در نخستین گام، دین به زندگی انسان معنا میبخشد. یکی از نیازهای عمیق روان انسان، یافتن پاسخ به این پرسشهاست: «چرا زندگی میکنم؟ رنجها برای چیست؟ چه هدفی در این جهان دارم؟» دین با ارائه پاسخهایی روشن و معنابخش به این پرسشها، از بروز بحرانهای وجودی و احساس پوچی جلوگیری میکند. کسانی که جهان را هدفمند و براساس حکمتی برتر میدانند در برابر سختیها و ناملایمات، نگاه عمیقتری دارند و رنج را بخشی ازمسیر رشد وتکامل خود میبینند. این معنا به آنها قدرت تحمل، صبر وامیدمیدهد.یعنی همان چیزی که روانشناسان ازآن بهعنوان تابآوری روانی یاد میکنند.
از سوی دیگر، دین ابزارهایی در اختیار انسان قرار میدهد که به آرامش ذهن و روان کمک میکند. دعا، نیایش، نماز، روزه، ذکر، زیارت و بسیاری از اعمال عبادی، اثراتی مشابه با تکنیکهای روانشناسی نوین مانند مدیتیشن و ذهنآگاهی دارند. وقتی فرد در سکوت و حضور قلب با خدای خود سخن میگوید، درحقیقت در حال تخلیه هیجانات، کاهش اضطراب و تنظیم احساسات درونی خویش است.مطالعات تصویربرداری مغزی نشان دادهاند که هنگام دعا یا مراقبه، فعالیت در بخشهایی از مغز که مربوط به ترس و اضطراب است کاهش مییابد و درعوض، نواحی مرتبط با آرامش و تمرکز فعالتر میشوند.
یکی دیگر از جنبههای مهم دینداری، ایجاد حس تعلق و ارتباط اجتماعی است. کسانی که در جوامع مذهبی فعالیت دارند، احساس تنهایی کمتری میکنند و از حمایت عاطفی بیشتری برخوردار هستند. مراسم جمعی مانند نماز جماعت، شرکت در مجالس دینی، همیاریهای خیریه و حضور در محافل مذهبی، افراد را در شبکهای از روابط انسانی مثبت قرار میدهد. این روابط، نهتنها از بروز افسردگی جلوگیری میکنند بلکه در مواقع بحران مانند بیماری، سوگ یا شکست، پشتوانه مهمی برای فرد ایجاد میکنند.
همچنین دین با آموزش مفاهیمی چون توکل، صبر، بخشش، امید، مسئولیتپذیری و خویشتنداری، به فرد کمک میکند که شخصیت قویتر و پختهتری داشته باشد. این مفاهیم، رفتار فرد را در موقعیتهای دشوار هدایت میکنند و مانع تصمیمات هیجانی، پرخطر یا آسیبزا میشوند. برای مثال کسی که به پاداش الهی باور دارد، در برابر وسوسههای لحظهای راحتتر مقاومت میکند، کمتر دچار پرخاشگری، اعتیاد، خیانت یا خودآزاری میشود. چنین فردی، بهدلیل انسجام درونی بیشتر، از ثبات روانی بالاتری هم برخوردار است. علاوه بر این، باور دینی عزتنفس را تقویت میکند. وقتی انسان باور دارد که نزد پروردگارش عزیز است، حتی در شرایطی که از سوی جامعه یا دیگران طرد شود، باز هم احساس بیارزشی نمیکند. او معیار ارزش خود را فقط در نگاه مردم یا موفقیتهای بیرونی نمیبیند. این نوع نگاه، مانند سپری روانی عمل میکند که مانع از افسردگی، اضطراب و احساس بیهویتی میشود.
بنابراین دین مانند تکیهگاهی استوار، روان انسان را در برابر طوفانهای زندگی حفظ میکند. افرادی که بهخدا و معنویت باور دارند، از نظر علمی و تجربی، آرامتر، امیدوارتر، اجتماعیتر، بخشندهتر و در کل شادتر هستند. اینکه بتوان در سختترین شرایط، با گفتن جملهای ساده مثل «خدایا کمکم کن» کمی سبک شد، خود نعمتی بزرگ است که علم امروز هم آن را تأیید میکند.