حتی اقداماتی که دونالد ترامپ در دوران خود انجام داد ازجمله تلاش برای تحت فشار قراردادن متحدانی چون اتاوا باعث شد کشورهایی نظیر کانادا نیز تمایل بیشتری به برقراری روابط با شرق نشان دهند. درچنین وضعیتی، همبستگی میان قدرتهای بزرگ آسیایی، بهویژه روسیه و چین، اهمیتی دوچندان یافته است.این کشورها حمایت خود از ایران رانهفقط بهعنوان پشتیبانی از یک کشور خاص، بلکه درواقع بهمنزله دفاع از منافع و موقعیت خودشان تلقی میکنند. در شرایطی که غرب در حال دنبال کردن اهداف سیاسی، فرهنگی، نظامی وحتی اقتصادی درمناطق مختلف جهان است،این همبستگی میان کشورهای مستقل میتواند توازنی در برابر برنامههای آمریکا و متحدانش در اروپا ایجاد کند. امروزه، غرب تلاش دارد تا با نفوذ در مناطق سوقالجیشی، دسترسی به منابع طبیعی و انرژی و نیز تغییر در ساختار فرهنگی و اقتصادی جوامع دیگر، سلطه خود را گسترش دهد. در مقابل، کشورهایی مانند روسیه، چین، هند و ایران به این نتیجه رسیدهاند هیچ کشوری بهتنهایی قادر به ایستادگی در برابر چنین فشارهایی نیست و تنها از طریق همکاری و حمایت متقابل میتوانند جایگاه خود را حفظ کنند. هرچه مواضع این کشورها در حمایت از یکدیگر قویتر باشد، امکان حضور مؤثرتر آنها در عرصه بینالمللی افزایش خواهد یافت. با این حال، پرسش کلیدی این است که آیا امکان گفتوگو و همکاری میان این بلوکها کاملا از بین رفته یا خیر؟ پاسخ این است که هرگونه مذاکرهای که به تحکم و دستور منجر شود، بهجای تعامل واقعی به سلطه دوباره غرب میانجامد. چنین گفتوگویی برای ایران، روسیه یا چین سودی ندارد وحتی میتواند زیانبارباشد. بنابراین تنها راه رسیدن به ثبات جهانی، اتکا بر اقتدار وهمبستگی کشورهای مستقل دربرابر بلوک غرب است. این تصور که با کرنش و مذاکرههای پیدرپی میتوان صلح را حفظ کرد، تصوری نادرست است.چشمپوشی از تجاوزها و هتک حرمتها، نهتنها صلح را برقرار نمیکند، بلکه خود مشوق تهاجمات بیشتر خواهد بود. از همینرو، کشورهای مختلف امروز بهخوبی دریافتهاند که در برابر غرب باید اقتدار سیاسی، اقتصادی، حقوقی و نظامی خود را تقویت کنند.چنین اقتداری است که میتواند از زیادهخواهیهای غرب بکاهد و مسیر جهان را بهسوی صلح واقعی هموار کند.