گفت‌وگوی رادیویی با امیرحسین مدرس: به شنونده‌های «قصه ‌ظهر​جمعه» اضافه می‌کنم

کد خبر: ۶۰۸۰۰۶
گفت‌وگوی رادیویی با امیرحسین مدرس: به شنونده‌های «قصه ‌ظهر​جمعه» اضافه می‌کنم

امیرحسین مدرس که شهریور امسال چهل و سه‌سالگی خود را آغاز کرده و در زمینه‌های مختلف تجربه دارد، کلی حرف شنیدنی دارد. گویندگی «قصه ظهر جمعه» بهترین بهانه است که باب گفت‌وگو را با او باز کنیم.

معمولا روال این است که مجری‌ها و گوینده‌ها سعی می‌کنند کارشان را با رادیو شروع کنند و بعد به عرصه تلویزیون یا سینما می‌روند. این رفت ‌و آمدها درباره شما هم وجود داشت، اما دوباره به رادیو برگشتید، از این بازگشت بگویید.

ابتدا بگویم برخلاف آنچه گفته می‌شود یا به نظر می‌رسد، من از سال 67 ـ66 کارم را با گروه کودک و نوجوان شبکه یک سیما شروع کردم که این همکاری تا امروز ادامه دارد. بعد از چهار پنج سال از شروع فعالیتم در تلویزیون بود که وارد رادیو شدم.

سال 71 ـ70 کارم را با برنامه «تا انتهای حضور»، به‌عنوان گوینده و بازیگر شروع کردم. قبل از آن تجربه تئاتر در صحنه را هم داشتم. کلاس‌های بازیگری را گذرانده بودم. موسیقی کار کرده بودم. در تلویزیون هم می‌نوشتم و هم اجرا می‌کردم. در رادیو هم فعالیت‌های مختلفی انجام می‌دادم. هم گوینده بودم، هم سردبیر. در اداره کل نمایش‌های رادیویی هم به‌عنوان بازیگر فعالیت می‌کردم که هنوز هم فعالیت‌هایم ادامه دارد. گرچه به دلیل تمرکز بر گویندگی در رادیو ایران، شاید حجم این همکاری‌ها کمتر شده باشد.

جایی دستخط شما را دیدم و با خودم گفتم آقای مدرس حتی از این عرصه هم غفلت نکرده است. به نظر می‌رسد یک نگاه همه جانبه نسبت به هنر دارید. این‌طور نیست؟

در همه عرصه‌ها که نه اما وقتی بحث علاقه، زمان و استعداد ذاتی مطرح باشد، می‌توان در یک تداوم حرفه‌ای به این موقعیت رسید. من در مقاطع مختلف زمانی، شاید به یک مقوله هنری علاقه داشتم، اما چون زمان پرداختن به آن را نداشتم یا این فعالیت برایم اولویت نداشته، وارد آن عرصه نشده‌ام. به‌طور مثال خیلی دوست دارم مجسمه‌سازی، گرافیک و فیلمبرداری حرفه‌ای را یاد بگیرم، اما چون فرصتی ندارم، هنوز وارد آنها نشده‌ام. آن قدر همه عرصه‌های هنری گسترده است که به همه آنها نمی‌توان پرداخت. با این وصف، شاید همین چند شاخه‌ای که در آنها فعال هستم، کافی باشد!

پس از یک دوره که تقریبا می‌شود گفت ارتباط شما با رادیو فقط محدود به «جمعه ایرانی» بود، خودتان به فکر افتادید که فعالیت رادیویی را به طور جدی ادامه دهید؟

راستش من خودم در این زمینه تصمیم نگرفتم و در طرح ساماندهی این‌گونه برایم تصمیم گرفته شد که من نیروی رادیو بشوم. اما از زمانی که وارد رادیو شدم و مراحل اداری را طی کردم، دیگر خودم را نیروی رادیو می‌دانم و در برنامه‌های مختلف فعالیت می‌کنم.

همان ابتدا که به طور جدی وارد رادیو شدید، به خاطر دارم گفته بودید پیشنهاد دو سه کار در حوزه گویندگی در دست داشتید، اما ترجیح شما، فعالیت در حوزه برنامه‌های معارفی رادیو بود. چرا؟

من بیشتر اجراهایم در تلویزیون، مربوط به برنامه‌های کاملا جدی، چالشی یا معارفی، اجتماعی، فرهنگی و هنری بوده‌ است. در عرصه طنز رادیویی، من فقط برنامه جمعه ایرانی را داشتم که آن هم هفته‌ای یک روز پخش می‌شد یا به طور پراکنده، مناسبت‌ها و عیدهای مذهبی که کار در آنها، فضای شادی را در اجرا می‌طلبید. بجز این، می‌توانم بگویم به مقوله طنز در رادیو فقط به‌عنوان یک تجربه گذرا نگاه کرده‌ام و این‌طور نیست که تا به حال فیلم طنز بازی نکرده باشم. اکنون نیز بیش از دو سال است دیگر در برنامه جمعه ایرانی حضور ندارم، به دلیل آن‌که اصولا شیوه و سبک کارم را تغییر داده‌ام. دیدم اگر بخواهم طنز را ادامه بدم به کارهای جدیم لطمه وارد می‌شود. آن یک تجربه بود. خیلی هم خوب بود. خیلی هم چیز یاد گرفتم. توانایی خودم را وارد این عرصه کردم که خدا را شکر، هم مورد رضایت مردم واقع شد و هم سازندگان برنامه جمعه ایرانی از کار من راضی بودند. در ادامه دیدم از یک جا، باید اکتفا کنم به همان روشی که از قبل داشتم و آن را پی گرفته بودم. با خودم عهد کردم دیگر کار طنز بس است و نباید آن را ادامه بدهم. گرچه الان هم صدای من از آرشیو آن برنامه پخش می‌شود و تکرار چیزهایی است که من قبلا در آن برنامه خوانده یا اجرا کرده بودم.

بتازگی هم گوینده برنامه قصه ظهر جمعه شده‌اید...

بله، من شیوه قصه‌گویی این برنامه را از زمان مرحوم صبحی مهتدی دنبال می‌کردم. تغییر توامان شیوه انتخاب و گزینش داستان برای این برنامه در کنار تغییر مجری و روایتگری در آن، روشی است که می‌تواند به بازگشت دوباره مخاطبان داستان به رادیو برای شنیدن آن منجر شود.

در جایی گفته‌اید شنوندگان رادیو به دلیل وفور وسایل ارتباط جمعی و سرگرم‌کننده کاهش پیدا کرده‌اند، آیا شنوندگان قصه ظهر جمعه هم کم شده‌اند؟

نه، به نظرم تنها برنامه قصه ظهر جمعه نیست که کم‌شنونده شده است، بلکه کلیت برنامه‌های رادیویی در کشور ما کم‌شنونده است که دلیل اصلی آن، همان‌طور که اشاره کردید، گستردگی شبکه‌های اطلاع‌رسانی است که طبیعتا فراگیری رادیو را کم می‌کند. این‌که چطور باید با این مساله مواجه شد و آن را حل کرد، سیاستگذاران رسانه‌ ملی و رادیو پاسخ بدهند. برنامه رادیویی قصه ظهر جمعه برای شخص من جایگاهی ویژه‌‌ دارد. هم به دلیل سابقه دیرپای این برنامه است که خودم جزو شنوندگان پر و پا قرصش بوده‌ام و هم مجریان برجسته‌ای که در آن فعالیت کرده‌اند که از آن جمله می‌توان به مرحوم صبحی مهتدی و حمید عاملی، محمدرضا سرشار، مریم نشیبا و دوست من آقای طهماسبی اشاره کرد.

فکر می‌کنید تغییر مجری این برنامه، به افزایش شنوندگان قصه ظهر جمعه می‌انجامد؟

من البته به قضاوت آنچه در سال‌های اخیر از این برنامه در رادیو شنیده‌ام، باید بگویم انتخاب قصه‌ها و روایت‌هایی که قرار است در این برنامه به گوش مخاطبان برسد، سهمی بسزا در جذب مخاطب دارد. بدون شک انتخاب قصه‌های پرتعلیق و جذاب، عامل اصلی جذب مخاطب است و در کنار آن، شیوه روایت و انتخاب راوی نیز می‌تواند تأثیر قابل توجهی داشته باشد. راوی و شیوه روایت داستان‌های این برنامه شرط لازم رونق این برنامه است، اما شرط کافی نیست. به نظر من باید در عین تغییر گوینده این برنامه، روال نوشتن و انتخاب قصه‌های برنامه را نیز تغییر داد و در وضع موجود آن تجدید نظر کرد.

لحن و بیان شما در برنامه‌های مذهبی و اخلاقی کاملا متفاوت و البته تاثیرگذار است. کاراکتر و لحن مجری چقدر در اجرای برنامه‌های مذهبی، اخلاقی یا عرفانی تعیین‌کننده است؟

واقعیت آن است که من لحن جدیدی برای اجرای این‌گونه برنامه‌ها به کار نگرفته‌ام. من همین‌طور که الان دارم با شما صحبت می‌کنم، پشت میکروفن قرار آسمانی حرف می‌زدم. اصولا معتقدم وقتی کسی با موضوعات معارفی سر و کار پیدا می‌کند، نمی‌تواند و حق ندارد نقش بازی کند. نباید خیلی کوچه بازاری صحبت کند. فضای روحانی حاکم بر معارف ما، خواه ناخواه لطافت را به لحن آدم اضافه می‌کند. لحن شما وقتی نماز می‌خوانید، همان لحن صحبت با فرزندتان نیست. لحن نماز خواندن شما، لحن مشخصی است. لحنی که شما دعا می‌کنید، لحنی که با آن به زیارت حضرت علی‌بن موسی‌الرضا مشرف می‌شوید، با لحنی که در زندگی عادی دارید، تفاوت دارد. همین مساله در برنامه‌های معارفی هم صدق می‌کند. یعنی شما نمی‌توانید ریتم حرف زدن خود را تند یا خیلی آهسته و آرام صحبت کنید. یک ریتم طبیعی، یک لحن آرام و طبیعی است که از روح مفاهیم و مسائل معنوی ما ناشی شده است و به همین دلیل هم به انسان آرامش می‌دهد. همین‌طور که براساس آیه قرآنی باور داریم فقط با ذکر خدا، دل‌ها اطمینان و قرار پیدا میکند، وقتی وارد موضوعات معارفی می‌شویم، در حقیقت لحن و دل آرام می‌گیرد. آن‌گاه است که می‌توانید مطالب را انتقال بدهید که در این صورت، کار بزرگی انجام داده‌اید.

بازخورد این ارتباط به شما منتقل شد؟

براساس آنچه شنیده‌ام، خدا را شکر رابطه خوب بود. این البته از تفضل خداست. گوشه و کنار خیلی تعریف می‌کنند. گرچه تصور من این است که اگر غیر از من هم هر کس دیگری برنامه را اجرا می‌کرد، به هر حال او هم تحت تاثیر حال و هوای برنامه، مفاهیم و موضوعات قرار می‌گرفت و چنین حس و حالی را به مخاطبش منتقل می‌کرد. در همین خصوص باید بگویم برنامه‌ها باید از استودیو و محیط بسته بیرون بیاید. این خواسته مخاطبان است. ظرف یکی دو سال اخیر هم استودیوگریزی به سیاست معاونت صدا بدل شده است. علتش هم این بود که احساس شد شبکه‌ها برنامه را یکنواخت اجرا کرده‌اند. الان تعداد شبکه‌های رادیویی به 22 شبکه رسیده و خواسته مردم است که رادیو تغییری در روش خود داشته باشد. از طرفی مسئولان هم به این نتیجه رسیده‌اند که تکرار برنامه‌ها، هم خسته‌کننده است و هم به نوعی به بقای رادیو کمک نمی‌کند. رادیو می‌خواهد زنده باشد و می‌خواهد ادامه بدهد و استودیو گریزی هم به همین واسطه بیان شده است. البته گروهی از مردم می‌گویند باید ساختار برنامه عوض شود. فکر تازه بیاورید نه این‌که جایتان را عوض کنید.من در استودیو باشم یا در امامزاده، هیچ فرقی نمی‌کند. رادیو حالت خودش را دارد. ساختار برنامه باید عوض شود. بخش‌ها باید تغییر کند و جاندارتر شود. فکر تازه‌ای باید وجود داشته باشد. نه این‌که من دائم سوال مسابقه را بخوانم و تلفن‌های برنامه را مدام اعلام کنم و بگویم که کجا هستیم. این چه حال و هوایی را به شنونده می‌رساند. خود من به‌عنوان یک شنونده رادیو اگر گوینده‌ای اینچنین بکند، می‌گویم بس است دیگر! در ضمن گوینده رادیو وقتی در استودیو باشد تمرکزش بیشتر می‌شود، شما نمی‌دانید من آنجا با چه پراکندگی و پریشانی خاطری حرف زدم. حواسم پرت بود. استرس داشتم اگر می‌خواهید استودیوگریزی بکنید، بکنید ولی پشتیبانی هم داشته باشید. جایی باشد که شما ضریب امنیت را بالا ببرید. تمام امکاناتی را که در استودیو هست با خودتان ببرید. مردمی که می‌آیند و از کنار ما رد می‌شوند، روی آنتن با ما حرف می‌زنند و من وقتی جوابشان را نمی‌دهم صدایشان را بلندتر می‌کنند که آقا با شما هستم. من گوینده چه هدفی برایم باقی می‌ماند.

خب چه کار باید کرد؟

متن‌ها، بخش‌ها و کارشناس‌ها را باید تغییر داد و حرف‌های تکراری نزد. چون این مواردی که گفتم، از آفت‌های برنامه‌سازی است.

یعنی شما فکر می‌کنید برنامه‌های معارفی رادیو به تکرار افتاده است؟

من در گفت‌وگویی هم درباره برنامه‌های معارفی رادیو و تلویزیون صحبت کردم. به‌طور مثال کارشناس‌ها از این برنامه به آن برنامه می‌روند. آنها همه آدم‌های ثابتی هستند که حرف‌های ثابتی دارند. سوال‌های ثابتی پرسیده می‌شود و برنامه‌ها چالشی نیست.

یعنی فکر می‌کنید بهتر است برنامه‌ها چالشی شود؟

یکی از پیشنهادهای من این است که برنامه‌های معارفی چالشی‌تر شود. بخشی از موضوعات را می‌توانیم چالشی‌تر کنیم. نه این‌که بیاییم و حرف‌های تکراری بزنیم و کارشناس‌هایمان تکراری باشند. باید از آدم‌های مختلف استفاده کرد. البته من محدودیت‌های این گروه برنامه‌ها را در کل سازمان می‌دانم. شورایی هست که کارشناس‌ها را مشخص می‌کند که فقط و فقط از صحبت‌های اینها استفاده شود که معتقدم این هم از آفت‌هاست.

الان خودتان فرصت می‌کنید با این همه مشغله که دارید، رادیو گوش کنید؟

بعضی اوقات.

کدام شبکه‌ها را بیشتر گوش می‌کنید؟

من رادیو پیام را گوش می‌دهم، بخصوص بخش شب‌ها از ساعت 22 تا 2 نیمه شب، البته نه هر شب. در برخی شب‌ها پای رادیو هستم. رادیو تلاوت و بعضی برنامه‌های رادیو ایران را هم دنبال می‌کنم.

فکر می‌کنید نقاط ضعف رادیو ـ بویژه رادیو ایران ـ کجاست و چگونه می‌توان قوت‌ها را تقویت کرد؟

رادیو ایران به دلیل این‌که تمام مردم ایران به آن گوش می‌دهند، نام ملی دارد و باید در سطح ملی کار کند. جسارت در طرح ایده‌های نو تعیین‌کننده است، همان‌طور که برخی شبکه‌ها از این بابت بهتر کار می‌کنند.

مثلا کدام شبکه؟

به‌عنوان مثال شبکه جوان.

اما جوان یک شبکه اختصاصی است.

پس حالا که ما داریم برای مردم ایران برنامه می‌سازیم، باید دستمان بیشتر باز باشد. آنجا ما فقط جوان را می‌بینیم ولی اینجا، همه مردم را می‌بینیم. پوشش و وسعت ما خیلی بیشتر است.

یک سوال هم راجع به بازیگری شما دارم. در بازیگری اتود خاصی را دنبال می‌کنید؟

در بازیگری باید در راستای نقش حرکت کرد. باید آن نقش را به باور مردم نزدیک کرد. هر نقشی مشخصاتی دارد. همان‌طور که یک نوازنده بعد از سال‌ها ردیف‌نوازی و قطعه‌نوازی پنجه خودش را پیدا می‌کند.

زهره زمانی

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها