یکی از کتابهایی که بیش از محتوا فرمش نظر من را جلب کرد «عصرهای کریسکان» بود. این کتاب که خاطرات امیر سعیدزاده معروف به سعید سردشتی است به شکلی متفاوت از زبان او و همسرش روایت شده. سعید که آزاده است و زمانی زندانی کوملهها بوده با اینکه خودش اهل کردستان است هیچ فرقی برای زندانبان ندارد با یک پاسدار غریبه. یک فصل را آقای سعیدزاده روایت میکند و فصل دیگر را همسرش. گاه یک خاطره مشترک را از دو زاویه دید که به آن اشراف دارند نقل کردهاند و گاه خاطرهای متفاوت که دیگری در آن نقشی نداشته است.
در خاطرات دیگری هم این فرم استفاه شده ولی این کات خوردن شبیه فیلم سینمایی است که دوربین از یک صحنه به صحنه دیگری کات میخورد و حالا بیننده صحنهای را که تا پشت در دیده؛ همراه دوربین داخل شده و بقیه را تماشا میکند. این فرم به همراه نثر خوب باعث تمایز کتاب آقای گلزار شده. عمدتا چنین فرمی برای نوشتن خاطرات شهیدی انجام میشود که مصاحبهکننده با تعدادی از یاران او گفتوگو کرده. در آخر ویرایش و کار ادبی چندانی روی آن انجام نشده و هر فصل با نام راوی منتشر میشود. این کتابها معمولا عجولانه ارائه شده و فاقد ارزش ادبی هستند.
عصرهای کریسکان میتوانست شبیه یک رمان شود، اگر نویسنده براساس یک پلات مشخص و پافشاری بر نقطه امتیاز محتوا، مضمون را میآفرید. سعیدزاده، تنها رزمنده اسیر کومله و دموکرات نبوده که خاطراتش ثبت شده اما نقطه قوت او این است که با اغلب این آدمها آشنا و هممحلی بوده، زن و فرزندانش هر روز با اینها چشم در چشم میشدهاند و حالا برخورد افراد، با شخصیتهای داستان، میتواند نقشآفرین باشد. البته به این مطالب اشاره شده ولی نه به عنوان نقطه اتکا و انتخاب و توجه نویسنده.عصرهای کریسکان در نوع خود اثری قابلتوجه است که میتواند از بعد ادبی هم بررسی شود. حتی جا دارد از روی آن یک نسخه سینمایی ساخته شود و در این برهه از تاریخ کشور که کومله و تجزیهطلب در کردستان دوباره خودنمایی میکنند منشأ اثر باشد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد