همانطور که زندگی مشترک آداب و مهارت لازم دارد، کنارآمدن با موضوع طلاق نیز نیازمند فراگیری مهارتهایی است که اگر افراد محروم از آن باشند آثار سهمگینی در انتظارشان است. در طول سالهای گذشته همواره پروندههای زیادی دیدهام که بعد از طلاق، زوج همچنان اصرار بر تعقیب و مراقبت همسر سابقش داشته و موجبات آزارش را فراهم و آسایش را از او و خانوادهاش سلب و دائم ایجاد مزاحمت کرده و عرصه را پس از طلاق نیز بر طرف مقابل تنگ میکند. در پروندهای -که گزارش دادگاه آن در صفحه امروز حوادث منتشر شده- مرد جوانی با وجود دو فرزند دختر، زندگی مشترک را با طلاق خاتمه داده بود. علت طلاق اعتیادش بود و ماهها از این اتفاق نامیمون میگذشت اما همچنان اصرار داشت با زن سابقش ارتباط بگیرد و صحبت کند. نمیدانست یا نمیفهمید که او دیگر در علقه زوجیتش نیست. القصه، قرار ملاقاتی در یکی از خیابانها با او در داخل خودرو گذاشته و دقایقی صحبت میکنند. حس مرموزی وی را وامیدارد که به هر طریقی گوشی تلفنهمراه همسر سابقش را بررسی کند. زن چند دقیقهای به خواب میرود و همین میشود خواب ابدی. مرد گوشی را بررسی کرده و متوجه موضوعاتی میشود که دیگر به او ارتباطی ندارد. همسر سابقش درصدد ازدواج با مرد دیگری بود. زن بعد از جدایی اختیار زندگی خود را داشته است اما شوهر سابقش بعد از فهمیدن این موضوع با ضربههای چاقو او را به قتل رسانده و بعد جسد را در خارج از شهر دفن میکند.
چنین افرادی باید بدانند اگر علقه زوجیت تمام شده، زندگی شخص مقابل و تصمیمهای او برای آینده دیگر به وی ارتباطی ندارد. چه خوب میشد اگر کسی آداب و مهارتهای زندگی مشترک را نمیداند و با اعتیادش، زن و فرزندش را به اسارت میگیرد بعد از جدایی مهارت کنارآمدن با حس رهایی آنها را بیاموزد.