همین نکته بارزی است که اهل تئاتر را متوجه اهمیت مخاطبان میکند و این رابطه دوسویه که همه چیز روی صحنه مهیاست تا اجرا بستر رضایت مطلوب آنان را فراهم کند و البته خالیکردن صحنه، حالا به هر دلیل غیرقابلتوجیهی -مگر مرگ -نمیتواند پیوند تئاتر و مخاطب را تکامل بخشد و این شانهخالیکردن اثباتگر مجریان تئاتر به هر شکلی خواهد بود.
مرگ «مولیر» روی صحنه
یکی از تمثیلیترین مرگها را همانا مولیر، نمایشنامهنویس برجسته قرن هفدهمی فرانسه دارد که روی صحنه اتفاق افتاده است. او که از منتقدان پزشکان و سناتورها بود، چندان وقعی به شیوههای درمانی این پزشکان در زمانه خود نمینهاد و بههمیندلیل هم در آخرین کارش به نام «بیمار خیالی» به نقد از پزشکان پرداخته و از بد حادثه در اجرای این نمایش نیز جان خود را از دست میدهد و مهمتر اینکه با آنکه درد شدیدی داشته حتی از آخرین اجرایش نیز چشم نپوشیده است: «اینکه مولیر پزشکان عصر خود را به تمسخر گرفته، چندان هم بیدلیل نیست. نحوه درمان آنها بسیار قدیمی و بیتاثیر بوده و حتی گاهی سبب فوت بیمار میشده است. بهعنوانمثال در سال ۱۶۶۵ وقتی آن دتریش، مادر «پادشاه ـ آفتاب» به سرطان پستان مبتلا شد پزشکان روی سینه او پودرسنگ میریختند. این نوع درمان خرافاتی نهتنها موثر نبود بلکه بیماری را حادتر میکرد. البته باید پذیرفت در قرن ۱۷، امکانات کنونی مثل سونوگرافی، ام. آر. آی، اکوگرافی، شیمیدرمانی و انواع جراحیهای کنونی وجود نداشته است، اما خود مولیر چگونه درگذشت؟ او که خود نگاه منفی و بدبینانهای به پزشکان عصر خود داشت، در چهارمین روز اجرای نمایشنامه «بیمار خیالی»، درد شدیدی در قفسه سینهاش داشت! عوامل سعی کردند وی را از بازی منصرف کنند، اما او گفت: «چگونه این کار را کنم، درحالیکه کارگران بسیاری امروز از طریق اجرای این نمایش نان شبشان را درمیآورند.» او سر صحنه رفت، بازی کرد و ناگهان در میان یکی از دیالوگهایش دردی شدید حس کرد که سعی در پنهانکردنش داشت، اما نتوانست. او را به خانهاش بردند و دو تن از خواهران مسیحی سر صحنه نیز او را همراهی کردند و بالای سرش دعا خواندند، ولی هیچ کاری فایدهای نداشت و درنهایت خون از دهانش بیرون زد و او را خفه کرد.
مولیر، نمایشنامهنویس مشهور، آخرین نفسهایش را ۱۷ فوریه ۱۶۷۳ در ساعت ۱۰ شب کشید و درحالیکه ۵۱ سال و یک ماه داشت، چشم از جهان فروبست و او را در قبرستان سنتژوزف دفن کردند. در روز خاکسپاری، مردم جلوی در خانه مولیر جمع شدند و همسر او از پنجره درحالیکه از مردم میخواست برای همسرش دعا کنند، پول پایین میریخت. اولین نشانههای بیماری در ۲۷ نوامبر ۱۶۶۵ بعد از اتمام نمایش «عشق پزشکی» با بالاآوردن خون که نشانه سل است در مولیر ظهور کرد. بعد از آن مکررا مولیر دردهایی را در سینه حس میکرد و دچار عفونت ریوی بود، اما توجهی به آن نداشت تا آنکه درنهایت یکی از همین دردها جانش را گرفت.
مرگ تنها دختر سعدی افشار
اواخر دهه ۷۰ نمایشی درباره زندگی سعدی افشار در تالار اصلی تئاترشهر و در جریان جشنواره آیینی ـ سنتی اجرا شد که بسیار شگفتانگیز بود. روایت نمایشی از زندگی سعدی بود که در میان دو پرده یک نمایش سیاهبازی، به او خبر میدهند که تنها دخترش در بیمارستان سخت بیمار است و تلویحا داشتند از مرگ این فرزند میگفتند، اما سعدی بعد از اندوه کوتاه، به پرده بعد میرود و مردم را طبق روال سیاهبازی میخنداند و بعد از آن اجرا به بیمارستان میرود و با اندوه سنگینی برای ازدستدادن تنها یادگارش همراه میشود و اگر او انجاموظیفهاش را به نهایت خود نمیرساند، دیگران دربارهاش نمیتوانستند نکتههای بارزی را برای آیندگان روایت کنند، چنانچه علی نصیریان میگوید: ایشان آخرین بازمانده از نسل بازیگران سیاهبازی بود که بهطور خودجوش فعالیت میکرد و با رفتن او، نسل این بازیگران به پایان رسید. سعدی افشار، فردی خودجوش بود که با استعدادی فوقالعاده بازی میکرد. او متعلق به نسلی بود که نه مدرسه رفته بودند و نه آموزشی دیده بودند، اما از طریق تقلید هنرمندان پیشکسوت به این مهارتها دست یافتند. سعدی افشار جوهر و استعداد بسیار بالایی داشت. از نظر بدیههسرایی، حرکات بسیار شیرین صورت، حرکت بسیار قشنگ بدن و... به حد کامل و استادی بود. سعدی افشار متولد سال۱۳۱۳ در تهران و بازیگر نقشهای کمدی موسوم به سیاهبازی یا تختحوضی بود که از سال۱۳۳۰ روی صحنه رفت و بیش از پنج دهه در این زمینه به ایفای نقش پرداخت. وی فروردین ۱۳۹۲ درگذشت.
قطعی برق و تداوم اجرا
بارها در اجراهای همگانی و جشنوارهای شنیده و دیدهایم که با رفتن برق، مردم با نورهای گوشی اجرا را تا آخر برپا نگه داشتهاند. آخرین روایت در این زمینه مربوط به خرداد ۱۴۰۰ و اجرای احسان جانمی، کارگردان تئاتر «بیداری بهوقت خون» در اصفهان است. او میگوید: بعد از مدتها تمرین، دوری از صحنه و چند ماه تعطیلی تئاتر در اصفهان به دلیل شیوع ویروس کرونا، اثری را در تالار هنر اصفهان روی صحنه بردیم، اما قطعی برق گریبانمان را گرفت.
او ادامه میدهد: شب هشتم اجرا، سه بار وسط اجرای ما برق رفت و دست آخر، تماشاگران با نور گوشیهای همراهشان نور صحنه را تأمین کردند تا کار به اتمام برسد.
چاقو خوردن وحیدآقاپور
وحید آقاپور بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون با آنکه از ضربات چاقوی خفتگیران جراحت برداشتهبود، اما با دست مجروج سر اجرای «باغ» کار محمدحسن معجونی میرفت. متأسفانه در یکی از شبهای خرداد امسال، ساعت ۳۰/۱۰، دچار حمله خفتگیرهایی حوالی اتوبان همت حدّ فاصل حقانی و مدرس شد.
او میگوید: «بعد از اجرای نمایش «باغ» با موتورسیکلت خود در بزرگراه همت در حال بازگشت به منزل بودم که دیدم در کنار بزرگراه، دو خـفت گیر فردی را به شدت مجروح و کیف او را سرقت کردهاند. بلافاصله دور زدم و برگشتم تا به فرد مجروح کمک کنم. خفت گیران که قصد فرار داشتند سوار موتورسیکلت خود شدند، ولی یک خودرو برای جلوگیری از فرار آنها، با موتورسیکلت خفتگیرها برخورد کرد و موتورسیکلت واژگون شد.
او با اشاره به سرقت موتورسیکلتش نیز گفت: «خـفت گیرها بعد از واژگون شدن موتورسیکلتشان، با چاقو به من حملهور شدند و از ناحیه شانه من را مجروح کردند و با موتورسیکلت من گریختند.»
بیماری چخوف و نمایشنامهنویسی
آنتون پاولوویچ چخوف، پزشک، داستاننویس، طنزنویس و نمایشنامهنویس برجسته روس است. هرچند چخوف زندگی کوتاهی داشت و همین زندگی کوتاه همراه با بیماری بود، اما بیش از ۷۰۰ اثر ادبی آفرید. او را مهمترین داستان کوتاهنویس برمیشمارند و در زمینه نمایشنامهنویسی نیز آثاری برجسته از خود بهجا گذاشتهاست. چخوف در ۴۴ سالگی بر اثر خونریزی مغزی درگذشت. آخرین اثر منتشر شده از چخوف نمایشنامه باغآلبالو است. نمایشهای بزرگی از سراسر دنیا بر اساس این نمایشنامه اجرا شده و بازیگران نامداری در آن ایفای نقش کردهاند باغآلبالو که سال ۱۹۰۳ نوشته شد، در اوج دوران بیماری نویسنده خلق شدهاست. این متن همچنان با استقبال مخاطبان روبهرو و یکی از بهترین نمایشنامههای روسی است. وی اواخر زندگی خود دچار بیماری و درد فراوان بود و برخی حدس میزدند به بیماری سل مبتلا شدهباشد. او برای معالجه بیماری به آلمان سفر کرد و به یک استراحتگاه به نام بادن ویلر رفت. احوال او نسبت به قبل کمی بهتر شد، اما این حال خوب دوام چندانی نداشت و حالش از قبل نیز وخیمتر شد. در می۱۹۰۴ بیماری چخوف غیرقابل کنترل شدهبود و به قول برادرش هر که او را میدید، حدس میزد مرگش نزدیک است. وی در ژوئن ۱۹۰۴ به آلمان رفت و در ۱۵ جولای همان سال در شهر بادن ویلر درگذشت.
بیماری و دوام تئاتریهای ایران
در ایران هم بارها دیده و شنیدهایم که اجراگران و نویسندگان تئاتر با وجود بیماری کم نیاورده و همچنان در مقام نویسنده و کارگردان بر آن بودهاند که خودی نشان دهند و نگذارند صحنه خالی بماند، از آنچه فرهنگساز است. آینده یک مملکت پیرو چنین خواست و زحمتی شکل خواهدگرفت. شادروان اکبر رادی، نمایشنامهنویس که دی ۸۶ فوت کرد، در این سالهای آخر در تدارک بازنگری و بازنویسی متون نمایشی در چهار دهه ۴۰، ۵۰، ۶۰ و ۷۰ برآمدهبود که مجموعه زیبای صحنه آبی را با نشر قطره برای آیندگان به یادگار گذاشت. مصطفی عبداللهی، بازیگر و کارگردان نیز با آنکه با سرطان درگیر بود، هم برای ارتزاق و هم برای حال خوشش، همچنان بر صحنه حضوری فعال داشت. شاید شاخصترین مثال برای کارگردان و نمایشنامهنویس و مترجم ایرانی هم علیرضا کوشک جلالی باشد که با وجود ام اس در این ۱۵-۱۰ سال اخیر حتی یک دقیقه هم از فعالیت تئاتر دریغ نکرده و مدام در ایران و آلمان هم به آموزش و هم اجرا، نوشتن و ترجمه مشغول است. او بیدرنگ تبدیل به الگویی بزرگ برای همگان شده که زندگی در تداوم و پویایی در راه سخت و دشوار برای هموار شدن رویاها میسر خواهدشد؛ بنابراین تئاتر را باید جدی گرفت برای اینکه بتوان آینده بهتری را برای این هنر و پیشرفت فرهنگی در نظر گرفت.
سکته بقایی و هملت با «سالاد فصل»
در آبان ۸۸ اتفاق افتاد و شنیدن این خبر برایمان بسیار دردناک بود، چون هم بهروز بقایی هنوز در میانسالی به سر میبرد و هم از بازیگران بنامی بود که هنوز هم میتوانست در صحنه بدرخشد. سکته او، اما برای ما ناامیدکننده بود؛ چون در واقع فرصت بازی از او گرفته میشد. اما در همان حال و هوا باز هم یک گروه، تعهد خود را نسبت به مخاطبان تئاتر اینگونه نشان داد: «بقایی چندی پیش بهدلیل عارضه مغزی در بخش (ICU) بیمارستان جم بستری شد و نتوانست در روزهای آخر اجرای «هملت با سالاد فصل» حضور پیدا کند و هادی مرزبان (کارگردان) جایگزین او شد.» در واقع مرزبان، چون متن را از بر نبوده، بنابر شنیدهها، متن را در دست گرفته و به جای این بازیگر نقش را روخوانی کرده، چون باید مخاطب از سالن راضی بیرون میرفته و نبود یک بازیگر، دلیلی برای تعطیلی یک اجرا نبودهاست.
روزنامه جام جم
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگو با علی کاظمی، از ورودش به بازیگری تا نقشهای مورد علاقهاش
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»: