روایت صیانت تاریخی از مرام‌نامه شیعه

اگر به تاریخ پرفراز و نشیب تشیع بنگریم، درمی‌یابیم که صیانت از مرام‌نامه شیعه، از عصر نورانی اهل‌بیت (ع) تا امروز، مسیر خود را با شجاعت، منطق، ایدئولوژی و انسجام اعتقادی طی کرده است. آنچه در این میان مشهود است، اتکای دائمی این جریان بر توکل الهی، عقلانیت دینی و حقانیتی ریشه‌دار بوده که از دلِ سنت و سیره اهل‌بیت (ع) برخاسته است.
کد خبر: ۱۵۰۸۸۰۰
نویسنده حجت‌الاسلام دکتر سیدمحمدرضا آقامیری | استاد حوزه علمیه

از همان لحظات پس از شهادت امیرالمؤمنین (ع) و به‌ویژه پس از واقعه جانسوز کربلا، شیعه وارد دوران‌های تاریکی از خفقان شد؛ ابتدا خفقان اموی، سپس خفقان عباسی که این دومی شاید از حیث سازمان‌یافتگی در مقابله با اهل بیت(ع)، شدت بیشتری نیز داشت. در آن دوران‌ها، نه‌تنها ذکر اهل بیت (ع) در محافل عمومی ممنوع بود بلکه حتی نقل حدیث از پیامبر اکرم (ص) نیز با سانسور و کنترل شدید همراه می‌شد. به‌عبارت روشن‌تر، با خفقانی هدفمند، در تلاش بودند تا حقیقت را در تاریخ دفن کنند.
با وجود این شرایط سنگین، تشیع و ایدئولوژی مبتنی بر امامت به طرز معجزه‌آسا و برخلاف تمام محاسبات سیاسی و نظامی، رشد کرد. همان‌گونه که مرحوم محدث قمی در کتاب شریف «الفصول‌العلیه» می‌نویسد، در روزگاری که در تمام منبرها، خطبا و وعاظ مأمور به لعن امیرالمؤمنین (ع) بودند، شیعه نه‌تنها خاموش نشد بلکه رشد یافت.
در آن دوران، دوستان امیرالمؤمنین (ع) از ترس، فضائل ایشان را پنهان می‌کردند و دشمنان از روی بغض و حسد اما با این همه، شرق و غرب عالم از ذکر فضائل علی بن ابی‌طالب (ع) پر شد. این، معجزه‌ یک حقیقت است.
زیرا هنگامی که کلمه‌ای بر حق و متصل به ربوبیت باشد، هیچ قدرتی نمی‌تواند نور آن را خاموش کند. علی بن ابی‌طالب (ع) که پس از پیامبر اکرم (ص)، رهبر برحق امت بود، هرگز از حق جدا نشد و حق نیز هیچ‌گاه از او جدا نبود؛ چنان‌که پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمودند:
«علی مع الحق، و الحقُ مع علی».


ایران اسلامی؛ حرکت آرام اما استوار به سمت قله


حکومت‌های شیعی در طول ۱۴۰۰ سال گذشته، هرچند به‌صورت پراکنده و مقطعی شکل گرفته‌اند اما درنهایت، در سال ۱۳۵۷ هجری شمسی، به نقطه اوج خود رسیدند؛ نقطه‌ای که یک حکومت شیعی مقتدر، مستقل و تمام‌عیار در یکی از مهم‌ترین مناطق ژئوپلیتیک جهان یعنی ایران شکل گرفت. این رخداد، بی‌تردید، نویدبخش تحقق وعده الهی و زمینه‌ساز ظهور حضرت بقیهالله الأعظم (عج) تلقی می‌شود.
در تمام این ۴۵ سال، باوجود کاستی‌ها، تحریم‌ها، توطئه‌های داخلی و خارجی و سنگ‌اندازی‌های پی‌درپی دشمنان، دست قدرت الهی را بارها در صحنه مشاهده کرده‌ایم. پیشرفت‌ها ادامه داشته و باوجود همه‌ دشواری‌ها، حرکت به‌سمت قله متوقف نشده است.
گرچه هنوز به قله نرسیده‌ایم اما مسیر صعود همچنان در جریان است. این مسیر سخت، سنگلاخ و پرچالش، نیازمند رهبری حکیمانه بوده است. ابتدا امام خمینی (ره) این مسیر را پایه‌گذاری کرد و سپس مقام معظم رهبری، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدظله‌العالی) با حکمت، درایت، شجاعت و تقوای الهی، پرچم این حرکت را در دست گرفتند و راه را ادامه دادند.
در همین راستا، رخدادهای اخیر از جمله جنگ ۱۲ روزه اخیر در منطقه، یک آزمون بزرگ برای همه‌ تحلیلگران سیاسی جهان بود. وسعت این حمله و حجم سرمایه‌گذاری دشمنان، به‌حدی بود که هر حکومت متزلزلی را می‌توانست ساقط کند. میلیاردها دلار پول و برنامه‌ریزی‌های دقیق سال‌ها توسط ائتلاف جهانی شرارت، به‌ویژه از سوی دولت جنایتکار آمریکا و رژیم کودک‌کش صهیونیستی به میدان آمده بود.
هدف این حمله فقط یک موضوع نبود. آنان همزمان چندین هدف راهبردی را دنبال می‌کردند:
•  از میان برداشتن تهدید جمهوری اسلامی ایران که از دیدگاه آنان، از همان روزهای آغازین انقلاب اسلامی، بزرگ‌ترین مانع در برابر نظم سلطه جهانی بوده است


•  تلاش برای ساقط‌ کردن اصل نظام جمهوری اسلامی
•  نابودی زیرساخت‌های هسته‌ای و فناورانه کشور
•  و نیز تضعیف قدرت موشکی و دفاعی ایران
اما فراتر از همه اینها، آنها از «ایرانِ اسلامی» می‌ترسند، نه صرفا از ایران. ایرانِ اسلامی، یعنی کشوری با پشتوانه‌ ایمانی، مردمی انقلابی و رهبری الهی. این ایران، با ایرانِ زمان حکومت پهلوی – که در حقیقت دست‌نشانده و تابع سیاست‌های بیگانه بود – تفاوتی ماهوی دارد.
مشکل آنها با جمهوری اسلامی ایران، به‌خاطر ماهیت دینی، ایدئولوژیک و آرمانگرای آن است؛ نه فقط توانایی نظامی یا قدرت منطقه‌ای. آنها به‌خوبی می‌دانند که ایرانِ امروز، الگویی شده است برای مقاومت، بیداری اسلامی و امت‌سازی در منطقه و حتی جهان.

ولایت، محور اقتدار و خط قرمز امت شیعه


ایران امروز، ایرانی است که با اسلام درهم تنیده و عجین شده؛ و دقیقا همین ایران اسلامی است که از منظر دشمنان، به مراتب خطرناک‌تر از یک ایران صرفا جغرافیایی و سیاسی به‌شمار می‌رود. به همین دلیل، در صدر اهداف آنها، تجزیه ایران قرار دارد. چرا؟ چون به‌قول معروف، وقتی اسرائیل نمی‌تواند بزرگ‌تر شود و فقط ۲۲ هزار کیلومتر مربع وسعت دارد، نمی‌تواند با کشوری چون ایران – با بیش از یک‌میلیون و ۷۰۰ هزار کیلومتر مربع وسعت – مقابله مستقیم کند. بنابراین باید ایران را کوچک کنند، تا مقابله با آن ممکن شود. از همین‌رو، طرح تجزیه ایران برای دشمنان، یک راهبرد کاملا منطقی در چارچوب اهداف استکباری آنان است.
در طول ۴۵ سال گذشته، دشمنان این نظام را به‌دقت بررسی کرده‌اند و به‌روشنی دریافته‌اند که عامل اصلی اقتدار جمهوری اسلامی، امامت و ولایت در رأس نظام است. دو رهبر فرزانه و فقیه، یعنی امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری (مدظله‌العالی)، ستون‌های اصلی این اقتدار بوده و هستند. دشمنان به این جمع‌بندی رسیده‌اند که اگر بخواهند این نظام را تضعیف کنند، باید به قول خودشان «راس فتنه» را از میان بردارند. به همین دلیل با وقاحت و گستاخی، از برنامه‌ریزی برای ترور رهبر انقلاب سخن گفتند.
در این مدت، ترورهای کور، حملات غافلگیرانه و هدف گرفتن نخبگان و فرماندهان، بخشی از سناریوی دشمن بود اما این بار، جسارت‌شان به حدی رسید که به‌طور رسمی، درباره ترور رهبری جمهوری اسلامی ایران حرف زدند. همان‌گونه که در اسناد و مواضع رسمی دیده شد، حتی رئیس‌جمهور آمریکا – که رفتارش از تعادل عقلانی خارج بود – چنین تهدیدی را مطرح کرد؛ تهدیدی که نشان‌دهنده عمق کینه و البته نادانی دشمن است. چنین طرحی که از سوی برخی منابع صهیونیستی هم تقویت شد، نشان می‌دهد که رهبر انقلاب را نه فقط به‌عنوان یک شخصیت سیاسی بلکه به‌عنوان محور وحدت و اقتدار امت اسلامی هدف گرفته‌اند.
اما به‌لطف الهی، این اقدام شنیع و این تهدید بی‌سابقه، با واکنشی قاطع و بی‌نظیر از سوی علمای جهان اسلام مواجه شد. تقریبا تمامی مراجع عظام تقلید – چه در داخل و چه خارج از ایران – و حتی علمایی که در برخی دیدگاه‌ها با نظام جمهوری اسلامی همراه نیستند، به‌صورت علنی و صریح، این اقدام را محکوم و تقبیح کردند.
در نجف، قم، پاکستان و عراق و در میان علمای اهل سنت ایران و حتی برخی علمای اهل سنت عربستان سعودی، صدا به مخالفت با این طرح شنیع بلند شد. از حضرت آیت‌الله‌العظمی سیستانی و آیت‌الله ایروانی گرفته تا شیخ محمد صمد و دیگر علما، همگی با صراحت اعلام کردند که رهبری شیعه خط قرمز امت است.
در ایران، این پیشگامی را علمای اعلام به‌ویژه حضرت آیت‌الله‌العظمی مکارم شیرازی، آیت‌الله نوری همدانی، آیت‌الله شبیری‌زنجانی، آیت‌الله میلانی و دیگر مراجع معظم تقلید برعهده گرفتند. حکم صریح حضرت آیت‌الله‌العظمی مکارم شیرازی در این زمینه، نشان‌دهنده جایگاه حساس این موضوع بود؛ حکمی که مورد تأیید ولی‌فقیه نیز قرار گرفت و از آن جهت، جنبه نافذ شرعی و اجتماعی پیدا کرد.
وقتی فرد یا جریانی به ستون خیمه تشیع در دوران ما جسارت می‌کند، طبیعی است که چنین واکنشی در دفاع از اصل مرجعیت و رهبری صورت گیرد. این احکام، نه از روی واکنش احساسی بلکه از دل یک فهم دقیق فقهی و مسئولانه صادر شد.
دشمن باید بفهمد که نه فقط ایران بلکه تمام دنیای شیعه و حتی بخش زیادی از جهان اسلام، در برابر چنین تهدیدهایی یکپارچه می‌ایستد. جمهوری اسلامی بی‌صاحب نیست و کسانی که خیال می‌کنند می‌توانند از خطوط قرمز عبور کنند، سخت در اشتباه‌ هستند.
این اتفاق و این موضع‌گیری تاریخی مراجع، بار دیگر نشان داد که ولایت فقیه و مرجعیت، دو بال مستحکم پرواز جمهوری اسلامی‌اند؛ و به‌قول قرآن کریم، همه این برکات و الطاف الهی در این ۴۵ سال، جز به‌برکت عنایات خاصه حضرت حق جل‌جلاله و امدادهای غیبی حضرت ولی‌عصر (عج)، ممکن نبوده است.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها