در کشور ما از قدیمالایام، کتاب و ادبیات بهعنوان رسانههایی قدرتمند و تأثیرگذار بر افکار عمومی مطرح و فعال بودهاند. آن دوران ما شهروند بودهایم اما امروز تبدیل به جهانوند شدهایم! امروز مشخصا به کسی جهانوند گفته میشود که با هر جایگاه علمی و مرتبه اجتماعی، در هرکجا از دنیا که ایستاده باشد، میتواند صداهایی را بشنود و پیامهای متنوع و مختلفی را دریافت کند و متقابلا پیام و صدای خود را نیز به دیگران برساند؛ واسطه و ابزار و وسیله این پیامرسانی که قدرتمندانه و در ابعاد جهانی عمل میکند، حتما و قطعا رسانه است، با همه تعاریف و شاخصهایی که از آن سراغ داریم.سابق بر این، جامعه ایرانی باورش این بود که ادبیات خودش یک رسانه تنومند است و البته با نقاشی و موسیقی و سینما هم ارتباطی انکارناپذیر دارد اما بهدلیل وجود عنصر قوی کلام و زبان، خودش را در رأس قدرت پیامرسانی قرار داده و دیگر عرصهها توان رقابت با آن - یعنی ادبیات - را ندارند. تا قبل از اینکه سروکله رسانههای خرد و ابررسانهها پیدا شود، این نگاه یا باور، قویا وجود داشت، امروز اما همه این عرصهها برای معرفی خود و گامهای تازهای که برداشته میشود، به مددرسانی رسانهها نیازمندند... البته این نیازها و اشتراکات، دوسویه است و همه این عرصهها و حوزهها با هم بدهبستان دارند. مثلا رسانه هم برای عرضه پیام به مخاطب خود، نیازمند زبان نافذ، بستهبندی خبری مناسب و رعایت ایجاز است و... .
همه اینها را میپذیریم و به جهان جدید، سلام میکنیم اما وابستگی همین جهان جدید به فرهنگ و کتاب و ادبیات، جهانوند امروز را متقاعد و ملزم میکند که برای جذب مخاطب در رسانه و ارسال پیام تأثیرگذار، به خودش و آگاهیهایش عمق بدهد و این ژرفابخشی بدون مطالعه و پژوهش، حتی یک درصد هم امکان تحقق نخواهد داشت. قیاس ظرف و مظروف را جا دارد همینجا خرج کنیم! آیا فرد تشنه که جسم و جان و روانش بر اثر بیآبی در معرض خطر است و سلولهایش مانند ماهیهای تشنه و کمرمق، در حال جاندادن هستند، واقعا برایش مهم است که در چه ظرفی آب بنوشد؟ جام خالی، اما طلا یا سفالین، چه تفاوت یا اهمیتی برای او دارد؟! مهم این است که او بهشدت تشنه است... و این تشنگی دررسانه، با نورورنگ وصدا وسیطرهسازی رسانه و فراوانی مخاطب و به اصطلاح امروزیها در فضای مجازی و شبکههای اجتماعی، با بیننده و فالوئر برطرف نمیشود، اگر محتوای مطلوب تولید نشود و به موقع نرسد، نهتنها جذب مخاطب اتفاق نمیافتد بلکه همان فالوئرها هم یکییکی از دست میروند.پیوند هوشمندانه میان داشتههای عظیم فرهنگی و ادبی در سرزمین ما و پدیدههای دنیای جدید که نامبردن از آنها نیازمند فهرستی پروپیمان است و رسانه در صدر این فهرست دیده میشود، میتواند هنر سترگ ما باشد. اگر ضرورت اساسی مخاطبشناسی را درک کردهایم و میدانیم که مخاطبان ملی و جهانی پیام ما از این پنج گروه یعنی: زودباوران، پذیرندگان اولیه، اکثریت پیرو، اکثریت ثانویه و دیرباوران خارج نیستند، باید این توان علمی و عملی را پیدا کنیم که برای همه مخاطبان یادشده، حرف و پیام قابل عرضه داشته باشیم.