کمدی راهش را به پشت خاکریز و خط مقدم باز کرد. در واقع فراتر از تکهپرانیهای طنازانه گاهی برخی شخصیتها در فیلمها و سریالهای دفاع مقدسی، یک اثر از ابتدا تا انتها با ژانر کمدی قصهاش را به تصویر میکشید. این نوع نگاه روح تازهای در آثاردفاع مقدس دمید و بستر شوخی با موضوع حساسی همچون جنگ را هم فراهم کرد. نه اینکه جنگ تلخ نیست یا رها کردن پیکر همسنگرت زیر آوار گلوله دشمن کار آسانی است اما روایتهای بسیاری را رزمندگان نقل میکنند که در هجوم مرگ بوی حیات میدهد و شیرینی لحظهها حتی در ویرانگرترین رخدادها را یادآور میشود. همین است که جنگ ما را متفاوت و نام دفاعمقدس را برازنده آن میکند. همانطور که گفته شد، کمدیهای دفاعمقدس خون تازهای در سینما دمید و با وجود مخالفتهای ابتدایی با آن و سروصداهای زیادی که به پا کرد به تلویزیون هم وارد شد. در پی این ورود سریالهای زیادی در این سالها ساخته شد که یا سراسر کمدی را به فضای دفاعمقدس بردند یا اینکه رگههای کمدی را در یک قصه دفاعمقدسی گنجاندند که از پس هر غم خندهای را به لب مخاطبان میآورد. این سریال معمولا شخصیتهای خود را در موقعیتهایی قرار میدهد که متعلق به آن نیستند یا از زندگی مردم عادی در روزگار جنگ هشت ساله روایتهایی را تصویر میکنند. در ادامه به بهانه هفته دفاعمقدس و پخش سریال خاطرهانگیز بهترین تابستان من، تعدادی از این آثار را مرور کردیم و همچنین با حسین ترابنژاد، نویسندهای که سابقه نگارش سریال کمدی دفاع مقدسی را دارد، گپ زدیم.
با هوشیاری بیدار باش
در سالهای دفاعمقدس گروهی برای اجرای تئاتر راهی جبهه میشوند اما اتفاقی جالب سرنوشت یکی از اعضای این گروه را تغییر میدهد. گرزین بهگزین با بازی مجید صالحی به جای فرماندهای اشتباه گرفته میشود و این آغاز دردسرهای او در جبهه نبرد است. این قصه سریال «بیدارباش» است که سال ۹۱ از شبکه یک پخش شد. این سریال که با حضور چهرههای کمدی همراه بود، بیان طنازانهای هم داشت و علاوه بر طنز کلامی، موقعیتهای کمدی را هم به نمایش میگذاشت. یکی امکانات خلق موقعیتهای کمدی قرار گرفتن شخصیت در فضایی اشتباه است. در این سریال گرزین ظاهرا همخوانی با آدمهای اطرافش در جبهه ندارد و همین فضای کمدی ایجاد میکند؛ ضمن اینکه لحن و حرکات گرزین هم نمکین است و همنشینی او با رزمندگان که سنخیت چندانی با هم ندارند فضای کمدی ایجاد میکند. در این سریال با کارگردانی احمد کاوری و تهیهکنندگی جواد نوروزبیگی بازیگرانی همچون اکبر عبدی، کریم قربانی، امیررضا دلاوری، حسین عابدینی، رضاناجی، عباس جمشیدیفر، خاطره حاتمی، هادی کاظمی، امیر نوری و...حضور داشتند. فیلمنامه هم به قلم حسین ترابنژاد، مصطفی زندی و پیمان زندی نوشته شدهبود.
