به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین از تپش، مرد جوان وقتی مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگیاش گفت: همسرم یک دروغگوست و دیگر به او اعتماد ندارم. پنج ماه پیش با نازیلا ازدواج کردم. ما در یک مهمانی با هم آشنا شدیم و پس از مدت کوتاهی تصمیم به ازدواج گرفتیم. در دوران آشنایی او به من گفت در یک شرکت کار پیدا کرده است. وقتی در مورد محیط کارش با او صحبت کردم گفت یک شرکت خصوصی است و تمام همکارانش خانم هستند. من مشکلی با کار کردن همسرم نداشتم. نمیدانم چرا چنین دروغی به من گفت. مدیرعامل شرکت هم یک خانم بود و وقتی با نازیلا تماس میگرفت، مطمئن شدم او حقیقت را گفته است. اما بعد از پنج ماه زندگی مشترک، یک روز برای کاری ضروری به شرکت همسرم رفتم. آنجا بود که بهشدت شوکه شدم. در محل کارش دو سه نفر آقا بودند که اتفاقا روابط بسیار صمیمی با همسرم داشتند. خیلی شوکه شدم. من مشکلی با این قضیه نداشتم. بالاخره محیط کار است و ممکن است همکار جنس مخالف وجود داشته باشد. من هم در محل کارم همکار خانم دارم. ولی نمیدانم چرا نازیلا به من چنین دروغی گفت. وقتی این موضوع را متوجه شدم دیگر نتوانستم به او اعتماد کنم. نازیلا هر شب که به خانه میآمد از شوخیها و خاطرات محل کارش میگفت. در صحبت هایش هم مدام تاکید میکرد همه خانم هستیم و میتوانیم راحت باشیم. در صورتیکه اگر از اول چنین دروغی به من نمیگفت، هیچ مشکلی نداشتم. هنوز هم نمیدانم چرا نازیلا از روز اول به من دروغ گفت. وقتی او بیدلیل چنین دروغی میگوید، در مواقع دیگر هم دروغهای بزرگتری میگوید. از وقتی این موضوع را فهمیدم شوکهام. دیگر به نازیلا اعتماد ندارم. خیلی با خودم کلنجار رفتم. ولی نتوانستم با این قضیه کنار بیایم. زندگی من و نازیلا آینده خوبی نخواهد داشت و دیگر نمیتوانیم کنار هم زندگی کنیم. برای همین تصمیم گرفتم برای همیشه از این زن دروغگو جدا شوم، چون میدانم در آینده نیز در زندگی با او با مشکل مواجه میشوم.
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من فقط برای اینکه شوهرم نسبت به محیط کارم حساس نشود، به او گفتم در محل کارم هیچ مردی نیست. از رفتارهای ساسان فهمیدم او نسبت به این مساله حساس است. نمیخواستم کارم را از دست بدهم برای همین به او چنین دروغی گفتم. البته از روز اول حرفم دروغ نبود. در شرکت ما همه همکارانم خانم بودند. تازه این اواخر چند مرد به محل کارم اضافه شدهاند. من هم گفتم اگر نگویم بهتر است. اما ساسان فهمید و همه چیز خراب شد. قصدم دروغگویی و پنهانکاری نبود.
در پایان قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، ولی وقتی اصرار آنها را دید ادامه رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
سارا شقاقی، روانشناس در این ارتباط میگوید: گاهی اوقات در زندگی مشترک، زن و مرد برای توجیه کارهای خود دروغ میگویند. ممکن است دروغهای کوچک در زندگی مشترک ظاهرا آسیبی به کسی نزند اما همین دروغهای کوچک میتواند برای زن و مرد به یک عادت تبدیل شود. در نهایت آنها در موقعیتهایی قرار میگیرند که بیدلیل و ناخواسته هم دروغ میگویند یا به پنهان کردن بخشی از حقیقت میپردازند. همین مساله باعث ناراحتی شریک زندگی و سلب اعتماد او میشود. از طرف دیگر برخی زوجها زمانی که پنهانکاری میکنند، در واقع از رفتارها و واکنشهای همسر میترسند. آنها حقیقت را نمیگویند چون همسر آنها در برابر برخی مسائل واکنشهای افراطی نشان میدهند. زن و مرد باید بدانند اگر دروغ بگویند، بالاخره جایی اشتباه پیش میروند. دروغ رو میشود و چیزی که از دست میرود، اعتماد در رابطه است. برای بازسازی رابطه در این شرایط زن و مرد نیاز به زمان زیادی دارند. آنها مجبور میشوند برای بازسازی این اعتماد همه چیز را دوباره توضیح بدهند. این مساله بسیار دشواری است. برای همین بهتر است زن و مرد تمرین کنند تا این عادت را از سرشان بیندازند. اگر هم توجیهی
برای دروغگویی دارند، بدانند به جای دروغگویی و پنهانکاری بهتر است به صورت ریشهای روی حل مشکل کار کنند، تا بتوانند زندگی را بر پای اعتماد ادامه دهند.
سیما فراهانی - تپش
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد