تروریست در صف اول
«تروریست در صف اول» عنوان سرمقاله روزنامه جام جم به قلم علیرضا شیروی است که در آن میخوانید؛راهپیمایی پاریس و حضور سران برخی کشورها در آن به دنبال حادثه تروریستی حمله به یک مجله فرانسوی که دست در دست یکدیگر در خیابانهای این شهر، تروریسم را محکوم و تصاویر آن را به سراسر جهان مخابره کردند میتوان از جنبههای مختلف مورد بررسی قرار داد.
1ـ هدف: برگزارکنندگان هدف از این گردهمایی را اعلام انزجار خود از تروریسم و همبستگی با ملت فرانسه اعلام کرده اند.
این در حالی است که چهره های شرکت کننده در این حرکت نمایشی ضرب المثل رطب خورده منع رطب کی کند را در ذهن تداعی می کنند.
حضور نتانیاهو که سربازان تحت امرش تابستان امسال بیش از 2000 فلسطینی از جمله 17 خبرنگار را در نوار غزه سلاخی کردند در کنار سران برخی کشورها که تروریست ها با استقرار در مرزهای آنها در عراق، سوریه و لبنان روزانه به ترور وکشتار شهروندان این کشورها اقدام می کنند، هدف اعلامی راهپیمایی پاریس را زیر سوال می برد.
2ـ ابزار: آیا انتخاب راهپیمایی به عنوان ابزاری برای مقابله با تروریسم جوابگوی شرایط کنونی ساختار بین المللی و حفظ امنیت آن می باشد؟ نگاه بخشی و موزاییکی به پدیده تروریسم و تقسیم آن به تروریسم خوب و بد در رویکرد مقامات شرکت کننده در این همایش قابل تأمل است. حضور مقامات سه کشور عضو شورای امنیت سازمان ملل متحد در صف اول راهپیمایی پاریس در کنار عدم بهره گیری از ابزارهای قانونی این شورا برای مبارزه با تروریسم و حفظ صلح جهانی، نشان دهنده جدی نبودن آنها برای مقابله با تروریسم و اکتفا به استفاده حداقلی از ظرفیت های تبلیغاتی در این خصوص است.
3ـ زمان برگزاری: نگاهی به صحنه تحولات جهان در سال های اخیر بویژه در یک سال گذشته نشان دهنده جولان تروریست ها در عرصه سیاست بین الملل است. گسترش پدیده تروریسم در بحرین، عراق، افغانستان، سوریه، لبنان و تروریسم دولتی حاکم بر سرزمین های اشغالی مورد توجه ناظران سیاسی و افکار عمومی است. این در حالی است که در ماه های اخیر مقامات غربی و برخی کشورهای منطقه نه فقط به مبارزه و محکومیت تروریسم و خشونت رو به فزونی اقدام نکرده اند، بلکه براساس اسناد، اظهارات مقامات و اقدامات عملی، در تلاش برای سازماندهی، آموزش، تجهیز و حمایت از آنها نیز بوده اند. به نظر می رسد انحراف افکار عمومی پرسشگر از این رفتار سیاسی سران این کشورها از تروریسم در زمان برپایی این حرکت مورد توجه برگزارکنندگان بوده است.
4ـ اقدام عملی: با ارسال تصاویر راهپیمایی پاریس و حضور سیاستمداران حاضر در آن، آنچه ذهن میلیاردها بیننده این صحنه ها را با سوال مواجه می کند این است که آیا توان اقدام عملی برای مقابله با پدیده تروریسم در میان آنها وجود ندارد؟ سر برآوردن مداوم گروه های تروریستی در مناطق مختلف جهان و بویژه خاورمیانه و انجام بدترین انواع ترور و کشتار شهروندان و مردم عادی در کنار عدم تحرک عملی اطلاعاتی و عملیات کشورهای غربی برای مقابله با آن نشان دهنده نبود اراده واقعی برای مقابله با تروریسم است.
5ـ تعریف: و بالاخره ارائه نکردن تعریف واحد از مفهوم تروریسم از سوی مقامات حاضر در این حرکت نمایشی، تحقق اهداف در نظر گرفته شده برای آن را با چالش مواجه کرده است.
دستیابی به اهداف سیاسی با به کارگیری ابزار نظامی و خشونت، تعریفی است که برای تروریسم ارائه شده است.
با این حال تقسیم تروریسم به تروریسم بد و تروریسم خوب از سوی قدرت های غربی ادبیات سیاسی مرتبط با پدیده تروریسم را با سوالات فراوانی مواجه کرده است .
حمایت از تروریسم دولتی رژیم اشغالگر قدس در کشتار مردم فلسطین و وتوی قطعنامه های محکومیت این جنایات در شورای امنیت، ترور و سرکوب مردم بحرین، تجهیز، آموزش و سازماندهی تروریست ها بویژه داعش در سوریه و حمایت از گروه های جنایتکار در عراق در کنار محکومیت اقدامات مشکوک تروریستی که هراز گاهی در برخی کشورهای غربی روی می دهد، بر پیچیدگی تعریف تروریسم از دید مقامات شرکت کننده در این راهپیمایی اضافه می کند.
کیهان:صفشکنان و میراثخواران
«صفشکنان و میراثخواران» یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم سعدالله زلرعی است که در آن میخوانید؛با وقوع «انقلاب اسلامی» در ایران، تحولات بزرگ جهان رنگ و بو و معنای دیگری پیدا کرد و از این رو نزدیک به چهار دهه پس از وقوع انقلاب، هر تحول مهم در بستر آن مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد و همگان میخواهند بدانند پدیده جدید چه نسبتی - سلبی یا ایجابی- با انقلاب اسلامی دارد. از این جهت انقلاب اسلامی با دو انقلاب فرانسه و روسیه که در ادبیات سیاسی از آنها به مهمترین، ریشهدارترین و مؤثرترین تعبیر میشدند، تفاوت بنیادی دارد. انقلاب فرانسه انقلاب مهمی بود ولی با همه آنکه آثار بلند مدتی در حوزههایی از حیات بشر برجای گذاشت اما در کمتر از یک دهه بالندگی خود را در حوزه سیاسی و اجتماعی از دست داد. کما اینکه انقلاب اکتبر روسیه هم در یک دوره پنج تا شش ساله از کانون توجه مردم روسیه خارج شد. امروز وقتی از انقلاب اسلامی سخن به میان میآید مخاطب آن را یک خاطره تاریخی به حساب نمیآورد بلکه هیجان و تلاطم آن را هنوز نیز لمس میکند. این بالندگی البته بخشی هم مرهون تداوم دشمنیهایی است که علیه این انقلاب به شکلهای جدید دنبال میشود.
در خصوص تداوم تأثیر الهامبخشی انقلاب اسلامی گفتنیهایی وجود دارد:
1- انقلاب اسلامی ایران با جانمایه «معنویت» شکل گرفته و این مهمترین تفاوت این انقلاب با انقلابهای دیگر است و از این رو تا زمانی که عطر معنویت و ایثار از این انقلاب به اطراف پراکنده شود، انقلاب حیات مؤثر خود را ادامه میدهد. امروز به برکت فداکاریهایی که این ملت در عرصه جهاد و شهادت دارد، گرههای سخت و کور باز میشوند و نیروهای جدیدی به این باور میرسند که معنویت میتواند ناشدنیها را در دسترس قرار دهد. این نیروی جدید خود پرچمدار مرحلهای جدید از انقلاب اسلامی میشوند. به یک مثال عجیب اما واقعی توجه کنید: «سرتیپ عباس» فرماندهی لشکر پنج عراق را در دوران جنگ 8 ساله عراق علیه ایران بعهده داشته و در عین عضویت در رده بالای ارتش بعث، عضو حزب بعث هم بوده است. «عباس» در عملیات بیتالمقدس که منجر به آزادی خرمشهر شد رو در روی رزمندگان اسلام جنگیده و در عملیاتهای بعدی هم در حمایت از رژیم بعثی عراق چیزی کم نگذاشته است. زمان میگذرد، صدام سقوط میکند و ارتش بعث منحل میشود. بسیاری از شاگردان سرتیپ عباس تحت فرماندهی فرماندهان سابق برای بازگرداندن حزب بعث وارد جنگ میشوند و این اواخر با «داعش» یک جبهه واحد علیه دولت کنونی عراق تشکیل میدهند اما «لواء عباس» که حالا به 70 سالگی پا گذاشته و به یک نظامی سابق- بازنشسته- تبدیل شده است راه دیگری را میپیماید او خود را به نیروهایی که پس از حمله داعش به عراق و با فتوای آیتالله العظمی سیستانی یک سازمان جدید شبه نظامی تشکیل دادهاند تا شر مشترک داعش و بعث را ریشهکن کنند، میرساند و میگوید: «من هیچ نمیخواهم، نه حقوق، نه رتبه و نه موقعیت، آمدهام تا دینم را ادا کنم و جان خود را در راه اسلام فدا نمایم.» او در میدان وارد میشود و روی در روی شاگردانی که خود او در دوره فرماندهیاش بر لشکر پنج تربیت کرده است، قرار میگیرد و در عملیاتهای پی در پی در العظیمه، امرلی، جرفالصخر بسیاری از جنایتکاران بعثی داعشی را از پا در میآورد و در نهایت در عملیات چند هفته اخیر سپاه اسلام در «ضلوعیه» به شهادت میرسد در حالی که روی لباس او هیچ علامت و نشانهای از یک فرمانده دلیر دیده نمیشود. حالا «لواءعباس» در عراق یک اسطوره است و به «لواء عباس حر» شناخته میشود. این یکی از نمونههای معنویت انقلاب اسلامی است که یک دشمن عنود را به یک شهادتطلب آزاده تبدیل کرده است. لواء عباس راه جدیدی را در عراق برای تداوم انقلاب اسلامی نشان داده است.
2- انقلاب اسلامی در بعد خارجی همیشه «دشمنان بزرگ» داشته است. انقلاب ایران در دهه اول با دشمنی دو ابر قدرت و در واقع دشمنی همه نظام سلطه مواجه بود در دهه دوم و پس از فروپاشی شوروی با دشمنی کل بلوک غرب- اروپا و آمریکا- مواجه شد. در دهه سوم این دشمنی استمرار پیدا کرد و یک جبهه گسترده منطقهای از ریاض تا تلآویو به آن اضافه شد. از این رو انقلاب اسلامی و ایران در طول این دوران همواره «حرف اول» بوده و حریف اول به حساب میآمده است و امروز دشمن به این نقطه رسیده است که اگر اعتراف به حقوق ایران راه را بر زیادهخواهی میبندد و باید از آن پرهیز کرد اما اعتراف به اینکه علیرغم همه این چهار دهه دشمنی، انقلاب اسلامی قدرت اول و مؤثر منطقه است، راه فرار ندارد. رئیس جمهور آمریکا اگرچه تلاش کرد تا قدرت ایران را صرفاً رنگی مادی بزند و جلوههای اقتدار معنوی و الهی آن را نادیده بگیرد، دو هفته پیش در گفتگو با رادیو NPR آمریکا به این حقیقت بزرگ اعتراف کرد که: زمانی که او در سال 2008 به قدرت رسیده است، ایران کنترل اوضاع را در بخش عمدهای از جهان در دست داشته است او در حالی که ادعا میکرد با سیاستهای او ایران ضعیف شده است، گفت: «ایران در آینده هم قدرت منطقهای بسیار موفق خواهد بود.»
کیست که نداند قدرت ایران از 2008 به این طرف همواره افزونتر شده است؟ پیروزی مطلق برنامه ایران در سوریه، تداوم پیروزی دوستان ایران در عراق، پیروزی شگرف دوستان ایران در یمن و استحکام و تداوم سیاستهای بنیادین ایران در عرصههای مختلف، تردیدی در ادامه روند پیروزیهای بزرگ ایران باقی نمیگذارد. همین دو روز پیش دشمنان شکست خورده ایران در پاریس رژهای نمادین بر پا کردند تا بگویند در برابر خطرات متحد هستند. اینها در سال 2003 از تغییر قریبالوقوع تهران خبر میدادند و بلر نخستوزیر وقت انگلیس از رسیده شدن میوههای ایران در کاخ سعدآباد و ضیافت قریبالوقوع پیروزی غرب بر انقلاب اسلامی حرف میزد. حالا همانها در پاریس دست خالی خود را در یکدیگر گره میزنند تا از آسیب دستپروردگان خود در امان باشند و تهران که در این فاصله قلههای بسیاری را فتح کرده به آنان میخندد و خود را برای چیدن میوههای دیگر آماده میکند!
3- انقلاب اسلامی در بعد داخلی از همان آغاز با کجاندیشان متوهم مواجه شده است انقلاب هنوز به پیروزی نرسیده بود که جبهه ملی و نهضت آزادی با اصرار زیاد روی کلمه «اسلامی» آن خط کشیدند و اعلام کردند که معنای بخش دوم «جمهوری اسلامی» را درنمییابند و بهتر این است که به جای آن واژه «دمکراتیک» بنشیند. بعد هم نوبت به بنیصدر رسید و پس از آنهم گروههایی با عنوان اسلامی تلاش کردند تا پیروان امام را از طریق تقسیم کردن به «چپ» و «راست» از میدان در کنند. بعد همانها که حالا فتنهشان گرفته بود و شماری از انقلابیون را به ضد خود تبدیل و یا دچار انحراف جدی کرده بودند را به وادی لیبرالیزم و غربزدگی کشاندند و اولین دولت پس از جنگ را از ارزشهای انقلابی تهی ساختند. همینها که در دولت سازندگی از چپ به راست آمده بودند پس از هاشمی از راست به چپ رفته و اساس انقلاب را نشانه گرفتند و برخی از آنان انکار ارزشهای انقلاب را تا انکار خدا و دین و پیامبر وسعت بخشیدند و در یک پرده دیگر همانها که شعار خروج از حاکمیت را سر میدادند و با تحصن خود در سال 82 قوه مقننه را به تعطیلی کشاندند و سودای تعطیلی قوه مجریه را هم داشتند به صحنه آمدند و بار دیگر آهنگ تصرف قوه مجریه کردند و وقتی موفق نشدند در سال 88 به بهانه انتخابات دست به کار کودتا علیه نظام اسلامی شدند. امروز همانها از قانونگرایی حرف میزنند و مظلومنمایی میکنند که امان از حصر و فغان از حصر!
امروز همین جریان یکبار دیگر پشت نامهای مقدس رفته و تلاش میکند تا بخت خود را از طریق شهیدی بزرگ که بیشترین حساسیت را نسبت به رخنه نااهلان و نامحرمان به داخل صفوف انقلاب داشته و دقیقا به همین دلیل در اولین روزهای پس از تأسیس جمهوری اسلامی به شهادت رسیده است، بیازمایند. اینک آن شهید نیست ولی شیاطین کسی را که «میراثدار» است و در سودای قدرت میتواند جایگاهی پیدا کند به میدان فرستادهاند تا نعل وارونه بزند و بگوید فتنهگرانی که خون دهها نفر انسان بیگناه را بر گردن دارند و هیچکس در مهدورالدم بودن این سران فتنه تردیدی ندارد، معصوم و مظلوم بوده و نظام جمهوری اسلامی که مصالحی آن را به عدم تعجیل در اجرای حکم صریح الهی واداشته است، ظالم و گناهکار است!
انقلاب اسلامی همه این صحنهها را دیده و در عین حال بر جای مانده و بر جای خواهد ماند. مگر نه این است که حضرت امام خمینی- قدس سره الشریف- در هنگامه بالا گرفتن فتنه منتظری و زمانی که خیلیها گمان میکردند، دوره بالندگی انقلاب سپری شده و حالا این جنگ خانگی است که آینده انقلاب را تعیین میکند، آن جمله معروف را فرمودند: «جنگ ما فتح فلسطین را در پی خواهد داشت» و امروز میبینیم که مقدمه این فتح هم در فلسطین و هم در خارج آن فراهم شده است. امروز کرانه باختری در حال مجهز شدن به سلاحهایی است که اسرائیل را به روز سیاه خواهد نشاند و آزادی عراق که در شعارهای ما «مقدمه لازم» رهایی قدس بود، محقق شده است. مگر نمیگفتند «بهر آزادی قدس از کربلا باید گذشت» بنابراین انقلاب اسلامی از فتنهها به درون خود فرو نرفته و رسالت خود را هیچگاه واننهاده است. امواج توطئههای رنگارنگ میآیند و بر صخرههای کنار ساحل میکوبند ولی خود متلاشی میشوند و صخره، روشنتر از قبل حیات خود را ادامه میدهد. این ویژگی هم خاص انقلاب اسلامی است. انقلابهای دیگر نتوانستند در برابر امواج مخالف تاب بیاورند. بعضی گمان کردهاند مردم ما عقب افتادهاند و فرق پدر از پسر را نمیشناسند وقتی خود حسینعلی منتظری نتوانست خللی بر انقلاب وارد کند، از فرزندان منحرف پدران بزرگی که خونشان ضامن اصالت انقلاب بوده، چه کاری ساخته است. تردیدی نداریم که اگر این پدران شهید میبودند چنین فرزندانی را از خود میراندند. انقلاب، انقلاب خدایی است و شیاطین نمیتوانند در پوست انبیا بروند و مؤمنین را به مساجد ضرار بکشانند.
جمهوری اسلامی:بورس، آئینه است واقعیت را اصلاح کنید
«بورس، آئینه است واقعیت را اصلاح کنید»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن میخوانید؛بازار سرمایه مدتها است حال و روز خوبی ندارد. شاخص از حرکت نزولی باز نمیایستد، ارزش معاملات در مقایسه با مدت مشابه سال قبل کاهشی فاحش را تجربه میکند و سهامداران بازدهی منفی سرمایهگذاریهای خود را منفعلانه تماشا میکنند.
عمق و گستره عوامل موثر بر فرسایشی شدن بازار آنچنان است که تغییر رئیس سازمان بورس هم نتوانست شوک روانی مثبتی ایجاد کند تا به این ترتیب رئیس جدید بورس هم بحران را از همان روزهای ابتدایی از نزدیک لمس کند.
براستی چه بر سر بازار سرمایه ایران آمده است؟ چرا با وجود بهبود نسبی جو روانی حاکم بر جامعه و اقتصاد پس از آغاز کار دولت یازدهم ساز بورس همچنان ناکوک است و بردار شاخصها منفی است؟
کارشناسان در تحلیل شرایط حاکم بر بازار سرمایه کشور و ریشهیابی عوامل موثر بر شاخص بورس به موارد مختلفی اشاره میکنند که شاید مهمترین آنها تاثیرپذیری بورس از بخشهای مختلف اقتصاد است. در ادبیات اقتصادی، بورس را ویترین یا دماسنج اقتصاد هر کشور میدانند و مینامند. مقصود اقتصادانان از این تعبیر این است که با نگاه به شاخص بورس و حال و هوای حاکم بر بازار سرمایه هر کشور میتوان یا باید به تصویری از شرایط بخش واقعی اقتصاد آن کشور دست پیدا کرد.
به عبارت دیگر، بورس فارغ از تاثیر نسبتاً محدودی که سازوکارهای داخلی بازار مانند تعیین حجم مبنا، عرف بازارگردانیها و... برشاخص میگذارد، آئینه نمایشگر اقتصاد کشور است؛ نمیتوان در شرایطی که صنایع مختلف در بخش واقعی اقتصاد درگیر مشکلات متعددی هستند و تولید و عرضه با چالشهای وسیعی دست و پنجه نرم میکند. انتظار داشت بورس بیتفاوت نسبت به این واقعیات، تصویری مثبت از اقتصاد کشور نشان دهد. در یک اقتصاد سالم و منطقی، شاخص بورس در شرایط بد تولید و عرضه، قطعاً منفی یا دستکم متزلزل و نامطمئن است و اگر غیر از این باشد باید در سلامت و شفافیت بازار سرمایه تردید کرد. نمونه چنین اعوجاج تصویری را میتوان در سالهای نه چندان دور و با بررسی جهتگیریهای شاخص بورس در سالهای 90 و 91 در مقایسه با نرخ رشد اقتصادی و تولید ناخالص داخلی به راحتی مشاهده کرد.
اکنون به نظر میرسد وضعیت قدری تغییر کرده است و میتوان رابطهای منطقی میان شاخص بورس و بردار کلی اقتصاد مشاهده کرد. این درست است که بنابر اعلام بانک مرکزی نرخ رشد اقتصادی کشور برای دو فصل متوالی بهار و تابستان و نهایتاً در شش ماهه نخست سال جاری مثبت شده است اما صنایع مختلف کشور درگیر مشکلات متعددی هستند. پالایشگاهها هنوز تکلیف خود را درباره نرخ خوراک و محصولات نمیدانند و ایضاً پتروشیمیها. سنگ آهنیها با افزایش 30 درصدی بهره مالکانه در لایحه بودجه 94 مواجه شدهاند و قیمت جهانی سنگ آهن حدوداً یک سوم شده است و از سوی دیگر مطالبات پیمانکاران خصوصاً در حوزههایی مانند برق، راه و شهرسازی و نفت از دولت رو به افزایش است. در چنین وضعیتی کاملاً طبیعی و البته منطقی است که شاخص بورس منفی باشد و اگر غیر از این باشد مایه نگرانی مضاعف میشود.
با این رویکرد راهکار افت شاخص بورس را باید خارج از بازار جستجو کرد. دولت و تمامی نهادهای مرتبط و مسئول باید اقدامات لازم را برای حل یا دستکم کاهش مشکلات بخشهای مختلف اقتصادی انجام دهند. در این صورت شاخص بورس نیز خود به خود جهت حرکتی را تغییر خواهد داد. در چنین شرایطی انجام حرکات نمایشی، تشکیل کمیتهها و کارگروههای موسمی برای یافتن روشهای مثبت کردن شاخص بورس، چندان تاثیری نخواهد داشت، به ویژه اینکه تجربه نشان داده است خروجی این قبیل تصمیمات و حرکات تزریق مقطعی نقدینگی به بازار، الزام سهامداران حقوقی به بازارگردانی و... است که طبیعتاً نتیجهای عمیق و واقعی ندارد. واقعیت این است که گشتن به دنبال مقصر و اعمال فشار به مجموعه وزارت اقتصاد، سازمان بورس و سایر نهادهایی که روی کاغذ و در ساختار بروکراتیک مسئول بازار سرمایه به حساب میآیند و در این شرایط اقدامی نمایشی و ناپخته است که تنها نتیجه آن سوق دادن آنها به اقدامات نمایشی و تصمیمات ناپخته کوتاه مدت خواهد بود. درحال حاضر وزیر نفت، وزیر صنعت، وزیر نیرو و حتی وزیر خارجه همان مقدار میتوانند در بهبود شرایط بورس نقش داشته باشند که وزیر اقتصاد، چرا که وضعیت نامطلوب بازار سرمایه محصول و معلول مشکلات اقتصاد در بخشهای مختلف اعم از تولید، تجارت و روابط بینالمللی است.
رسالت:نقش آموزش و پرورش در مولفههای قدرت ملی
«نقش آموزش و پرورش در مولفههای قدرت ملی»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم سیدباقر پیشنمازی است که در آن میخوانید؛یکی از راهبردهای قرآن کریم در تامین امنیت مسلمانان، توسعه قدرت با هدف بازدارندگی است. برابر آنچه که در آیه 20 سوره انفال امر شده است، مسلمانان مکلفند همه مولفههای قدرت را شناسایی و در اختیار بگیرند تا هیچ دشمنی نتواند جامعه اسلامی را تهدید و یا مورد هجوم قرار دهد.
اگر کشور ما به جزیره امنی در دریای توفانی و امواج سهمگین حوادث منطقه تبدیل شده است محصول اهتمام نظام، به مولفههای قدرت است. آنچه که نظام را از جهت ساختاری در برابر انواع فتنههای داخلی وخارجی و توطئههای براندازی مقاوم و پایدار ساخته است، مدل حکومتی بدیع و بیبدیل آن است، و این مدیون فقاهت سیاسی بنیانگذار انقلاب اسلامی و ولایت و امامت فقیه است. یعنی در راس هرم حکومتی فقیهی قرار میگیرد که تسلیم خدا و حافظ دین او است و همچنین در مراقبت دائم از خود در برابر خواستههای نفس است.
امنیت یکی از دو موهبت بزرگ الهی است که در آیه چهار سوره قریش به عنوان "نعمت ویژه" از آن یاد شده است وبرابر آنچه که در آیه 112 سوره نحل ذکر گردیده است، یکی ازدوتهدیدخداوند درموارد ناسپاسی هم، "سلب امنیت" خواهدبودواین ازجمله دلایل اهمیت ونقش آن درسلامت وسعادت انسان است.
"احساس امنیت و آرامش" نیز بنابر آنچه که در آیه چهار سوره فتح آمده است از زمینههای رشد «ایمان» مومنان است، و لذا توجه به مولفههای قدرت با هدف تامین امنیت و آرامش جامعه اسلامی از اهمیت فوقالعادهای برخورار است و کسانی که به هر بهانه و یا هر "فتنه" ای امنیت و آرامش جامعه را برای قدرت طلبی و یا ثروت اندوزی ویازمینه سازی
برای ورود دشمن یاعوامل تروریست اش، هدفگیری میکنند مصداق بارز "فساد کننده روی زمین" هستندوکسانی که میخواهندفتنه گران رادوباره به صحنه بیاورند نیزملحق به آنان اند.
