روزنامه لس آنجلس تایمز اخیرا نوشت: تحولات مصر نشان داد اهرم نفوذ آمریکا در این کشور و نیز در تحولات جهان عرب ضعیف تر از چیزی است که تصورش میرود.
البته در ادامه این رسانه به جای اینکه از بی اعتمادی و احساسات ضد غربی و صهیونیستی در افکار عمومی جهان اسلام و منطقه سخن بگوید، کوشید با اشاره به نفوذ نداشتن آمریکا در هیئت حاکمه این کشورها، غرب را از نقش آفرینی در سرکوب قیامهای مردمی در منطقه از جمله در عربستان و حفظ و تحکیم حاکمیتهای وابسته و مستبد در منطقه تبرئه کند، بنابراین نوشت: توهم نفوذ آمریکا بر دولت هایی که ما زمانی آنها را مشتریان خود تلقی می کردیم. مثلا به مصر نگاه کنید.
به نظر میرسد محافل سیاسی و رسانهای آمریکا نگران تاثیر سرکوب اسلامگرایان در منطقه، بخصوص طرفداران مرسی در مصر، بر تشدید احساسات ضد آمریکایی هستند.
بر اساس این گزارش لس آنجلس تایمز، دولت های بوش و اوباما تا قبل از سال 2011 می کوشیدند حسنی مبارک رئیس جمهور مستبد معزول مصر را به سوی تغییر سوق دهند؛ اما مبارک اعتنایی به این توصیه ها نداشت. دولت اوباما سال گذشته (مودبانه) از محمد مرسی رئیس جمهور منتخب مصر خواست دولت خود را فراگیرتر کند؛ مرسی هم به این توصیه توجهی نکرد. اکنون نیروهای مسلح مصر قدرت را به دست گرفته اند و آمریکا با التماس از ژنرال عبدالفتاح سیسی می خواهد از سرکوب شدید مخالفان اجتناب ورزد. آیا او به این درخواست اعتنا خواهد کرد؟ بعید است. بر سر اهرم نفوذ ما به عنوان یک ابرقدرت چه آمده است؟
این پایگاه اینترنتی در ادامه نوشت: اگر قرار بود آمریکا نفوذی روی هیچ نهادی در جهان عرب داشته باشد این نفوذ بایستی روی دولت مصر باشد که سالانه 1.6 میلیارد دلار کمک از واشنگتن دریافت می کند. در عین حال لس آنجلس تایمز در توجیه این ادعای خود گفت: اما دو عامل موجب تضعیف اهرم نفوذی شده است که آمریکا زمانی به محض دادن کمک خارجی آن را به دست می آورد: پول کمتر و رقابت بیشتر.
همزمان با اذعان به کاهش نفوذ آمریکا در کشورهای منطقه- البته در بین مردم و افکار عمومی این کشورها نه در هیئت حاکمه آنها- یک پایگاه اینترنتی روسی با اشاره به اینکه اروپا امروز هیچ گزینه ای برای تامین ثبات در خاور میانه بدون مشارکت ایران نمی بیند و آن دسته از نخبگان سیاسی آمریکا که از عقل سلیم برخوردارند متوجه هستند که امروز این ایران است که کلید احیای توازن قوا و منافع در خاورمیانه بزرگ محسوب می شود و به همین علت به توافقهایی با این کشور قدرتمند نیاز است که مهمترین حلقه سیستم امنیت منطقه ای به شمار می رود، نوشت: تماس تلفنی ویلیام هیگ وزیر امور خارجه انگلیس با تهران میتواند همه جهان را تغییردهد.
پایگاه اینترنتی روسی زبان ایران با اشاره به این که بروکراسی سیاسی واشنگتن همراه با لابی های اسرائیلی عضو ایپک شوخی بدی با کاخ سفید کرده، نوشت در زمانی که تیم باراک اوباما سیاست دفع الوقت و انتظار را در رابطه با نخستین گام های حسن روحانی رئیس جمهور جدید ایران به کار گرفته کنگره قانونی درخصوص تشدید تحریم های اقتصادی علیه جمهوری اسلامی تصویب کرده که امکانات کاخ سفید را برای مانور دیپلماتیک درگفتگو با تهران به طور قابل توجهی کاهش داده است.
همزمان حادثه ای رخ داده که مطبوعات انگلیسی آن را یک گام موفقیت آمیز نامیده اند. موضوع این است که ویلیام هیگ وزیر امور خارجه انگلیس با صالحی همتای ایرانی خود تماس تلفنی برقرار کرده است. یعنی همان ویلیام هیگ که در طول فعالیت دیپلماتیک خود طرفدار سرسخت خط مشی تند در رابطه با ایران بوده حالا طی گفتگوی تلفنی از ضرورت پیشرفت هرچه سریع تر هم در روابط انگلیس با تهران و هم در زمینه گفتگوهای هسته ای سخن گفته است.
وی به روشنی آمادگی خود را برای دیدار با وزیرخارجه جدید ایران در چارچوب نشست مجمع عمومی سازمان ملل در ماه سپتامبر سال جاری و پایان دادن به توقف طولانی در دیدارها بیان کرده است. آخرین بار وزرای خارجه دو کشور در ژوئن سال گذشته درکابل دیدار کرده اند. این گام غیرمنتظره مستلزم توجه دقیق است و این پرسش مطرح می شود که آیا این تماس هیگ بدان معنی است که اروپا تصمیم گرفته بازی دیپلماتیک مستقل خود را با ایران شروع کند؟ یا ما با بازی خاصی رو به رو هستیم که آمریکا و انگلیس تصمیم گرفته اند درآن به عنوان پلیس بد و خوب ایفای نقش کنند؟ چون مشخص است که هیگ نمی توانسته تماس تلفنی خود را با دولت اوباما هماهنگ نکند. پاسخ این پرسش ها خیلی مبهم است ولی برای درک بهتر منطق اقدام هیگ باید به اوضاع جاری در واشنگتن بازگردیم.
اگر بخواهیم برخورد نخبگان سیاسی آمریکا را با رئیس جمهور جدید ایران و خط مشی توام با میانه روی وی توصیف کنیم توصیفی بهتر از سردرگمی و تزلزل پیدا نمی کنیم. چند سال است که مقامات واشنگتن متوجه شده اند هم اسرائیل و هم سعودی ها بازی خود را به جریان گذاشته اند و مایلند به دست آمریکا به اهداف منطقه ای خود دست یابند که به وضوح با منافع ملی آمریکا در منطقه منافات دارند. البته این منافع از نظر دولت اوباما خیلی محدود و عبارتند از امنیت اسرائیل، کنترل کانال سوئز و ثبات رژیم های پادشاهی حوزه خلیج فارس. رعایت این سه شرط کاملا برای تغییر جهت توان سیاست خارجی آمریکا به سوی آسیا یعنی شروع رقابت جهانی با چین کافی است. در واقع واشنگتن به طور علنی درخاورمیانه بزرگ گیرافتاده است.
سیستم کنترل و توازن که درپی تجاوز به عراق تخریب شده نه تنها همچنان احیا نشده باقی مانده بلکه موجب بروز روندهایی شده که تصورشان ناممکن بود .
اما آن دسته از نخبگان سیاسی آمریکا که از عقل سلیم برخوردارند متوجه هستند که امروز این ایران است که کلید احیای توازن قوا و منافع در خاورمیانه بزرگ محسوب می شود و به همین علت به توافقهایی با این کشور قدرتمند نیاز است که مهمترین حلقه سیستم امنیت منطقه ای به شمار می رود. این بخش از نخبگان به منظور دستیابی به چنین توافق هایی آماده اند پا را به مراتب فراتر بگذارند و به همین علت بیش از یک سال است در واشنگتن این نظریه غالب شده که حتی اگر هم ایران سلاح هسته ای(!) بسازد هیچ اتفاق وحشتناکی رخ نمی دهد و هیچ تهدیدی برای امنیت جهانی در برنخواهد داشت.
حالا نخبگان آمریکایی روحانی را برای مذاکره کاملا قابل قبول می دانند و همتای خوبی برای اوباما می نامند. به ویژه این که ایران هم آمادگی خود را برای گفتگو اعلام کرده است. روحانی پس از مراسم تحلیف خود اعلام کرده دولت نیروهای خود را برای برقراری همکاری سازنده با جامعه جهانی، حفاظت از منافع ملی و لغو تحریم های ناعادلانه به کارخواهد گرفت. جی کارنی سخنگوی کاخ سفید گویی در پاسخ به روحانی اعلام کرده اگر دولت جدید ایران عمل به تعهدات بین المللی را سرلوحه کار خود قرار دهد آمریکا شریک صادقی برای آن خواهد بود.
ولی همین بخش از نخبگان آمریکایی به خوبی متوجه یک مساله دیگرهم هست. لابی های اسرائیلی و عربستانی که به گردن عمو سام آویزانند چنان با نفوذند و در سیستم سیاسی آمریکا ریشه های عمیق دوانده اند که در صورت چرخش اوضاع به سوی عادی سازی روابط با تهران می توانند بحران سیاسی طولانی برای دولت اوباما ایجاد و فعالیت آن را عملا فلج کنند. کافی است کاخ سفید فقط کمی لحن ضد ایرانی خود را تغییر دهد تا نامه ای از هفتاد و شش سناتور دریافت کند که به طور کاملا اتفاقی روابط تنگاتنگی با ایپک دارند و به صراحت تاکید می کنند تا زمانی که ایران برنامه هسته ای اش را به طور قابل توجهی متوقف نکرده آمریکا باید تحریم ها را تشدید کند. در چنین شرایطی کاخ سفید کار دیگری جز مانور دادن و تفویض اختیارات به سیاستمداران اروپایی مبتکر پیشنهادهای به اصطلاح صلح آمیز ندارد.
پایگاه اینترنتی ایران در ادامه به این موضوع می پردازد که سیاستمداران اروپایی آمادگی مطرح کردن چنین پیشنهادهایی را برای ایران دارند تا وجهه خود را نزد این کشور از برده آمریکا به کشورهای پیشرو تغییر دهند. این آمادگی کاملا قابل توضیح و قابل درک است. لحن سیاسی بروکسل و کمیسرهای اروپا یکی است و نیازهای مبرم اقتصاد اروپا، فشار محافل صنعتی بر پاریس، لندن و برلین مساله دیگری است. اقدامات واشنگتن در رابطه با ایران خسارت های ملموسی برای شرکت های اروپایی به همراه داشته است.
این مسئله به ویژه برای انگلیس اهمیت دارد که تا سال های پنجاه قرن گذشته بازار ایران را در انحصار داشت و بر اساس یکی از عجیب ترین توافقنامه های قرن بیستم در خصوص تقسیم درآمدهای نفتی که به رژیم شاه(معدوم) تحمیل شده بود سودهای کلانی از فعالیت شرکت نفتی ایران و انگلیس به دست می آورد. در آن سال ها انگلیس از سوی آمریکا از بازار ایران بیرون رانده شد و در وضع دشواری قرار گرفت . رویارویی آمریکا و ایران همه امیدهای انگلیس را به کسب سهم تازه ای در بازار ایران نقش برآب کرد.
امروز در اروپا به این نتیجه رسیده اند که مناقشه با ایران اشتباه جدی و حداقل به منزله نقض اصل «قرار ندادن همه تخم مرغ ها در یک سبد» است. به گفته اروپایی ها آمریکا فاصله زیادی با ایران دارد و خاورمیانه در نزدیکی اروپا واقع است. البته این سخنان حیله گرانه است و نباید فراموش کرد اروپا در کنار آمریکا در تلاطم ایجاد شده در منطقه دست دارد. ولی بنا به یک سری دلایل اروپا این تلاطم را بیشتر احساس می کند. علاوه براین اروپا آماده است با شکم سیر روی یک سری اصول سیاسی تاکید کند. در شرایطی که بحران اقتصادی دائمی شده از دست دادن بازار ایران که حجم آن برای اروپا بین چهل تا شصت میلیارد دلار بوده ضربه شدیدی به بودجه و شرکت ها وارد می کند. هم مقامات پاریس و هم مقامات برلین به خوبی به خاطر دارند که اواسط سالهای دو هزار حجم سرمایه های شرکت های فرانسوی و آلمانی در ایران از پنج میلیارد دلار فراتر رفته بود. حجم صادرات اتحادیه اروپا به این کشور چهار سال پیش از آن ده تا یازه میلیارد یورو بود.
یک مساله دیگر هم موجب شده چنین سخنانی در اروپا اغلب شنیده شود. با وجود برقراری روابط تنگاتنگ اقتصادی با اسرائیل و عربستان نفوذ این لابیها در عرصه سیاسی اروپا از آمریکا کمتر است. همین مساله استقلال عمل اروپایی ها و امکانات آنها را برای تامین منافع ملی خود به جای منافع کشورهای ثالث نشان می دهد.
به این ترتیب اقدام صلح جویانه ویلیام هیگ نه تنها با توجه به محدودیت های سیاسی یک گام هماهنگ شده با دولت اوباما است بلکه نتیجه اجماع نظر نخبگان اروپایی نگران از خسارتهای اقتصادی قابل توجه ناشی از رویارویی آمریکا و ایران به شمار می رود. ابتکار هیگ نشان می دهد اروپا امروز هیچ گزینه ای برای بقا بدون مشارکت ایران نمی بیند.(باشگاه خبرنگاران)
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد