حرفهای که جرقه اولیه آن پس از تولد دو فرزندش زده شد و چنان انگیزه او را در زمینه نوشتن با کودکان بالا برد که تصمیمگرفت همزمان با نویسندگی، تصویرگری آثارش را نیز خود انجام دهد. چند روز قبل از تجاوز رژیم صهیونی به ایران عزیز فرصتی دستداد تا با این نویسنده توانمند و خلاق گفتوگویی اختصاصی داشته باشیم که در ادامه میخوانید.
لطفا خودتان را معرفی کنید و درخصوص فعالیتهایتان در زمینه تحریر و تصویرگری کتابهای ویژه کودکان مختصرا توضیح دهید.
کلر (سمیه) ژوبرت هستم، متولد سال ۱۳۴۰ در پاریس. در یک خانواده مسیحی روشنفکر رشد کردم و در ۱۹سالگی، پس از تحقیق و مطالعه درباره اسلام، مسلمان شدم. بعد از ازدواج با همسرم که ایرانی است به اینجا مهاجرت کردم و از سال ۱۳۶۲ ساکن تهران هستم. داستاننویسی و تصویرگری برای کودکان را از اواسط دهه ۷۰ آغاز کردم. تاکنون حدود ۱۲۰ داستان از من به چاپ رسیده که تصویرگری بیشترشان با خودم بوده است. سالهای اول به دو زبان فرانسه و فارسی مینوشتم، اما بعد بهدلیل اینکه در ایران زندگی میکنم و کودکان ایرانی را خیلی بهتر از همسالان فرانسوی آنها میشناسم، اکثر داستانهایم به زبان فارسی است. درعینحال بعضی از ناشران آثارم تلاش میکنند تا آنها را به زبانهای دیگر ازجمله فرانسه، انگلیسی، آلمانی، عربی، ترکی و ... ترجمه کنند.
درجاییاشارهکردهاید نیمی ازکتابهای شماحاوی داستانهایتخیلی دینی است.دلیل انتخاب اینزمینه برای نوشتن چیست؟
وقتی سالها پیش، از طریق فرزندان خردسالم، با ادبیات نوین کودک آشنا شدم، احساس کردم این زمینه میتواند قالب مناسبی برای انتقال مفاهیم مورد نیاز به کودکان باشد و به قابلدرک کردن آنها کمک کند. از سوی دیگر احساس کردم که میتواند یک از بهترین راههای ارائه پاسخ غیرمستقیم به سؤالات کودکان راجع به خداوند و مسائل دینی باشد.برای خوانندگانی که شاید با چیستی داستان تخیلی دینی آشنا نباشند، لازم میدانم توضیح کوتاهی بدهم. داستان تخیلی دینی با خلق شخصیتها و موقعیتهای خیالی، و ایجاد چالش متناسب با ظرفیت فکری و عاطفی مخاطب کودک، مفهومی دینی را در روند داستان به تصویر میکشد تا آن را قابل لمس کند. در آغاز روی مسائل اعتقادی و اخلاقی تمرکز و تلاش کردم به مطالبی مربوط به خداشناسی و اخلاق دینی در قالب داستانهای تخیلی بپردازم. پس از آن هم کوشیدم از همین قالب برای معرفی معصومین(ع) و بزرگان دین استفاده کنم. در چنین داستانهایی تلاش میکنم با حفظ جنبه مستند موضوع، آن را از زاویهدید یک شخصیت خیالی روایت کنم.ظرفیت این گونه از ادبیات داستانی کودک برای انتقال غیرمستقیم مفاهیم بسیار است ولی هنوز آنطور که باید از آن بهره گرفته نشده است.
شما با استفاده از آیات قرآن و روایتهای ائمهمعصومین(ع) داستانهایی را روایت و تصویرگری میکنید و سعی دارید با استفاده از تخیل بچهها آنها را با مضامین دینی آشنا سازید. این درحالیاست که لیسانس علوم تربیتی، فوقلیسانس ادبیاتکودک (از دانشگاه لومان فرانسه) و تحصیلات حوزوی (سطح ۲) دارید. بین این انتخاب و دانش آکادمیک خود و نیازهای مخاطبان چه ارتباطی میبینید؟
تحصیلاتم نقشی در این انتخاب نداشت. چون زمانی که این سبک نوشتن را در پیش گرفتم هنوز ادامه تحصیل نداده بودم. درواقع این انتخاب بود که ترغیبم کرد تا علوم تربیتی و ادبیات کودک را در دانشگاه دنبال کنم. آنچه باعث افزایش انگیزهام برای قلمزدن در این حوزه شد، درواقع مسأله نیاز مخاطب بود. آنزمان، یعنی حدود ۳۰ سال پیش، با جستوجو در داستانهای کودک موجود در بازار و با کنکاش در مضامین دینی احساس کردم بچهها نیاز به داستانهای «داستانیتر» و با ارائه هنرمندانه و غیرمستقیم مفاهیم دارند و اینگونه شد که تصمیم گرفتم در این مسیر قدم بردارم.
کمی درباره آثار خودتان توضیح دهید.
همه آثارم داستان کودک است. بیشتر این داستانها را برای بچههای دوره دبستان نوشتهام، اما تعدادی از آنها هم مناسب سنین پایینتر است و میتوان گفت خردسالان را نیز در بر میگیرد.من در اکثر آثارم در کنار پرداختن به موضوعات دینی و اخلاقی، به مهارتهای فردی و جمعی مورد نیاز کودکان مانند عزتنفس، همدلی، مثبتاندیشی، سلامکردن و عذرخواهی نیز توجه کردهام. علاوهبراین چند اثر هم با موضوع حفاظت از محیط زیست هم دارم که به زیور چاپ نیز آراسته شده است.آخرین اثرم «اگر دختر شاه میشدی» است که آن را براساس خاطرات کودکی خانم مرضیه دباغ نوشتهام تا کودکان را با شخصیت این بانوی بزرگ انقلاب آشنا کنم.
در نوشتن برای گروه کودک چه نکات مهمی باید مورد توجه قرار گیرد؟
در نوشتن برای کودکان، مهمترین نکته انتخاب موضوع و درونمایهای مناسب است؛ موضوعی که هم برای کودک جالب و کاربردی باشد و هم ذهن او را با مسائل نامناسب درگیر نکند.
نکته مهم دیگر این است که بتوانیم ازروزنه چشم کودک به موضوع نگاه کنیم،نه ازمنظر یک بزرگسال.خلق شخصیتهای پویا، خلاق و کودکپسند هم اهمیت بسیاری دارد. همچنین باید از زیادهگویی، شعار دادن و نصیحت کردن بپرهیزیم و توجه داشته باشیم که در پایان داستان نتیجهگیری نکنیم؛ بلکه اجازه دهیم کودک خودش پیام داستان را کشف کند.
کتاب جذاب و خواندنی «لینالونا» به قلم و تصویرگری شما در مورد حجاب است. کتابی خواندنی که در این اثر تلاش کردهاید در یکی از ابعاد حکمت، حجاب را برای بچهها به تصویر بکشید، در مورد این اثر برایمان بگویید.
در داستان لینالونا سعی کردم تجربه شخصیام از حجاب را برای بچهها تبیین کنم و این اتفاق خوب را برای بچهها توضیح دهم. در جایی گفته شده این داستان برداشتی کودکانه از کتاب «مسأله حجاب» استاد شهید مرتضی مطهری است که البته اینگونه نیست. اما از آنجا که سالها پیش کتاب مذکور را به زبان فرانسه ترجمه کرده و طبیعتا با آن انس گرفته بودم، حتما از محتوای آن تأثیر پذیرفتهام. البته نوشتن در مورد حجاب برای کودکان کار دشواری است، چون نمیشود به تمام ابعاد این موضوع پرداخت. با این حال در کتاب لینالونا سعی کردم به این دو مسأله بپردازم؛ اول اینکه حجاب یک امر تعبدی است و دوم اینکه دارای حکمتی در راستای حفظ کرامت زن به حساب میآید.
با شکلگیری و توسعه دنیای مجازی وفناوریهای جدید اطلاعاتی، زمانه نوشتن وخواندن در دوران معاصر - بهخصوص برای کودکان-خیلی متفاوت شده؛ به نظر شما-با وجود توسعه شبکههای اجتماعی و صوتی و تصویری و هزاران انیمیشن جذاب که شخصیتهای غیراسلامی را برای کودکان معرفی میکنند-چگونه میتوان آموزههای دینی را در وجود کودکان نهادینه کرد؟
کار نویسندگان داستان دینی برای کودکان در چنین فضایی قطعا دشوارتر شده است، به همین دلیل تحول در نوشتن این نوع داستانها ضروری است، کما اینکه پیش از گسترش فضای مجازی نیز چنین ضرورتی بهشدت احساس میشد. ممکن است توسعه دنیای مجازی و رقابت فناوریهای جدید با کتاب، جایگاه کتاب کاغذی را تا حدی متفاوت از گذشته کرده باشد اما به گمانم از جنبههایی دیگر، به همان نسبت جایگاه داستان و قصه را تقویت و در اموری ازجمله دسترسی و کاربرد آن، فضای این حوزه را بسیار دستیافتنیتر و گستردهتر کرده است.
باید اشاره کنم در موقعیتهای بحرانی و دشوار مانند زلزله، همهگیری کرونا، حمله رژیمصهیونیستی به غزه و جنگ تحمیلی دوم علیه ایران، اهمیت داستان کودک بسیار بیشتر به چشم میآید و نقش یاریدهنده و تکمیلی آن خیلی بهتر درک میشود، بهگونهای که میتوان گفت داستان کودک میتواند در ایجاد تابآوری در بحران نقش داشته باشد. البته فضای مجازی نیز در دیده شدن و ایجاد دسترسی به این داستانها بسیار مؤثر است. بهعنوان مثال در طول ۱۲ روز جنگ اسرائیل علیه ایران، نقش داستان در زندگی کودک بهخوبی لمس شد. از همان روزهای اول، چند پویش در فضای مجازی شکل گرفت، چه خودجوش و چه سازمانیافته، تا داستانهای متناسبی با نیازهای بچهها در این شرایط نوشته و تبدیل به فایلهای صوتی یا تصویری شوند و درفضای مجازی در اختیار بچهها قرار بگیرند.پس به اعتقاد من نقش داستان و اهمیت آن به قوه خود باقی است و حتی توسعه شبکههای اجتماعی باعث شده به آن توجه بیشتری شود. این مسأله درخصوص مسائل دینی هم صدق میکند: بهعنوان مثال برای مناسبتهای دینی مانند عید غدیر، عید مبعث یا ایام محرم، مربیان و فعالان اجتماعی مرتبط با کودکان بهشدت خواستار تهیه و معرفی داستانهای متناسب و مرتبط با این ایام هستند تا بتوانند با تکیه بر این داستانها به فعالیتهای گستردهتری در این بستر مناسب ارتباطی و جذاب بپردازند.
البته مسأله کتاب کاغذی جایگاه خاص خودش را دارد که بهنظر، هیچچیز نمیتواند جای آن را بگیرد.
شما علاوه بر اینکه نویسندهای خلاق و موفق هستید بهعنوان تصویرگری مؤثر و دارای سبک شناخته میشوید. ارتباط این دو - که معمولا توسط دو شخص یا بیشتر- انجام میشود چیست؟ این توانایی تا چه اندازه به توفیق آثار شما کمک کرده است؟
تصویرگری در کتاب کودک، علاوه بر ایجاد جذابیت بصری، معمولا بخشی از بار روایت را هم بر دوش میکشد. این مسأله باعث میشود که متن بتواند ایجاز بیشتری داشته باشد، چون بخشی از مفاهیم و فضاها به تصویر سپرده میشود. هرچه هماهنگی میان متن و تصویر بیشتر باشد، انسجام کلی اثر هم بالاتر خواهد بود. البته من خودم را تصویرگر حرفهای نمیدانم و تنها داستانهای خودم را تصویرسازی میکنم اما همین که این دو ابزار روایت (یعنی متن و تصویر) در اختیارم است، کمکم میکند تا بتوانم حداکثر هماهنگی ممکن را میان آنها ایجاد کنم. کاری که باعث میشود با هماهنگی بین متن و تصویر و ایجاد فضاهای جذاب و تاثیرگذار، این آثار را برای مخاطبان خواستنیتر و مطلوبتر کند.
با توجه به رشد آثار ترجمه در همه زمینهها (در ایران) درباره ترجمه کتاب کودک و اهمیت تألیف در این حوزه چه نظری دارید؟
ورود آثار ترجمه به ادبیات هر کشوری باعث غنیتر شدن آن میشود. در حوزه کودک، انتشار کتابهای ترجمهشده تنوع بیشتری به بازار نشر میبخشد و این امکان را به بچهها میدهد تا با فرهنگهای دیگر و سبک زندگی بچههای اقصی نقاط جهان آشنا شوند.
در ضمن کتابهای ترجمهشده از زبانهای مختلف نویسندگان حوزه کودک را با آثار متنوعی آشنا میکند و برای خلق داستانهای بهتر و خلاقانهتر به چالش میکشد. اما نکته بسیار مهمی که باید در انتخاب آثار جهت ترجمه برای کودکان ایرانی، به آن توجه شود، این است که مضمون آنها با ارزشهای ملی و دینی ما و اصول فرهنگی و اساسی مرتبط با ادبیات کودک در تناقض نباشد؛ مسألهای که متأسفانه گاهی توجه کافی به آن مبذول نمیشود و باعث شده همهساله تعدادی کتاب کودک ترجمه و وارد بازار کتاب شود که با فرهنگ ملی و دینی ایران اسلامی سازگاری و تناسب ندارد. اما بدون تردید اولویت با امر تألیف کتاب برای کودکان است و به همین دلیل باید در نوشتن و خلق داستانهای بهتر و خلاقانهتر تلاش کنیم تا این نقیصه در زمینه آثار مربوط به کودکان نازنین کشورمان تا حد ممکن برطرف و از آسیبهای احتمالی آن کاسته شود.