درجامعه اسلامی مولفههای قدرت متنوع و متکثرند واز هر منظر که فهرست شوند، راهبری آنها به دست انسانهایی صورت میگیرد که از صلاحیتهای لازم برخوردار باشند.اماچنین انسانهایی چه صفاتی بایدداشته باشندودرکجا وبه دست چه کسانی باید پرورش یابند؟.
مقام معظم رهبری میفرمایند: آنچه که در درجه اول در ایجاد «قدرت ملی» مهم است به نظر من دو چیز است یکی علم است، یکی ایمان. (13/11/88)
بسیاری از مولفههای قدرت محصول "علم" هستند مثل فناوری در عرصه قدرت نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی و آنچه در برابر تهدید و فشار و ارعاب و جنگ روانی و "جنگ نرم" و سخت ، مقاومت و پایداری و حماسه را به ارمغان آورده است، "ایمان" است.
مومنان بدون علم، از افتادن به بیراهه و هدر رفت فرصتها درامان نیستند و دانشمندان بیایمان نیز، از لغزش و خیانت، و هم اینان به شهادت تاریخ بارها به پایگاههای فرهنگی و سیاسی و اجتماعی و ابزار نفوذ و "عوام فریبی" دشمنان تبدیل شدهاند.
بدون تردیدکادرسازی وتربیت نیروی انسانی درطرازانقلاب اسلامی "محوراصلی"مولفه های قدرت ملی است واین اولین ومهم ترین انتظارازنظام است.
مقام معظم رهبری: برای یک کشورنیروی انسانی "همه چیز" است. مااگرنیروی انسانی نداشته باشیم هیچ چیز نداریم....تولید "نیروی انسانی کارآ مد" برای اداره انقلاب، ازدبستانها وحتی تاحدودی ماقبل دبستانها شروع می شود.....(21/9/68).
نقش نظام تعلیم وتربیت به همین دلیل بیش از پیش اهمیت می یابد. «آموزش» و «پرورش» دو بال برای یکی پروازاند و از منظری یک موضوع است که از دو «نیم» علم و ایمان تشکیل شده است. مسئولیت تربیت به عنوان مهمترین و اصلیترین محور شکلگیری و راهبری مولفههای قدرت که همان "انسان عالم و با ایمان" است به عهده وزارت آموزش و پرورش گذاشته شده است. وزیر و مدیران آموزش و پرورش با پذیرش مسئولیت در این دستگاه استراتژیک، «بار امانت» بزرگی را بر عهده گرفتهاند و اگر این «امانتپذیری» آگاهانه و مسئولانه صورت گرفته باشد، فرض بر این خواهد بود که همه ظرفیتها و فرصتها را برای به مقصد رساندن آن، به کار گرفته و راهبری خواهند کرد.
وزارت آموزش و پرورش در برنامه عملیاتی سال 93 خود، از 131 راهکار ارائه شده در سند تحول، 40 راهکار که شرایط هموارتری برای تحقق آن وجود داشته است را انتخاب و برای اجرای آن 99 برنامه تعریف کرده است و دولت محترم نیز برای همین منظور 250 میلیارد تومان در سال جاری مصوب و برای سال آینده 300 میلیارد تومان پیشنهاد کرده است.
یکی از 99 برنامه اعلام شده، براساس راهکار1 -7سند تحول: طراحی و تدوین «برنامه جامع تربیت» و فعالیت پرورشی با استفاده از ظرفیت «قانون احیاء معاونت پرورشی و تربیت بدنی» است.
اکنون که بیش از 80% فرصت سال 93 سپری شده است نه تنها برنامه جامع تربیت ارائه نشده که هیچ اقدامی (حداقل) در جهت اصلاح ساختار تشکیلاتی معاونت پرورشی براساس قانون احیاء صورت نگرفته است و همچنان برخلاف قانون یاد شده تربیت بدنی در معاونتی جداگانه به فعالیت خود ادامه میدهد!
در سیاستهای کلی ابلاغی مقام معظم رهبری به وزارت آموزش و پرورش نیز تربیت بدنی ذیل حوزه تربیت و پرورش تعریف شده است. در سرفصل 5 آمده است: اهتمام به تربیت و پرورش مبتنی بر فلسفه تعلیم و تربیت اسلامی و در بند 5-5 (ذیل آن) توسعه تربیت بدنی و ورزش مدارس ذکر شده است.
اگر عزم جدی برای اجرای سند وجود داشت حداقل گامهای اول تغییر در این حوزه تاکنون میبایست برداشته میشد و یا علائمی مبنی بر وجود اراده برای تحقق آن مشاهده میشد.
از لوازم و ارکان "برنامه جامع تربیت“، ارائه راهکار برای فرصتهای درون مدرسهای و برون مدرسهای دانشآموزان وارائه راهکار برای تحقق همه ساحت های تربیت است. وچون مرجعیت تربیتی مدرسه در محله و ایفای نقش اجتماعی در فرآیند توسعه وتولید سرمایه انسانی و کاهش آسیبهای اجتماعی و فرهنگی کشور در برنامه شماره 50 و 51 طرحهای عملیاتی سال 93 وزارت آموزش و پرورش پذیرفته شده است،لازم است وزیر محترم پس از کسب موفقیت برای به صحنه آوردن ظرفیتهای وزارت تحت مسئولیت خود، نسبت به بهرهبرداری از همه ظرفیتهای حکومتی و غیرحکومتی درجهت پیشبرد هر چه بهتر امر تحول درنظام تعلیم وتربیت اهتمام نمایند همانگونه که در بند الف و دال فصل هشتم سند تحول مورد تاکید قرار گرفته است.
یکی از این ظرفیتهای بسیار مهم که مورد غفلت واقع شده است "فرصتهای برون مدرسهای" بیش از 12 میلیون دانشآموز است که اگر مدیریت شود به عنوان یک ظرفیت ارزشمند میتواند گرهگشای بسیاری از مسائل نظام تعلیم و تربیت گردد. "انرژی عظیم" وکم نظیری که اگر تدبیر و برنامهریزی شود،نه تنها دانشآموزان برای آن هزینهای مطالبه نمیکنند که با استقبال و مشارکت خانوادهها مواجه میگردد. واگر مورد غفلت و یا تغافل واقع شود میتواند به تهدیدی پنهان تبدیل شود که در گام اول گریبان وزارت آموزش و پرورش را خواهد گرفت، نمونه آن بعضی رویدادهای رسانه ای شده تلخ و بیسابقه اخلاقی وخشونت آمیزچند ماه اخیر درمدارس پایتخت و بعضی از استانها بود، که این سئوال را علنی کرد: پس آموزش و پرورش چه میکند؟!
آمایش وهدف گذاری وراهبری این انرژی عظیم ونحوه بهره گیری ازآن امری محتمل ومقدوراست ودرمجال دیگری نیازمند کالبد شکافی وبرنامه ریزی وارائه راهکاربرای اقدام استدراجی است.ازجمله اینکه سنین دانشآموزی، بیش از سایردورههای زندگی، زمان "تشخصطلبی" است و اگر اولیا و مربیان آن را دریابند و پاسخ مناسب و به موقع برای آن ارائه کنند ظرفیت عظیمی را به صحنه خواهند آورد که بدیلی نخواهد داشت. دانشآموزان اگر عرصههای منطقی برای ظهور خود و استعدادهایشان را پیدا کنند حاضرند باهر تلاش و فداکاری به مقصد برسندوهدف را تصرف نمایند.
فراموش نمیکنیم در عرصههای دفاع مقدس حضور همین انرژی عظیم چه حماسهها که خلق نکرد؟ 36000 شهید دانشآموز نماد فداکاری این ظرفیت عظیم است که پیامی آشکاربرای متصدیان نظام تعلیم وتربیت دارد.هرچند ابعاداین ظرفیت کم نظیربعد از سالهای دفاع مقدس، به تدریج مورد غفلت واقع شد. البته اکنون نیزاگر مورد توجه قرار گیرد دوباره به صحنه خواهد آمد ودردشوارترین عرصه های "مقاومت وپیشرفت" توفان بپا خواهد کرد. این یکی از مولفههای مهم قدرت ملی است که درحاشیه آموزش و پرورش قرار گرفته است.
اگر برای روزانه 5 ساعت فرصت برون مدرسهای دانشآموزان ریلگذاری شود سالانه بیش از20 میلیارد نفر ساعت قابل استحصال خواهد بود. این ظرفیت عظیم در طرح تعالی مدیریت مدرسه (برنامه شماره 50اجرای سنددر سال 93) تا عملیاتی شدن ساحتهای مختلف تربیت، از جمله "تربیت زیستی و اقتصادی" و امر سازندگی و مهارتآموزی و تمرین نقشهایی که قرار است در زندگی فردای خود به صورت رسمی ایفا کنند و کسب آمادگی و تجربه در عرصه "قدرت نرم" و رقابتهای علمی وکنشهای اجتماعی وفرهنگی و.... میتواند فعال شود.
اگر دشتهای حاصلخیز به کشاورزانی دلسوز و اهل سپرده شود، بهترین تدبیر را برای حداکثر بهرهگیری در کاشت و داشت و برداشت متناسب فصول مختلف سال خواهند داشت وهیچ فرصتی رابرای ثمره گیری ازدست نخواهندداد.امااگردشتهای حاصلخیز خودراآفت زده یافتیم وکشاورزان راسرگرم مسائلی دیگر! به معنای چه خواهد بود؟
اکنون توان و "فرصتهای برون مدرسهای" دانشآموزان جزمواردی بسیار محدودوناچیز،بدون متولی است و راهبری نمیشود ولذا به زمینه مناسبی برای سرایت و گسترش بعضی از آسیبها تبدیل شده است که زیر پوست شهر پنهان شده و هنوز جدی گرفته نمیشود! بیش از20 میلیارد نفر ساعت سالانهای که بخش عمده آن به رایگان در اختیار صیادان آشکار و پنهان فضای مجازی قرار گرفته است!
طرح این موضوع برای دستگاهی که درنیمه راه ساماندهی فرصتهای درون مدرسه ای به کندی حرکت میکندشاید مسئله ای دورازدسترس ودرحد "آرزو" تلقی شود، اما (فراهم آوردن زمینه تربیت پذیری دانش آموزان درتمام ساحتهای وجودی برای دستیابی به مراتبی از حیات طیبه) دربند1ازصفحه2 نامه وعده های وزیر محترم آموزش وپرورش به مجلس شورای اسلامی برای اخذ رای اعتمادآمده است.
برای بهرهگیری از توان وظرفیت و فرصت های برون مدرسه ای دانش آموزان راهکارهایی وجود دارد، کافی است به عنوان «یک مسئله مهم» روی میز قرار گیرد و مورد توجه و اعتنا واقع شود، در این صورت پنجرهای از "امید" به روی خانوادهها گشوده خواهد شد. نتیجه اینکه:
.... روزی فرا خواهدرسید که رئیس دولت توانمندترین وزیر کابینه خود را برای وزارت آموزش و پرورش انتخاب خواهد کرد و به او خواهد گفت فارغ از سهم خواهی دوستان جریانی و حزبی، برای مناصب و مسئولیتها، همه توان وزمان و بیشترین دغدغه خود را صرف تحول در نظام تعلیم و تربیت کشوروتربیت نیروی انسانی طراز انقلاب اسلامی نماید و به اعتدال و عدالت و صداقت و خدمت جامه عمل بپوشاند.... این تقاضاجدی ترازیک آرزو است.
قدس:وحشت آفرینی؛ رسانه های غربی - عربی در خاورمیانه
«وحشت آفرینی؛ رسانه های غربی - عربی در خاورمیانه»عنوان سرمقاله روزنامه قدس به قلم دکتر فرهاد میری است که در آن میخوانید؛رسانه های غربی و وابستگان منطقهای آنها با حیله های خبری مختلف، سعی در جدی نشان دادن خطر داعش برای منافع ملی و شهروندان خود دارند و در تلاشی هماهنگ و منسجم رسانه ای، روایت ساختگی این بحران امنیتی را تکرار می کنند . این خط خبری که توسط رسانه های غربی - عربی از ابتدای این بحران به کار گرفته شده، به منظور ایجاد رعب و وحشت در مردم و توجیه تمامی دخالتها و اقدامهای غیر انسانی غربیها در منطقه است .
محور اصلی این تبلیغات، نشان دادن عناصر داعش به عنوان نماد اسلام و ارایه چهره ای خشن از این دیانت رحمانی در منظر افکار عمومی غرب است، زیرا افکار عمومی در اروپا و آمریکا فارغ از شیعه و سنی، همه رفتارهای مسلمانان منطقه غرب آسیا را در چهره اسلام می بینند و داعش با اقدامهای خود کمک شایانی به پروژه اسلام هراسی می کند و رسانه های غربی نیز در انعکاس گسترده تصاویر قتل عام داعش، برای اقدامهای انجام داده دولتهای خود توجیههای لازم را فراهم کرده و برای برنامه های آیندهشان زمینه سازی می کنند . از سوی دیگر، رسانه های آمریکایی - صهیونیستی و نیز وابسته به ارتجاع عرب، پس از ناکامی در بحران آفرینی و تضعیف خط مقاومت، اکنون که دوستان و سرسپردگان خود را در عراق و سوریه شکست خورده می بینند، با برجسته سازی نقش آمریکا در عراق، در صدد این هستند که آمریکا را منجی بحران عراق نشان دهند و با مطرح کردن این موضوع، درصدد تضعیف قدرت بسیج مردمی عراق با حمایت مرجعیت بر آمده اند.
این در حالی است که آمریکا اعلام کرده، ما با پهپادهای خود درصدد حمله به داعش نیستیم، به همین دلیل بین تبلیغات رسانه ای و عملکرد نظامی آنها تضاد قابل توجهی وجود دارد، به عبارت دیگر، رسانه های آمریکایی نشان دادهاند، توانایی خوبی برای فریب افکار عمومی دارند و رفتار این رسانه ها در حمله آمریکا به طالبان در افغانستان و پاکستان نیز بیانگر این موضوع است.
به هر حال واقعیت آن است که آمریکا به دنبال حضور طولانی در منطقه (حداقل تا سه سال آینده) است، حضوری که تسلط بیشتری به این کشور می دهد و حفظ داعش این بهانه را در اختیار آمریکا قرار خواهد داد . تا با حضور نظامی و ایجاد منازعات امنیتی در منطقه، بویژه در سوریه و عراق محور مقاومت را نیز تضعیف کند . به عبارت دیگر، غربیها می دانند هر چه جنگ با داعش طولانی تر شود، عراق و سوریه آسیب بیشتری می بینند و این دو کشور با توجه به وضعیت فعلی، توانایی تحمل این آسیبها را در طولانی مدت نخواهند داشت.
بنابراین آمریکا با این برنامه ریزی، در مواجهه با داعش، از نابودی گروهی که هزینه بسیاری برای ایجاد آن کرده است، جلوگیری خواهد کرد و در این زمینه نقش بزرگی به رسانه های خبری غربی - عربی داده است تا جامعه غرب، خطر داعش را به خود بسیار نزدیک احساس کند و در عین حال افکار عمومی نسبت به آنچه در خاورمیانه و منطقه میگذرد، حساسیت زیادی نشان ندهد. در نتیجه از شواهد موجود می توان نتیجه گرفت که آمریکا با ادامه حیات داعش به عنوان ابزار تروریستی خود، کاملاً موافق است، زیرا حضور این گروه تروریستی می تواند در منطقه، فجایع بزرگی را در راستای سیاستها و منافع آمریکا ایجاد کند و در این زمینه به اقدامهای رسانه ای خود بسیار متکی است.
سیاست روز:بدون شرح
«بدون شرح»عنوان سرمقاله روزنامه سیاست روز به قلم حسن اختری است که در آن میخوانید؛إِنَّمَا یَفتَرِی الکَذِبَ الَّذینَ لَا یُومِنونَ بِایَات اللهِ وَ اُولَیکَ هُمُ الکاذِبوُنَ (نحل-آیه ۱۰۵)
تنها کسانی دروغ میبندند که به آیات خدا ایمان ندارند ؛ [آری] دروغگویان واقعی آنها هستند.
حضرت آیتالله مکارمشیرازی در ترجمه و توضیح این آیه در قرآن حکیم و شرح آیات منتخب - صفحه۲۷۹ - مینویسد: ۱۰۵. مومن دروغ نمیگوید: این آیه، از آیات تکاندهندهای است که در زمینه زشتی دروغ سخن میگوید و دروغگویان را در مرز کافران و منکران آیات الهی قرار میدهد. گرچه نکته مورد اشاره آیه، دروغ و افترا بستن بر خدا و پیامبر(ص) است. زشتی دروغ نیز در آیه مجسم شده است. طبق این آیه، دروغ با ایمان سازگار نیست؛ چراکه دروغ از نشانه های نفاق است و نفاق با ایمان سازگاری ندارد. در حدیثی میخوانیم که شخصی از پیامبر(ص) سوال کرد: آیا مومن زنا میکند؟ فرمود: «ممکن است» عرض کرد: آیا مومن دزدی میکند؟ فرمود: «امکان دارد» [آلوده چنین گناهانی شود. ولی اصل ایماناش باقی میماند]. عرض کرد: آیا مومن دروغ میگوید فرمود: «نه» آنگاه دنبالش این آیه را تلاوت فرمود.
رئیسجمهور محترم دولت خود را دولت راستگویان مینامد او در کنفرانس خبری میگوید: این دولت، دولت راستگویان است و به هیچ عنوان نباید در آمارهایی که از سوی نهادهای دولتی اعلام میشود، کسی تردید کند، البته نقد و سوال کارشناسی اشکالی ندارد. (روزنو-۱۵مهر۹۳کد خبر ۹۸۱۱۳)
سوم اردیبهشتماه سالجاری آقایان توکلی، نادران، پورابراهیمی، نجابت، امیرآبادی، جوکار، قادری، افضلیفرد، صابری و بحرینی نمایندگان تهران، کرمان، قم، یزد، شیراز، اردبیل و آزادشهر براساس مستندات دیوان محاسبات در تذکری به رئیسجمهور از برداشت غیرقانونی ۴.۱ میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی توسط دولت یازدهم پرده برداشتند و اعلام شد که اسناد این برداشت غیرقانونی هم موجود است. براساس اسناد موجود اعلام شد که "در روزهای پایانی سال گذشته ۴.۱ میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی برداشت کردند تا بعد از آزاد شدن پولهای نفتی تحریم شده و بازگشت آنها به کشور، با این صندوق تسویه حساب کنند. این پول را باید از ذخایر بانک مرکزی و یا صندوق توسعه ملی برداشت میکردند که بنا به مصوبه ستاد تدابیر در دولت تصمیم گرفته شد که این ۴.۱ میلیارد دلار را از صندوق توسعه ملی بردارند و این مبلغ را پس از برداشت به عنوان درآمدی وصول شده تلقی کردند." (تسنیم کدخبر۵۹۱۸۰۱)
اسحاق جهانگیری معاون اول رئیسجمهور در جلسه هیأت وزیران با اشاره به فضاسازیهای اخیر در مورد برداشت دولت از صندوق توسعه ملی، ضمن ابراز تأسف از رفتار برخی افراد که این روزها علیرغم موضعگیری رسمی مقامات مسئول تلاش میکنند حرف ناصواب خود را با تکرار بدون مبنا اشاعه دهند، به بیان مطالبی پرداخت و گفت: مدعی شدهاند که دولت ۴.۱ میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی برداشت کرده است؛ این خبر کذب است و اشاعه آن اشاعه کذب و موجب پیگرد قانونی است. وی ادامه داد: در حالی که همه مقامات مسئول به صراحت این برداشت را نفی میکنند و بانک مرکزی که مسئول نگهداری حسابهای صندوق توسعه ملی است، اعلام میکند که برداشتی صورت نگرفته و رئیس صندوق توسعه ملی نیز اظهار میدارد که برداشتی از حسابهای آن صندوق انجام نشده است، اصولاً چگونه میتوان در عدم برداشت دولت از صندوق توسعه ملی تردید کرد؟ در حالی که در هیئت امنای آن علاوه بر قوه مجریه، نمایندگانی از طرف مجلس شورای اسلامی و قوه قضائیه حضور دارند و هیئت نظارت بر صندوق با ترکیب رئیس دیوان محاسبات کشور و رئیس سازمان حسابرسی کشور و رئیس سازمان بازرسی کل کشور بر عملکرد آن نظارت میکنند. جهانگیری تصریح کرد: متأسفانه عدهای با انگیزههای سیاسی و جناحی و با اتهام ناروای اظهار خلاف واقع به دولت در عمل به انهدام سرمایههای اجتماعی و اعتماد متقابل مردم و دولت که سرمایه مهم کشور است، میپردازند و به تبعات ویرانکننده این رفتار ناصواب نمیاندیشند.
(فارس کد خبر۶۰۲۷۰۶)
محمدباقر نوبخت اظهار داشت: افرادی که این موضوع را بر مبنای گزارش غیرقطعی دیوان محاسبات اعلام کردند، حتما باید از پیشگاه ملت بزرگوار عذرخواهی کنند.
وی افزود: مگر میشود ۴.۱ میلیارد دلار از صندوقی برداشت کرد که زیر نظر هیات امنایی متشکل از سه قوه اداره میشود، مجلس در این صندوق نماینده دارد و اتفاقا این نماینده، حق رای دارد. معاون برنامهریزی و نظارت راهبردی رئیسجمهوری ادامه داد: همیشه نمایندگان مجلس در شوراها به صورت ناظر عمل میکنند اما در صندوق توسعه ملی حق رای دارند، دادستان کل کشور هم حضور دارد، مگر میشود این رقم از صندوق برداشت شود و بعد با قاطعیت بگوییم که برداشت نکرده ایم.نوبخت یادآور شد: فرض کنیم که نیاز به برداشت داریم، آن وقت اجازه خواهیم گرفت همچنان که رهبر معظم انقلاب اسلامی برای آبهای مرزی، این اجازه را دادند که سالی ۲ میلیارد دلار سرمایهگذاری کنیم، مگر میشود ۴.۱ میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی برداشت شده باشد؟ وی از همه رسانهها و از دوستانی که بر پایه یک گزارش غیرقطعی و اولیه، چنین مطلبی را بیان کردند، خواست تا اسنادشان را ارائه کنند، آن وقت ببینیم به خاطر تشویش اذهان عمومی چه کسی باید از ملت عذرخواهی کند. سخنگوی دولت درباره حسابسازی هم اینگونه پاسخ داد: این هم حرف نادرستی است، ما دقیقا ۴.۱ میلیارد دلار فرآوردههای نفتی فروختیم و بانک مرکزی به ازای این مقدار فروش با اجازه قانونی، معادل آن را به حساب خزانه واریز کرد، اتفاقا به حساب صندوق هم ریخت، دیوان محاسبات نیز در گزارشش همین را بیان کرد که دولت این ۴.۱ میلیارد دلار را که از محل فروش فراوردههای نفتی بود را به ریال تبدیل کرد. (تسنیم کد خبر۶۰۰۱۶۴)
احمد توکلی نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی در جلسه علنی پارلمان با اشاره به گزارش کمیسیون برنامه و بودجه مجلس در مورد تخلف دولت در برداشت ۴.۱ میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی با استناد به ماده ۲۴ آییننامه داخلی و اصل ۵۷ قانون اساسی اظهار داشت: کمیسیون برنامه و بودجه براساس گزارش دیوان محاسبات گزارشی را تهیه کرده که در صحن علنی مجلس قرائت خواهد شد. توکلی افزود: سخنگوی دولت میگوید که این گزارش خلاف است و گوینده باید عذرخواهی کند، بنابراین بنده افتخار میکنم که اگر خلافی کرده باشم نه تنها از دولت بلکه از آحاد ملت نیز عذرخواهی کنم. (تسنیم کد خبر۶۰۰۹۳۷)
همچنین احمد توکلی در گفتوگو با خبرگزاری مجلس شورای اسلامی، درباره گزارش کمیسیون برنامه، بودجه و محاسبات مجلس، درباره برداشت ۴.۱ میلیارد دلاری از صندوق توسعه ملی، گفت: سخنگوی دولت در برخی مواقع سخنان اعجابانگیزی را مطرح میکند که نمونه آن، انکار برداشت از صندوق توسعه ملی و رانت ۶۵۰ میلیون یورویی بهرغم وجود اسناد است. نماینده مجلس شورای اسلامی، افزود: ظاهراً دولت برای فعالیتهای عمرانی با کمبود منابع مواجه بوده، البته در مقابل آن، از شرکت واسطه فروشنده نفت مبالغی را طلبکار بود، لذا بابت جبران این کسری، ۴ میلیارد و یکصد میلیون دلار از حساب صندوق توسعه ملی برداشت کرد تا پس از وصول آن طلب، بدهی خود به صندوق توسعه ملی را پرداخت کند.وی تصریح کرد: در نتیجه دولت منابع برداشت شده از صندوق توسعه ملی را بهنرخ ارز رسمی فروخته و منابع حاصل از آن را صرف بودجه کرد. وی با اشاره به اعتراض نمایندگان مجلس به برداشت از صندوق توسعه ملی و عدم واریز وجوه از سوی شرکت واسطه، گفت: پس از اعتراض نمایندگان مجلس به این موضوع، دولت به بانک مرکزی دستور جابهجایی منابع را داد، یعنی بانک مرکزی ۴.۱میلیارد دلار از منابع خود را به صندوق توسعه ملی واریز و دولت به این بانک بدهکار شد، تا زمانی که طلبش وصول شد به بانک مرکزی واریز شود توکلی افزود: مورد دیگر اینکه، دولت براساس قانون حق برداشت از صندوق توسعه ملی را ندارد، سومین اقدام غیرقانونی نیز استقراض از بانک مرکزی است، در حالی که این اقدام نیازمند مصوبه مجلس بوده و دولت نباید چنین کاری را انجام میداد و اکنون هم بهجای قبول خطا، دیوان محاسبات را متهم میکند.(تسنیم کدخبر۶۰۰۱۷۶)
دادستان دیوان محاسبات کل کشور گفت: براساس شواهد موجود این نکته محرز شده که دولت ۴.۱ میلیارد دلار از صندوق توسعه ملی برداشت کرده است. فیاض شجاعی دادستان دیوان محاسبات کل کشور در نشست خبری که به منظور تشریح جزئیات و مستندات قانونی برداشت ۴.۱ میلیارد دلاری دولت از صندوق توسعه ملی برگزار شد، در سخنانی گفت: این نشست خبری در راستای اطلاعرسانی و شفافسازی موضوعات و نیز تنویر افکار عمومی تشکیل شده و ما میخواهیم این موضوع در فضایی با آرامش مطرح و حل و فصل شود.وی افزود: ما خیلی قصد نداشتیم قبل از اینکه این موضوع به قطعیت برسد، رسانهای شود ولی بهجهت اینکه این اتفاق افتاده و موضوع رسانهای شده است، احساس کردیم هماکنون در این مقطع زمانی هم اهل رسانه و هم مردم عزیز و هم افکار عمومی منتظر این قضیه هستند که بالاخره اظهارات مسئولان دولت و یا دستگاههای نظارتی و یا نمایندگان مجلس صحت دارد یا خیر.(تسنیم کدخبر۶۰۲۷۰۶۰)
و سرانجام جلسه مشترکی با حضور برخی اعضای کمیسیون برنامه و بودجه مجلس شورای اسلامی از جمله احمد توکلی، غلامرضا مصباحی مقدم و تاجگردون با ولیالله سیف رئیس کل بانک مرکزی، علی طیبنیا وزیر اقتصاد، محمدباقر نوبخت رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی و همچنین دادستان دیوان محاسبات و رئیس صندوق توسعه ملی درباره موضوع برداشت ۴.۱ میلیارد دلاری از صندوق توسعه ملی برگزار شد که بیانیه مشترکی بهشرح زیر که به امضای اعضای جلسه رسید، بههمراه داشت.
در بیانیه مشترک کمیسیون برنامه و بودجه مجلس و نمایندگان دولت درباره موضوع ۴.۱ میلیارد دلار آمده است:
موضوع در جلسه مشترک با حضور اعضای کمیسیون، وزیر اقتصادی و دارایی، رئیس کل بانک مرکزی، رئیس سازمان مدیریت و برنامهریزی، رئیس صندوق توسعه ملی و دادستان دیوان محاسبات کشور مطرح و معلوم شد:
۱. در تاریخ ۲۶/۱۲/۹۲مبلغ یادشده از حساب توسعه ملی سند خورده است، به همین جهت اشتباه رخ داده است.
۲. متعاقباً با تذکر دیوان محاسبات به بانک مرکزی سند دیگری صادر و اشتباه مذکور اصلاح میشود و مبلغ مذکور از منشأ درآمد نفت منظور شده است.
۳. درآمد ناشی از آن صرف امور عمرانی کشور شده و در جای دیگری هزینه نشده است.
۴. گزارش کمیسیون برنامه و بودجه بهاستناد گزارش دیوان محاسبات خلاف واقع نبوده و کذبی در کار نبوده است.
۵. رسیدگی به جزئیات در دیوان محاسبات کماکان ادامه خواهد یافت.
الیاس نادران نماینده مردم تهران با انتقاد از هجمههایی که درباره برداشت غیرقانونی از صندوق توسعه ملی به مجلس شده بود، گفت:یک گزارش برداشت ۱۸ میلیارد دلاری نیز داریم که ابعاد آن مبهم است...
ظاهرا قصه همچنان ادامه دارد و افکارعمومی در انتظار توضیح رئیسجمهور محترم!
وطن امروز:نام پدر: مصطفی
«نام پدر: مصطفی»عنوان سرمقاله روزنامه وطن امروز به قلم حسین قدیانی است که در آن میخوانید؛ 7 یا شاید 8 سال پیش بود؛ باز هم حدودا پس و پیش که از میدان فردوسی قصد کردم این 4-3 ایستگاهی که تا پل کریمخان فاصله است پیاده گز کنم. مقابل «روایت فتح» اما چشمم به برگهای افتاد که نصب شده بود روی در شیشهای فروشگاه. «علمدار با کیفیت ارتقا یافته رسید». به عشق صدای آوینی و نوحه حاجصادق و شعر بیمثال حبیب معلمی و شرق ابوالخصیب و کربلای 5 و سهراهی شهادت و خندههای جاودان حاجحسین خرازی و آستین خالی دست راست و صدالبته طمع آن کیفیتی که ارتقا هم یافته بود، یک نسخه دیگر از دیویدی علمدار را خریدم. آخر شب در خانه، غوغایی بر پا شد در دلم با «علمدار». از یک سو صدای محزون راوی فتح بود که میگفت: «آخرین بار که حاج حسین را دیدم در عملیات کربلای5 بود. شرق ابوالخصیب. وقتی از این کانالها که سنگرهای دشمن را به یکدیگر پیوند میداده است بگذری، به فرمانده خواهی رسید، به علمدار... او را از آستین خالی دست راستش خواهی شناخت.
چه میگویم؟ چهره ریزنقش و خندههای دلنشینش نشانه بهتری است... مواظب باش! آن همه متواضع است که او را در میان همراهانش گم میکنی. اگر کسی او را نمیشناخت هرگز باور نمیکرد با فرمانده لشکر مقدس امام حسین(ع) روبهروست. ما اهل دنیا از فرماندهان لشکر، همان تصوری را داریم که در فیلمهای سینمایی دیدهایم اما فرماندهان سپاه اسلام، امروز همه آن معیارها را در هم ریختهاند... حاج حسین را ببین! امروز در شرق ابوالخصیب، نزدیک بصره و 10 سال پیش در مدرسه شبانه نمونه... خدایا چه رخ داده است؟ چگونه میتوان این همه را باور کرد؟»
و از دیگر سو، حنجره محزون بلبل خمینی بود که سرود حبیب معلمی را به غایت زیبا میخواند: «اسوه شب شکاران فخر طلایهداران؛ حسین خرازی، حسین خرازی... رایحه بهاران در دل لالهزاران؛ حسین خرازی، حسین خرازی... سوی خدا نموده رجعت جاودانه، همچو همای رحمت در دل بیکرانه؛ اوج گرفته روحش سرخوش و عاشقانه، تا به تقرب حق بر زند آشیانه؛ جای کند به بزم و مجمع رستگاران؛ حسین خرازی، حسین خرازی...».
در جایی از مستند «علمدار» که لنز دوربین روی صورت فرزند نوزاد شهید حسین خرازی بود، سید شهیدان اهل قلم با مخاطب قراردادن «مهدی خرازی» داشت میگفت: «یادگار حاجحسین خرازی، پسری است که بعد از شهادت او به دنیا آمده است و نامش را آنچنان که خود وصیت کرده بود «مهدی» گذاشتهاند. مهدی جان! پیش از آنکه تو آنهمه بزرگ شوی که اسلحه به دست بگیری و علم پدر شهیدت را برداری، «نجف و کربلا» آزاد شده است اما مهدی جان! این قرن، قرنی است که حق در کره زمین به حاکمیت خواهد رسید. آینده در انتظار توست».
یاللعجب! زمستان 65 که ما بابت دفاع از سرزمین خودمان در جنگ بودیم، شهید آوینی داشت به فرزند نوزاد علمدار کربلای 5 میگفت؛ «مهدی جان! بیش از آنکه تو آنهمه بزرگ شوی که اسلحه به دست بگیری و علم پدر شهیدت را برداری، «نجف و کربلا» آزاد شده است...».
من البته بیش از آنها شهید آوینی را دوست میداشتم که بخواهم متهمش کنم به شعار و شعارزدگی، لیکن زمستان 65 و مشغول بودن ما به شلمچه و جزیره بوارین و موانع مثلثی شکل کجا و آزادی نجف و کربلا کجا؟! معالاسف آن شب هم که داشتم علمدار ارتقا یافته را میدیدم، نیمی از عراق دست یانکیها بود و آن نیم دیگر دست انگلیسیها! فلذا بیشتر به یک رویای شیرین میمانست آنچه داشت آوینی خطاب به مهدی خرازی میگفت!
دیروز صبح، حاجصادق آهنگران تماس گرفت که «از همه جا دارند به من زنگ میزنند و بابت دلنوشتهام به «حضرت آقا» تشکر میکنند.
از اهواز، از دزفول، از تبریز، از زنجان، از شمال، از غرب، از مشهد، از تهران، از سپاه، از ارتش، از بسیج، از دوست، از ناآشنا... از همه جا، حتی از خارج کشور!» بعد بغض کرد و ادامه داد: «نمیدانم لایق این همه محبت هستم، نیستم! شرمنده شدهام عجیب! نمیدانم چه کار کنم؟» به حاجصادق گفتم: «مردم که شما را کلا دوست داشتند اما نامهتان به «تنها تداعی خمینی» و آن «هیهات مناالذله» آخرش، این محبت را مضاعف هم کرد! اساسا یکی از رموز ولایت، همین بیشتر کردن محبت دلها و قلبهاست».
صدای محمدصادق آهنگران که زیباست اما اخلاص نغمهخوان ما از صدای او هم زیباتر است. گمانم «ستاد تبلیغات یکنفره جنگ» دارد نان همین اخلاص را میخورد. عجیب مردم دوست میدارند این حاجصادق آهنگران را! باری در حج، هنگام رمی جمرات، صحنهای دیدم که خالی از لطف نیست تعریفش. با آهنگران و جماعتی دیگر مشغول سنگ زدن به ابلیس بودیم که چشم پیرمردی افتاد به حاجصادق. پیرمرد سنگ زدن به شیطان را بیخیال شد و بنا کرد بوسیدن حاجصادق، حالا نبوس کی ببوس! حاجصادق خندهکنان به پیرمرد گفت: «حالا اعمال حجت خراب نشه؟!» که جواب شنید؛ «این بوسه هم بخشی از اعمال حج من است!»
اوضاع آنقدر کربلای پنجی است که دیشب به سرم زد دوباره «علمدار» را بگذارم و ببینم؛ «مهدی جان! پیش از آنکه تو آنهمه بزرگ شوی که اسلحه به دست بگیری و علم پدر شهیدت را برداری، «نجف و کربلا» آزاد شده است اما مهدی جان! این قرن، قرنی است که حق در کره زمین به حاکمیت خواهد رسید. آینده در انتظار توست».
این روزها سالگرد شهادت شهید مصطفی احمدیروشن است... و این متن از صدر تا انتها، هیچ نیست الا نامهای به «علیرضا» که تروریستهای صهیونیست، پدرش را کشتند به جرم غیرت در علم و عمل. اگر یک نسل پس از شهدای «روزگار جنگ» و به شهادت «اربعین بیست میلیونی»، نجف و کربلا آزاد شد، فرزندان شهدای «جنگ روزگار» هم انشاءالله پیش از آنکه آنهمه بزرگ شوند که سلاح علم و دانش پدر را به دست گیرند، شاهد آزادی قدس شریف خواهند بود.
علیرضا جان! زمان بر شهید نمیگذرد، بلکه این شهید است که زمان و زمین را در برمیگیرد. پس حتم کن خطاب آوینی با تو هم هست؛ «این قرن، قرنی است که حق در کره زمین به حاکمیت خواهد رسید. آینده در انتظار توست».
علیرضا جان! غمگین مباش. خون سرخ پدر تو انشاءالله جمع میکند این بساط را که خدا بیخود نام هر شهیدی را «مصطفی» نمیگذارد!
جوان:قاتلان کودکان در نمایش ضدداعش؟!
«قاتلان کودکان در نمایش ضدداعش؟!»عنوان یادداشت روزنامه جوان به قلم غلامرضا صادقیان است که در آن میخوانید؛راهپیمایی «اتحاد» در پاریس را میتوان از برخی جنبهها با راهپیمایی عظیم اربعین روبهرو کرد. اول آنکه در پاریس از «ترس» داعش و تروریسم خودساخته به خیابان آمدند و در اربعین که یک راهپیمایی مذهبی با قدمت چندصدساله (پیادهروی شیخ مرتضی انصاری) و تاریخ هزار و 300 ساله (روایت امام صادق (ع)) است، مردم «قدرتنمایی» مقابل داعش و تکفیر را هم جزو اهداف راهپیمایی امسال گنجاندند.
پیشقراولان راهپیمایی پاریس 50 مقام حکومتی اروپایی بودند که در میان آنان بسیاری از قاتلان مردم خاورمیانه و آفریقا و یک صهیونیست قاتل کودکان یعنی نتانیاهو خودنمایی میکردند. باز شدن پای آن قصاب کودکان و زنان غزه به این راهپیمایی تا به آن حد برای پاریسیها ناگوار بود که اولاند، رئیسجمهور فرانسه را واداشت تا پس از اطلاع از تصمیم نتانیاهو برای سفر به غزه، او را از این کار منع کند. اما این لکه ننگ، برای راهپیمایی پاریس لازم بود تا کسانی که داعش را برای قتل عام مردم عراق و سوریه ساختند، نتوانند خود را پشت ظاهر انساندوستانه مخفی کنند و با یک قاتل کودکان، حلقه تشکیل دهند.
این شرایط را مقایسه کنید با راهپیمایی انسانی و الهی اربعین که حتی نهادهای رصدکننده در غرب آن را یک عظمت دور از دسترس خواندند.
راهپیمایی پاریس به رغم حضور مردم، اسیر شهرت دولتمردان و افراد مشهور حاضر در آن شد که بیشتر آنان نیز کمترین محبوبیت و بیشترین میزان تنفر را در میان مردم خود دارند. اما در اربعین به رغم حضور افراد مشهور و علما و مسئولان حکومتی، مردم محور گزارشهای رسانهای بودند و افراد شناخته شده و حکومتی غالباً با لباس مبدل و به صورت گمنام در آن نقش آفرینی کردند.
راهپیمایی اربعین را دوست و دشمن از 10 تا 20 میلیون جمعیت تخمین زدند و راهپیمایی پاریس را از یک تا 3 میلیون.
خرج راهپیمایی اربعین را عشایر عراق دادند، از جا و مکان و غذا و خرج راهپیمایی پاریس از مالیات مردم اروپا تأمین شد. حداقل 50 پرواز فقط سران را از کشورهای مختلف به پاریس آورد و بر همین مبنا تا آخر قیاس کن.
و بالاخره ماهیت راهپیمایی پاریس، یک نمایش خیابانی بود، در برابر آنچه از خودشان بیرون تراویده بود و ماهیت راهپیمایی اربعین یک خیزش خودجوش مردمی بود مقابل آنچه دشمن برای ما تدارک دیده بود.
این همه را گفتم تا بگویم لطفاً به فرض «علیه داعش بودن» این دو را با هم مقایسه نکنید.
حمایت:چرا بی اعتمادی به کابوها؟
«چرا بی اعتمادی به کابوها؟»عنوان یادداشت روز روزنامه حمایت به قلم اسماعیل کوثری است که در آن میخوانید؛اخیرا روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در تحلیل فرمایشات اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی مبنی بر عدم اعتماد به آمریکا می نویسد: «شک ایشان بی دلیل نیست» و اوباما تنها از اختیار رفع موقت تحریمها علیه ایران برخوردار است و اختیار رفع دائمی تحریمها در اختیار کنگره است. این روزنامه همچنین از تصمیم نمایندگان ارشد جمهوری خواه برای وضع تحریم های جدید و شدیدتر علیه ایران به عنوان اولویت برنامه های کنگره خبر می دهد. اما سوال این است که اساساً چرا ما به آمریکا اعتماد نداریم؟ و آیا در گفت وگویی که یک طرف به طرف دیگر بی اعتماد است، توافقی شکل خواهد گرفت یا خیر؟
ریشه های عدم اعتماد ایران به غرب و به خصوص آمریکا به سال های پیش از انقلاب بر می گردد که به اختصار به بعضی از آنها می پردازیم: اول، پس از پیروزی انقلاب در بهمن ماه 1357 افسران سازمان جاسوسی سیا با استفاده از شرایط نابسامان بعد از انقلاب و آشفتگی و نامشخص بودن حوزه مسئولیت ها که نتیجه طبیعی هر انقلابی است، سعی کردند تا با نفوذ در حوزه های کلیدی و حساس انقلاب اسلامی از تعمیق و گسترش هر چه بیشتر آن جلوگیری نمایند.
لانه جاسوسی آمریکا با تشکیل شبکه های جاسوسی و اطلاعاتی به دنبال بحران آفرینی، تضعیف نیروهای اصیل انقلاب، جایگاه و شخصیت حضرت امام(ره) و همچنین ایجاد گسست و شکاف میان رهبری و نسل جوان بود تا فعال ترین و انقلابی ترین نیروی های جامعه را از رهبری دور کند. دوم، کودتای نوژه یا (کودتای نقاب) طرحی بود که در آذر 1359، توسط چند تن از افسران ارتش رژیم شاه و با تمرکز افسران نیروی هوایی برای بازگرداندن شاپور بختیار و نابودی نظام نوپای جمهوری اسلامی، توسط آمریکا طراحی شده بود. سوم، هواپیمای مسافربری ایران که از بندر عباس به مقصد دبی در تاریخ ۱۲ تیر ۱۳۶۷ در حرکت بود با شلیک موشک هدایت شونده از ناو یواس اس وینسنس متعلق به نیروی دریایی ایالات متحده بر فراز خلیج فارس سرنگون شد و تمامی ۲۹۰ سرنشین آن که شامل ۴۶ مسافر غیر ایرانی و ۶۶ کودک بودند، جان باختند.
چهارم، همان اوایل پیروزی انقلاب اسلامی، ایران با تحریمهای تجاری و اقتصادی آمریکا مواجه شد و روز به روز به دامنه آن افزوده گردید. نظیر این تحریم ها را پس از نقض پیمان مکرر غرب در توافقنامه ژنو شاهد بودیم. در 7 آبان 1366 طبق تصمیم کنگره آمریکا، ورود کالاها و فرآوردههای آمریکایی به ایران تحریم شد. این تحریم دامنه وسیعی از محدودیت ها و ممنوعیت های اقتصادی، فن آوری علمی، نظامی و راهبردی را در بر داشت.
نهم، بعد از برگزاری دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در سال 88؛ برخی از هواداران نامزد شکسته خورده در انتخابات به بهانه تقلب در انتخابات به نتیجه انتخابات اعتراض کرده و همین امر بهانه ای شد تا گروه های ضد انقلاب با هدایت مثلث عوامل خارجی یعنی (آمریکا، رژیم صهیونیستی و انگلیس) توطئه براندازی نظام اسلامی را کلید زدند؛ که در نهایت تمام نقشه هایشان با تدبیر رهبر انقلاب و حضور انقلابی مردم در یوم الله 9 دی شکست خورد؛ اما در قبال وقایع بعد از انتخابات 88 نمی توان از کنار عملکرد دولت آمریکا که در این مسیر بیشترین سرمایه گذاری را کرده بود، به راحتی عبور کرد.
دهم، آمریکا برای جلوگیری از دستیابی ایران به فناوری هسته ای از هیچ اقدامی فروگذار نکرده و نمی کند. از ترور دانشمندان هستهای گرفته تا خرابکاری های مختلف. طراحی و نفوذ ویروس استاکس نت برای تخریب فعالیت هسته ای ایران از دیگر اقدامات خصومت آمیز آمریکا در این زمینه است.
با در نظر گرفتن این موارد که بی شک فقط مشتی از خروارند، آیا اعتماد به کاخ سفید جزساده لوحی معنی دیگری هم می تواند داشته باشد؟در روزهای آتی مذاکرات هسته ای مجدداً از سر گرفته می شود اما این حقیقت قابل کتمان نیست که تلاش های تیم مذاکره کننده در نهایت به اعتماد میان ایران و آمریکا ختم نخواهد شد و تلاش در این مسیر نیز فایده چندانی ندارد. تکرار تراژدی های گذشته مانند توافقنامه ژنو نه تنها سودی ندارد بلکه موضع ما را ضعیف تر از پیش خواهد کرد.
هیلاری کلینتون وزیر امور خارجه سابق آمریکا در کتاب خاطراتش موسوم به انتخاب های سخت می گوید: «در سفرهایم حداقل با سه نوع از رهبران ملاقات داشتم: کسانی که با ما ارزش ها و عقاید جهانی مشترک داشتند و شرکای طبیعی ما بودند، کسانی که مایل بودند که کار درست را انجام دهند اما فاقد اراده سیاسی و یا ظرفیت برای پیگیری بودند و کسانی که منافع و ارزش های آنان اساساً با ما در تضاد است و هر زمان که بتوانند با ما مخالفت می کنند (انتخاب های سخت، مترجم حسین ارجلو، صفحه 116) و اشاره می کند که ایران جزء دسته سوم قرار دارد.
شکی نیست که منافع و ارزش های ما با آمریکا از اساس در تضاد است و هیچگاه به نقطه اشتراک نخواهد رسید. بنابراین مذاکره ما با آمریکا نه برای رسیدن به توافق، بلکه برای اثبات حق هسته ای کشورمان است و راهکار مشکلات اقتصادی، نه چشمداشت به دشمنان قدیمی بلکه تقید و عامل بودن به سیاست های اقتصاد مقاومتی است.
آفرینش:مردم نظاره گرند مواظب باشید!
«مردم نظاره گرند مواظب باشید!»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم حمیدرضا عسگری است که در آن میخوانید؛روز یکشنبه علی مطهری در نطق میان دستور خود به موضوعاتی اشاره کرد که اظهارات وی موجب اعتراض نمایندگان و بینظمی صحن علنی مجلس شد و موجب شد ابوترابیفرد اعلام تنفس 15 دقیقهای کند. انقدر این موضوع از سوی رسانههای داخلی و خارجی منعکس شد که بعید است کسی از این اتفاق بی خبر باشد و اظهار نظری نکرده باشد.
ابتدا به امر براین نکته تاکید داریم که رسیدگی بر پرونده متهمان انتخابات 88 برعهده دستگاه قضا و شورای امنیت ملی کشور است، و هیچ ابهامی دراصل این ماجرا نیست و ماهم قصد پرداختن به این موضوع را نداریم. اما در زمینه اتفاقاتی که در مجلس رخ داد و این حواشی که برای کشور ایجاد شد چند نکته حائز اهمیت است که سعی کردهایم بدون نگاه سیاسی و از بعد اجتماعی به آنها بپردازیم.
درابتدا باید به این نکته اشاره کنیم که نمایندگان مجلس جدای از این ملت نیستند و اگر به جایگاهی رسیدهاند از قبل اعتمادی است که مردم به آنها تفیذ کردهاند. لذا عملکردشان باید مورد تایید و خواست مردم باشد، چرا که وظیفهای هم غیر از این برای آنها تعریف نشده است.
اما باید دید این نوع رفتار نمایندگان بایکدیگر براساس کدام الگوی رفتاری، فرهنگی واجتماعی کشور ما میباشد؟! آیا پرخاش و خشونت چاره ساز مخالفتها و اختلاف سلیقههاست؟
به هیچ وجه قصد دفاع از شخص و یا گفتمان خاصی و یا حتی از علی مطهری در دستور این نوشتار نیست، بلکه نوع رفتارها و شعارهایی که از راست وچپ سیاسی کشور شنیده میشود، مورد انتقاد ما و بسیاری از اقشار مردم است.
چه آنهایی که داعیه آزادی بیان و حقوق شهروندی را دارند و چه آن دسته که برسرموضوعات مختلف سریع دلواپس میشوند، فراموش کردهاند که رفتار و اخلاق اسلامی در چارچوب قوانین مدون کشور به آنها اجازه چنین تاخت و تازی را نداده و ملت درجایگاه نظارت و قضاوت برعملکردشان حاضر و ناظرند.
چگونه است که جناحهای سیاسی ما برآزادی بیان تاکید دارند، اما حاضر نیستند درچارچوب قانون وحقوق مشخصه آن، یکدیگر را تحمل کنند و اختلافاتشان از راههای قانونی مطرح سازند؟ سابقه درگیری و ضد وخورد در مجالس مختلف جهان بسیار دیده شده، اما وضعیت امروز ما با سایر کشورهای دنیا متفاوت است. امروز تمام دشمنان و صاحبان رسانه به دنبال کوچک ترین بهانه هستند تا از کاه اختلافات کوه بسازند و مارا به چالش بکشانند.
اگر معیار رفتارها اسلام است که به هیچ وجه خشونت و تعرض به حقوق دیگران مورد تایید نیست و حتی ملاک برخورد با دشمنان نیز برپایه مدارا نهاده شده است. اگر معیار عملکردها نص قانون اساسی است، آزادی بیان و داشتن سلایق مختلف سیاسی جزء اصول قانونی نظام جمهوری اسلامی است. پس ملاک رفتار ما براساس کدام قاموس و قانون باید سنجیده شود؟
متاسفانه باید قبول کرد که درحال حاضر برخی افراد و گروههای سیاسی بدون در نظر گرفتن مصالح نظام و ملت، صرفاً اسب سرکش خواستههای سیاسی و منافع حزبی زین کردهاند و بر تمام بایدها و نبایدها میتازند. اما باید به آنها هشدار داد که اگر قانون گریزی در کشور باب شود و رفتار امروز خود را اصلاح نکنیم، مسلماً باد خواهیم کاشت و آینده حاصلی جز طوفان عایدمان نخواهد شد.
مجلس و نمایندگان محترم آن نباید فراموش کنند که سرنوشت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کشور به دست و نظرآنهاست و مردم انتظار دارند با مدیریت منطقی نمایندگانشان اوضاع کشور و زندگی آنها به فصل آرامش برسد.
اگر تخلفی در میان نمایندگان رخ میدهد، توقع میرود تا دیگران درنهایت صلابت و عقلانیت با آن برخورد کنند و اجازه دهند صحت و یا کذب گفتار و کردار متکلمین از سوی افکار عمومی سنجیده شود، و پس ازآن راهکارهای قانونی و انتقادهای منطقی خود را اعمال کنند.
به هیچ وجه زیبنده مجلس و ملت نیست که شبکههای بیگانه به سبب عملکرد عدهای افراد، اساس آزادی و قانون مداری درایران زیر سوال ببرند و با جهت دهی خاص خود منافع و امنیت سیاسی نظام را خدشه دار کنند.
شرق:در انتظار اجرا
«در انتظار اجرا»عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم رسول منتجبنیا است که در آن میخوانید؛در همه ادوار گذشته، هیچیک از مجریان انتخابات، در مقام اظهار و اعلام، از فرد یا جناح یا گروه خاصی اعلام حمایت نکرده یا در مقام ابراز عقیده، از سوگیری خاصی در اجرای انتخابات یا حتی نظارت بر آن سخن نگفتهاند. در واقع جملگی آنان بر اجرای قانون و عملکرد بیطرفانه تاکید دارند؛ حتی آنهایی که جهتگیری مشخصی در نزد افکار عمومی و فعالان سیاسی داشتند، از بیطرفی سخن میگفتند. آنچه میتواند صداقت اظهارات یا پشتوانه عملی آن را تضمین کند لحاظشدن سازوکارهای لازم و عمل به این اظهارات است.
نخستین سازوکار، چینش نیروهاست. یکی از مشکلات در دوران دولت گذشته، نوع انتخاب هیاتهای اجرایی بود. فارغ از موضوع انتخاب هیاتهای نظارت و هیات نظارت مرکزی که مرحله خاصی است و البته توقع بیطرفی و انتخابنشدن از یک گرایش خاص سیاسی از آن وجود دارد، مرحله اجرا در اختیار وزارت کشور قرار داده شده است. ستاد انتخابات وزارت کشور و هیاتهای اجرایی، برگزارکننده انتخابات هستند. روش کار به این صورت است که فرمانداران، معتمدین واقعی هر حوزه را دعوت میکنند و با رایگیری مخفی، هیات اجرایی برگزیده میشود.
این روال تا دولتهای نهم و دهم حفظ شد اما در دوران احمدینژاد، نه معتمدین شهر تهران یا سایر حوزهها که معتمدین دولت، در اختیار فرمانداران قرار میگرفت. اگر وزارت کشور بتواند در این مرحله مهم یعنی انتخاب هیاتهای اجرایی، از افراد توانا و مستقل که تحتتاثیر فشارها و القائات قرار نگیرند و مُر قانون را مدنظر قرار دهند، دعوت به همکاری کند، بخشی از راه را طی کرده است. مرحلهدوم، محدودکردن دخالتهای فراقانونی در امر انتخاب هیاتهای اجرایی است و در جایی، بررسی صلاحیت آنها توسط گروه دیگری نیامده است؛ چراکه معتمد، تعریف مشخصی از نظر عقل و عرف دارد.
بر این اساس، وزیر کشور بار بسیار سنگینی بر دوش دارد اما انجام آن شدنی است. اگر گامها را محکم و قانونمند بردارد، مورد حمایت مردم نیز خواهد بود. آنچه همچنان محل نگرانی است، خالیبودن صندلی معاونت سیاسی در وزارت کشور است. این بهآن معناست که متولی انتخابات، احزاب و بسیاری امور ریز و درشت سیاسی، در جایگاه خود مستقر نیستند. با توجه به اینکه مجری سیاستهای داخلی موردنظر روسای جمهور، وزارت کشور و در حوزه تخصصی آن، معاونت سیاسی است، در شأن دولتیازدهم نیست که چندینماه این جایگاه، بدون مسوول بماند. وزیر کشور وقتی از اهمیت رعایت حقالناس و ایستادگی وزارت کشور در مقابل هر خدشهای به اعتماد مردم سخن میگوید، باید مسوول توانمندی بر این حوزه بگمارد. دکتر روحانی با انتخابی هوشمندانه برای سیاست خارجی، دکتر ظریف را برگزید و او امروز با لطف خدا، در نزد ملت سرافراز و محبوب است. برآوردهشدن شعارهای انتخاباتی رییسجمهور، با انتخاب چنین گزینهای در سیاست داخلی میتوانست کاملتر شود.
شرط لازم برای متصدی این سمت، این است که چهرهای موردوثوق رییسجمهور و مورد تایید وزیر کشور باشد. نگارنده از وزیر کشور تقاضا دارد چهرهای را که چنین ویژگی داشته باشد به دکتر روحانی معرفی کند تا هماهنگی لازم در این حوزه نیز ایجاد شود. یادمان باشد پس از پایان دولتیازدهم، این رییسجمهور است که باید پاسخگوی افکار عمومی باشد و حوزه سیاست داخلی، زیر ذرهبین حامیان و رایدهندگان به دکتر روحانی قرار دارد.
مردم سالاری:درباره نطق ناتمام
«درباره نطق ناتمام»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم احسان کیانی است که در آن میخوانید؛«جلسه علنی داشتیم. مهندس بازرگان اولین سخنران قبل از دستور بود. اظهارات وی مورد اعتراض شدید جمعی از نمایندگان قرار گرفت. مجلس را متشنج و ترک و به ایشان اعتراض کردند. کسی از ایشان دفاع نکرد. مجلس را به عنوان تنفس تعطیل کردم» آنچه خواندید خاطره آقای هاشمیرفسنجانی بود از آخرین نطق مهدی بازرگان در اولین مجلس جمهوری اسلامی ایران. گویا تاریخ تکرار شده است. این بار هم نطقی از یک نماینده اصولگرا در مجلس اصولگرا ناتمام ماند. شباهتهای این دو واقعه بسیارند. نطق دیروز مهدی بازرگان در اعتراض به انحصارطلبیهای آن روزگار و تأکید بر انتخابات آزاد مجلس بود و نطق امروز علی مطهری در اعتراض به انحصارطلبیهای دوستان سابقش و تأکید بر عمل به قانون. دیروز هاشمیرفسنجانی با حمایت ضمنی از مخالفان بازرگان در مجلس که با شعار مرگ بر منافق مانع ادامه نطق او شدند، با اعلام تنفس، نطق وی را ناتمام گذاشت و امروز ابوترابیفرد بود که در برابر شعار مرگ بر فتنهگر نمایندگان سکوت کرد و با اعلام تنفس، از ادامه نطق مطهری جلوگیری نمود.
مهدی بازرگان و علی مطهری هر دو کسانی بوده و هستند که به سیاست از زاویه اخلاق مینگرند و کنشهای سیاسیشان فارغ از مصلحتاندیشیها و ملاحظات لازم در این عرصه بوده است. بدین لحاظ هر دو در زمره سیاستورزان ناکام ایران قرار میگیرند. نگارنده نیز بر همین مبنا با برخی مواضع علی مطهری در خصوص مسائل مرتبط با سیاست داخلی مخالف بوده و آن را منافی سیاستورزی مدبرانه و مصلحتاندیشانه میدانم. به همین دلیل در این مقال درصدد ارزشگذاری و دفاع یا انکار محتوای سخنان علی مطهری نیستم. آنچه اهمیت دارد، برخوردی است که با یک نماینده مجلس توسط دیگر نمایندگان صورت میگیرد.
ممکن است رییسان دیروز و امروز مجلس، با این توجیه که برای اداره جلسه علنی مجبور به ناتمام گذاشتن نطق ناطقان بودهاند، عملشان را توجیه کنند. ولی با قانون اساسی چه میکنند؟ مگر در اصل هشتادوششم قانون اساسی نیامده است:«نمایندگان مجلس در مقام ایفای وظایف نمایندگی در اظهار نظر و رأی خود کاملاً آزادند و نمیتوان آنها را به سبب نظراتی که در مجلس اظهار کردهاند یا آرائی که در مقام ایفای وظایف نمایندگی خود دادهاند تعقیب یا توقیف کرد» آیا اندیشیدهاند اگر امروز نمایندگان مجلس شورای اسلامی و قانونگذاران ایران، قانون اساسی به مثابه میثاق ملی و پایه مشروعیت تقنینی جمهوری اسلامی را متروک گذارند، دیگر چه جای ایراد و ملامت به دیگران است که قانون را رها کنند؟
اگر امروز یک نماینده مجلس که منتحب مستقیم بخشی از جامعه ایران است در ارائه سخنانش در همین مجلس با محدودیت مواجه باشد؛ فردا چه کسی مصونیت خواهد داشت که بیدغدغه و بدون نگرانی از تبعات بعدی، در فضای مدنی و متعارف جامعه سخنانش را منتشر کند؟ سخن این نوشتار با اصولگرایان رادیکال و عجولی نیست که تاب سخن یکی از همکارانشان را نیاورده و با شعار و یا حرکت به سوی جایگاه ناطق، مانع نطق او شدند. بلکه روی سخن با نمایندگان محافظهکار یا آن دسته اصولگرایان معتدل و میانهرویی است که به جای دفاع از ادامه سخنان مطهری، وی را مجبور به سکوت نمودند.
دیروز هاشمیرفسنجانی نیز در برابر نطق مهدی بازرگان همینگونه برخورد کرد ولی سالها باید میگذشت تا او نیز طعم حمله تندروها را بچشد. روزی که نهتنها از ریاست مجلس که حتی از راهیابی به آن محروم ماند و روزی که در مقابل انظار میلیونها نفر، نزدیکانش را به فساد مالی متهم نمودند. حال اصولگرایان معتدل باید در انتظار چه روزی باشند؟ رادیکالیسم زاییده رادیکالیسم است. اگر امروز به اقتضای منافع شخصی یا جناحی در برابر آن سکوت کنیم، فردا گریبانمان را خواهد گرفت. مارکس گفت:«همه رویدادها در تاریخ گویی دو مرتبه رخ میدهند. نخست به صورت تراژدی، بار دوم به صورت کمدی» اگر سرنوشت امروز هاشمیرفسنجانی متأثرکننده است؛ فردای محافظهکاران مضحک نخواهد بود؟!
ابتکار:یک بام و دو هوای پاریس
«یک بام و دو هوای پاریس»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم سید علی محقق است که در آن میخوانید؛پاریس فرانسه از روز چهارشنبه تا جمعه هفته گذشته، یک 72 ساعت سخت را از سرگذراند. سه تروریست تکفیری هواخواه داعش و یا شاید القاعده( هنوز هم مشخص نشده است) طی سه روز در این شهر کشتار به راه انداختند و مردمان شهر را وحشت زده کردند.
در مجموع 17 پاریسی از جمله 12 نفر درتحریریه نشریه فکاهی شارلی ابدو کشته شدند. چه در 72 ساعت پر تنش پاریس و چه در روزهای بعد، فرانسوی ها فارغ از نژاد و رنگ پوست و دین و مذهب و حکومت ها با حضور آرام خود در خیابان ها، واکنشی جالب توجه، متمدنانه و همدلانه از خود بروز دادند. اوج این همدلی و اتحاد علیه ترور و تندروی و در دفاع از آزادی بیان راهپیمایی میلیونی روز یکشنبه بود. روایت ها درباره جمعیتی که روز یکشنبه در میدان ریپابلیک پاریس و خیابان های اطراف آن تجمع کرده بودند متفاوت است. منابع فرانسوی آمارهایی از 1 تا 3 میلیون نفر را حکایت کرده اند که در هر حال عدد قابل توجهی است و در نوع خود تحسین برانگیز. این تجمع عظیم اما به یک دلیل مشخص آنگونه که باید نه در رسانه های عمومی دیده شد و نه پیام این اجتماع به معنای واقعی کلمه به جهان و به ویژه مخاطبان این گردهمایی منتقل شد.
یکی دو خیابان آن سوتر از این اجتماع میلیونی، جمعی از مردان عرصه سیاست و رهبران کشورهای مختلف اروپا، آسیا، آفریقا و امریکا در مقام همراهی با مردم پاریس و در محکومیت ترور گرد آمده بودند. به گفته مقامات فرانسوی رهبران جهان و سیاستمداران به خاطر ملاحظات امنیتی جدای از تجمع مردمی راهپیمایی کردند. اما در هرحال بخش عمده دوربین های عکاسان و فیلمبرداران روزنامه ها، خبرگزاری ها و شبکه های تلویزیونی و به تبع آن توجه مخاطبان رسانه به این جمع کوچک مشغول شده بود و اصل ماجرا یعنی اعتراض مردمی علیه ترور و تندروی هم به طور طبیعی تحت شعاع این جماعت از منظر بیننده و مخاطب خارج از پاریس به حاشیه رفت. به عبارت بهتر فارغ از ترکیب سوال برانگیز سیاسیونی که به پاریس آمده بودند، حرکت میلیونی و بی سابقه مردم اروپا از سوی جمع ناجوری از اهالی قدرت مصادره شد و مطالبه اصلی مردمی که برای دفاع از آزادی بیان و مقابله با جنگ و آدمکشی و رادیکالیسم به خیابان آمده بودند در هیاهوی بازی سیاستمداران تریبون دار گم شد و ناکام ماند.
مساله مصادره حرکت مردم توسط دولتمردان وقتی پررنگتر میشود که به صف اول سیاستمداران شرکت کننده در راهپیمایی اتحاد علیه تندروی و ترور نگاهی بیندازیم. بنیامین نتانیاهو نخست وزیر رژیم اسراییل یکی از کسانی بود که روز یکشنبه سراسیمه خود را به پاریس رساند و در صف اول سیاستمداران معترض بازو به بازوی فرانسوا اولاند و دیگران چهره مردی معصوم و مغموم به خود گرفته بود و خیابان را گز میکرد. انگار نه انگار که همین دیروز از آخرین دور ترور و کشتار کودکان و زنان و مردان فلسطینی در غزه و کرانه باختری فارغ شده است.
کیست که ندادند این مرد بی رحم از همین حالا خود را برای دور بعدی تهدید جان مردمان این سرزمین اشغال شده و تحدید آزادی های آنان مهیا میکند. نتانیاهو روز یکشنبه به پاریس آمد تا یک تنه، تراژدی روزهای اخیر پاریس را به کمدی تبدیل کند. با وجود نتانیاهو در آن جمع چندان فرقی نداشت اگر آقای اولاند ابوبکر بغدادی خلیفه خودخوانده داعش و ایمن الظواهری رهبر القاعده را هم برای شرکت در این راهپیمایی به پاریس دعوت میکرد. بماند که دیگرانی از پایتخت های اروپایی و آسیایی و دیگر نقاط جهان در مقام دولتمرد در این نمایش سیاسی شرکت کرده بودند که در مواجهه با آزادی بیان مردمان کشور خود چندان روسفید نیستند و کارنامه روشنی ندارند.
روز بعد از فاجعه قتل عام تحریریه شارلی ابدو یک روزنامه فرانسوی به تیتری زیبا اما غم انگیز داشت؛ «12 کشته، 66 میلیون مجروح» اشاره این روزنامه به جریحه دار شدن دل همه فرانسوی ها از این واقعه خونین و نا امنی در قلب پایتخت بود. اما غم انگیزتر این است که هیچ کس اصلا یادش هم نیست که میلیون ها عراقی، سوری، افغانستانی و به طور کلی همه مردمان خاورمیانه سالهاست در آتش جنگ هایی میسوزند که جرقه های اکثر قریب به اتفاق آنها هزاران کیلومتر آن سوتر در پایتخت هایی مانند پاریس و دیگر کشورهای غربی کلید زده میشود.
دنیای اقتصاد:دورنمای بورس و عوامل بنیادین
«دورنمای بورس و عوامل بنیادین»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر محمدعلی کاشفی است که در آن میخوانید؛در هفتههای اخیر شاهد سقوط آزاد شاخص بورس تهران و صعود ملایم قیمت ارزهای خارجی خصوصا دلار در بازار غیررسمی بودهایم. تعدادی از تحلیلگران این امر را ناشی از رفتار هیجانی و غیرعقلایی بازیگران بازار دانستهاند و آنها را از واکنشهای احساسی بر حذر داشتهاند. در این بین تعدادی از مسوولان بانکی و اقتصادی کشور نیز، سهامداران و سرمایهگذاران را به صبر و شکیبایی و پرهیز از خرید و فروشهای هیجانی تشویق کردهاند. با این حال تجزیه و تحلیل عوامل بنیادین به همراه شواهد و حقایق بازارهای اقتصادی ایران چیز دیگری را نشان میدهد.
چنانچه بپذیریم که بورس تهران تصویرگر چشمانداز حداقل 50 درصد صنایع کشور در ماههای آتی است و تا حدودی نیز به نظریه بازارهای کارآی فاما اعتقاد داشته باشیم، متوجه میشویم که بازیگران بازار مبتنی بر تجزیه و تحلیل عوامل بنیادین بازار واکنش نشان دادهاند. حال دو سوال کلیدی اینها هستند که عوامل بنیادین اصلی تاثیرگذار بر بازارهای کشور کدامها هستند و مهمتر اینکه چشمانداز بازار بورس تهران و بازار غیررسمی ارزهای خارجی در ماههای پیش رو چگونه خواهد بود؟
در باب سوال اول مقالات بسیاری در روزها و هفتههای گذشته توسط تحلیلگران نوشته شده است. بهطور کلی عوامل بنیادین اصلی را به ترتیب اهمیت میتوان در چهار مورد زیر خلاصه کرد:
• کاهش شدید (حدود 50 درصدی) قیمت نفت خام در بازارهای جهانی
• تمدید مجدد مذاکرات هستهای ایران و کشورهای 1+5 برای 7 ماه دیگر و تا تاریخ 10 تیرماه 1394
• عدم قطعیت در سیاستهای پولی کشور بهخصوص در مورد آینده نرخ سود بانکی و در نهایت
• آینده مبهم طرح میانمدت خروج از رکود دولت که همچنان در حال بررسی در مجلس شورای اسلامی است.
درخصوص پاسخ به سوال دوم، باید ببینیم که تغییرات این عوامل بنیادین در ماههای آتی چگونه و در چه جهتی خواهد بود.
کاهش قیمت نفت خام: اوپک در تازهترین گزارش خود اعلام کرد که قیمت سبد نفتی این سازمان حدود 45 دلار در هربشکه است. اکثر تحلیلگران بازارهای نفتی نیز معتقدند روند کاهشی قیمت نفت چنانچه تشدید نشود حداقل در کوتاهمدت معکوس نخواهد شد. البته تمامی این تحلیلها با این پیشفرضها هستند که عربستان سعودی بهعنوان تاثیرگذارترین بازیگر اوپک تصمیمی برای کاهش سطح تولید اتخاذ نکند و درگیری نظامی گستردهای در خاور میانه و مناطق نفتی دنیا رخ ندهد. موسسه وود مکنزی در اسکاتلند که از معتبرترین مراکز تحقیقاتی در زمینه بازارهای انرژی است، روز جمعه در گزارشی اعلام کرد با قیمت 40 دلار در هربشکه برای نفت خام برنت دریای شمال، تنها 6/1 درصد از تولیدات نفتی جهان در معرض ریسک عدم سودآوری قرار میگیرند. این در حالی است که گری شیلینگ، تحلیلگر نفتی بلومبرگ هم از احتمال سقوط قیمت نفت تا 20 دلار سخن گفته است. همچنین لازم به یادآوری است که علاوهبر مازاد عرضه (حدود 2 میلیون بشکه در روز) در بازار، چشمانداز رشد اقتصادی کشورهای اتحادیه اروپا، چین، ژاپن، برزیل و روسیه نیز چندان روشن نبوده و این به معنای کاهش رشد تقاضای نفت خام در سال جاری میلادی است. با این اوصاف بهنظر میرسد در حالت خیلی خوشبینانه، تغییر خاصی در جهت افزایش قیمت نفت خام ایران رخ نداده و این عامل بنیادی، چنانچه بدتر نشود، بهبودی هم نیابد.
مذاکرات هستهای ایران و گروه 1+5: طرفین قصد دارند تا 10 اسفند 93 به یک توافق سیاسی روی چارچوب کلی توافق جامع دست یابند و سپس در مهلت باقیمانده تا ضربالاجل 10 تیرماه 94 جزئیات فنی را نهایی کنند. تحلیلهای اندیشکدههای غربی به هیچ وجه وزن بالایی را به حصول این توافق در چشمانداز کمتر از 6 ماه نمیدهد. کلیف کاپچان، مدیر گروه اوراسیا و از تحلیلگران برجسته مسائل ایران، معتقد است «با تمدید دوباره مذاکرات، احتمال دستیابی به توافق کاهش خواهد یافت؛ زیرا گروههای مخالف توافق قادر خواهند بود تا بر روند گفتوگوها اثر منفی بگذارند. بهنظر وی اگر هیچ کدام از طرفین حاضر نباشند خواستههای حداقلی خود را با اهداف طرف مقابل تطبیق دهند، ادامه پیدا کردن برنامه اقدام مشترک و تمدید مذاکرات، بازهم بهترین نتیجه و دستاورد خواهد بود.» باربارا اسلاوین، عضو شورای آتلانتیک نیز مینویسد: «تمدید طولانیمدت توافق موقت نگرانکننده است و اکنون مذاکرات هستهای، بیشتر و بیشتر شبیه تلاشهای ناکام طولانیمدت آمریکا برای برقراری صلح میان رژیم صهیونیستی و فلسطین شده است.» هرچند نگارنده به شخصه بسیار امیدوار است که تلاشهای تیم زبده مذاکراتی ایران در راستای تثبیت حقوق هستهای کشورمان و رفع تمامی تحریمهای ظالمانه غرب هر چه زودتر به ثمر برسد، با این حال انتظار دستیابی به توافق جامع نهایی تا 10 تیرماه 94 همچنان با ابهام روبهرو است.
سیاستهای پولی و طرح خروج از رکود:هر دو این عوامل در مقایسه با دو عامل کاهش شدید قیمت نفت خام و تداوم مذاکرات هستهای از درجه به مراتب کماهمیتتری برخوردار هستند. با توجه به عدم کاهش نرخ سودهای بانکی (و حتی افزایش برخی از آنها) و همچنین تفاوت (هرچند ناچیز) در گفتار و رویکرد رئیس کل بانک مرکزی و وزیر اقتصاد، بهنظر نمیرسد که فضای عدم قطعیت درخصوص آینده سیاستهای پولی سیستم بانکی کشور تا حداقل چند ماه آینده تغییری خاص داشته باشد. طرح خروج از رکود نیز که با زحمت بسیار و توسط تیم زبده مشاوران و مسوولان اقتصادی دولت و در جهت بهبود شرایط صنایع پیشرو کشور با نگاهی میانمدت (سال 93 و 94) تدوین شده بود، همچنان در مجلس شورای اسلامی در حال بررسی است. بهعلاوه، این طرح زمانی تهیه و تدوین شد که قیمت نفت خام صادراتی ایران بالای 95 دلار در هر بشکه بود و فرض کاهش شدید قیمت نفت خام تا حدود 45 دلار در هر بشکه سناریویی نامحتمل مینمود.
جمعبندی: با توجه به این امر که احتمال بهبود در چهار عامل بنیادی مذکور (بهخصوص دو عامل کلیدی اول) در هفتهها و ماههای پیش رو (3 تا 6 ماه آینده)، مبهم ارزیابی میشود، بهنظر میرسد تاثیرپذیری بازارها ازاین ابهامات گریزناپذیر خواهد بود مگر اینکه شاهد تغییراتی دراین عوامل بنیادین باشیم.
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد