مرز باریک عرفان و اباحه‌گری

اباحه‌گری، پدیده‌ای است که اتفاقا نوظهور نیست و ظاهربینان به برخی ناهنجاری‌های برآمده از موج‌های گذرا که تحت تأثیر فضای مجازی و رسانه‌ای غرب برآمده و خاموش می‌شوند‌، با رویکردی سلبی می‌نگرند و می‌کوشند آن را انکار کنند یا نبینند. اگر به ریشه‌ها و گذشته‌مان نگاهی خاموش و بی‌فروغ داشته باشیم، به قول بزرگان ناگزیر خواهیم شد آن‌گذشته را بازتکرار کنیم و به‌قول آن فیلسوف بزرگ در چرخه «بازگشت ابدی همان» گیر بیفتیم!
اباحه‌گری، پدیده‌ای است که اتفاقا نوظهور نیست و ظاهربینان به برخی ناهنجاری‌های برآمده از موج‌های گذرا که تحت تأثیر فضای مجازی و رسانه‌ای غرب برآمده و خاموش می‌شوند‌، با رویکردی سلبی می‌نگرند و می‌کوشند آن را انکار کنند یا نبینند. اگر به ریشه‌ها و گذشته‌مان نگاهی خاموش و بی‌فروغ داشته باشیم، به قول بزرگان ناگزیر خواهیم شد آن‌گذشته را بازتکرار کنیم و به‌قول آن فیلسوف بزرگ در چرخه «بازگشت ابدی همان» گیر بیفتیم!
کد خبر: ۱۵۰۴۳۰۴
نویسنده علی مظاهری - روزنامه‌نگار
 
فهم گذشته بی‌شک چراغ راه آینده است و با شناخت دلایل و ریشه‌های فقط معاصرانه اباحه‌گری نمی‌توان به آن به‌شکل درست‌و‌درمان پرداخت و چاره‌‌اش کرد، بلکه بایستی به رویکردهای بزرگان‌مان توجه کنیم و برخوردهای‌شان را در طول دوران با اباحه‌گری ببینیم و در مورد آن پژوهش کنیم و این آگاهی تاریخی است که ما را مسلح می‌کند تا بتوانیم روشن و نیرومند با جریان‌های انحرافی عرفانی و شبه‌دینی و ضددینی و دین‌گریزانه با اندیشه و فکر و روشن‌بینانه مقابله و برابری کنیم.اباحه‌گری در تعریفی ساده و روشن به‌معنای گذر ‌فرد از خطوط قرمز شرعی است؛ یعنی وقتی کسی رفتارهایی مغایر با شرع نبوی از خود بروز دهد، دچار اباحه‌گری شده است. احکام شرعی طبق سنت اسلامی مبتنی بر آیات و احکام قرآن کریم و همچنین سیره و سنت نبوی شکل گرفته و تعریف شده است.مهدی الماسی، شاعر و نویسنده‌ در پژوهشی به تاریخ اباحه‌گری و ریشه‌های برآمدن این نگره و رنگ‌ها و نام‌هایی پرداخته که در طول تاریخ به‌خود گرفته و داشته است. 

فهم و درک اباحه‌گری در تصوف، چه فایده‌ای برای انسان معاصر ایرانی دارد؟
فهم و درک اباحه‌گری در تصوف برای انسان معاصر ایرانی، به‌ویژه در بستر اجتماعی، دینی و فرهنگی امروز، فایده‌های متعددی داردکه هم ازنظر فردی وهم از نظر اجتماعی حائز اهمیت است.درادامه،مهم‌ترین فایده‌هارابیان می‌کنم:در جامعه‌ای که علاقه به معنویت و عرفان در آن وجود دارد، شناخت اباحه‌گری به انسان معاصر کمک می‌کند تا فرق بین عرفان راستین (شریعت‌محور، اخلاقی و مسئولانه) و تصوف انحرافی یا ساختگی را بشناسد. این آگاهی مانع از افتادن در دام مدعیان دروغین عرفان، فرقه‌های نوظهور یا شخصیت‌های عوام‌فریب می‌شود. بررسی اباحه‌گری نشان می‌دهد که هرگونه ادعای معنویت، اگر منجر‌به نفی اخلاق و مسئولیت شرعی شود، راهی انحرافی است. برای انسان امروز که گاهی در تعارض‌میان عقل،دین واحساسات سرگردان‌است،این شناخت توازنی‌میان قانون الهی وتجربه درونی برقرار می‌کند. امروزه با گسترش شبکه‌های اجتماعی، جملات و آموزه‌هایی عرفانی‌نما، ولی بی‌پایه، رایج شده‌اند:مانند «عشق کافی است، نیازی به احکام نیست» یا «دل باید پاک باشد، نه ظاهر». شناخت ریشه‌های اباحه‌گری در تصوف، به جوان معاصر کمک می‌کند تا این سخنان را تحلیلگرانه بسنجد، نه صرفا با احساس. فهم اباحه‌گری یعنی شناخت خطراتی که دین را از درون تهی می‌کنند. این درک، انسان معاصر را نسبت به پاکی دین و معنویت اصیل متعهدتر می‌سازد و راه اصلاح درونی جوامع دینی را هموارتر می‌کند.بررسی تاریخی اباحه‌گری در تصوف، انسان امروز را با تاریخ فکر دینی، تطور معنویت و پیچیدگی‌های روان‌شناختی و جامعه‌شناختی آن آشنا می‌سازد. این شناخت، تفکر انتقادی و عمق بینش دینی را در او تقویت می‌کند.در زمانه‌ای که معنویت به نوعی سرگرمی یا درمان فردی تبدیل شده، شناخت پدیده اباحه‌گری هشداری است که عرفان بدون التزام، بی‌ریشه و بی‌ثمر است. این فهم، انسان را به سمت عرفانی مسئولانه و مبتنی بر تعهد اجتماعی سوق می‌دهد. شناخت اباحه‌گری در تصوف، صرفا یک بحث تاریخی یا تخصصی نیست، بلکه ابزاری است برای حفظ ایمان آگاهانه، پالایش معنویت از خرافه و هدایت انسان معاصر به‌سوی عرفان اصیل، اخلاق‌محور و رهایی‌بخش. برای جامعه‌ای چون جامعه ایران که کهن‌ترین سنت‌های عرفانی را دارد، این شناخت به‌مثابه صیانت از میراث معنوی و دینی در برابر تحریف‌های مدرن و سنتی است. 
 
در تعارضات و تنازعات میان مذاهب، اتهام اباحه‌گری چه نقشی بازی کرده است؟
در تعارضات میان مذاهب اسلامی، اتهام اباحه‌گری اغلب نقش ابزار گفتمانی و ابزار تخریب مشروعیت را ایفا کرده است. این اتهام، به‌ویژه در فضای نزاع‌های کلامی، فقهی یا اجتماعی میان فرقه‌ها و نحله‌های مختلف، ابزاری بوده برای تضعیف رقیب و نه الزاما بر پایه شواهد دقیق یا نیت شناخت حقیقت.در بسیاری از موارد، وقتی یک مذهب یا گروه فکری دیدگاه متفاوتی در باب شریعت، اخلاق یا تجربه دینی ارائه می‌داد، گروه دیگر، به‌جای گفت‌وگوی عقلانی، آن را متهم به اباحه‌گری می‌کرد. این اتهام، نوعی برچسب‌زنی ایدئولوژیک بود برای طرد، تکفیر یا حذف معنوی آن گروه. مثلا برخی فقها، عرفا یا صوفیان را به اباحه‌گری متهم کردند، تنها به دلیل استفاده از زبان نمادین یا تفسیر باطنی. یا در برخی مواقع، شیعیان از سوی گروه‌های سنی متعصب متهم به اباحه‌گری شدند. بالعکس، برخی شیعیان نیز تصوف سنی‌گرا را با دید منفی و گاه اباحی‌گرایانه نگریستند.همچنین در دوره‌های اخیر، روشنفکران دینی یا مصلحان مذهبی که خواستار تفسیر تازه‌ای از احکام یا رویکرد اخلاق‌محور به دین بودند، از سوی جریان‌های سنت‌گرا یا سلفی، به اباحی‌گری یا تضعیف شریعت متهم شدند. این نشان می‌دهد که «اتهام اباحه‌گری» بیشتر از آن‌که نشانه‌ای از فهم دقیق باشد، واکنشی احساسی یا سیاسی برای محافظت از گفتمان رسمی است.از آنجا که اباحه‌گری در فرهنگ اسلامی بار منفی شدیدی دارد (هم‌ردیف بی‌دینی یا لامذهبی)، اتهام آن می‌تواند افکار عمومی را علیه یک گروه برانگیزد. لذا در بسیاری از تعارضات مذهبی، اباحه‌گری به‌عنوان ابزار تحریک عوام و بسیج احساسات مذهبی به کار رفته است.گاه در جدال‌های مذهبی، چون یک گروه توان پاسخ علمی یا استدلالی ندارد، با طرح اتهاماتی مانند اباحه‌گری، رقیب را بی‌اعتبار می‌سازد و خود را در موقعیت برتر قرار می‌دهد. در چنین مواردی، اتهام‌زنی جای گفت‌وگوی دینی سالم را می‌گیرد.اتهام اباحه‌گری در تعارضات مذهبی، اغلب نقش ابزار طرد و تخریب را بازی کرده است‌؛ گاهی بر پایه سوءفهم واقعی، و گاهی به عمد و با اهداف سیاسی، اجتماعی یا فکری. این موضوع نشان می‌دهد که برای گفت‌وگوی سالم دینی، باید از کلی‌گویی‌ها و اتهامات ناروا پرهیز کرد و به تفکیک دقیق میان نقد و تخریب توجه داشت. همچنین، فهم صحیح اباحه‌گری در تاریخ اندیشه اسلامی، ما را از سوءاستفاده از این مفهوم بازمی‌دارد. 
 
به‌نظر می‌رسد اباحه‌گری، موضوعی فقه‌محور باشد؛ آیا چنین است؟
پرسش بسیار دقیقی مطرح کردید. پاسخ این است که اباحه‌گری گرچه نمود و آثار فقهی دارد اما یک موضوع صرفا فقه‌محور نیست؛ بلکه پدیده‌ای چندلایه و میان‌رشته‌ای است که در تقاطع فقه، عرفان، کلام، اخلاق و حتی جامعه‌شناسی دین شکل می‌گیرد. برای روشن‌تر شدن، اباحه‌گری را از چند منظر بررسی می‌کنیم:
در سطح فقه، اباحه‌گری به‌معنای نفی تکالیف شرعی، کنارگذاشتن احکام یا ادعای سقوط تکلیف به‌بهانه رسیدن به حقیقت است. لذا فقها اولین گروهی بودند که با آن برخورد کردند. آنها این گرایش را به‌عنوان بدعت، بی‌شرعی‌گری یا حتی زندقه محکوم کرده‌اند. 
اما اباحه‌گری عمدتا در بستر تفاسیر نادرست از مفاهیم عرفانی چون فنا، توحید وجودی، کشف و شهود، اتحاد با حق، و سلوک بی‌واسطه شکل گرفته است. برخی افراد یا فرقه‌ها با برداشت‌های سطحی یا افراطی از این مفاهیم، تصور کردند که پس از رسیدن به «حقیقت»، دیگر نیازی به «شریعت» نیست. پس جنبه‌ عرفانی - تفسیری آن بسیار مهم‌تر از جنبه صرف فقهی است. 
درلایه‌ای عمیق‌تر، اباحه‌گری متأثرازنوعی نگاه به رابطه انسان باخدا، نقش پیامبر وجایگاه عقل و وحی است.مثلا کسی که معتقد باشد خدا مستقیما با اوسخن می‌گویدودیگر نیازی به وحی یا پیامبر نیست، به‌نوعی دچار اباحه‌گری کلامی شده است. 
همچنین در برخی موارد، اباحه‌گری پوششی برای رهایی از قیود اخلاقی یا توجیه هواهای نفسانی بوده است. در اینجا اباحه‌گری نه به‌عنوان نظریه، بلکه به‌عنوان یک سبک زیست فردی یا گروهی بروز کرده است. 
اباحه‌گری دربرخی ادوار تاریخ اسلام به‌عنوان یکی ازعوامل بحران مشروعیت تصوف،برخوردهای مذهبی،و سرکوب‌های سیاسی عمل کرده و پیامدهای اجتماعی جدی داشته است. 
و در نگاهی جامع‌ترمی‌توان گفت اباحه‌گری پدیده‌ای فراتر ازفقه است.گرچه آثار فقهی آن(مانند ترک عبادات یا حلال‌دانستن محرمات) برجسته‌اند اما ریشه‌ها و پیامدهای آن به عرفان، کلام، اخلاق و جامعه‌شناسی نیز مربوط است. بنابراین، برای فهم درست آن باید با نگاه بین‌رشته‌ای به موضوع نگریست، نه صرفا فقهی یا ظاهری. 
 
نقش هنر، به‌ویژه شعر و موسیقی در تاریخ فرهنگی ایران، در بازتاب یا مقابله با اباحه‌گری چیست؟
شعر به‌عنوان آینه فرهنگ و عرفان در ایران، از قدیم‌ترین ومؤثرترین ابزارهای بیان اندیشه‌های دینی و عرفانی بوده است. شاعران بزرگی مثل مولوی، حافظ، سعدی و عطار، نه‌تنها معانی عمیق عرفانی را منتقل کردند، بلکه به‌طور ضمنی یا آشکار، با هرگونه گرایش اباحی‌گرایانه مقابله کردند.شعر آنها غالبا بر میانجیگری میان عقل و عشق، شریعت و طریقت و پرهیز از افراط و تفریط تأکیدداشته است.به همین دلیل،شعرعرفانی ایرانی به نوعی سدی دربرابربرداشت‌های اباحی‌گرایانه شده است. در برخی متون داستانی و نمایش‌های سنتی، موضوعاتی مطرح شده که به نقد رفتارهای اباحی‌گرایانه می‌پردازند یا هشدارهایی درباره خطرات آن می‌دهند. این نوع ادبیات به مردم عادی امکان شناخت و درک بهتری از خطرات اباحه‌گری داده است.به‌عنوان مثال حکایاتی بااین مضمون درگلستان سعدی،مثنوی مولوی و حدیقه‌الحقیقه سنایی دیده می‌شود.موسیقی نیز در ایران همواره دارای جایگاه پیچیده‌ای بوده است.ازیک سو، دربرخی مجامع عرفانی و صوفیانه موسیقی وسیله‌ای برای تحریک وجد و تجربه عارفانه بوده است وگاهی این تجربه به برداشت‌های سطحی یا اباحی‌گرایانه منجر شده است اما از سوی دیگر، موسیقی عرفانی با نظمی خاص و نغمه‌هایی که همنوا با مفاهیم معنوی بود، توانسته مرز میان تجربه معنوی مشروع وانحراف اباحی رامشخص کند.درنتیجه،موسیقی درفرهنگ ایرانی هم‌می‌تواند بازتاب‌دهنده اباحه‌گری باشد وهم ابزاری برای پالایش و تعمیق معنویت اصیل.هنر به‌ویژه شعر و موسیقی با قدرت جذب و تأثیرگذاری بالا، نقش مهمی در تثبیت آموزه‌های دینی متعادل و جلوگیری از انحرافات داشته است. این ابزارها به شکل غیرمستقیم، راه‌های فهم درست دین و عرفان را در فرهنگ عمومی باز کرده‌اند.شعر و ادبیات و موسیقی در تاریخ فرهنگی ایران، هم به‌عنوان ابزار بازتاب اباحه‌گری و هم به‌عنوان سدی در برابر آن عمل کرده‌اند. این هنرها با زبان زیبای خود، امکان نقد و اصلاح جریان‌های انحرافی را فراهم و کمک کرده‌اند که مسیر دین و عرفان در ایران، تعادل و عمق بیشتری بیابد. 
 
چگونه تجربه تاریخی ایران در مواجهه با اباحه‌گری می‌تواند به فهم بهتر ارتباط میان عرفان و جامعه مدرن کمک کند؟
در تجربه تاریخی ایران، برخی جریان‌های عرفانی به‌سبب غفلت از مرزهای شریعت، دچار انحراف اباحی‌گرایانه شدند. این تجربه نشان داد که جدا‌شدن عرفان از فقه، عقلانیت و اخلاق دینی، ممکن است زمینه‌ساز بی‌مسئولیتی معنوی و فساد درونی شود. جامعه مدرن نیز که به‌دنبال تجربه‌های شخصی از معنویت است، اگر از این تجربه تاریخی درس نگیرد ممکن است به دام عرفان‌های سطحی، فردگرایانه و گاه اباحی‌گرایانه معاصر بیفتد.تجربه ایرانی نشان می‌دهد عرفانی که در کنار شریعت، عقل و اخلاق حرکت کند، مانند سلوک ملاصدرا و سهروردی و شیخ بهایی می‌تواند معنویت را به‌گونه‌ای ارائه دهد که هم‌ فرد را تعالی بخشد و هم در اجتماع نقش‌آفرین باشد. این می‌تواند الگوی مفیدی برای انسان مدرنی باشد که در جست‌وجوی «دین‌داری باطنی بدون افراط یا تفریط» است.یکی از دستاوردهای این تجربه تاریخی، آگاهی به تفاوت میان آزادی در ساحت روح و باطن با رهایی از مسئولیت شرعی یااخلاقی است.درعرفان اسلامی-ایرانی،عناصر زبان‌مند، زیباشناختی و معنوی‌ای وجود دارد که قابلیت گفت‌وگو با مفاهیم مدرن مانند «تجربه»، «خودشناسی» و «درونی‌سازی معنویت» را دارند اما این گفت‌وگو زمانی ثمربخش است که تجربه‌های تاریخی انحرافات مانند اباحه‌گری در نظر گرفته شوند تا مسیری مجدد به همان بی‌راهه طی نشود.تجربه تاریخی ایران در مواجهه با اباحه‌گری می‌تواند برای جامعه مدرن، هشداردهنده، راهنما و آموزنده باشد. این تجربه نشان می‌دهد که عرفان، زمانی مفید و پایدار است که در چارچوب دین اصیل، عقلانیت و مسئولیت اخلاقی شکل گیرد‌؛ و این دقیقا همان‌چیزی است که جامعه امروز به آن نیازمند است. 
 
جریان‌های فکری و اجتماعی ایرانی در دوره معاصر در انتشار یا مقابله با آموزه‌های اباحی‌گرایانه چه نقشی داشته‌اند؟
در طول تاریخ ایران، علاوه بر فقها و علمای دینی، در برابر صوفیان منحرف یا اباحی‌گرا، جریان‌های تصوف معتدل و متشرع نیز به مقابله برخاستند. این جریان‌ها بر لزوم هماهنگی میان شریعت و طریقت تأکید کردند و کوشیدند تصوف را از اتهام اباحه‌گری پاک نگاه دارند. در دوران معاصر نیز، متفکران دینی نظیر مطهری، شریعتی و علامه طباطبایی در تلاش بودند تا با بازخوانی عرفان اسلامی، آن را از سوءبرداشت‌ها و گرایش‌های اباحی‌گونه پاک کنند. آنان عرفان را با مسئولیت اجتماعی، اخلاق فردی و تعهد شرعی پیوند زدند و نسبت به عرفان‌زدایی از دین یا دین‌زدایی از عرفان هشدار دادند.برخی آثار ادبی و هنری نیز، آگاهانه یا ناآگاهانه، به اشاعه یا نقد اباحه‌گری پرداخته‌اند. برخی شاعران با بیان‌های دوپهلو یا نمادگرایانه، به بازنمایی گرایش‌های اباحی‌گرایانه پرداختند‌؛ در‌حالی که برخی دیگر چون سنایی، عطار و مولوی، در عین بیان لطافت عرفانی، مرز با اباحه‌گری را روشن ساختند.می‌توان گفت جریان‌های فکری و اجتماعی ایران معاصر نقش دوگانه‌ای در مواجهه با اباحه‌گری ایفا کرده‌اند‌؛ برخی در اشاعه آن مؤثر بودند و برخی در مهار و تصفیه آن. 

علل  گرایش به اباحه‌گری
یکی از ویژگی‌های بارز تاریخ دینی وعرفانی ایران، گرایش عمیق به باطن‌گرایی بوده است.این باطن‌گرایی در صورتی‌که از چارچوب‌های شریعت جدا شود، می‌تواند به توجیهاتی اباحی‌گرایانه بینجامد. مثلا برخی با ادعای «حقیقت‌گرایی» یا «فنا در حق» خود را از تکالیف شرعی معاف می‌دانستند. ابهام در نسبت میان شریعت و طریقت، زمینه‌ساز چنین انحرافاتی بوده است. ادبیات عرفانی ایران سرشار از نماد، تأویل و مفاهیم چندلایه است. این زبان پیچیده گاه موجب سوءبرداشت شده و افراد سطحی‌نگر یا منفعت‌طلب، از آن برای توجیه رهایی از حدود شرعی یا اخلاقی بهره برده‌اند. همچنین گرم‌بودن بازار تفسیر و به‌خصوص تاویل متون مذهبی و گرایش به تفسیر‌به ‌رأی و خارج از چارچوب‌های علم تفسیر، به آتش برداشت‌های فردی از دین دامن زده است.در برخی ادوار، تأکید بر تجربه شخصی در معنویت -بدون توجه به منابع دینی معتبر- موجب شکل‌گیری نوعی عرفان خودبنیاد و گسسته ازفقه وعقلانیت شد.این گرایش فردگرایانه، مخصوصا در جوامع متأخر، مسیر را برای اباحه‌گری هموار کرده است. همچنین در برخی برهه‌ها، نهادهای دینی نتوانستند پاسخگوی نیازهای معنوی و پرسش‌های جوانان باشند. این خلأ باعث شد که برخی سراغ جریان‌هایی بروند که پاسخ‌های ساده، احساسی یا رهایی‌بخش  ولو انحرافی  - ارائه می‌دادند.فقدان نظام تربیتی عمیق، مستمر و حکیمانه یکی از عوامل تکرار اباحه‌گری در فرهنگ دینی ما خواهد شد و برای مهار این روند باید زمین‌های به وجود آید تا رابطه شریعت،طریقت و حقیقت در آموزش دینی و عرفانی به‌دقت بازتعریف شود و تقویت عقلانیت دینی و تفسیرهای روشمند از متون عرفانی و دینی مورد توجه قرارگیرد.همچنین تربیت معنوی اصیل‌وپیوسته درمدارس،حوزه‌هاو دانشگاه‌هاگسترش یابد ونقد علمی وهنرمندانه جریان‌های انحرافی با استفاده از ابزارهای فرهنگی مانند فیلم، شعر وگفت‌وگوی عمومی به امری ضروری بدل شود و به نیازهای معنوی انسان معاصر توجه جدی مبذول گردد و پاسخ به این نیازها نه صرفا تقابلی که از روی صداقت باشد.ویژگی‌هایی همچون باطن‌گرایی افراطی، تأویل‌گرایی غیرضابطه‌مند، و تجربه‌محوری بی‌پشتوانه، برخی مفاهیم دینی را به مسیر اباحه‌گری کشانده‌اند. مهار این روند تنها با پاسخ‌گویی عالمانه، تربیت‌محور و گفت‌وگو‌گرا ممکن خواهد بود‌؛ راهی که تاریخ فرهنگی ایران بارها نیاز به آن را یادآور شده است. 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها