با «مجد‌الدین معلمی» مدیر بنیاد کتاب که مدیریت انتشارات امیرکبیر را برعهده گرفته، گفت‌و‌گو کردیم

باید مدیر کتاب باشیم نه مدیر مؤسسه

بنیاد کتاب، مجموعه راهبری سازمان تبلیغات اسلامی در عرصه کتاب، چاپ و نشر است که وظیفه هدایت انتشارات امیرکبیر، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل، انتشارات صاد، انتشارات خوارزمی، شرکت واژه‌پرداز اندیشه و کتابشهر را بر‌عهده دارد.
بنیاد کتاب، مجموعه راهبری سازمان تبلیغات اسلامی در عرصه کتاب، چاپ و نشر است که وظیفه هدایت انتشارات امیرکبیر، شرکت چاپ و نشر بین‌الملل، انتشارات صاد، انتشارات خوارزمی، شرکت واژه‌پرداز اندیشه و کتابشهر را بر‌عهده دارد.
کد خبر: ۱۴۸۴۰۰۱
نویسنده میثم رشیدی مهرآبادی - سردبیر قفسه کتاب
 
با جناب آقای مجد‌الدین معلمی که این روزها علاوه بر مدیریت بنیاد کتاب، مدیر انتشارات امیرکبیر نیز هست، در ساختمان معروف این انتشارات در چهارراه استقلال تهران گفت‌وگویی کردیم که حاصلش پیش‌روی شماست. 

مدتی بود کتاب‌های انتشارات امیرکبیر را با چاپ دیجیتال منتشر می‌کردید‌؛ هنوز هم همین روند ادامه دارد؟
چاپ دیجیتال برای نشر‌های کوچک، چاپ خوبی است اما برای ناشران بزرگ، مشکل ایجاد می‌کند. نشر بزرگ مثل آدمی است که به شخصیتی رسیده و حال دوباره باید به کلاس‌های پایین‌تر برگردد و ازابتداشروع کند.نشر بزرگ باید بتواند دنیای اقتصادی بزرگ را هدف‌گذاری کند. نشربزرگ باید بتواند پیش‌بینی کندکه وقتی کتابی منتشرمی‌کند به طورمثال۲۰۰۰ تا ۳۰۰۰ نفر را تحت پوشش قرار بدهد. وقتی از ابتدا کتاب را ۱۰۰یا۲۰۰ تا منتشر می‌کنید، دنیای نشرتان را کوچک می‌کنید. من فکر می‌کنم چاپ دیجیتال برای نشر‌های بزرگ زمین زننده است. زیرا دنیایشان راکوچک می‌کند وباعث می‌شودارتباطات‌شان محدود شود و به حداقل‌ها راضی باشند. 

پس دستگاه‌هایی که خریداری شده بود، چه عاقبتی پیدا کرد؟
چاپخانه ما از بین نرفت و وارد چاپخانه واژه‌پرداز اندیشه شد. ما در سازمان تبلیغات تمام شئون نشر را داریم و زنجیره نشر وجود دارد، مسأله ما این بود که هر کسی کار خودش را می‌کردویکسری کارهای موازی اتفاق می‌افتاد. وقتی من چاپخانه دارم، چرا باز باید اینجا هم همان را راه بیندازم؟! ما هر کاری داشته باشیم به چاپخانه واژه‌پرداز اندیشه رجوع می‌کنیم؛ البته نمی‌شود همه کار‌هارادرتیراژ بالا زد،برخی کار‌هاتخصصی است ومخاطب محدود داردوچاپخانه واژه‌پردازآن کارراانجام می‌دهد. دستگاه‌های ما کیفیت چاپ بالایی داشت ولی کتاب را گران می‌کرد.از این‌رو می‌گویم چاپ دیجیتال برای نشر‌های کوچک خوب است اما نه این‌که خودشان بزنند، بلکه باید خدمات بگیرند. باب جدیدی است و گرفتاری‌های خودش را دارد. تصور اولیه ما این بود، چاپ دیجیتال می‌تواند در تنوع موضوع کمک کند. نشر‌های بزرگ تعداد کتاب زیادی دارند و معمولا به همه کتاب‌ها نمی‌رسند. امروز به این تدبیر رسیده‌اند که تعداد کم و عنوان زیاد داشته باشند و می‌خواهند همین را به فضای دیجیتال ببرند. 

اگر موافقید برویم سراغ «بنیاد کتاب». 
در «بنیاد کتاب» در نقش رئیس هلدینگ (نگهدار) بودیم. ما هفت مؤسسه در زیرمجموعه داریم و هر هفت مؤسسه، هیأت‌مدیره دارند و در این خصوص مستقل هستند. ورود ما به موسسات در بنیاد کتاب به معنی دخالت در تصمیم‌گیری‌های آنها نیست. در مسیر طرح و برنامه‌و‌بودجه و این‌که سیاست‌گذاری کلان‌شان چه باشد و... دخالت می‌کنیم. هر چهار ماه گزارش می‌گرفتیم و سالی سه بار ورود داشتیم. در این موسسات هیأت‌مدیره و مدیرعامل مستقل بودند و قدرت تصمیم‌گیری داشتند. 

پس به طور مشخص نقش بنیاد کتاب چه می‌شود؟
بنیاد کتاب همچنان به صورت جدی وجود دارد و فعالیت می‌کند. در بنیاد کتاب صندوق حمایت از نشر تاسیس کردیم. از دو منظر سمت ماجرا رفتیم‌؛ یک منظر این بود که وقتی در‌شان سازمان تبلیغات قرار می‌گیریم نباید درگیر مؤسسه‌داری باشیم. درحالی که ما گرفتار مدیریت عمومی موسسات بودیم. یکسری مؤسسه متعلق به سازمان هستند و شما مجبورید هر هزینه‌ای که دارید را در این موسسات صرف کنید، در حالی‌که وقتی سازمان تبلیغات هستیم باید مدیر کتاب باشیم نه مدیر مؤسسه، یعنی هر کتاب خوبی که در کشور کار می‌شود؛ ورود داشته باشیم و حمایت کنیم یا ظرفیت چاپش را فراهم کنیم و محدود به چند نشر نباشیم وگرنه تا ابد تمام ظرفیت‌های مالی کتاب سازمان توسط این چند نشر بلعیده می‌شود. 

آنچنان که معلوم است، بیشترین حمایت‌ از ناشران باید در حوزه نقدینگی و کاغذ و چاپ باشد. 
از منظر چاپ و نشر نیز به این تحلیل رسیدیم که یکی از مسائل عمده ناشران ضعف نقدینگی است، یعنی ناشر به‌دلیل مبانی غلط اقتصادی در حوزه نشر از جمله چک‌های شش ماهه و برداشتن کتاب با تخفیف‌های بالا و...دیر وبه میزان کم به سرمایه‌اش می‌رسد و در درازمدت تورم سرمایه ناشر را کم می‌کند. ناشران برای حفظ خود در بازار و برای دیده‌شدن و حفظ هیمنه خود در این عرصه، مرتبا سراغ کتاب‌های چاپ اول می‌روند و سعی می‌کنند با این نوع کتاب، خود را به‌روز و سرپا نگه دارند. اتفاقی که امروز در بازار افتاده این است که در بازاراز۱۲۰هزارعنوان کتابی که در کشور چاپ می‌شود۷۰ هزار عنوان کتاب چاپ اول است. نزدیک به ۳۰، ۴۰ یا ۵۰ هزار عنوان کتاب مجدد هستند که این میزان بالا و پایین می‌شود. این گزاره به ما می‌گوید رفتار غلط اقتصادی در نشر عمومیت پیدا کرده؛ گویی همه با هم این رفتار غلط را پذیرفته‌اند مثل نهنگ‌هایی که همه با هم تصمیم به خودکشی دسته‌جمعی می‌گیرند. 

یعنی از ترس مرگ، خودکشی می‌کنند!
در چاپ اول، اقتصاد وجود ندارد. اقتصاد نشر معمولا از چاپ یک‌ونیم و دو به بعد اتفاق می‌افتاد و بعد از چاپ دوم، کتاب اقتصادی می‌شود. رفتار عمومی ما حال اقتصادی بدی برای نشر ساخته است. این وضعیت زمینه بحران نقدینگی در نشر را سبب شده است. همه ما به نوعی درگیر این مشکل هستیم. به هر ناشری نگاه کنید وضعش خوب است، ولی پولی در جیبش نیست. برای این‌که به همان میزانی که طلبکار است، بدهکار هم هست و طلبکاری‌ها و بدهکاری‌های سنگین وجود دارد. معمولا طلبکاران فشار بیشتری وارد می‌کنند و همین موجب ایجاد رفتار اقتصادی غلط دیگری می‌شود. ناشران برای این‌که به نقدینگی برسند سرمایه خود را با تخفیف بالا به مشتری می‌رسانند یا در نمایشگاه‌های دوره‌ای شرکت می‌کنند که تخفیف‌های ۴۰ و ۵۰‌درصدی وجود دارد یا می‌بینید سایت‌ها کتاب‌های ناشران را با ۶۰‌درصد تخفیف می‌فروشند! مغز آدم از این رفتار اقتصادی غلط سوت می‌کشد. ناشر باید ۱۰‌درصد درآمد کتاب را به نویسنده بدهد. ۳۰تا ۳۵‌درصد هزینه کاغذ است. ۱۵‌درصد به پخش و ۲۵‌درصد به فروشنده می‌دهد. به عبارتی رفتار فروش با تخفیف ۶۰‌درصدی غیراقتصادی است و باعث می‌شود نقدینگی در دست ناشر نباشد و در درازمدت سرمایه‌اش آب برود. 

با این حساب حمایت‌های مالی دولتی هم نمی‌تواند مشکلی را حل کند. 
این وضعیت موجب می‌شود ناشران مرتبا به سمت حمایت‌گیری بروند. من در جایگاه سازمان تبلیغات نشسته‌ام و محل رجوع نشر‌ها هستم. برخی از کسانی که خود را نشر خصوصی معرفی می‌کنند حمایت‌های مالی می‌گیرند. حمایت‌ها هم فقط یک چاله را پر می‌کند و بعد سراغ پر کردن چاله بعدی می‌روند. 

این وسط، ماجرای قیمت‌گذاری کتاب هم پیش می‌آید. 
رفتار اقتصادی «قیمت ثابت» هم زمینه فلج‌کردن نشر را فراهم می‌کند. در هیچ کالایی این اتفاق نمی‌افتد. می‌خواهیم قیمت کتاب در تمام سال‌ها با تمام تورم‌ها ثابت باشد! کتاب از پخش تا زمانی که به دست مخاطب می‌رسد یکی، دو سال زمان سپری می‌کند. به کتابفروشی می‌رویم و می‌بینیم برخی کتاب‌ها ۱۰هزار تومان قیمت خورده که پول یک بسته پفک هم نمی‌شود. اراده یا برای اصلاح این وضعیت وجود ندارد. اگر چه برخی از ناشران قیمت راحذف می‌کنند، خرید و قیمت را به سایت می‌سپارند تا بتوانند قیمت را اصلاح کنند. این رفتار‌ها زمینه گرفتاری عمومی را در حوزه نشر پدید آورده است. 

با این حساب، امیدی هست که یک ناشر خصوصی از این وضعیت رها شود؟
مشکل نقدینگی یکی از مسائل ناشران است و اگر کسی بتواند نقدینگی  یازمینه چاپ کتاب را فراهم کند، ناشر می‌تواند از طریق فروش کتاب و رساندن کتاب به دست مخاطب اقتصادش را جبران کند وپول صندوق را برگرداند.در بنیاد کتاب، چند پیش‌فرض داشتیم‌؛ اول این‌که باید بتوانیم این امکان را به تمام کتاب‌های خوب بدهیم و فقط اسیر چند نشر نشویم. مسأله دوم این بود که کتاب حتما باید کتاب عمومی باشد و بشود آن را در بازار فروخت و این که از کتاب حمایت کنیم نه از نشر. ممکن است از ۱۰کتاب یک نشر حمایت کنیم یا در نشر دیگری یک کتاب مورد حمایت قرار بگیرد؛ بستگی به کتابی دارد که ارسال می‌شود. شورای پنج نفره‌ای برای دیدن کتاب و تصویب میزان حمایت وجود دارد. پیش‌فرض دیگر ما این بود که کتاب علاوه بر این‌که عنصری فرهنگی است، عنصری اقتصادی است و شخصیت اقتصادی دارد. به عقیده من کسانی که با حمایت‌های بی‌حساب به عرصه کتاب ورود می‌کنند به این حوزه لطمه می‌زنند و انتظار و رفتار اقتصادی غلط ایجاد می‌کنند. 

این مبنایی که شماگفتید به آمار دقیق نیاز دارد در حالی که متأسفانه خیلی از اطلاعات حوزه کتاب در کشور ما محرمانه است!
متأسفانه به‌عنوان یک ناشر برای رسیدن به ذائقه جامعه نمی‌توانیم به آمار‌های حوزه کتاب دست پیدا کنیم. شما می‌توانید به من بگویید پرفروش‌ترین کتاب بازار چیست؟ ناشر چگونه می‌تواند از این‌که بورس بازار کتاب چیست، اطلاع پیدا کند؟ حتی سینما گزارش روز می‌دهد، ولی ما در حوزه نشر اطلاعات پایه را به ناشر نمی‌دهیم. بسیاری از ناشران بزرگ ما زمین خورده‌اند‌؛ ناشر باید بتواند این تجربه را مطالعه کند و ببیند چه اتفاقی افتاد و چرا فلان ناشر زمین خورد؟! آینده صنعت نشر چه می‌شود؟
چه مطالعه‌ای در این حوزه انجام شده است. حوزه نشر مسأله زیاد دارد، ولی یکی از مسائل بزرگ حوزه نشر این است که ما نمی‌دانیم کجا هستیم؟ به کجا می‌رویم؟ و چه اتفاقی بر سرمان می‌آید؟ 

با این حال گمان می‌کنم شما با این صندوق حمایتی، تلاش می‌کنید کتاب‌های پرفروش، پرمخاطب و پرمحتوایی که ناشر نمی‌تواند آنها را تجدید چاپ کند را به بازار برسانید. 
بله‌؛ برخی کتاب‌ها در ایران دچار مرگ زودرس می‌شوند. وقتی کتابی به چاپ ۳۰ می‌رسد، یعنی کتاب خوبی بوده؛ چرا کتابی که به چاپ ۳۰ یا ۴۰ رسیده به یکباره از چرخه بیرون می‌رود؟ نشر‌های روشنفکری هم گرفتار این وضعیت هستند.ناشران به دلیل نبود پول و سرمایه دررفتاری غلط سرمایه خود را پای کتاب‌های جدید می‌گذارندتاخود راسرپا نگه دارند.این وضعیت باعث مرکز زودرس کتاب می‌شود و کتاب‌ها به‌سرعت ازچرخه خارج می‌شوند.ما اعلان عمومی کردیم که هر کسی کتاب خوب وپرمحتوا ومخاطب‌دارداشته باشد،ما حاضریم طبق قاعده‌ای اقتصادی در انتشار کتاب مشارکت کنیم. نوع مشارکت ما این است یا هزینه چاپ کتاب را می‌دهیم که در حدود یک‌سوم هزینه پشت جلد کتاب را شامل می‌شود. درقبال آن، در بازه زمانی ۱۸ماهه پول را پس داده یا به جای آن به ما کتاب بدهند. تا اینجا ۳۰ نشر ثبت‌نام کرده‌اند و خدمات گرفته‌اند. این طرح کم‌کم جای پای خودش را باز می‌کند. 

پس در حقیقت، «حمایت» به «مشارکت» تبدیل می‌شود. 
پیشنهاد ما این است که ظرفیت حمایتی کلا به ظرفیت مشارکتی تغییر کند. من هم چاپخانه، هم نشر و هم شبکه توزیع دارم ولی شاید خانه کتاب این امکان را نداشته باشد. اصولا ورود پول بی‌حساب به هرجایی به معنی برهم زدن بازی است، چون هر کسی ارتباطات بیشتری داشته باشد،بیشتر می‌گیرد و بسیاری در شهرستان هستند و ارتباطاتی ندارند و نمی‌توانند حمایت بگیرند.امروز در مورد فلسطین اعلام کرده‌ایم که هر کسی کتابی در این حوزه داشته باشد، از آن حمایت کامل می‌کنیم؛ یعنی هزینه چاپ می‌دهیم و در این یک مورد خاص می‌خواهیم کتاب‌های موضوع فلسطین وارد قفسه‌ها شود. البته همین کار هم حساب و کتاب دارد، یعنی محاسبه می‌کنیم هزینه انتشار کتاب چقدر می‌شود و هزینه چاپ می‌دهیم یا چاپ می‌کنیم و کتاب را تحویل می‌دهیم. مسأله بعدی عمومیت داشتن طرح است و مسأله ملزم به داشتن ارتباط نیست که اگر کسی ارتباطات بیشتری داشته باشد سهم بیشتری ببرد. به اعتقاد من کتابی که برای خوانش نوشته نشود به کار نمی‌آید. من به شبکه توزیع و کتابفروشی اتصال مستقیم دارم و هدف ما فروش و خوانش کتاب است. 

پس این حمایت‌ و مشارکت فقط با ناشران است و به نویسندگان کاری ندارید. 
من درصندوق دیده‌ام برخی‌نویسندگان ثبت‌نام‌کرده‌اند،ولی طرف حساب ما ناشراست وبا ناشران قراردادمی‌بندیم نه با نویسندگان. 

بخشی از سختی کار در بنیاد کتاب، تنوع حوزه‌های کاری در ناشران تحت نظر این بنیاد است. 
ما بدون این‌که برنامه‌ریزی کنیم دچار تورم سازمانی شدیم. سازمان تبلیغات برنامه‌ای برای توسعه ساختاری نداشت. اضافه‌شدن نشر صاد به ما به‌طور غیر‌منتظره اتفاق افتاد.خوارزمی هم درحکم دادگاه وبه صورتی غیر برنامه‌ریزی شده به سازمان ما پیوست. مجموعه کتابشهر‌ها رو به توسعه بود و سازمانش فربه می‌شد.به جایی رسیدیم که متوجه شدم سازمان ما توسعه عرضی پیدا می‌کند و سازمان حمایت‌کننده، یعنی سازمان تبلیغات با این توسعه همراهی اداری، مالی و پشتیبانی ندارد. من به این رسیدم که توسعه ساختاری برای ما مشکلاتی ایجاد می‌کند‌؛ موازی‌کاری رخ می‌دهد هرکدام از این مجموعه‌ها روابط عمومی دارند. شبکه توزیع و کتابفروشی دارند و در عین حال وقتی از بیرون به این ساختار نگاه شود هیمنه‌ای احساس نمی‌شود. ما هم چوب می‌خوردیم و هزینه می‌کردیم و هم پیازش را می‌خوردیم و دستاوردی وجود نداشت‌؛ لذا به این تصمیم رسیدیم که ضمن حفظ هویت حقوقی ناشران زیرمجموعه بنیاد کتاب، این مجموعه‌ها را به هم نزدیک‌تر کنیم. هرکدام از آنها در بازار شخصیتی داشتند و جنس مخاطب‌شان متفاوت بود، ولی می‌شد در بخش‌هایی نزدیکی ایجاد کرد.تصمیم ما این شد که قدرت مرکزی بزرگ‌تری که «انتشارات امیرکبیر» بود ونشرمادر واصلی است، تقویت شود.سوره‌مهر فازی متفاوت دارد.قصه اصلی سوره‌مهر درهم تنیدگی شدیدی است‌که درحوزه هنری دارد.نظم تولیدش درشبکه نشراتفاق نمی‌افتدودرحوزه‌هنری است.سوره نسبت‌به سایر مجموعه‌های نشر سازمان استقلال عملی دارد و آن‌قدر که به حوزه هنری وفرآیند‌های داخل حوزه وابسته است به سازمان تبلیغات وابسته نیست. متناسب با رشد محتوایی حوزه هنری، کتاب‌های سوره هم رشد می‌کند.نشر‌های سازمان تبلیغات این‌طور نیستند و هرکدام خود تولیدکننده‌اند وبرای تولید خود باید جوابگو باشند.جنس مخاطب سوره مذهبی،انقلابی،هنری ورسانه‌ای است ولی مخاطب امیرکبیر عمومی‌تر است و خوانندگان رمان‌خوان ادبیاتی و داستان‌خوان و ترجمه‌خوان دارد. سوره‌مهر، ترجمه ندارد ولی امیرکبیر از قدیم روی ترجمه استوار بود.بنابراین توازن این دو باهم مناسب است. ما امیرکبیر را تقویت کردیم، چون حس‌مان این بود که امیرکبیر از هیمنه افتاده و سال‌هاست‌دیگر دربازار حضور جدی نداردوبه‌روز نشده واین لطمه‌بزرگی است. 

چه خبر از انتشارات امیرکبیر؟

چند سال است با مشاهده رفتار امیرکبیر حس می‌شود این نشر نمی‌خواهد خودنمایی کند. 
امیرکبیر پنج فروشگاه دارد‌؛ من فکر نمی‌کنم هیچ نشری در تهران پنج فروشگاه داشته باشد. سوره در تهران دو فروشگاه دارد. 
پنج فروشگاه فعال خیال مدیر را راحت می‌کند که هرچه چاپ کند وارد این فروشگاه‌ها می‌شود و اگر نشر تقلایی برای توسعه مخاطب نداشته باشد اموراتش می‌گذرد. فروشگاه‌های امیرکبیر با وجود این‌که پاخور قدیم را ندارد ولی فروشش را دارد. امیرکبیر محور شد تا با تقویت این انتشارات بقیه را به هم نزدیک کنیم. بازرگانی‌ها و روابط عمومی‌ها را به هم نزدیک کردیم. 

یک تصویر کلی هم از انتشارات امیرکبیر به ما بدهید تا ان‌شاءا...درفرصت دیگری گفت‌وگوی مفصل‌تری درباره آن باهم داشته باشیم.
در امیرکبیر گرفتار سندرم نشر‌های بزرگ هستیم که مشکل عمومی تمام نشر‌های بزرگ است، یعنی تعدد عنوان. وقتی تعداد عنوان زیاد می‌شودنمی‌توان آن نشر رابا دیگری که سرجمع۵۰۰ کتاب دارد مقایسه کرد.ساز‌و‌کار اداری که برای تماس با ۵۰۰ نفر نیاز است یک چیز است و‌ساز وکار اداری نشری بزرگ که تعداد مخاطبانش هزاران است چیز دیگری است. بسیاری از نویسندگان فوت شده‌اند وامروز با وراث آنهاطرف هستیم.امیرکبیر بیش از۵۰۰۰کتاب داردکه۷۰۰تا۱۰۰۰نویسنده در قید حیات هستند.حدود ۱۰۰۰عنوان کتاب روز داریم که زنده نگه داشتن همین تعداد کار سختی است. به عبارتی در هر روز کاری اداری باید سه‌کتاب را تجدید چاپ کرد که در کنار چاپ کتاب‌های جدید یک کار بی‌وقفه است. امیرکبیر به نسبت امیرکبیر بودن خودش زنده است. ما در فاصله شش ماه گذشته ۳۸ چاپ اول و ۱۰۱ تجدید چاپ داشتیم.


newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها