مطهری، هم تحصیلکرده حوزه علمیه بود و هم شخصیتی دانشگاهی. او هم متعلق به حوزه بود و هم دانشگاه. شاید در آثار او نسبت به هر یک از حوزه و دانشگاه، هیچ تعصب بیمبنایی نبینیم. قصد او رسیدن به حقیقت و نیز ابلاغ حقیقت بود.
هرچند وی در رشتههای مختلفی چون فقه، سیاست، اقتصاد، مباحث مربوط به جامعه و... صاحب آثار است، اما شاید بتوان رشته اصلی درسی او را فلسفه دانست. استاد مطهری، پیش از هر چیز، استاد مسلم فلسفه اسلامی بود.
اما مسالهای که در اینجا ایجاد میشود این است که چه تفاوتی بین شهیدمطهری و برخی استادان فلسفه اسلامی وجود داشت که باعث شده بود نهتنها مباحث وی برای جامعه دانشگاهی و حوزوی، بلکه حتی بعضا برای افراد نهچندان تحصیلکرده نیز جذاب و درسآموز باشد؟
فیلسوف مسائل زندگی
معمولا تلقی عموم از فلسفه، چه فلسفه اسلامی و چه فلسفه غرب، رشتهای است که در آن درباره موضوعاتی انتزاعی و پیچیده بحث میشود و در نهایت پاسخ قاطع و چندان راهگشایی هم به مسائل مورد بحث داده نمیشود.
اما چگونه است که استاد مطهری، به عنوان یک استاد فلسفه اسلامی، درباره انضمامیترین و ملموسترین موضوعات و مسائل جامعه معاصر خود به بحث میپردازد و اتفاقا در بسیاری از مواقع پاسخهایی ارائه میکند که حتی امروز بعد از بیش از سه دهه مورد قبول جامعه فکری ما واقع میشود؟
به نظر میرسد آنچه درباره این مساله میتوان از شهید مطهری آموخت، نوع نگاه وی به مسائل واقعی و ملموس جامعه معاصر خود بود.
برای مثال وقتی شهید مطهری درباره نظامهای سیاسی یا درباره انقلابهای اجتماعی یا درباره مساله زن پژوهش و تحقیق میکند، از قبل پاسخهای آمادهای را از فلسفه اسلامی برای این مسائل اخذ نکرده است بلکه وی زاویه دید خود به این مسائل را از فلسفه اسلامی اخذ کرده است.
او این مسائل را در چارچوب فکری جهانشناسی اسلامی مینگرد و در جستجوی این است که جایگاه این مسائل را در این جهانبینی بیابد بنابراین، ویژگی خاص استاد مطهری اولا داشتن جهانبینی اسلامی و در ثانی نگریستن دقیق و پژوهشگرانه به مسائل جامعه معاصر خود است.
این ویژگی از وی شخصیتی ساخته بود که قادر بود برای مهمترین مسائل جامعه معاصر خود ـ بویژه مسائل مربوط به علوم انسانی ـ مباحث کاربردی و راهگشایی را مطرح کند.
اعتدال در تفکر
اما شهید مطهری در طرح پاسخهایی که به مباحث مذکور ارائه میداد، یک نکته را نیز در نظر داشت که شاید بیش از آنکه ماخوذ از فلسفه اسلامی باشد، بیشتر ماخوذ از سیره اهلبیت و نیز فقه شیعی بود و آن اینکه وی همواره سعی داشت در مباحث مربوط به جامعه و سیاست، از حد اعتدال خارج نشود و حق هیچیک از طرفهای بحث را نادیده نگیرد.
برای مثال، در بین دوگانه فرد و جامعه یا دولت و مردم، به خلاف بسیاری از مکتبهای فکری معاصر خود، سعی داشت حق هیچیک از دو طرف این دوگانهها را نادیده نگیرد و محوریت را به یکی از دو طرف نسپارد.
او فیلسوفی فقیه بود و میدانست از منظر فقه شیعی هر فرد؛ به مثابه یک انسان، دارای حقوق بسیاری است و این حقوق را نمیتوان به بهانه ایجاد یک جامعه سیاسی نادیده انگاشت یا آنچنان که برخی متفکران غربی مدعی هستند، بدون قید و شرط به جامعه یا دولت واگذار کرد.
فقه اسلامی که حتی برای گیاهان و حیوانات نیز حقوق مخصوص به خودشان را قائل است، چگونه میتواند نسبت به انسان - که اشرف مخلوقات است - حقوق ویژهای را محترم نشمارد، بنابراین متفکری که از این زمینه فکری به مسائل مربوط به جامعه میپردازد، نمیتواند حقوق فردی را نادیده انگارد و دست جامعه یا دولت را در رسیدن به اهداف و آرمانهای تاریخیاش نسبت به افراد بدون قید و شرط باز گذارد.
همچنین از منظر اسلامی، جامعه نیز دارای اقتضائات مخصوص به خود است و بویژه هنگامی که دولتی بر مبنای تفکری بنا میشود، افراد باید قوانین جامعه را ـ تا جایی که حقوق فردی آنها را نادیده نگیرد ـ محترم شمارند.
به همین شکل، استاد مطهری سعی دارد اعتدال را در پاسخ به همه مسائل مطرح در زمان خود رعایت کند و به افراط و تفریط کشیده نشود.
به نظر میرسد وجود متفکرانی چون شهید مطهری با این نوع نگرش، نیاز همیشگی جوامع اسلامی است تا نه به دام غربزدگی افراطی بیفتند و نه دچار قشری نگری و تحجر شوند.
اگر جوامع اسلامی هر نوع مساله یا بحث جدید را به بهانه جدید بودن رد کرده و خود را محدود به داشته های قدیمی خود کنند، دچار همان معضلی خواهند شد که امروز شاهد هستیم که بعضی گروهها یا حتی دولتها در برخی از کشورهای منطقه به آن مبتلا هستند.
چنین تحجری نهتنها پایبندی به ایمان نیست، بلکه اخذ سبک و شیوهای برای زندگی است که علاوه بر سرافکندگی در برابر جهانیان، از منظر اسلامی نیز گناهی بزرگ و ضربهای شدید به حیثیت اسلام و پیامبر خاتم(ص) است.
تحجر نه تنها دفاع از اسلام نیست، بلکه ناشی از بدفهمی اسلام است که منجر به انشقاق و چنددستگی روزافزون در بین جوامع اسلامی خواهد شد و مسلمانان را هر روز بیش از قبل دچار درگیریهای فرقهای و تعصبات بیدلیل بر سر مسائلی بینتیجه و غیرضروری خواهد کرد.
از سوی دیگر، اگر جوامع اسلامی هرگونه نسخه جدید از سوی بیگانگان را بدون قید و شرط بپذیرند و نسبت به داشته ایمانی خود غفلت کنند، به معضل بیهویتی و هر لحظه به سمتی متمایل شدن دچار خواهند شد.
برخی متفکران در جهان اسلام برای رفع مسائل جهان اسلام، نسخه از سر تا پا غربیشدن را صادر کردند، غافل از اینکه حتی خود غربیها نیز در برابر مسائل خود به نحو مطلق و بدون شرط در برابر متفکران خودشان چنین رهیافتی را اتخاذ نکردند.
در ثانی، بسیاری از معضلاتی که در قرن بیستم برای جهانیان و بویژه خود غرب ایجاد شد، به اعتراف برخی متفکران غربی ناشی از برخی دیدگاههای فلسفی و جامعه شناختی غربی بود بنابراین در عرصه فکری مطلقا نمیباید در برابر هیچ مکتب فکری سرتسلیم فرود آورد، بلکه با اتخاذ رهیافتی منطقی و عالمانه به تحلیل و سنجش دعاوی آنها پرداخت.
نگهبانان فکریای چون شهید مطهری نیاز همیشگی جوامع اسلامی هستند تا آنها را از تحجر و نیز بیهویتی نجات بخشند و جوامع اسلامی در کنار اندیشیدن به پیشرفت در سایر حوزهها، اعم از علم تجربی، پزشکی، نظامی، معماری و... باید به تربیت چنین متفکرانی هم بیندیشند و برای پرورش این متفکران برنامهریزی کنند.
ساعد فیضآبادی - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی عیدانه با نخستین مدالآور نقره زنان ایران در رقابتهای المپیک
رئیس سازمان اورژانس کشور از برنامههای امدادگران در تعطیلات عید میگوید
در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با دکتر محمدجواد ایروانی، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام بررسی شد