گنج در جنگ
سریال «نابرده رنج» سال ۱۳۹۰ از شبکه سه سیما پخش شد. در این سریال به کارگردانی علیرضا بذرافشان، نویسندگی سارا خسروآبادی و علیرضا بذرافشان و تهیهکنندگی مجید مولایی سراسر کمدی نبود اما شخصیتهای اصلی آن به نام اسد و عماد با بازی کامبیز دیرباز و سام درخشانی هر دو ویژگیهای کمدی داشتند و به همین دلیل مخاطب با همراه شدن آنان در سالهای جنگ خنده به لبش میآمد. این سریال هم از فرمول متجانس نبودن آدمها در موقعیتهای بحرانی بهره بردهبود. داستان این مجموعه به سالهای دهه۶۰ و زمان جنگ ایران و عراق برمیگردد. سریال در مورد جوانی به نام اسد است که در تهران قدیم و در محله پامنار زندگی میکند. اسد با کسی به نام منوچهر (سیاوش طهمورث )که فردی پولدار است و در دروازه شمیران زندگی میکند، آشنایی دارد. اسد به دلیل قاچاق کالا به زندان میافتد و در همین هنگام، پدرش فضلعلی (صدرالدین حجازی) از دنیا میرود؛ پس از مرگ وی دفتر خاطرات پدر به اسد میرسد و او با خواندن این دفترچه متوجه میشود در روستایی با نام سلمت آباد در نزدیکی شهر مرزی پاوه، گنج خانوادگی پنهان است و به همین دلیل از زندان فرار میکند تا با پیدا کردن گنج کمکی به خانواده خود کند. در این میان کارآگاه پلیسی به نام جابر (میلاد کیمرام) مسئول پرونده اسد و دوستش عماد میشود تا از راه آنها بتواند رد یک قاچاقچی سابقهدار و محتکر را در زمان جنگ بزند اما او در این میان دلباخته خواهر اسد، یعنی مرضیه میشود. حضور اسد و عماد در جبهه و تلاش آنها برای رسیدن به گنج در بحبوحه جنگ، منجر به خلق صحنههای کمدی میشود. اسد به همراه عماد و منوچهر به دنبال این گنج میرود و در این راه با دختری کرد به نام کژال و همچنین گروهش آشنا میشود. جابر در تعقیب اسد و عماد خود را به جبهه رسانده، آنها را پیدا و در یافتن گنج همراهی میکند. زمانی که به گنج میرسند، ارتش عراق به آن منطقه پیشروی کردهاست. اسد، عماد و جابر به همراه کژال و گروهش به جنگ با ارتش عراق میروند و همگی کشته میشوند، به غیر از عماد که جانباز میشود و آن گنج دست نخورده باقی میماند.
دفاع داوطلبانه
«داوطلب» از سریالهای خاطرهانگیز طنز جنگی تلویزیون است که نوروز۸۳ روی آنتن رفت. این سریال را مسعود تکاور ساخت و با بازی چهرههای شناختهشده، روی آنتن فرستاد. داوطلب را سیمافیلم تهیه کرد و در قالب ۱۳قسمت ۴۵دقیقهای روانه آنتن پخش کرد. داستان این سریال به قلم امیر حشمتزاده و مسعود تکاور، روایتگر زندگی پسری است که در خانوادهای متمول بزرگ شده و به خدمت سربازی اعزام میشود. او سعی میکند به هر طریقی که شده، از رفتن به جبهه فرار کند که از قضا طی آزمایشی متوجه میشود به سرطان خون مبتلاست، بنابراین تصمیم میگیرد به جبهه برود و قبل از اینکه بیماری او را از پای درآورد، کشته شود. در این سریال هم میتوان الگوهای روایی و داستانهایی را یافت که سالها بعد در دیگر فیلمها و سریالهای تلویزیونی در همین ژانر تکرار شد.
سنگ نخست
نخستین بار «لیلی با من است» به کارگردانی کمال تبریزی و بازی پرویز پرستویی، محمود عزیزی و... سال ۷۴ اکران شد. نسخه سریال آن هم روی آنتن رفت. واکنشها نسبت به این اثر متفاوت بود؛ عدهای از کارشناسان که هنوز چشم و گوششان به این جنس کار عادت نکردهبود و غرق در دنیای کلیشهای بودند، کمدی را دور از شأن ژانر دفاعمقدس تلقی کردند و مقابل این فیلم موضع گرفتند، عدهای هم با آغوش باز پذیرای این همه تازگی شدند. مخاطبان معمول سینما و تلویزیون، استقبال خوبی از اثر داشتند و به همین خاطر بارها بازپخش سینمایی و سریال آن در جعبه جادو را تماشا کردند. سریال درباره یک گروه تصویربرداری بود که راهی جنگ میشوند و قرار است از مناطق پشت خط نبرد گزارش تهیه کنند. نقش اصلی قصه با نام صادق مشکینی که گرفتاری مالی و خانوادگی دارد با هزار نگرانی راهی این سفر میشود و ناخواسته به خط مقدم میرسد. حضور او در آن جغرافیا و گیر افتادن در موقعیتی که باید آرپیجی دست بگیرد، باعث دگرگونی شخصیتش میشود. این فیلم را هنوز بسیاری بهترین کمدی جنگی ایرانی میدانند و با اشکهای صادق و جوش زدنهای آقای کمالی خاطره دارند. این اثر نمایشی در زمان خود واقعا جسورانه به حساب میآمد و از این حیث نامش در تاریخ سینمای ایران ثبت شدهاست. اثری که راه را برای گام برداشتن سایر آثار در این فضا گشود و الگوی شوخیهای بسیاری از فیلمها و سریالهای کمدی جنگی پس از خود شد. کمند امیر سلیمانی، زندهیاد شهرام عبدلی، رضا ایرانمنش، عنایتا... بخشی، فریده دریامج و... از بازیگران این سریال بودند.
دورهمی در وضعیت سفید
پاییز ۹۰ بود که چشم مخاطبان به سریال حمید نعمتا... از کارگردانان نامی سینما روشن شد. سریال «وضعیت سفید» که قصهاش در سالهای جنگ و پناه گرفتن خانوادهها در اطراف شهرها میگذشت به قلم هادی مقدمدوست و حمید نعمتا... روی آنتن شبکه سه سیما رفت. قصه از این قرار بود: هنگام شروع موشکباران تهران از زمستان ۱۳۶۶ اعضای خانوادهای پرجمعیت که تقریبا همه با هم قهر هستند و اختلاف دارند، برای دوری از حملات دشمن، ساکن باغ مادرشان (رابعه مدنی) در روستایی واقع در حومه تهران میشوند. روستایی که مدرسه اصلی آن تبدیل به محل اسکان بخشی از اهالی جنگزده شدهاست. استقرار این خانواده در باغ و همجواری آنها با مردم روستا که در اوج همدلی بهسر میبرند، حوادث گوناگونی را برای خانواده رقم میزند که باعث درک آنها از مشکلات یکدیگر و ریشههای بیاهمیت اختلافاتشان میشود. آنها طی این ماجراها درمییابند که استعداد کمک و یاری به یکدیگر را دارند و... اما هسته مرکزی و نقش اول داستان، نوجوانی به نام امیرمحمد (یونس غزالی) است که اتفاقات جالبی برای او میافتد و داستانهای گوناگونی که بقیه اعضای خانواده با یکدیگر دارند به صورت موازی قصه را پیش میبرد. در این سریال هم رگههای کمدی پررنگ است؛ هر چند به فضای جنگ وجبهه نمیرویم و شاهد زندگی خانوادهها در این ایام هستیم. نمود کمدی اشاره شده را بیشتر میتوان در شخصیتهایی همچون بهروز با بازی عباس غزالی و اکتهای اغراقآمیز او دید.
حضور نوجوانانه
سعید، نوجوان پرشروشور یزدی با بازی علی صادقی تابستان را پشت جبهه جنگ میگذراند و این میشود بهترین تابستان زندگیاش. آنچه گفته شد چکیدهای از قصه سریال «بهترین تابستان من» به کارگردانی علی بهادر، نویسندگی علیرضا اسحاقی و تهیهکنندگی حمیدرضا عاملی ساوجی است که سال ۱۳۷۵ تولید و از شبکه یک سیما پخش شد. علیرضا اسحاقی، سیدجواد هاشمی، حسین خانیبیک، فاطمه طاهری، شاپور بخشایی، مهدی صباغی، اسرافیل علمداری و... از دیگر بازیگران این سریال بودند. این مجموعه در زمان پخش خود مخاطبان بسیاری بهویژه نوجوانان و جوانان را با خود همراه کرد. لهجه شیرین یزدی شخصیت اصلی که با صدای افشین زینوری اجرا شدهبود شیرینی بیشتری به سریال بخشید. همچنین کارهای غافلگیرکننده سعید به قصه وجوه کمدی بخشیدهبود. علی صادقی با این اثر به مخاطبان معرفی و به مرور به یکی از ستارههای کمدی تلویزیون تبدیل شد.
در رکاب رزمندگان
آقا تقی، شیفته دلبر آهنیاش یعنی کامیونی بود که با آن امرار معاش میکرد. نامش را هم «خوش رکاب» گذاشتهبود. او که دل در گرو این کامیون داشت و نمیخواست خار به لاستیکش برود راه منطقه پر خطر جبهه و جنگ را پیش میگیرد تا باری را به رزمندگان برساند. نقش آقا تقی را محمد کاسبی بازی میکرد و شاگردش عزت با نقشآفرینی مجید صالحی بود. عزت عنوان شخصیت بامزه قصه را یدک میکشید و کلکلهای تقی با او لحظههای بانمکی را در قصه ایجاد میکرد. همچنین عشق افراطی آقا تقی به ماشینش و شیرینکاریهای پسرش هم به چاشنی کمدی میافزود. به این ترتیب نمایش رخدادهای پشت خطمقدم و تلفیق آن با کمدی سریال خوش رکاب را به اثری تبدیل کردهاست که میتوان از آن در این پرونده نام برد. مریم سعادت، امیر نوری، پویا امینی، مونا فرجاد، اصغر نقیزاده، روژان آریامنش، سیدجلال طباطبایی، فرهاد جم، زهره صفوی و اکبر رحمتی ایفاگران نقشهای این مجموعه بودند. خوش رکاب با کارگردانی علی شاهحاتمی به همت گروه حماسه و دفاع شبکه یک سیما سال ۱۳۸۱ ساخته شد و برای اولین بار در نوروز ۱۳۸۲ روی آنتن رفت.
در پی زیر خاکی
قصههای سه فصل از مجموعه تلویزیونی کمدی ــ تاریخی «زیر خاکی» که مربوط به دهههای ۱۳۵۰ و ۱۳۶۰ خورشیدی است، داستان مردی را به تصویر میکشد که بهدنبال زیرخاکی میگردد. او طی داستان درگیر مسائلی همچون دستگیری به جرم پخش اعلامیه ضدشاه، کمک به برادرش در تعمیر موشک ارتش و... میشود. جالب است در همه این موارد او از ماجراهایی که پیرامون تحولات ایران رخ میدهد بیخبر و بیاطلاع و مشغول به کار خودش است. یکی از این وقایع جنگ است. فصل سوم این سریال نوروز ۱۴۰۱ پخش شد و همزمانی رخدادهای کمدی زندگی فریبرز با بازی پژمان جمشیدی را با دفاعمقدس نشان میداد. هر چند در فصول پیشین هم شاهد بروز جنگ هستیم اما در این فصل قصه بهطور کامل در این فضا میگذرد. در بخشهایی از سریال حتی پای فریبرز بهعنوان اسیر به بازداشتگاههای صدام هم میرسد اما او حتی در این موقعیت هم همان فریبرز گیج و غرق در دنیای خود است که مدام در موقعیتهای اشتباه قرار میگیرد. این سریال را جلیل سامان کارگردانی کردهاست. بازیگرانی مثل ژاله صامتی، هادی حجازیفر، هومن برقنورد، نادر فلاح، اصغر نقیزاده، گیتی قاسمی، ستاره پسیانی، اکبر رحمتی، پیام احمدینیا، مهری آلآقا، مریم سرمدی، نسرین نصرتی، خسرو احمدی، رامین راستاد و... در فصول مختلف این سریال به ایفای نقش پرداختند.
بازگشت شهدا
«قرار است تعدادی از شهدای گمنام تفحص شده در یکی از دانشگاهها دفن شوند اما گروهی از دانشجویان با تحریک استاد گنجی اقدام به آشوب و جنجال در دانشگاه میکنند. همین آغاز قصهای میشود که گروه دانشجویان مجبور به سفری ناخواسته میشوند.» شاید با خواندن این خلاصه سریال بعید بدانید که با یک اثر کمدی مواجه خواهید شد اما اگر بیننده سریال «معراجیها» بودید لحظههای کمدی آن خاطرتان هست. با حضور چهرههایی مثل اکبر عبدی در سریال و نقش پررنگ او در آثار کمدی در سالهای اخیر باید هم چنین انتظاری داشت. سریال معراجیها که نسخه سینمایی آن هم اکران شد مثل غالب آثار کارنامه مسعود دهنمکی حتی در خلال قصهای جدی هم رگههای کمدی دارد. سریال در شهریور۱۳۹۳ در ۲۹قسمت از شبکه یک پخش شد. این مجموعه تلویزیونی اسپینآفی از فیلم سینمایی معراجیهاست. پندار اکبری، بهاره افشاری، احمد ایراندوست، سمانه پاکدل، عرفان برزین، مهران رجبی، رضا رویگری، دانیال عبادی، لاله صبوری، علی صادقی، کیانوش گرامی، سیدجواد هاشمی، مریم کاویانی، امیر نوری و... بازیگران این مجموعه بودند که به قلم بابک کایدان، حسین ترابنژاد و پدرام کریمی و سرپرستی دهنمکی بر گروه نویسندگان روی آنتن رفت.
خندههای کلیشهای ممنوع
وقتی کمدی جای خود را در آثار دفاع مقدسی باز کرد و این رخداد مؤثر در تاریخ کشورمان را از دریچهای تازه نگریست، حال و هوای جدیدی در این ژانر ایجاد شد و یکی پس از دیگری آثار موفق راهی آنتن و پرده نقرهای شدند. اما با مرور آثار تلویزیونی و سینمایی در این گونه، حتی موفقترین آنها به المانهای تکراری برمیخوریم که گویی از روی دست آثار دیگر نوشته شدهاست. فرمولهای جواب داده شده بارها مورد استفاده قرار گرفتند، برای مثال حضور فردی ترسو در جبهه جنگ همانی است که در «لیلی با من است» دیدیم و همچنین قرار گرفتن آدمها در موقعیتهای اشتباه هم بارها مورد استفاده قرار گرفتهاست. هرچند هنوز هم برخی از این فرمولها جواب میدهد، در تلویزیون مخاطبان بسیاری را پای سریال مینشاند و در سینما هم فیلم را به فروش بالا میرساند اما این گونه همانقدر که در ابتدا برای رسانههای ایرانی تازگی داشت، لازم است در ادامه هم طراوت خود را حفظ کند و هرچند وقت یکبار با نگاه تازه همراه شود. هنوز هم زوایای پنهان بسیاری وجود دارد که آثار دفاعمقدسی میتوانند به آن بپردازند.