مجید صالحی: تلنگر منتقدان بیدارم کرد

مجید صالحی می‌گوید: تلنگری که منتقدان در طول این سال‌ها به من زدند باعث شد بیدار شوم و در این دو سال با تفکر و تدبیر بیشتری کار کنم. سعی کردم با حوصله و تأمل بیشتری به بازیگری فکر کنم.
کد خبر: ۷۱۲۴۳۳
مجید صالحی: تلنگر منتقدان بیدارم کرد

مجید صالحی را سالهاست با حضور در کارهای طنز سینما و تلویزیون می‌شناسید. او در طول دوران فعالیتش با آثاری چون «مجید دلبندم» و«خوش‌رکاب» با تلویزیون همکاری کرده است. کارگردان سریال‌های «موج و صخره» و «سه در چهار» در آثاری چون «قطار ابدی»، «زیر آسمان شهر» و «O مثبت» نیز ایفاگر نقش‌های طنز بود و سال‌ها در سینما با فیلم‌های مختلف توانایی‌های خود را در خلق شخصیت‌های کمدی به تصویر کشید. اما صالحی از یک جا تغییر مسیر داد تا نشان دهد این، همه آن چیزی نیست که سال‌ها در تئاتر آموخته است. او که پیش از این با سیروس مقدم در سریال «پلیس جوان» همکاری کرده بوده، پس از سال‌ها دوباره جلوی دوربین این کارگردان رفت تا تغییر گونه نمایشی را با حضور در نقش عزیز مجموعه «مدینه» تجربه کند. بازیگر سریال «باغ سرهنگ» حالا در هیبتی نو آمد تا نشان دهد می‌تواند در فضاهای مختلف خودنمایی کند. صالحی از عزیز »مدینه» می‌گوید:‌

بعد از سریال «مدینه» مشغول کار جدیدی نشدی؟

چند کار سینمایی و سریال پیشنهاد شد اما نرفتم. آقای حسین قناعت برای فیلم سینمایی‌شان مرا دعوت کرد، کار ایشان را دوست داشتم ولی نتوانستم در خدمتشان باشم. آقای اژدری کارگردان «عملیات مهدکودک» مرا دعوت کردند که متأسفانه شرایطم طوری نبود تا بتوانم در خدمتشان باشم. این روزها بیشتر درگیر بچه‌ها هستم. برای کارگردانی هم چند کار پیشنهاد شد و حرف زدیم اما راستش را بخواهی این روزها بیشتر درگیر زندگی هستم. برای کارگردانی هم یک سریال ۹۰ قسمتی برای شبکه تهران پیشنهاد شده. شبکه تهران از این به بعد بیش از قبل به تولید فیلم و سریال در گونه طنز خواهد پرداخت. متنی هم علی مسعودی به نام «بدل» نوشته که شرایط آن هنوز مشخص نیست، شاید برای سیمافیلم ساخته شود. قرار بود فیلمنامه‌ای نوشته رضا عطاران را با آقای تخت‌کشیان و سرتیپی کار کنیم. چند وقتی برای یک فیلم سینمایی با خانم طائرپور گپ و گفت داشتیم اما هنوز فیلمنامه‌ای که باب میل هر دوی ما باشد، شکل نگرفته...

و «میکائیل» سیروس مقدم...

