا خستگی نیز مواردی ا‌ست که گاه به رسیدگی پزشکی نیاز دارد.»
او از حال‌و‌هوای خدمت در موکب‌های اربعین برای‌مان می‌گوید: «تجربه حضور در این موکب‌ها، برای من سراسر خاطره است. با این‌که کار در این شرایط آسان نیست و گرما، فشار جسمی و گاهی تنهایی ممکن است خسته‌کننده باشد اما در روزهای پایانی، نه فقط من بلکه بسیاری از خادمان دیگر هم با دلی پر از دلتنگی، موکب را ترک می‌کنند و تا سال بعد منتظر تکرار این تجربه می‌مانند. حال‌و‌هوای مسیر اربعین بسیار خاص است. میلیون‌ها نفر با ملیت‌ها، زبان‌ها و فرهنگ‌های مختلف، با یک نیت مشترک و مقدس، سختی‌های راه را تحمل می‌کنند. برخی از زائران از نظر مالی در مضیقه هستند اما وقتی می‌بینی حتی آنها هم به آرزوی خود می‌رسند و موفق به زیارت می‌شوند، تأثیرش غیرقابل وصف است. حضور در این جمع، بدون هیچ تمایز طبقاتی، بسیار الهام‌بخش است. بار اولی که در این مسیر حضور پیدا کردم، برایم غیرقابل تصور بود که چنین جمعیتی چگونه هماهنگ و با چنین انسجامی حرکت می‌کنند اما وقتی وارد مسیر شدم، احساس کردم خود انسان به‌نوعی جذب این فضا می‌شود. خدمت در این موکب‌ها، جدا از بعد معنوی در بعد حرفه‌ای هم برایم ارزشمند است. وقتی بیماری با حال ناخوش مراجعه می‌کند و پس از درمان تنها با یک لبخند یا یک دعای ساده قدردانی می‌کند، تأثیر آن بر روحیه‌ام بی‌نظیر است. ممکن است دو هفته‌ای که برای این خدمت صرف می‌کنم از نظر مالی برایم هزینه‌بر باشد چرا که باید شیفت‌هایم را جابه‌جا کنم، برنامه‌های کاری‌ام را تغییر دهم و به‌نوعی کل تقویم حرفه‌ای سال را با آن تطبیق دهم‌ اما حس و حال خوبی که از این خدمت می‌گیرم، ارزش همه‌ اینها را دارد. همیشه مشتاقم این تجربه برایم تکرار شود و همزمان، نگرانم مبادا به هر دلیلی از آن محروم بمانم. امیدوارم امسال هم این توفیق نصیبم شود.»

​​​​​​​خادمی در ایستگاه محبت
محمدمجتبی اجدادی، طلبه‌ای که چندین سال است در موکب‌های اربعین حضور به چاردیواری می‌گوید: «سال‌هاست در زمینه طب سنتی فعالیت می‌کنم و توفیق داشته‌ام در موکب‌های مسیر اربعین به زائران حسینی خدمت‌رسانی کنم‌؛ هم به نیابت از کسانی که تاکنون توفیق زیارت نداشته‌اند، هم از طرف آنهایی که از دنیا رفته‌اند و حتی آنهایی که هنوز به دنیا نیامده‌اند. سال‌های اول، به نیت پیاده‌روی و زیارت به اربعین می‌رفتم اما کم‌کم، راه‌مان به خدمت در موکب‌های کربلا باز شد. در موکب، دمنوش محبت را برای زائران آماده می‌کنم، همچنین در ایستگاه محبت فعالیت داشته‌ام و در زمینه ترویج محبت جهانی تلاش می‌کنم. دمنوشی از گیاهان طبیعی مانند نعناع، پونه، اسطوخودوس، بهار نارنج و... تهیه می‌کنیم و به جای چای، در اختیار زائران قرار می‌دهیم. موکب‌ها خدمات متنوعی ارائه می‌دهند و ما هم می‌کوشیم در حوزه تخصصی خود فعالیت کنیم. گاهی فعالیت‌مان صرفا فرهنگی است و گاهی ترکیبی از خدمات فرهنگی و درمانی ارائه می‌دهیم. دمنوش فقط بهانه‌ای ا‌ست تا زائر مراجعه کند و کمی حالش بهتر شود. خدمات‌مان را با عنوان محبت ارائه می‌کنیم‌؛ مثل ماساژ محبت که در آن به زائرانی که مراجعه می‌کنند، ماساژ درمانی و مراقبت برای مواضع درد و مشکلات جسمی ارائه می‌شود. داروهایی که استفاده می‌کنیم، از نوع داروهای گیاهی است که خودمان آنها را تهیه کرده‌ایم و به لطف امام حسین(ع)، این داروها را با خود به مسیر می‌آوریم. هنگام ساخت داروها، بر آنها روضه خوانده می‌شود و معتقدیم این داروها روح دارند و اثرگذاری‌شان روی زوار فوق‌‌العاده‌ است». 
اجدادی ادامه می‌دهد: «کسانی که برای خدمت‌درمانی آمده‌اند، سعی می‌کنند هر خدمتی از دست‌شان برمی‌آید، ارائه دهند. مثلا اگر کسی دچار تاول در ناحیه پا شده باشد، دارو و پماد مخصوص به او می‌دهیم، یا اگر درد در اعضای مختلف بدن داشته باشد، خدمات تسکین‌دهنده به او ارائه می‌کنیم. همه اینها در واقع بهانه‌ای است برای این‌که یک زائر امام حسین(ع) به ما مراجعه کند و ما این را لطفی از جانب حضرت می‌دانیم که در میان این‌همه جمعیت، به ما فرصت داده تا به زائر او خدمتی کنیم. زائری که مراجعه می‌کند، ممکن است فقط برای درمان نیامده باشد‌؛ گاهی حرفی، ارتباطی، آشنایی‌ای شکل می‌گیرد که ریشه‌اش در همان محبت اهل‌بیت(ع) است. این ارتباط‌ها گاهی حتی بعد از مراسم اربعین، در داخل ایران ادامه پیدا می‌کند. به‌نوعی جرقه‌ این رابطه را امام می‌زند اما ثمره‌اش فراتر از مسیر کربلاست. دلیل اصلی خدمت من در این مسیر، علاقه و ارادت شخصی‌ام به حضرت است. شناختی که از امام حسین(ع) دارم، مرا به این راه می‌کشاند. در واقع، حضرت همه را به‌نوعی به سوی خود جذب می‌کند و هر کس در این مسیر، جایگاه خود در عالم هستی را پیدا می‌کند. دانایی، دارایی و توانایی‌ای که خداوند به ما داده، باید در مسیر امام حسین(ع) به بهترین شکل مصرف شود. این مسیر، فقط یک تجربه ساده نیست. اربعین، یک داستان جهانی و یک رسالت الهی است. نه می‌شود با چرتکه محاسبه‌اش کرد و نه با منطق مادی سنجید. کافی‌ است خودت را در این موج بیندازی‌؛ ادامه‌ مسیر، دست خود امام است.»
این طلبه معتقد است: «هر سال اربعین، امام ما را دوباره به این مسیر می‌کشاند. این داستان، یک عشق است. یک ارتباط جهانی، فراتر از زبان، ملیت و مذهب. وقتی ما فهم صحیحی از اربعین پیدا کنیم و خودمان را با حقیقت آن تنظیم کنیم، می‌توانیم بقیه مردم را هم با امام حسین(ع) آشنا کنیم. کسی که به سبک ایشان زندگی کند، اهل محبت می‌شود و بندگان خدا را دوست دارد، می‌خواهد به آنها کمک کند و دیگر خط‌کشی نمی‌کند که این‌ فرد شیعه است یا سنی، رنگ پوستش چیست یا از کدام کشور آمده است‌؛ ما در مسیر اربعین، یک هدف مشترک داریم. چند سال پیش، در مسیر بغداد به کربلا، مردی از فرانسه که تونسی‌الاصل بود به موکب ما آمد. به عربی از او پرسیدم که آیا ناراحتی یا دردی دارد؟ گفت: بله، کف پایم درد می‌کند. برایش پماد زدم و ماساژ دادم. بعد از چند لحظه گفتم بلندشو و کمی راه برو ببین وضعیت پایت چطور است. وقتی ایستاد و پاهایش را تکان داد، شروع کرد به خندیدن و گفت: دیگر دردی نیست. از من تشکر کرد. به او گفتم: از من تشکر نکن، از امام حسین(ع) تشکر کن‌؛ من که کسی نیستم. همین که حضرت اجازه داده به شما خدمتی کنیم، ممنون او هستم. 
خاطرات زیادی از خدمت در این مسیر دارم و این فقط یکی از آنها بود. واقعیت این است که من بدون امام حسین(ع) نمی‌توانم نفس بکشم. حتی اگر بگوییم امام برای ما مثل آب برای ماهی ا‌ست، شاید هنوز کم گفته باشیم‌؛ وجود ایشان برای ما از اکسیژن هم واجب‌تر است. هر کاری که انجام می‌دهیم، باید برای رضای او و با نیت خدمت به زائرانش باشد.»
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