شب دنیای عجیبی دارد؛ بعضیها در بین جادهها، بعضیها در مشاغل خدماتی و بعضیها هم شب زندهدار هستند و زلف خود را به این دنیای اسرارآمیز گره زدهاند. به بهانه کلمه شب به پای گفتوگو با ابوالفضل اینانلو، گوینده شیفت شب و برنامههای شبانه رادیو جوان نشستهایم تا برای ما از شبهای رادیو به صورت اختصاصی، بگوید.
اولین بار که نیمهشب در رادیو اجرا کردید، چه زمانی بود؟
در حقیقت من از سال۷۸ وارد رادیو شدم و دقیق به یاد ندارم که اولین اجرای شبانه من، چه زمانی بوده. فکر میکنم سال۸۱ اولین اجرای برنامه شبانه من بوده و فضای شب، ویژگیهای خاص خودش را دارد. برای من مهم است که تیم برنامهساز اعم از هماهنگی، صدابردار و تهیهکننده، چه کسانی باشند. به این دلیل که تمام این موارد برای بهبود کیفیت برنامه مهم است. راستش حس خوشایندتری نسبت به برنامه و شیفتهای شبانه خود دارم؛ چراکه با کسانی کار میکنم که تیمهای قوی و خوبی هستند. بهعلاوه تمام این موارد، شب یک فضای خاص و سکوتی در خود دارد که اجازه میدهد تمام عوامل، کار خود را بهخوبی و با تمرکز بالا انجام دهند.
اجرا برای مخاطب شبانه با مخاطب روزانه چه فرقی دارد؟
به نظرم در شبکه رادیویی جوان فرقی نمیکند. تفکر برنامهسازی ما در رادیو جوان در تمام دوره مدیران این شبکه به این صورت بوده که ما برای تمام افرادی که ممکن است به دلایل مختلفی در شب بیدار باشند؛ برنامههای متفاوتی تولید کنیم و خب بعضیها راننده شب و گاهی بعضیها در شب مشغول به کار هستند. درکل اگر این تصور و تفکر را دارید که به دلیل نیمهشب بودن باید برنامههای آرامی را اجرا کنیم؛ این درست نیست و اگر شنونده برنامه اینجا شب نیست رادیو جوان بوده باشید. متوجه این ماجرا میشوید که این برنامه ریتم بالا و متفاوتی دارد. به نظرم اگر شما یکبار به صورت تصادفی این برنامه را گوش کنید. متوجه این ماجرا میشوید که فرم برنامهسازی این برنامه شبانه، فرق زیادی با برنامه صبحگاهی و عصرگاهی رادیو جوان ندارد.
چه چیز شب را دوست دارید؟
من آدمی هستم که عادت به شببیداری دارم. سکوت شب این امکان را به آدم میدهد تا تفکر و تأمل بیشتری درباره خود و محیط اطرافش کند. حتی زمانی که سرکار نیستم، بهیاد ندارم که ساعت ۹ یا ۱۰شب خوابیده باشم. در سالیان گذشته، یکی از تفریحات من این بود که در شب، چند فیلم سینمایی درجه یک و خوب برای خود دانلود و تا ساعات اولیه صبح، آنهارا تماشا کنم. اما تمام شبها به تماشای فیلم نیز ختم نمیشود، گاهی به زندگی و گذشته خودم فکر و تأمل میکردم. فکر میکنم چون آدم شب هستم؛ میتوانم کارهایم را بهتر انجام دهم. در برنامهسازی نیز به این صورت است که تمام افراد حاضر برای برنامه در پخش شبکه، شاید به شش نفر نرسد و گاهی تعداد این آدمها نیز کاهش مییابد.
چقدر با این جمله که شب، نبض خاصتری نسبت به روز دارد؛ موافق هستید؟
فکر میکنم این ما هستیم که به دقایق و ثانیهها، کیفیت و ارزش میدهیم. میتوانیم به وسیله کتابخوانی، گوش دادن به موسیقی و... به روز خود ارزش دهیم اما برخی از افراد ترجیح میدهند که این کارها را در شب انجام دهند. شب یک مسأله ویژهای به نام سکوت دارد که به آدم این اجازه را میدهد تا کارهایش را با دقت بیشتری انجام بدهد.
چرا به نظر شما شبها، گاهی فکر انسان پویا و فعالتر است؟
تمام آدمها یک شکل و یکسان نیستند. برای مثال برادرانم ساعت ۹ یا ۱۰شب، برعکس من میخوابند و اما من مثل آنها نیستم. هرچند باید به این نکته اشاره کنم که به هیچوجه شببیداری را به کسی توصیه نمیکنم. به این دلیل که پزشکان و روانشناسها نکات زیادی درباره ضررهای شببیداری گفتهاند و آنها بهتر میتوانند در این باره صحبت کنند. به هرحال آدمهایی مثل من هستند که در شب عادت به بیداری دارند اما بالعکس، افرادی نیز وجود دارند که اگر یک ساعت دیرتر از زمان معمول خود به خواب بروند. تمام برنامه روزانهشان تغییر پیدا میکند و حتی شاید نتوانند کارهای خود را بهخوبی انجام دهند.
