جنگی که آغاز آن با موشک بود، حالا با روایت ادامه یافته است. رسانهملی، بهعنوان محور اصلی بازتاب روایت مقاومت، انسجام ملی و اتحاد در برابر تهدیدهای خارجی، پس از عبور موفق از آزمون جنگ ۱۲ روزه، حالا وارد میدان نبردی دیگر شده است؛ نبردی که برخی از مهمترین بازیگران آن، نه دشمنان خارجی، بلکه برخی جریانهای مشخص داخلیاند که از تثبیت صداوسیما در جایگاه مرجعیت رسانهای خود در افکار عمومی کشور ناخشنودند.
از حمله فیزیکی تا تهاجم روانی
در جریان حمله اخیر رژیم صهیونیستی به خاک کشورمان، یکی از مواضعی که بهطور مستقیم هدف قرار گرفت، ساختمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران بود. این حمله، بهوضوح بیانگر آن بود که صداوسیما نه فقط یک رسانه، بلکه یک مؤلفه مهم در ساختار قدرت نرم جمهوری اسلامی ایران است. رسانهای که توانست صدای محور مقاومت را به جهان مخابره کند، به همان اندازه که برای مخاطب داخلی الهامبخش بود، برای دشمن تهدید تلقی شد. این هدف زمانی از سوی دشمن صهیونی مشروعیت بیشتری پیدا کرد که رسانهملی توانست با تثبیت مرجعیت خود در طول جنگ دوازده روزه نقش مهمی در اجماع ملی ایرانیان داشته باشد.
اما پس از آن حمله فیزیکی، حملهای دیگر آغاز شد؛ اینبار از داخل کشور. هجمههایی سازمانیافته از سوی یک جریان سیاسی خاص و رسانههای همسو با آن، که با پمپاژ شایعات بیاساس درباره برکناریهای مدیریتی و اتهامزنیهای رسانهای، سعی در تخریب سازمان داشتند. این هجمهها در بستر فضای مجازی، کانالهای تلگرامی و برخی رسانههای رسمیتر بازتاب یافت. جالب آنکه برخی از این هجمهها از سوی کسانی صورت گرفته است که در روزهای گذشته خود یا همفکرانشان از این تریبون ملی برای بیان دیدگاهها و نظرات خود استفاده کردهاند!
کارزار شایعه و تخریب
در چند روز اخیر برخی رسانههای معلوم الحال سعی داشتند تصویری متزلزل و ازهمگسیخته از صداوسیما ارائه دهند.درکنار آن، اکانتها و کانالهای شناختهشدهای نیز با انتشار شایعاتی بهدنبال القای نوعی شکاف و بیثباتی در ساختار رسانهملی بودند. این موج شایعهسازی، دقیقا زمانی آغاز شد که صداوسیما با پوشش تحلیلی و میدانی قوی از جنگ ۱۲ روزه، رضایت عمومی را ایجاد کرده و حتی در شکلگیری اجماع سیاسی کارنامهای موفق ازخود به جای گذاشته است.اینکه هجمهها علیه صداوسیما، دقیقا پس از موفقیت رسانهملی در عبور از بحران جنگ و ایفای نقش وحدتآفرین داخلی آغاز شده، بهوضوح گویای ماهیت سیاسی و مهندسیشده این تخریبهاست.
باید به این مهم توجه داشت که صداوسیما در جنگ ۱۲ روزه توانست چند اتفاق مهم را رقم بزند: بازتاب دقیق و سریع میدان نبرد از زاویه مقاومت، بهحاشیهراندن روایتسازی رسانههای غربی و عبری، دعوت به انسجام ملی، فراجناحی و وحدت رسانهای و ترمیم نسبی اعتماد عمومی، بهویژه در حوزه تحلیلهای سیاسی و بینالملل از جمله دستاوردهایی است که رسانهملی نقشی قابل توجه در آن داشته است.به نظر میرسد این رویکرد و عملکرد، باید از سوی رسانههایی که ولو سلایق سیاسی متفاوتی دارند تقویت شود اما متاسفانه با تخریب سازمان یافته نیز مواجه شده است. چرا که برخی جریانهای داخلی که سودای انحصار روایت دارند، با تثبیت صداوسیما در جایگاه مرجع رسانهای در تعارضاند. آنها صداوسیمایی میخواهند که یا بلندگوی جناح خاص باشد، یا بیاعتبار و حاشیهنشین.
اهداف و بازیگران پروژه تخریب
هدف رسانههای فارسی زبان بیگانه در این کارزار تخریب روشن است؛ تضعیف نهادهای رسانهای نظام و بازپسگیری مخاطبی که در جریان جنگ اخیر از آنها رویگردان شدهاند آنها را به این وادی کشانده است. اما برخی جناحهای سیاسی نگرانندکه صداوسیما با رویکردوحدتمحوروفراجناحی،منافع جناحیشان رابه حاشیه ببرد.آنهابهجای کمک به تقویت رسانهملی، آن را بهعنوانرقیب سیاسی هدفمیگیرند. درهمینراستا شبکههای سازمانیافته درفضای مجازیمأموریتشان ایجاد بیاعتمادی عمومی و تزریق سردرگمی است. آنهابا بازی رسانهای،عملا خط رسانههای دشمن را ازداخل دنبال میکنند.امروز، صداوسیما درگیر جنگ روایتهاست و بهدلیل موفقیتهایی که داشته هدف حمله بدخواهان قرار گرفته است. موفقیت در بازیابی بخشی از اعتماد عمومی، مدیریت بحران اطلاعرسانی در جریان جنگ و ایفای نقش فعال در بازنمایی قدرت ملی، برای برخی نه خبر خوش، بلکه زنگ خطر است. به همین دلیل است که کینه توزان با موشک دروغ و تحریف سراغ رسانهملی آمدهاند.در جایی که رژیم صهیونیستی برای خاموش کردن صدای رسانهملی، به موشک متوسل میشود، برخی در داخل، همین هدف را با روایتهای جعلی و شایعهسازی دنبال میکنند. اما اگر قرار است صداوسیما به عنوان یک رسانهملی بماند، راهی جز عبور از این هجمهها و تکیه بر اعتماد عمومی ندارد. رسانهملی بر عهد خود با مردم و انقلاب پایداری خواهد کرد.