به گزارش خبرنگار جامجم، رسیدگی به این پرونده از بامداد نوزدهم آبان سال گذشته و با گزارش قتل مردی ۳۰ ساله در اتاقک نگهبانی بوستان ستارخان آغاز شد. بررسیها نشان میداد، او با دو ضربه چاقو به قتل رسیده است.
کارآگاهان در گام نخست تحقیقات سراغ نگهبان پارک که در صحنه جرم حضور داشت، رفتند. وی به ماموران گفت: مقتول به نام شهیاد گاهی اوقات برای استراحت به اتاقک نگهبانی میآمد.دیشب به اتاقک نگهبانی آمده بودوهمه چیز عادی بود که ناگهان دومرد که صورتشان را پوشانده بودند، وارد اتاقک شدند و بدون هیچ مقدمهای شهاب را هدف ضربات چاقو و چوب قرار دادند و پا به فرار گذاشتند.ماموران در بررسی تلفن همراه مقتول، پیامکهای مشکوکی از یک شماره ناشناس پیدا کردند که در آخرین پیامک نوشته شده بود؛ «تو را سرانجام بالای درخت میبرم.» همچنین مشخص شد فرستنده پیامک، مردی ۲۵ ساله، تبعه افغانستان و دکهدار بوستان است که تنقلات و سیگار میفروشد. ماموران در شاخه دیگری از تحقیقات به زنی به نام زینت هم مظنون شدند که برای کودکان در بوستان چهرهپردازی میکرد و بامقتول هم دعوا کرده بود. چند روز بعد زن جوان شناسایی شد و در اظهاراتش گفت: شش ماه بود که برای رنگآمیزی چهره بچهها به پارک میآمدم و حتی مرد دکهدار هم برایم مشتری پیدا میکرد اما مقتول نمیخواست من در آنجا کار کنم. میگفت مالک پارک است و باید هر فردی برای کار از او اجازه بگیرد. اوایل آبان امسال و در جشن هالووین مشغول چهرهپردازی بچهها در بوستان بودم که مقتول مرا به زور از پارک بیرون کرد. روز بعد با دکهدار تلفنی حرف زدم که گفت از دست آن مرد خسته شده و از او انتقام میگیرد. سرانجام رد مرد دکهدار در ورامین به دست آمد.
سمیر بازداشت شد و درتحقیقات گفت: من وخانوادهام سالهاست درایران زندگی میکنیم. دوسالی بود که دربوستان دکه را اداره میکردم. مقتول زیاد به بوستان میآمد و بانگهبان رفیق شده بود وگاهی شب نزدش میماند. او مدام مرا اذیت میکرد و به دروغ به پلیس اطلاع میداد که من در دکهام مواد میفروشم و خلافکار هستم. هالووین هم نگذاشت آن زن و شوهرش در بوستان کار کنند. دو هفته قبل از ماجرا او راتهدید کردم.شب حادثه هم با دوستم که ازورامین به دکهام آمد قرار گذاشتیم با هم او را گوشمالی دهیم. چهرههایمان را پوشاندیم. او چوبدستی داشت ومن قمه.به اتاقک نگهبانی حمله کردیم و کتکش زدیم و من با قمه مرد مزاحم را کشتم.با تکمیل تحقیقات در دادسرا و صدور کیفرخواست برای سمیر، پرونده به دادگاه کیفری یک استان تهران ارسال شد. در این جلسه که به ریاست قاضی بابایی و با حضور قاضی کریمی برگزار شد، متهم به تشریح اتفاق شب قتل پرداخت.
در ابتدای جلسه دادگاه، نماینده دادستان با تشریح کیفرخواست گفت: سمیر و دوستش با کیسه مشکی رنگ خود را پوشانده بودند تا شناسایی نشوند. متهم به قتل در تحقیقات مدعی شده،چون مقتول مزاحم زنی به نام زینت درپارک شده وپشت سرش حرفهایی زده، قصد گوشمالی مرد جوان را داشته که این قتل رقم خورده است. اودرتحقیقات تاکید داشت دوستش وزینت در قتل نقشی ندارند. در کیفرخواست، سمیر به قتل عمد،ورود غیرقانونی به ایران وصدمات غیرمنتهی به فوت متهم است.با توجه با تکمیل تحقیقات و دلایل موجود در پرونده برای اودرخواست مجازات قانونی رادارم.سپس نوبت به درخواست اولیای دم رسید. مادرسالخورده مقتول برای قاتل پسرش درخواست قصاص کردوگفت حاضربه بخشش نیست.وکیل پدر مقتول هم گفت:عمل متهم نوعا کشنده بوده و او با قصد قبلی مرتکب این قتل شده است. متهم قبل ازرفتن به اتاقک نگهبانی،به زینت پیام داده و گفته امشب شهیاد را بالای درخت میبرم.همچنین آنها چهرهشان را پوشانده بودند تا شناسایی نشوند.حتی گفته بود اختلافاتی که با شهیاد داشته را تلافی میکند. پدر مقتول هم تقاضای قصاص دارد.
قاضی بابایی، رئیس شعبه پنجم دادگاه کیفری یک استان تهران با تفهیم اتهام قتل عمدی به سمیر از او خواست از خود دفاع کند که پسر جوان با قبول اتهامش گفت: پیش از من یک ایرانی در دکه پارک کار میکرد که صاحبکارم او را بیرون کرد. از وقتی من به پارک آمدم، شهیاد با من تلخی میکرد. هزار بار با او چای و غذا خوردیم اما چند قدم که دور میشد همه چیز را فراموش میکرد و آزار و اذیتهایش شروع میشد. خواستم او را بترسانم تا دیگر اذیتم نکند. موضوع را به دوستم گفتم و با پوشاندن چهره وارد اتاقک نگهبانی شدیم. اولین ضربه را زدم که فکر کردم به لباسش گیر کرد. زیر تخت رفت و من یک ضربه دیگر به او زدم. قرار بود روی بدنش خراش بیندازم اما مرتکب قتل شدم.
رئیس دادگاه پرسید: چاقو از کجا آوردی که سمیر گفت: این چاقو همیشه سرکار همراهم بود و با آن میوه پوست میکندم و غذا درست میکردم.
متهم در ادامه آخرین دفاعش گفت: قسمت بود که آن شب او را بزنم و کشته شود. کاش من میمردم. باور کنید قصد کشتن او را نداشتم. اگر میدانستم این اتفاق میافتد، کار آنجا را رها میکردم و به پارک دیگری میرفتم.
پس از آخرین دفاع متهم و وکیل مدافعش قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.