بیشتر مخاطبان شما در شب چه کسانی هستند؟
بخش عمده مخاطبان برنامه ما در رادیو را رانندههای بینجادهای و افرادی که شبکار هستند؛ تشکیل میدهند. برای مثال کادر محترم اورژانس حتی مخاطبان ما هستند. این نکته را باید اضافه کنم که همه مخاطبان ما عمدتا افراد شاغل هم نیستند. از بین شنوندهها کسانی هستند که در خانه خود حضور دارند و برنامه ما را گوش میدهند اما به نظرم خیلی آدم باید عاشق باشد که ساعت۱۲شب از خواب خودش بزند تا به یک برنامه رادیویی گوش بدهد. البته باید به این مسأله اشاره کنم که تیم برنامهساز هم با کار و کیفیت خوب برنامه، میتواند مخاطبهای خاص خودش را در این ساعت داشته باشد.
هیچوقت فکر کردین مگه کی به رادیو، اونم شبا گوش میکنه؟
اتفاقا همان اوایل با خود فکر میکردم که چه کسی در این ساعت از نیمه و آخر شب به رادیو گوش میکند اما بهیاد دارم زمانی که در رادیو جوان حضور نداشتم؛ برنامههایی وجود داشت که ساعت۳ بامداد به صورت زنده پخش میشد و اتفاقا تلفنهای زیادی داشت. حتی مردم پیامکهای فراوانی ارسال میکردند و برای من بسیار این قضیه جالب و شگفتانگیز بود. یادم میآید که سال ۹۱ من و دیگر همکارانم برنامههای مختلف شبانهای را اجرا میکردیم و شاید باور این قضیه برای شما سخت باشد اما، در طول ۱۵دقیقه ابتدایی برنامه قریب به ۵۰هزار پیامک دریافت میکردیم که این قضیه شگفتانگیز است. البته این موضوع را باید اشاره کنم که شنوندههای ما، فقط آن کسانی نیستند که پیام ارسال میکنند. اتفاقا شنوندههایی داریم که شاید همیشه رادیوی آنها روشن است اما صرفا شنونده برنامهها هستند. راستش هماکنون نیز شنوندهها با ما در ارتباط هستند و اگر بخواهم برای شما از تفاوت مخاطب تلویزیون و رادیو بگویم؛ باصراحت اعلام میکنم که مخاطب و شنوندههای رادیو با معرفتتر از مخاطبان تلویزیونی هستند.
چه شبی در زندگیتان، خاصترین شب لقب دارد؟
به این سؤال میتوانم به دو صورت ممکن جواب بدهم به این دلیل که دو شب متفاوت را در طول زندگیام تجربه کردم. یکی از آن شبها که میتوانم به آن لقب بدترین شب عمرم را بدهم؛ شبی بود که خبر فوت پدرم را به من دادند. اما بالعکس، خاصترین شب زندگی من، دو شبی بود که دو تا از پسران من به نامهای آرین و کارن به دنیا آمدند. اوضاع آن روزها به صورتی پیش رفت که جفت پسرانم در شب به دنیا آمدند و این شبها برای من بسیار خاص و شیرین بوده است.
شیفت کاری شب چه نوع سبک زندگی خاصی دارد؟ چی شد اجرای شب را پذیرفتید؟
شیفت کاری شب به قول گفتنی سبک زندگی آدم را بههم میریزد. شیفت کاری شبانه من حدودا از ۱۰شب آغاز و حوالی ۶صبح به پایان میرسد و زمانی که از سرکار به خانه برمیگردم؛ تقریبا تمام آدمها بیدار میشوند که به سر کار خود بروند. این برایم بسیار جالب است که اکنون من درحال رفتن به خانه هستم و تازه وقت استراحتم شروع میشود. شاید با خود بگویید که شاید گاهی از این مسأله و شیفت کاری شبانه خود شکایت کنم اما این موضوع صحت ندارد؛ چراکه من عاشقانه کارم را دوست دارم و از همکاری با دوستان عزیزم بسیار لذت میبرم.
شب را با چه نام خاصی میشناسید؟
چقدر به این جمله که پایان شب سیه، سپید است؛ اعتقاد دارید؟
ما برای اینکه به روشنایی برسیم، ناگزیریم که از دل تاریکی حرکت کنیم. برای اینکه بتوانیم به کمال آگاهی و رشد برسیم ناگزیر به تحمل رنج و دردهای زندگی هستیم. روانشناسها یک مثال معروفی دارند که میگویند: درون هر رنجی، گنجی نهفته است. مگر میشود که ما بدون تحمل رنج و درد به آگاهی برسیم؟ به نظرم شب و روز مکمل همدیگر است و به یکدیگر معنا میدهد.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد