این روزهای سخت تنها برای کارگران و کم درآمدها نبوده و نیست و بسیارند هنرمندان و فعالان رسانهای که شنیدن برخی خبرها دربارهشان حالمان را خراب میکند یا تیترهایی که در برخطها و مطبوعههای مختلف نقش میبندند: از خبر هنرمندی، که برای تنها پنجمیلیون تومان راهی بیمارستان و پس از آن هم خانه ابدی میشود تا استاد دانشگاهی که باخودروی شخصی خود مسافرکشی میکند و برای تامین معاش خود و رفع نیازهای اولیه زندگیاش به شغل دوم و سومی رجوع کردهاست که هیچ سنخیتی با تخصص و توان او ندارد.
هرچند عدهای از همین اصحاب فرهنگ و هنر و رسانه که در اقلیت هم هستند معنای این جملهها را درک نخواهندکرد و به قول معروف به ریش نامبردگان در خبرهای فوق میخندند. به ظاهر هنرمندانی که با خاستگاههای غربی، پانایرانیسم، ضد دین، ضدانقلاب و ارزشهای آن با ترویج اندیشههای روشنفکرانه و شبهروشنفکرانه ارتجاعی بودجههای کلان میگیرند و اقدامهای متعدد میکنند؛ چرا که نهادهای نظارتی در حوزه سانسور و ایرادگیری تنها علم به مولفههای ظاهری داشته و از نشانههای عمیق ضدفرهنگی در آثار بینش و دانشی ندارند.
اما حقیقت تلخ و ناگوار، حقیقتی است که گریبان بسیاری از فعالان فرهنگی، هنری و رسانهای را گرفتهاست در دل کویر یا میان جنگل و ساحل دریا یا برفها. در هر جای این سرزمین چهارفصل که باشی نامت ایرانی است.
هنرمند، ورزشکار، نویسنده، تلاشگر و فعال همان حوزه تخصصی کارت که باشی پسوند ایرانی را به دنبال داری و چه سخت است بنی آدم که اعضای یکدیگرند در گوشهای از سرزمین مان به درد آمدهباشد و دگر عضوها را قرار و آرامش باشد... .
انتظار از حاکمیت و دولتها در هر دورانی نزد این افراد توقعی بهجاست اما در کنار تلاش تمام نهادها و ارگانها و سازمانهای متولی و همت مدیرانی که برای رفع گرفتاریها میکوشند، تلاشی از جنس مردمی و همتی هنرمندانه در لایههای مختلف مردم نیاز است تا با حمایتی ارزشمند و تاثیرگذار مشکلات هنرمندان و فعالان فرهنگی و رسانهای برطرف شود. از دیرباز تاکنون هدیه و سوغات دو مولفه ارزشمند در فرهنگ ایرانیان بوده و هست و همچنان ارزشها و نگرشهای مردم به این دو برقرار است و تکراری شدن هدایا و سوغات نیز از سوی دیگر دغدغه بسیاری از خانوادههای ایرانیان است به طور مثال زعفران، کلوچه، گز، سوهان، نبات، شیرینی و ترشی در کنار گلیم و تابلوفرشها و...تا چه زمانی جاذبه دارند و آیا واقعا نمیتوان جایگزینی مناسب در سبک زندگی امروز ایرانیان بهوجود آورد؟
پاسخ به این سوال را باید خودمان بدهیم وکافی است هر خانوادهای که قصد دارد برای ازدواج، تولد یا مناسبت شیرین و جذاب دیگری هدیه تهیه کند، سری به آشنایان و اقوام خود بزند و آثار هنرمندان ناشناسی را ببیند که در نزدیکی او زندگی میکنند؛ نقاش، خوشنویس، عکاس ،طراح و گرافیست با ذوقی که میتواند یک اثرش را در قابی ساده بستهبندی و به جای هدایای معمولی و کلیشهای هدیه دهد. یا مدیران بخش صنعتی در هر جای ایران اسلامی سراغ هنرمندان و نویسندگان و فعالان فرهنگی، هنری و رسانهای همان منطقه و زیستبوم فعالیت اقتصادی خود رفته و اقتصاد فرهنگ و هنر همان منطقه را تقویت کنند و آثار هنرمندان محلی و منطقهای خود را بخرند و در مناسبتهای مختلف به دیگران هدیه دهند.
همیشه و همواره نباید انتظار داشت سیستمهای دولتی به حمایت از این گروه گمنام بپردازندـ هرچند تلاشهایی صورت گرفتهاست و هنرمندان و خالقان آثار نیز با فعالیت در فضای رسانههای نوظهور به فروش آثار و کتب و هنر خود اقدام میکنندـ اما تلاش و همت هنرمندان، نویسندگان، خلاقان، صاحبان فکر و اندیشه میتواند راهگشای فعالشدن اقتصاد فرهنگ و هنر شود به شرط آن که همت فردی و تلاش جمعی و وفاق و سازگاری باعث نشود عدالت فرهنگی به واسطه برخی بدسلیقگیها از بین برود.
بیابان، کویر، دریا و جنگل برای باریدن باران و وزیدن باد و تابش خورشید یکسان است درست مانند روزهای کنار هم بودنمان در یک منطقه، در یک جغرافیا ی زیبا به نام ایران که به حرمت سه رنگ پرچم وطن به سرخی و سبزی و سفیدی متبرک شده به نام نامی ا... . تمام لحظههای عاشقانه، خالصانه و مجاهدانه شهیدان، جانبازان و رزمندگان در تمام روزهای سخت و فصلهای سرد و گرم کوتاهی و بی مهریهای بسیاری نادیده گرفته شد و آیینها و سنتهایی ایرانیان تنها زیر باران مهر و کرامت مردمی همیشه جاری و برقرار بود و خواهد بود.
تلاش روایتگران آن روزهای هنرمندان و اهل فرهنگ و هنر و رسانه، همت و تلاش مدیران فهیم و دغدغهمند فرهنگ و هنر و رسانه میهن را میطلبد تا وارثان خوبی برای انتقال دنیایی از فرهنگ و هنر به جا ماندهباشیم تا نسلهای ایرانی بدانند ایران اسلامی میراثدار هنر و فرهنگی با قدمت تاریخ است و برای دسترسی به تمدن نوین اسلامی از هیچ تلاشی دریغ نخواهدکرد و ایرانیان میکوشند در هزاره جدید و نوآوریهای رسانهای جهان هنر و فرهنگ اصیل ایرانی - اسلامی را سینه به سینه به نسلهای آینده خود اهدا کند، شاید راهی باشد برای پاسخ به تمناها و تقاضاهای فرهنگی نسل جدید ایران.
منبع: مهدی توکلیان - عکاس و روزنامه نگار / روزنامه جام جم