(می‌خندد) ای بابا! قبل از مجموعه «مدینه» درباره «میکائیل» صحبت کردیم. فیلمنامه را سعید نعمت‌الله نوشته که دوست دارم در خدمت دوستان باشم. من از ابتدا قرار بود بازیگر سریال «میکائیل» باشم. آن کار عقب افتاد و قرار شد سریال «مدینه» زودتر ساخته شود و من هم در خدمت دوستان بودم. جالب است بدانی ابتدا فکر می‌کردم تهیه‌کننده مجموعه «مدینه» هم خانم غفوری است اما در ادامه متوجه شدم این کار را خانم تقوایی تهیه می‌کند. چون من با آقای مقدم و نعمت‌الله حرف زدم و حضور این دو در همان ابتدا اولویتم بود. من سر مجموعه «مدینه» رفتم تا متوجه شوم اینکه می‌گویند سیروس مقدم روزی ۱۸ ـ ۱۷ ساعت کار می‌کند یعنی چه! آیا من توانایی این را دارم که در خدمت ایشان باشم؟ نکته دیگر اینکه منتظر فرصت بودم تا در یکی از نوشته‌های سعید نعمت‌الله حضور پیدا کنم، اینکه می‌گویند جنس دیالوگ‌های او خاص است و... خدا را شکر تجربه بسیار خوبی برای من بود. البته من هرگز کل ۱۸ ـ ۱۷ ساعت را سر کار نبودم چون اولاً نقش من کم بود، ثانیاً قرار بود حتی از این هم کمتر باشم. در ادامه اما کم‌کم شخصیتم رنگ و لعاب بیشتری گرفت. من هیچ روزی بیش از ۱۲ ساعت آفیش و هرگز هر روز سر کار نبودم، با این حال هیچ وقت در چهره بچه‌هایی که روزی ۱۸ ـ ۱۷ ساعت کار می‌کردند خستگی نمی‌دیدم. یادم می‌آید یک شب در شمال ۱۹ ـ ۱۸ ساعت کار کردند ولی در چهره آنها خستگی دیده نمی‌شد. آن‌قدر فضا در کار‌های سیروس مقدم آرام و دوست‌داشتنی است که هرگز گذشت زمان و خستگی را احساس نمی‌کنید. گویا انرژی همه عوامل چند برابر می‌شود. نمی‌دانم ماجرا چیست، در گروه سیروس مقدم و سعید نعمت‌الله یک همدلی در میان عوامل احساس می‌شود. سیروس مقدم جدا از کاربلدی در سریال‌سازی برای تلویزیون، آن‌قدر مرد شریفی است که همه عوامل در طول همکاری، از او انرژی می‌گیرند. باور کنید اصلاً در این جنس کار نگاه مادی وجود ندارد و یک قصه دلی است.

/Media/Image/1392/10/17/635247084534438796.jpg

اولین بار با یک نقش کاملاً جدی در مجموعه «پلیس جوان» با سیروس مقدم همکاری داشتی، عجیب است در طول این سال‌ها هرگز شرایط همکاری مجدد ایجاد نشده است؟

آقای مقدم و خانم غفوری همیشه به من لطف داشتند و من هم از خدا می‌خواستم که این اتفاق رخ بدهد اما هر بار به دلیلی نمی‌شد. وقتی سریال «پرواز در حباب» به من پیشنهاد شد، درگیر سریال علی شاه‌حاتمی بودم. برای یک تله‌فیلم پیشنهاد دادند، درگیر پیش‌تولید «موج و صخره» شدم. سیروس مقدم عذرخواهی مرا پذیرفت و گفت بهتر است بروی سر سریال خودت متمرکز شوی. این زن و شوهر انسان‌های بسیار شریفی هستند و کار با آنها برای من یک افتخار است. آشنایی قبلی من با ایشان شرایط را طوری رقم زده بود که منتظر بودم فرصتی دست دهد تا بتوانم در خدمتشان باشم. به‌شدت از حضور در سریال «مدینه» راضی‌ام. سوای ماجرای حرفه‌ای که برایم اتفاقات بسیار خوبی رخ داده، بازخورد مردم، مخاطبان و حتی همکاران هم عالی بود. تلنگری که منتقدان، خود شما در طول این سال‌ها به من زدید باعث شد بیدار شوم و در این دو سال با تفکر و تدبیر بیشتری کار کنم. سعی کردم با حوصله و تأمل بیشتری به بازیگری فکر کنم. به دنبال پیدا کردن ویژگی‌های دیگر در بازی خودم بودم تا تکرار مجید صالحی از بین برود. این اتفاق برایم با سریال «بیدارباش» در تلویزیون رخ داد، با «باغ سرهنگ» ادامه پیدا کرد و با سریال «مدینه» هم شما دیدید که هرگز به آن سمت و سوی گذشته برنگشتم.

این تصمیم برای تغییر مسیر انتخاب چگونه گرفته شد؟

ببینید من یک زمان جوان بودم، انرژی داشتم و تخت گاز می‌رفتم. مثلاً در سریال «قطار ابدی» سه نقش بازی می‌کردم. بارها شد یک‌تنه یک مجموعه را پیش می‌بردم. من از خودم خیلی خرج کرده بودم و هر چه در طول این سال‌ها از تئاتر، دانشگاه، کلاس‌های بازیگری و... آورده بودم، خرج شده بود. مثال من به ماجرای آن کسی می‌ماند که استخدام می‌شود برای درخت قطع کردن، روز اول ۱۸ درخت، روز دوم ۱۵ درخت، روز سوم ۱۰ درخت، هفته بعد کمتر و... صاحب‌کار می‌پرسد چرا کمتر کار می‌کنی، طرف می‌گوید نه، بیشتر هم کار می‌کنم، ساعت بیشتری می‌گذارم، انرژی بیشتری هم می‌گذارم. صاحب‌کار می‌پرسد در این مدت تبرت را تیز کردی؟! می‌گوید نه، من فقط درخت قطع کردم. مشکل اینجا بود که تبر کند شده بود. آن تیزی تبر بحث مهارت و دانش ماست. گاهی آن‌قدر درگیر کار می‌شویم، بدون اینکه بفهمیم خودمان را خرج می‌کنیم. من روزی سعی می‌کردم در کارم متفاوت باشم ولی هرگز از بیرون خودم را نگاه نمی‌کردم. یک جاهایی که دوستان منتقد و همکاران تلنگری می‌زدند، من خیلی خودم را ارزیابی می‌کردم.

دوباره آمدم شروع کردم به کار روی خودم، فیلم دیدن، تئاتر رفتن، کتاب خواندن، حتی ادامه تحصیل در دانشگاه و الان ترم بعد پایان‌نامه دارم.

ضمن اینکه سال پر تئاتری را هم پشت سر گذاشتی.

بله، با آقای سیفی آزاد و آقای حسین کیانی دو نمایش خوب را تجربه کردم. نقدهای بسیار خوبی از بزرگان این عرصه مثل آقای طوسی در خصوص بازی‌ام خواندم. سعی کردم نگاه دیگری به بازیگری داشته باشم و مسیر جدیدی را برای خودم انتخاب کنم. حدود ۲۰ ـ ۱۰ فیلم سینمایی را رد کردم. وقتی که مراقبتم شروع شد، وقتی که فیلم‌هایی از جنس قبل را رد کردم تا عبدالرضا کاهانی به من پیشنهاد کار داد، آنجا فرصت کردم کنار بابک حمیدیان عزیزم، خانم ترانه علیدوستی و رضا عطاران که هر کدام صاحب سیمرغ بلورین هستند، کسب تجربه کنم. من کلی کنار این دوستان پرانرژی، درس یاد گرفتم.

بی‌رودربایستی آن نگاه مادی سابق را نداشتید؟

بله، کم‌کم پول از ذهنم کنار رفت. دیگر دغدغه پول نداشتم چون پولم را درآورده بودم. الان دنبال کار خوب هستم،‌ نقش یک بازی کردم اما الان دنبال یک نقش ماندگار هستم. در سینما و تلویزیون به قد و اندازه خودم کلی نقش یک بازی کرده‌ام ولی حالا نقش برایم مهم است. نقشی که از سوی م ردم بازخورد خوب ببینم، نقشی که منتقدان از آن خوب بگویند، نقشی که مردم به من خسته‌نباشید بگویند. خدا را شکر پس از «بیدارباش»،‌ «باغ سرهنگ» و امروز «مدینه» این اتفاق رخ داد. کلی تماس از سوی همکارانم داشته‌ام که به من خسته‌نباشید گفته‌اند. خدا را شکر امروز صبر و حوصله من جواب داده و تشویق اطرافیانم به من انرژی مضاعف می‌دهد. حالا دوست دارم با فیلم آقای کاهانی در سینما نیز شروع خوبی داشته باشم.

حالا باید مراقبت می‌کردی که عزیز مثل معتادهای مرسوم تلویزیون نشود؟

از ابتدا آقای سیروس مقدم مراقب بود این معتاد به مدل‌های مرسوم و کلیشه‌ای نزدیک نشود. دوست نداشتیم همان چیزی بشود که بارها دیده‌ایم. به طور مثال صحبت شد که هرگز در صورت این آدم حس اعتیاد را نبینیم. ممکن است گاهی در کلام او یا تن صدایش این مسئله حس شود. نگاه خود نویسنده و کارگردان در این مسیر خیلی کمک‌حال من بود.

