متخصصان میگویند اینها فراموش شدهاند چون درایران کسی(مسئولان) اصلا باسوختگی کاری نداردوعزم نمیشود تا برنامهای مدون یا سیاستی کلان تدارک دیده شود. بیماران سوخته گویا همان لحظه که دچار حادثه میشوند از یادها میروند و با کلکسیونی از رنجها و عوارض بیماری تنها میمانند. سوختگی به همین علت اتفاقی هولناک در کشورمان است که میتواند بهراحتی سقف زندگی را بر سر آسیب دیدهها و آدمهای پیرامونیشان آوار کند.
خدا میداند که این حرفها چند سال است زده میشود ولی فقط مانند بومرنگ بدون این که نتیجهای داشته باشد، باز به نقطه اول برمیگردد. سوختگی را بیماری فقرا مینامند، زیرا عمدتا فقرا هستند که به سبب استفاده از وسایل ناایمن یا زندگی در شرایط نهچندان مطلوب، بیشتر از دیگران میسوزند اما بد ماجرا این است که اینها نهفقط یک بار که تا آخر عمر بارها میسوزند، چون سوختگی در کشوری که به گفته رئیس انجمن حمایت از بیماران سوخته، کسی آن را گردن نمیگیرد، سوختنی مادامالعمر است.
بیمهها پا پس کشیدهاند
هیچکدام از بیمارستانهای تامین اجتماعی بهعنوان سازمان بیمهگری که بیشترین بیمه شده در کشور را دارد، بخش سوختگی ندارند. بیمارستانهای خصوصی نیز که کاملا خودشان را کنار کشیدهاند. در نتیجه یک ایران مانده که به گفته دکتر فاطمی، فقط ۳۵بخش سوختگی دارد که ۱۳۵۰تخت را در خود جای دادهاند و فقط ۱۵۰مورد آنها تخت ویژه سوختگی است. البته براساس برنامه دوم توسعه باید۱۰درصد تختهای بیمارستانی کشور به بیماران سوختگی اختصاص مییافت که وضع فعلی بهخوبی ثابت میکند سیستم درمانی کشور تا چه اندازه از برنامه عقب است. در این وانفسای بیپناهی، بیمارانی که دچار سوختگی شدهاند و از قضا عمدتا وضع مالی خوبی هم ندارند با بد اخمی بیمهها نیز روبهرو هستند؛ بیمارانی که به گفته رئیس بیمارستان فوق تخصصی جراحی پلاستیک ۱۵خرداد «فقط میخواهند نازیبا نباشند.»
آتش یا جریان الکتریسیته فقط جسم مردم را نمیسوزاند بلکه زخمهای عمیقی در روان افراد نیز باقی میگذارد که البته این زخمها اصلا دیده نمیشود، آن هم در حالی که زخمهای عیان بر صورت و تن بیماران نادیده گرفته میشود. دکتر مسعود یاوری، البته میگوید: «خوشبختانه درمان سوختگی حاد، پوشش بیمهای دارد، هرچند تعرفههای آن مناسب نیست» ولی بعد از این مرحله، یعنی خلاصی از نازیباییهای تحمیلی سوختگی است که به گفته وی محل چالش است. او به ایسنا میگوید: «چالش بیماران مزمن سوختگی زمانی است که بخواهند جراحی پلاستیک ترمیمی انجام دهند. بیمهها انجام اعمال جراحی پلاستیک را جزو خدمات زیبایی محسوب میکنند و برای آن پوشش بیمهای قائل نمیشوند، حال آن که فردی که دچار سوختگیشده بهدلیل تغییر شدید بافت وصورت از لحاظ روانی تحتفشار است وباانجام جراحیهای پلاستیک فقط میخواهدچهرهایعادیداشته باشد.»
اینجاست که باگهای بیمهای و برنامهریزی درحوزه سوختگی نمایان میشود، زیرا در این سیستم میان جراحی زیبایی و ترمیمی که دو دنیای متفاوت دارند، تفاوتی قائل نشدهاند. این معضل زمانی بهتر درک میشود که بدانیم میانگین هزینه بستری یک بیمار سوختگی به نرخ امروز ۴۰۰میلیون تومان است و اگر بیمهها و سیستم درمانی پا پس بکشند، بیماران زیر آوار سنگین هزینهها از بین میروند.
در حسرت تخت استاندارد
از ابتدای فروردین امسال تا پایان تیرماه فقط در استان تهران ۱۰۸نفر بهدلیل سوختگی جانشان را از دست دادهاند. این درحالی است که طبق آمار وزارت بهداشت هر سال بهطور میانگین۳۰۰ تا ۴۰۰ هزار نفر در کشورمان با درجات مختلفی از سوختگی به مراکز درمانی مراجعه میکنند. این اعداد درشت میطلبد که بیمارستانها همواره آماده باش بوده و تختهای ویژهشان برای رسیدگی به بیماران سوخته مهیا باشد. اما این اتفاق سالهاست که در کشورمان رخ نداده و حالا دکتر محمدجواد فاطمی، رئیس انجمن حمایت از بیماران سوختگی مجبور است بار دیگر صحبت سالهای اخیرش را تکرار کند: «متاسفانه یک تخت استاندارد سوختگی در کشور نداریم و درمان سوختگی اولویت وزارت بهداشت نیست. درایران کسی باسوختگی کاری نداردوهیچ برنامهریزی مدون و سیاستگذاری کلان برای سوختگی وجود ندارد. هیچ بیمارستان خصوصی هم بخش سوختگی ندارد، چون درآمدی برایشان ندارد، تنها دانشگاه علوم پزشکی کشور(ایران) هم که دو بیمارستان سوختگی دارد در آنها حتی یک تخت استاندارد یافت نمیشود.» فاطمی میگوید این معضلی است که متخصصانی مثل او«هرسال دربارهاش فریاد میزنند» اما این صدا به جایی نمیرسد. نتیجه این گوشهای سنگین اما دلخراش است که علیاکبر جنگجو، رئیس بیمارستان امامموسیکاظم(ع) در قالب آمار آن را شرح میدهد: «مرگومیر در میان کسانی که به سوختگی مبتلا میشوند در جهان بهطور متوسط ۲.۹نفر به ازای هر ۱۰۰هزارنفر است اما درکشور ما۳.۸نفر است که باعثشده سوختگی به هشتمینعامل مرگومیر ایرانیان تبدیل شود.»