اما مرگ کاری به خیالات ما ندارد، گاهی نابهنگام از راه میرسد و کسی را با خود میبرد که فکرش را هم نمیکنی. همین است که امروز پیشوند نام تارخ، استاد بازیگری سینما، تئاتر و تلویزیون «زندهیاد» نشسته است. عنوانی که در نهانش تلخی ازدست دادن را یادآور میشود، اما از سویی برازنده نام اوست که با نقشهای ماندگار همواره یادش در خاطرهها باقی میماند. این هنرپیشه را سوم مهرماه و پس از چند روزی بستری بودن در بیمارستان ازدست دادیم. در اینجا برای امین تارخ که استادانه نقشآفرینی کرد و بازیگری را به بسیاری آموخت نوشتهایم، برخی نقشهایش را مرور کردیم و با دوستانش درباره او گپ زدیم.
به گواه شناسنامهاش چند روزی مانده به کودتای تابستانی، یعنی ۲۸مرداد۱۳۳۲ در محله سردوزک شیراز چشمش به دنیا باز شد و به مرور راهی را پیمود تا امروز نامش برای بسیاری از هنردوستان آشنا باشد. امین تارخ سال ۱۳۵۴ فعالیتش را به صورت رسمی به عنوان بازیگر آغاز کرد. البته سنگبنای این فعالیت سالها پیشتر در تئاتر و همچنین سال ۱۳۵۱ با شروع تحصیل در دانشکده هنرهای نمایشی دانشگاه تهران گذاشته شده بود. قامت این هنرپیشه پس از انقلاب و در سال ۱۳۶۰ با «مرگ یزدگرد» اثر بهرام بیضایی بر پرده سینما نقش بست که پیش از این در تئاتر آن هم بازی کرده بود. او دو سال بعد با بر تن کردن رخت یکی از شخصیتهای قصه «سربداران» بار دیگر در تلویزیون دیده شد. تارخ پس از مدتی در تلویزیون به شهرت و محبوبیت بیشتری رسید و نقشهای ماندگار زیادی را به جا گذاشت که امروز میتوان درباره هر کدام مفصل گفت و نوشت.
رخ تاریخ با تارخ
شیخ حسن جوری، شخصیتی است که با بازی امین تارخ در سریال سربداران (۱۳۶۲) ساخته محمدعلی نجفی در خاطرهها ماند. این بازیگر که در آن سالها، روزگار جوانی را طی میکرد، با بازی در این نقش و حضور کنار بزرگان و صاحبنامی، چون علی نصیریان توانست خود را به اثبات برساند و پاسخ درخوری به اعتماد نجفی دهد.
درخشش در جوانی
سال ۱۳۶۴ برای زندهیاد امین تارخ از نظر بازیگری زمانی خوشیمن بود. او در این سال حکیم ابنسینا شد و در سریال بوعلی سینا درخشید. ایفای نقش یک شخصیت برجسته در سریالی خوشساخت به میزان زیادی مسیر را برای تارخ هموار کرد و او را به مخاطبان قاب جادو شناساند.
مجتمع ستارگان
سریال آپارتمان به کارگردانی اصغر هاشمی از مجموعههای پرطرفدار و خاطرهانگیز تلویزیون است که سال ۷۲ - ۷۱ تولید و از شبکه یک سیما روی آنتن رفت. چهرههای بسیاری در این سریال حضور داشتند که برخی مدتی بعد به ستارههای سینما و تلویزیون بدل شدند، تارخ هم ایفاگر یکی از نقشهای اصلی به نام دکتر ایزدی، نامزد پرستاری به اسم مهتاب (فاطمه گودرزی) بود که شب عقدشان حاضر نمیشود و همین اتفاق تلخ، اختلافاتی را میان آنها ایجاد میکند و ماجراهایی را هم برای اهالی آپارتمان به وجود میآورد که در ادامه قصه پیگیری میشود.
همسفر در سفر سبز
رضا، حاجی بازاریای اهل حلال و حرام که حسابی هم سیمش به آن بالاها وصل است و ایمان قویای دارد، تعریف شخصیتی است که زندهیاد تارخ در سریال سفر سبز به کارگردانی محمدحسین لطیفی به یادگار گذاشت. گریم این شخصیت، برخلاف غالب نقشهای تارخ به چهره او نزدیکتر بود. حاج رضا، معتمد و دستگیر خلایق بود. سکانسی از دیالوگگویی پر حس و حال این شخصیت که خطاب به خدا و با حالی غریب بیان میشود، هنوز هم در ذهن مخاطبان این سریال مانده است.
اغمای دکتر پژوهان
نقش دکتر پژوهان در سریال اغماء به کارگردانی سیروس مقدم جزو آثار برجسته کارنامه هنری زندهیاد تارخ است. اگر بشود به اغما و پرداخت قصه آن نقدی را وارد دانست، اما شخصیت پژوهان از آن نقشهای پرچالش و سراسر فراز و نشیب است که احتمالا هر بازیگری آرزوی ایفایش را دارد.
نقشی پرچالش
اگر نگوییم همیشه، اما نسبت به بسیاری از بازیگران، بخت تا حد زیادی با تواناییهای بازیگری تارخ برای به نمایش درآمدن یار بود. او فرصت بازی مقابل دوربین بسیاری از حرفهایها را داشت و به نقشهایی جان بخشید که بسیاری در حسرت بازیاش هستند. شوذب خزانهدار در سریال «معصومیت ازدست رفته» یکی از این نقشها بود که به خاطر ویژگیهای شخصیتی و تغییراتی سینوسی که داشت ایفای آن دشوار و چالش برانگیز به نظر میرسد. این شخصیت که روزگاری یار علی (ع) بود، در پی عشقی کذایی چشم بر حق بست و مقابل علویان ایستاد تا با خواری به نابودی رسید. تارخ این نقش را با بازیای فارغ از اغراق و تلاش برای بروز احساسات سراسر تناقض شوذب به یکی از نقشهای ماندگار تلویزیون و همچنین از آثار برتر کارنامه کاری خود بدل کرد.
یک جراحت بزرگ
همکاری زندهیاد تارخ با محمدمهدی عسگرپور در سریال مناسبتی جراحت که ماه رمضان سال ۱۳۸۹ روی آنتن شبکه سه سیما رفت را هم میتوان جزو آثار موفق این بازیگر در قاب تصویر دانست. «بزرگ» پدر یک خانواده و فرزند ارشد مادری مقتدر بود که وظایفش برای حفظ کانون خانواده به روشنی در نامش هویداست. مواجهه این شخصیت با سنتها و در عین حال حل مشکلات دختر جوان و برادر خطاکارش، بخشی از دشواریهای او در مسیر قصه بود که تارخ به خوبی از پس اجرایش برآمد.
خسوف آقازاده
چند سالی میشد که تارخ چه در سینما و تلویزیون نقشی برجسته ایفا نکردهبود. حضورش در سینما کمرنگ و در آثار تلویزیونی هم گرچه قابل قبول و استاندارد بود، اما ویژگی درخوری نداشت. تا سال ۱۳۹۹ که با سریال آقازاده به کارگردانی بهرنگ توفیقی در شبکه نمایش خانگی سر زبانها افتاد و پس از آن هم در آخرین فعالیتش سال ۱۴۰۰ نقشی پررنگ و متفاوت با شخصیتپردازی جالب در مجموعه «خسوف» ساخته مازیار میری بازی کرد. آموزگار یک نسل او سال ۱۳۷۳ با تأسیس یک آموزشگاه بازیگری شروع به تربیت نسل تازهای از بازیگران کرد. این فعالیتهای او گرچه گاهگاه با انتقادهایی همراه بود، اما نتیجهاش را میتوان در هنر بسیاری از نقشآفرینان شهره و توانمندی دانست که از این مدرسه خارج شدند و به قاب تلویزیون و پرده سینما رسیدند.
سهمی از دنیای افتخارات
تارخ صدایی خوش و پرصلابت داشت که از آن در بازیگری به خوبی بهره میجست. او این موهبت را برای دکلمه در چند آلبوم موسیقی هم به کار بست. در قریب به ۵۰ سال کاری هنری این بازیگر تلویزیون، تئاتر و سینما که تجربه تهیهکنندگی هم دارد، افتخاراتی ازجمله جایزه بهترین بازیگر نقش اصلی مرد از جشنواره بینالمللی جاده ابریشم برای فیلم بنبست وثوق، نامزدی سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد بهخاطر فیلم پرونده هاوانا، برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد بهخاطر فیلم ماه و خورشید، برنده تندیس شبکه سه سیما برای بهترین بازیگر نقش اول مرد بهخاطر فیلم معصومیت از دست رفته، برنده تندیس حافظ برای بهترین بازیگر نقش اول مرد در سریال معصومیت از دست رفته و... به چشم میخورد. با وجود این، با توجه به تواناییهای تارخ در بازیگری میشد سهم بیشتری از دنیای جشنوارهها و جوایز برای او متصور بود.
سیمای تارخ در سینما
زندهیاد تارخ، در سینما مقابل دوربین بزرگانی، چون علی حاتمی، مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی رفت، اما سهمش از پرده نقرهای تنها یک سیمرغ برای ایفای نقش مکمل مرد برای فیلم سینمایی ماه و خورشید (۱۳۷۵) بود. این بازیگر با وجود نقشهای ماندگار در فیلمهای موفقی، چون سرب، سارا، دلشدگان و... که مورد توجه منتقدان قرار گرفتند، به مرور بیشتر به بازیگری تلویزیونی بدل شد که حضورش در این رسانه پررنگتر و گاه قابل توجهتر از سینما بود. با نگاهی به حضور او در سینما میشود چنین گفت: «پرنده کوچک خوشبختی» فیلم به یادماندنی پوران درخشنده و تبلور دغدغههای اجتماعی او، ماجرای دختربچهای را روایت میکند که قدرت تکلم خود را از دست دادهاست و از این رو خود و خانوادهاش با مشکلات فراوانی دست و پنجه نرم میکنند. امین تارخ در این فیلم سینمایی نقش پدر ملیحه (عطیه معصومی) را ایفا کرد. این فیلم ساخت سال ۱۳۶۶ مورد توجه منتقدان و تماشاگران قرار گرفت و به یکی از آثار درخور توجه تارخ تبدیل شد. در ادامه این مسیر فیلم سینمایی پاییزان یکی از نقاط عطف کارنامه بازیگری تارخ است. او که در این فیلم مقابل دوربین رسول صدرعاملی رفت و نقش مردی جوان به اسم مسعود را بازی کرد که قصد ترک زن و فرزند خود را دارد، اما در سفری که ناچار با همسرش در آن قدم میگذارد، این مسیر آنچنان که آنها گمان میکنند پیش نمیرود و سرنوشتشان را جور دیگری رقم میزند. سیمای تارخ جوان در این درام خانوادگی در ذهن بسیاری ماند و سبب شد پیشنهادهای دیگری در سینما سویش روانه شود. سرب (۱۳۶۷) از مشهورترین فیلمهای تولید شده در تاریخ سینمای ایران است که به واسطه نام کارگردانش مسعود کیمیایی، چهرههای حاضر در آن و همچنین قصه پرالتهاب و بدیعش، در یادها ثبت شدهاست. امین تارخ هم در این اثر سهمی داشت و نقش دانیال را بازی کرد. همچنین اثر جاودانه علی حاتمی با نام شیرین «مادر» برگ زرین دیگری به کارنامه هنری زندهیاد تارخ افزود. این بازیگر با دوبله خسرو خسروشاهی در این فیلم سینمایی نقش یکی از فرزندان مادر را ایفا میکرد که برعکس برادر بزرگترش با بازی زندهیاد محمدعلی کشاورز مبادی آداب بود. او همچنین نقش پدر خانواده در سکانسهایی از گذشته این قصه را هم برعهده داشت. وی در گفتوگویی درباره ایفای نقش در آثار زندهیاد حاتمی بیان کردهبود: «بسیار خوشحالم که در دو اثر آخر زندهیادعلی حاتمی ایفای نقش کردهام و همیشه این دو اثر در پرونده کاریام به یادگار خواهدماند.» همین طور هم شد و امروز میتوان از «مادر» و «دلشدگان» به عنوان دو یادگاری ارزنده از این بازیگر یاد کرد. او در فیلم دلشدگان، نقش اصلی را داشت. نقش یک آوازخوان جوان به اسم طاهر که در دوره قاجار با گروه موسیقیاش روانه فرنگ میشود، اما در غربت با دلی عاشق، درحالیکه بیماری امانش نمیدهد، از دنیا میرود. این فیلم که در ستایش موسیقی ایرانی ساخته شدهبود، هنوز هم دیدنی و شنیدنی است. «سارا» یکی از فیلمهای شاخص کارنامه فیلمسازی داریوش مهرجویی است که شاید چندان به چشم مخاطبان نیامدهباشد، اما منتقدان آن را ستودند. تارخ در این اثر که اقتباسی از نمایشنامه «خانه عروسک» هنریک ایبسن است، نقش اول مرد را مقابل نیکی کریمی بازی کرد. این فیلم محصول ۱۳۷۱ همان سالی است که «مجسمه» فیلم دیگری با نقشآفرینی تارخ ساخته شد. تارخ در این فیلم با رگههای کمدی نقش کاملا متفاوتی را داشت که در فضای فانتزی و با فاصله زیادی از نقش او در فیلم سارا قرار میگیرد. کنار فیلم مجسمه، «عشق+۲» هم از معدود آثار کمدی زندهیاد تارخ است. این فیلم هم اگرچه خودش حرف چندانی برای گفتن ندارد، ولی بازی شیرین تارخ در سال ۱۳۷۷ اثری متفاوت از او ثبت کرد.
با ۳۰ میلیون تومان آموزشگاه بازیگری زد
درگذشت امین تارخ، بازیگر شناختهشده تئاتر، سینما و تلویزیون، بسیاری از دوستان، آشنایان و همکارانش را هم در سوگ نشانده است. دوستان و همکارانی که از جمله آنها میتوان به رضا فیاضی اشاره کرد. فیاضی با تاکید بر این که ما فقط همکار نبودیم و دوست بودیم در گفتگو با جامجم به کندوکاو خاطرات سالهای دور خود با دوست از دست رفتهاش مینشیند. او به سال ۱۳۵۴ و خاطره همبازی شدن با تارخ در «انسان نیک سچوان» به کارگردانی دکتر محمد کوثر پرداخته و یادآوری میکند، به سالهای تحصیل در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران سری میزند و از همکلاسی بودن با منصوره شادمنش، دختر پری امیرحمزه و همسر امین تارخ حرف میزند و بعد به سال ۱۳۷۱ و رفتن جلوی دوربین ابراهیم وحیدزاده همراه با تارخ در فیلم سینمایی «مجسمه» میرسد و از تلاش خستگیناپذیر تارخ برای راهاندازی آموزشگاه بازیگریاش به عنوان پررنگترین خاطرهای که از او در ذهن دارد یاد میکند. زندهیاد امین تارخ در فیلم سینمایی «مجسمه» به نویسندگی و کارگردانی ابراهیم وحیدزاده (۱۳۷۱) نقش بهرام شیرازی را بازی میکرد و رضا فیاضی نقش سیمون را. همکاری این دو، اما به سالهایی دورتر از ۱۳۷۱ برمیگردد و فیاضی در موردش این طور توضیح میدهد: «دومین تئاتری که من در تهران در آن بازی کردم، «انسان نیک سچوان» به کارگردانی دکتر محمد کوثر بود که من در آن با امین تارخ همبازی بودم.»
او ادامه میدهد: «این نمایشنامه از برتولت برشت را که با نام «زن نیک ایالت سچوان» هم میشناسند، سال ۱۳۵۴ با نام «انسان نیک سچوان» به کارگردانی دکتر محمد کوثر روی صحنه رفت و من در آن در قامت یکی از ربالنوعها به همراه سوسن فرخنیا، امین تارخ، حبیب دهقاننسب و... در تالار مولوی ایفای نقش میکردم. این نمایشنامه در سال ۱۹۵۴ میلادی در آلمان به رشته تحریر درآمده است. برشت در این نمایشنامه که یکی از بهترین آثار او محسوب میشود، میگوید: «هیچ کس در شرایط فعلی حاکم برجهان، نمیتواند پاک باشد» در این نمایشنامه، نویسنده با استفاده از یک داستان افسانه گون، یکی از مهمترین دغدغههای اجتماعی خود را نشان میدهد. در این متن، چند نفر از مقامات ایالت سچوان به محلهای فقیرنشین میروند. در مواجهه با آدمهای آنجا میفهمند مهر و محبت و نیکی از میان آنها پر کشیده است. تنها کسی که به آنها کمک میکند زن گلفروش محله است. آنها در ازای این کار کمی پول به این زن میدهند تا مغازهای راهاندازی کند و به نیکیهایش ادامه دهد، اما سیل آوارههای دور و نزدیک او را به عرصه ورشکستگی میکشاند.»
رضا فیاضی میافزاید: «ما جدا از سابقه همکاری با یکدیگر، رفاقت هم داشتیم. ضمن این که همسر ایشان، خانم منصوره شادمنش، دختر خانم پری امیرحمزه در دانشکده هنرهای زیبای دانشگاه تهران همکلاسی من بودند. من و امین تارخ هم سن و سالیم و هر دو متولد ۱۳۳۲ منتها ایشان قبل از سربازی وارد دانشکده شدند و من، پس از اتمام سربازی. ایشان دو سال زودتر از من وارد دانشکده شدند و دو سال هم زودتر کارشان را شروع کردند. پس با خود امین تارخ هم کلاسی نبودم، ولی با همسرشان چرا و در نمایش «انسان نیک سچوان» همه با یکدیگر همکاری میکردیم و بعدتر هم که در کار ابراهیم وحیدزاده بازی کردیم. «مجسمه» داستان سه دوره زندگی شخصی به نام بهرام شیرازی با بازی امین تارخ بود و داستان از لحظهای شروع میشد که بهرام یک روز وقتی از خواب بیدار میشود میبیند دست راستش دیگر به فرمان او نیست و برای خود مستقلا عمل میکند»
این بازیگر پیشکسوت تئاتر، سینما و تلویزیون در پاسخ به این سؤال که پررنگترین خاطره از امین تارخ که در ذهنش مانده چیست، میگوید: «من این خاطره را به عنوان یک دوست تعریف میکنم. خاطرم هست دور هم بودیم و اعلام شده بود به بعضی از هنرمندان ۳۰ میلیون تومان وام میدهند و به امین تارخ هم پیشنهاد شده بود این وام را دریافت کند. همین طور که دور هم نشسته و گپ میزدیم پرسید اگر این وام را بگیرم با پولش چه کنم. هر کسی نظری داد، اما او در نهایت گفت میخواهد با آن، کارگاه آزاد بازیگری تارخ را راهاندازی کند. ما همان زمان بسیار تحسینش کردیم و گفتیم فکر بسیار خوبی کردهای. این اتفاقی بود که من کاملا در خصوصش حضور ذهن دارم و با توجه به تاثیرات گستردهای که او با همان کارگاه آزاد بازیگری بر علاقهمندان این هنر گذاشت، میتوان گفت بهترین انتخاب را انجام داد.»
فیاضی میافزاید: «کلاس بازیگری امین تارخ با نام کارگاه آزاد بازیگری امین تارخ، اولین مدرسه بازیگری در تهران بود که سال ۱۳۷۳ در یوسفآباد تأسیس شد و یکی از اولین مؤسسات آموزش بازیگری سینما در ایران محسوب میشد. کارگاهی که از جمله فارغالتحصیلانش که وارد عرصه بازیگری شدند میتواند به افرادی شناخته شده اشاره کرد. امین تارخ قبلتر هم در سال ۱۳۶۲، در بنیاد سینمایی فارابی، آرشیوی برای بازیگران ایجاد کرده بود چرا که عقیده داشت وقتی فیلمی قرار است ساخته شود نباید فقط از محدوده بازیگران تهرانی و کسانی که دم دست هستند استفاده شود و جوانان بسیاری هستند که مایلاند بازی کنند و استعداد دارند، اما کسی آنها را نمیشناسد. راهاندازی آرشیو هنرمندان و راهاندازی آموزشگاه بازیگری از جمله کارهای تأثیرگذار او بود و بسیاری از بازیگران سینمای ایران پرورش یافته تارخ هستند و درواقع او حق بزرگی بر گردن بازیگری سینمای این مملکت دارد.»
مدرسی که فقدانش غمانگیز است
عکسی از الهام پاوه نژاد و زندهیاد امین تارخ، ایستاده در دو سوی پوستر نمایش «کافه پولشری» و این جملات که پاوهنژاد در سوگ تارخ در صفحه اینستاگرامش نوشت: «آخ، آقای تارخ عزیزم، بزرگ، استاد، چرا ما باید الان بی پشت و پناه بشیم؟... آخ چه پاییز تلخی... پ. ن: بزرگِ عزیزمان آقای تارخ بعد از چند روز از عوارض سکته مغزی درگذشت. فقدان چنین معلمی تا همیشه جبران ناشدنی است... هرگز شور و مهر و انرژی تون را فراموش نمیکنم.» «کافه پولشری» نام مونولوگی بود به نویسندگی آلن وتز، با ترجمه اصغر نوری و دراماتورژی، کارگردانی و بازیگری الهام پاوه نژاد که پس از چند مرتبه اجرا در سالنهای مختلف، دی و بهمن ۱۴۰۰ به کافه گالری باروک رسید و همان زمان بود که امین تارخ به تماشایش نشست و با مطرحکردن نکاتی که از چشم ریزبینش پنهان نمانده بود بار دیگر توجه پاوهنژاد را به شم استادی، معلمی و مدرسبودن خود جلب کرد.
الهام پاوهنژاد که ازجمله هنرمندان اندوهگین در سوگ امین تارخ است، صحبتهای خود را اینطور آغاز میکند: «این اتفاق، اتفاقی بسیار غمانگیز است آنهم در روزها و شرایطی که ازدستدادن هر عزیز و هر بزرگی احساس بیپناهی را بیش از پیش میکند. نام امین تارخ در هنر ما با آموزش عجین شده است. کلاسهای بازیگری او با نام کارگاه آزاد بازیگری امین تارخ، اولین مدرسه بازیگری در تهران بود که سال۱۳۷۳ در یوسفآباد تأسیس شد و یکی از اولین مؤسسات آموزش بازیگری سینما در ایران محسوب میشد. کارگاهی که ازجمله فارغالتحصیلانش که وارد عرصه بازیگری شدند افرادی شناختهشده هستند. به عبارت دیگر میتوان گفت او اولین کلاسهای جدی و حرفهای بازیگری را بنیانگذاری کرد و بعد از او بود که این راه باز و این نگاه پذیرفته شد که جز از طریق دانشگاه هم میشود آموزش دید و از مسیرهای دیگری رد شد.» او ادامه میدهد: «همانطور که در صفحه اینستاگرامم هم اشاره کرده بودم ایشان به تماشای نمایش کافه پولشری نشستند. من این عادت را ندارم که از کسی بخواهم در مورد کارم چیزی بنویسد یا نظری بدهد که بتوان بهعنوان تبلیغات کار از آن استفاده کرد، ولی ایشان خودشان با من تماس گرفتند و آن قدر با شور و هیجان از این اجرا حرف زدند که حیرتزده شدم.
در همان تماس تلفنی تاکید کردند که حتما میخواهند در مورد این کار مطلبی بنویسند و صحبت کنند و گفتند ناراحت شدهاند که آنجا شلوغ بوده است و نتوانستهاند صحبت کنند. بعد هم خودشان همراه با پسرشان ویدئویی ضبط کردند و برای من فرستادند چراکه دوست داشتند نظرشان در مورد این نمایش ثبت و ضبط شود. آن شوق و شور فقط در یک مدرس حرفهای و دلسوز قابل مشاهده بود. مدرسی که میدید، درک میکرد و به اطرافیانش و آنچه در اطرافش میگذشت توجه و مهر نشان میداد. مدرسی که فقدانش غمانگیز است. نبود آدمی مثل امین تارخ بسیار تلخ است. آدمی که نسبت به اتفاقات پیرامونش منفعل نبود و همواره در موردشان اظهارنظر میکرد و بیتوجه از کنارشان رد نمیشد.» پاوهنژاد با اشاره به اینکه ایکاش فرصتی و امکانی فراهم بود تا پیکر امین تارخ، همچون بسیاری از هنرمندان از برابر تالار وحدت یا خانه هنرمندان ایران به سمت بهشتزهرا بدرقه میشد میافزاید: «کاش این امکان وجود داشت که با این هنرمند و این مدرس با سابقه در مراسم باشکوه تری خداحافظی میکردیم.»
فریده سپاهمنصور در گفتگو با «جامجم»:
تارخ وقتش را صرف پرورش بازیگران جوان کرد
زندهیاد امین تارخ در «معصومیت ازدسترفته» نقش شوذب را بازی میکرد و فریده سپاهمنصور نقش سوفیا را. سابقه همکاری این دو بازیگر پیشکسوت و شناختهشده، اما به بازی در سریال داوود میرباقری در سال۱۳۸۲ برنمی گردد و سپاهمنصور که در سوگ تارخ اندوهگین است در مورد این سابقه آشنایی به جامجم چنین میگوید: «من و امین تارخ هردو در سریال معصومیت ازدسترفته بازی کردیم، اما اگر کمی به عقب برگردیم، سابقه آشناییمان به حدود ۴۰ یا ۵۰ سال قبل، زمان ازدواج مجید جعفری برمیگردد. هر دوی ما دوست مشترک آقای جعفری بودیم و در آن مراسم دوستانه که برای او برگزار کردیم، امین تارخ را از نزدیک دیدم، پیش از آن هم بازیاش را دیده بودم، اما از نزدیک نمیشناختمش.»
سپاهمنصور ادامه میدهد: «امین تارخ مردی مهربان، دلسوز و دغدغهمند بود به دیگران فکر میکرد و دستش هم در کار خیر بود. آنچه میگویم حاصل شناختی بود که طی چندین برخورد با ایشان به آن رسیده بودم. چیز مهمی که دوست دارم درباره آقای تارخ بگویم این است که او وقتش را صرف پرورش و تربیت بازیگران جوان میکرد. او جدا از هنرمند بودن، معلم بود و من به معلمها احترام بسیار میگذارم. بسیاری از بازیگران درجه یک که حالا به جشنوارههای جهانی هم میروند، توسط این معلم تعلیم دیدهاند و او بازیگران بزرگی را به جامعه هنری تحویل دادهاست؛ موضوعی که باعث میشود نام امین تارخ بیش از پیش در تاریخ سینمای ایران ماندگار شود و واقعا میتوانم بگویم که او مرد بسیار بزرگی بود. او، چون به دیگران فکر میکرد، وقت و انرژیاش را پای تربیت نسل جوان گذاشت وگرنه میتوانست سراغ کاری دیگر برود.»
روزنامه جام جم