/Media/Image/1392/03/03/635050282756338227.jpg

فکر می‌کنم هر چه بداهه در ذهنت داشتی برای عزیز «مدینه» کنار گذاشتی؟

در این مورد با سعید نعمت الله هم گپ زدم،‌ سعید نعمت الله معتقد بود خیلی مراقب باشیم که این شخصیت به هیچ عنوان به سمت کمدی نرود. من در این مورد با رضا عطاران هم مشورت کردم،‌ رضا پیشنهاد می‌داد مجید مراقب باش حتی یک لحظه هم به سمت کمدی نروی. البته خود سعید نعمت‌الله این نقش را طوری طراحی کرده بود که تماشاگر با بازی من آن را پس نزند. این شخصیت از یک سمتِ کاملاً شیرین در فضای گاه تلخ شروع می‌شد و به یک موقعیت کاملاً دراماتیک می‌رسید. نعمت الله خیلی هوشمندانه شخصیت را پرداخته بود. شما دیدید از وقتی که عزیز به سمت مسافرخانه می‌رود، کم‌کم جنس دیالوگ‌هایش و نوع حرف زدنش تغییر می‌کند. در واقع از وقتی به مسافرخانه رسیدیم، دیگر جنس شیرین جملاتش فید شد. در واقع اتفاقات طوری رقم خورد که یک جا دیگر حس کردید این آدم نمی‌تواند شوخی کند. از لحظه‌ای که مردم کلیت قصه را باور کردند، او را نیز در قالب جدید پذیرفتند و حس کردند می‌شود این شخصیت را در این قالب باور کرد. البته قصه، نوع طراحی و روند آن در کنار بازی بازیگران دیگر به من کمک کرد بتوانم حضوری قابل باور داشته باشم. به هر حال هر بازیگر در یک قالب بیشتر باور می‌شود. من باید در این مسیر تلاشی دوچندان می‌کردم. پس به کمک کارگردان، نویسنده و البته دیگر بازیگران این سریال نیاز مبرم داشتم. باید طوری بازی می‌کردم که تماشاگر این قالب را هم از من بپذیرد. امروز که این اتفاق رخ داده، بسیاری معتقدند نقش عزیز درآمده، همکارانم، محسن تنابنده، رضا عطاران و... این را به من می‌گویند و من نفس راحتی می‌کشم و با خودم می‌گویم مجید صبر کردن، حوصله کردن و دست رد زدن به سینه کلی کار جواب داده، پس مسیرت را اشتباه نرفتی.

تکیه‌کلام «بشین پاشو» پیشنهاد مجید صالحی بود یا سعید نعمت‌الله؟

نه، خود سعید نعمت الله پیشنهاد داد.

یعنی از ابتدا در فیلمنامه بود؟

بله، از خود فیلمنامه بیرون آمد. جالب است چیزی بگویم. هیچ جا از این مطلب حرفی نزدم، مرا خیلی از سعید نعمت الله ترسانده بودند که فلانی اجازه نمی‌دهد یک «واو» تغییر کند و باید عین فیلمنامه‌اش اجرا شود و... ولی واقعیت این نبود. قبول که یک جایی «واو» نباید این ور آن ور می‌شد، چون آن دیالوگ یک ریتم و آهنگ خاص داشت. من این وسواس او را دوست داشتم اما جایی اگر من پیشنهاد می‌دادم اینجا این جمله را بگویم ایرادی ندارد، وقتی می‌دید پیشنهادم منطقی است، می‌پذیرفت و می‌آمد کمک می‌کرد تا آن ایده را پرورش دهیم.

و سیروس مقدم...؟

واقعاً حضور سیروس مقدم به من آرامش می‌داد.

آن زمان که این فکر به سرت خطور می‌کرد که نکند انتخاب تو برای این نقش اشتباه باشد و آن چیزی که مد نظر است درنیاید؟

دقیقاً، همان‌طور که می‌دانید من دنبال یک حضور متفاوت بودم، کلی هم انرژی برای نقشی که قرار بود در سریال «میکائیل» بازی کنم گذاشته بودم، حتی به نعمت الله به شوخی و جدی گفتم اگر فکر می‌کنی نمی‌شود من بروم برای سریال «میکائیل» بیایم. آقای مقدم می‌گفت مجید خیالت راحت، من رفتم راش‌ها را دیدم، سکانس‌های تو خیلی هم خوب بود. کلی مرا تشویق کرد که با انرژی چند برابری به کار فکر کنم. من سر سریال «مدینه» اصلاً مثل کارهای دیگر نبودم. حتماً قبل از حضور سر صحنه، فیلمنامه را می‌خواندم، روی سکانس فکر می‌کردم، اگر نیاز به مشورت بود، این کار را انجام می‌دادم، فضا را حس می‌کردم و فکرکرده سر صحنه می‌آمدم.

سکانس بازی شما و خانم شبنم مقدمی جلوی پنجره جزو سکانس‌های خوب مجموعه بود.

جالب است بدانید آن سکانس پنج صبح بود، همه خسته بودند، واقعاً بریده بودند چون همه گروه از ظهر آن روز آمده بودند و حالا ۵ صبح فردا بود.

آقای مقدم در آن سکانس واقعاً به من آرامش می‌داد. آن سکانس سه صفحه بود و من بدون وقفه حرف می‌زدم، کارگردان قبلش از من خواست آرام باشم تا بتوانم از پس این سکانس مهم بربیایم. سکانس خیلی سختی بود. من باید با آرامش کامل آن را بازی می‌کردم. سعید آمد، رفتیم دوری زدیم، او یک خاطره تعریف کرد. سعید آنجا گفت من این سکانس را خیلی دوست دارم. من گفتم خیلی زیاد است، سه صفحه، اما جوری از علاقه‌اش به این سکانس گفت که نمی‌توانستم برای آن سکانس سنگ تمام نگذارم. دو روز روی آن سکانس فکر کرده بودم. آمدیم شروع کردیم به ضبط، یک دفعه کودک درون عزیز پیش چشم او می‌آید: وقتی بابام مرد من با او قهر بودم و... آن سکانس شش دقیقه طول کشید و بعد از آن گفتند همه چیزخوب هست، برویم.

من رفتم پیش آقای مقدم، آقای نعمت‌الله هم بود، گفتم شما هیچ ری‌اکشنی از خانم مقدمی نگرفتی! گفت ری‌اکشن برای چی‌؟! گفتم برای سکانسی که من مدام حرف می‌زنم، نیاز نیست ری‌اکشن‌های خانم مقدمی را هم برداریم و خرد کنیم بین دیالوگ‌های من؟ آقای مقدم گفت نیازی نیست. من فکر می‌کردم آن سکانس دو تا سه دقیقه بیشتر نباشد. بعد آمدم دیدم شش دقیقه است. فردا آمدم گفتم آقای مقدم تو را خدا هنوز دیر نشده، ما توی همین لوکیشن هستیم، اگر لازم است چند ری‌اکشن هم از خانم مقدمی بگیریم. جالب است، آقای مقدم به من می‌خندید! می‌گفت برو خیالت راحت! می‌ترسیدم بازی‌ام خراب شود اما آقای مقدم می‌داند چه می‌کند! من در کارهایی که خودم در مقام کارگردان انجام می‌دهم، احساسم بر این است که گاهی ری‌اکشن از خود دیالوگ مهم‌تر است...

در واقع یک جور پاسکاری حس است .

آفرین ... اما آقای سیروس مقدم می‌گفت اینجا خود این دیالوگ‌ها مهم است، من نمی‌خواهم ری‌اکشن ببینم. نظر نعمت الله هم همین بود. خدا را شکر خیلی هم خوب از آب درآمد. از آنجا بود که من نقدهای بسیاری راجع به کار خودم شنیدم. آنجا مخاطب و منتقد هر دو مرا پذیرفتند و باور کردند.

تجربه فضای یک ملودرام تلویزیونی برای تو چه داشت؟

وقتی که خودم می‌خواهم کاری را بسازم، تهیه‌کننده مهم‌ترین عامل است، فردی که قرار است پشتیبان من باشد. جدا از بحث فیلمنامه که قطعاً بهانه ساخت یک کار است، مهم است چه کسی قرار است پشت تو باشد تا پایان این کار. مطمئن بودم که یک کار خوب را تجربه خواهم کرد. می‌دانستم اتفاق خوبی در راه است. می‌دانستم این کار پس از مدت‌ها صبر، تجربه‌ای جدید در کارنامه من خواهد بود. استرس اولیه من هم برای این بود که خودم را باور نداشتم. نه، توانایی‌ام را و نه باور تماشاگر را! اما همه چیز طوری رقم خورد که تماشاگر حالا مجید صالحی را یک بازیگر کمدی صرف نمی‌داند. من از حضور در این کار راضی‌ام. خیلی به من چسبید. باور کنید فضای کار طوری بود که همه به هم احترام می‌گذاشتند و کار را دوست داشتند. برای همه مهم بود چه کاری انجام می‌دهند. کار کنار خانم نظریه، خانم مقدمی، آقای صدیقیان و... بسیار جذاب بود.

بازی کنار مهدی سلطانی چگونه بود؟

من دو سه سکانس با آقای سلطانی بازی داشتم که برایم بسیار دلچسب بود...

حالا بازگشت مجید صالحی به کمدی هم کار مشکلی است...

همین طور است. البته من فیلم «مجرد چهل‌ساله» را با خانم ماهایا پطروسیان و آقایان گرجستانی، دانیال عبادی، برزو ارجمند، مهران غفوریان و... کار ‌کرده‌ام که آماده اکران است ولی چشم! قول می‌دهم با مراقبت روی پیشنهادهایم فکر کنم. دوست ندارم مسیری را که به‌سختی طی کردم و جایگاهی را که با تلاش به دست آوردم، به‌راحتی از دست بدهم.

/Media/Image/1391/11/10/634950599413092184.jpg

ان‌شاءالله که خدا هم کمک کند تا با صبر بیشتر نگاه جدی‌تری به بازیگری داشته باشم. خودم هم قبول دارم که این اواخر در بحث کار کمدی به خاکی زده بودم و خیلی از کارهایی را که نباید انجام دادم.

و محافظت از این جایگاه اصلاً راحت نیست، قبول دارید؟

حق با شماست، ۳۰ ـ ۲۰ تا مطلب در مورد بازی خودم خواندم و این مسئولیت مرا بسیار سخت می‌کند. گاهی حتی می‌ترسم که نکند از این به بعد مسیر نادرستی بروم. من بیش از این هم نقدهای صادقانه بسیاری از دوستان را می‌خواندم و هنوز هم دوست دارم مرا نقد کنید و بگویید مجید اشتباه نرو! همیشه مشورت کردن با دوستان، همکاران، خبرنگاران، منتقدان و اهالی فن را برای خودم یک فرصت می‌دانم. حالا هم که کلی برایم خوب نوشتند انرژی گرفتم. امروز احساس مسئولیت من بیشتر شده است. با خانم علیدوستی و آقای حمیدیان سر فیلم آقای کاهانی کار می‌کردم، واقعاً این نسل جدید محبوب هستند. من حتی به کار آنها هم دقت کردم. کار با رضا عطاران هم همین طور، افرادی که کار برایشان جدی و مهم است و هرگز با کارشان شوخی ندارند، این دوستان کار را فراتر از خیلی‌ها می‌بینند. قصه را، نقش را، سینما را و... من نقش کوتاهی در فیلم کاهانی داشتم اما فرصت بسیار خوبی بود. با کاهانی زمان رفتن تلفنی صحبت کردم و گفتم تو پدر مرا درآوردی! گفتم یک فیلم با تو کار کردم، حالا دیگر می‌ترسم خیلی از فیلم‌ها را بروم ... (می‌خندد) چون ممکن است حتی مورد انتقاد دوستانم واقع شوم. سر کار کاهانی می‌دیدم همه افراد با وسواس کار می‌کنند، مدیر فیلمبرداری، سعید ملکان، طراح چهره‌پردازی، همه و همه با توجه بسیار کار می‌کردند و نگاه جدی خود را در کار به من انتقال می‌دادند. سعید ملکان انرژی بسیاری به من منتقل می‌کرد. در کل حال من خوب است.

درباره کار بعدی چه احساسی داری؟

اگر شرایط مهیا باشد و دوستان من را کماکان بخواهند، بله... صحبت‌هایی کرده‌ایم ولی بحث باید جدی‌تر باشد. خوشحالم که آنجا هم در خدمت خانم غفوری هستم.

تهیه‌کننده‌ای حرفه‌ای که جزو موفق‌ترین‌های تلویزیون محسوب می‌شود. او مدیر برنامه‌ریزی «قطار ابدی» هم بود. او کارش را بلد است (هفته نامه سروش)

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها