وظیفه یک مجموعه نمایشی یا هر برنامه هنری، طرح مسائل و موضوعات مورد توجه مردم است و هرچقدر این پرداختن به مسائل مورد توجه مردم بیشتر و بهتر باشد طبیعتا مردم هم اقبال بیشتری به محصولات نشان خواهند داد.
هر اثر هنری، وظیفهاش بازتاب مسائل مختلف مخاطب مثل پرسشهای کلیدی درباره شکل زندگی، نوع حیات، مرگ، درگیریهای اجتماعی، جایگاه فردیت در جامعه، مباحث متافیزیک و بسیاری موضوعات دیگر است و طرح همین وظایف بوده که باعث شده ژانرهای گوناگونی در حیطه هنرهای نمایشی شکل گیرد.
تکراری شدن مضامین و کمرنگ بودن تنوع مضامین در سریالها باعث میشود مخاطب تمایلی به تماشای سریالها نداشته باشد. اینکه میبینیم برخی سریالهای اخیر برای مردمی که هیچ دغدغهای ندارند به لحاظ ساختار شاید تا حدی سرگرمکننده باشند، ولی عمده مردم جامعه ما که مسائل اقتصادی دارند، برایشان دیدن این نوع سریالها محلی از اعراب ندارد و احتمالا بعد از تماشای یکی دو قسمت، قید ادامه سریال را میزنند.
مردمی که دغدغه نان شبشان را دارند نمیشود به زور با دیدن سریالی روتین خنداند بلکه باید سریالی تولید کرد که مخاطبان عمده بتوانند دغدغههای خود را در آن سریال یافته و براساس همین همذاتپنداری به تماشای سریال علاقهمند شوند.
گاهی سریالهایی ساخته میشود که گویا نویسنده و کارگردانش در این کشور زندگی نمیکنند و از اوضاع مردم خبر ندارند، چون برخی اتفاقات و حتی دیالوگهای سریال حکایت از آن دارد که سریالساز اصلا متوجه زمانهای نیست که در آن به سر میبرد.
برای تولید آثار باکیفیت و جالب توجه برای مردم سوای احترام به تنوع ژانری باید به مسائل مورد علاقه و خواسته مردم توجه و دقت کرد. در این تنوع ژانری آنچه بیشتر از همه مورد نیاز است اینکه در کنار رعایت الزامات ژانری از نظر داستانی و مرور وقایع، حرفها و نکاتی را در دل سریال قرار داد که به درد مردم بخورد.
روزنامه جام جم