پای صحبتهایش نشستم تا خاطرات شیرین یا تلخ او را بشنوم و یاد بگیرم که مجموعهداران و نسخهشناسان به مهارتی زیاد نیاز دارند تا دست جاعلان برایشان رو شود؛ جاعلانی که همیشه ردپایی از خود در اثر باقی میگذارند. مستوفی که حداقل نیم قرن از زندگی خویش را بین کتابهای قدیمی و نسخ خطی سپری کرده، با حوصله تمام و چاشنی لهجه شیرین آذری برایم سخن گفت که سه برش از آنها را امروز برایتان منتشر میکنیم.
جعل امضا پای قرآن خطی: زمانی که آقای حائری (خدا رحمتشان کند) رئیس کتابخانه مجلس بودند، یک روز نزدیک ظهر به من زنگ زدند که به کتابخانه بیا و قیمت یک نسخه قدیمی خطی را برای خریدار و فروشندهای که بر سر قیمت به توافق نرسیدهاند، مشخص کن. من به سمت کتابخانه راه افتادم و در آنجا قرآنی خطی را دیدم.
هنگامی که مشغول دیدن و بررسی قرآن بودم، فروشنده گفت: این قرآن به خط یاقوت است. یاقوت از خطاطان معروف و مهم ایرانی است. من قرآن را ورق زده و گفتم: بله، این قرآن به خط و شیوه یاقوت نوشته شده است، اما امضای یاقوت را ندارد. امضا (یا همان نام و تاریخی که فرد در انتهای اثر مینویسد) به نسخ خطی اعتبار میدهد. شاید این قرآن به خط شاگرد او باشد.
آن روز، من قرآن را حدود 400 هزار تومان قیمت گذاشتم و به خانه بازگشتم. آن دو نفر هم روی قیمت 350 هزار تومان با یکدیگر به توافق رسیدند.
حدود شش ماه بعد، یکی از مجموعهداران حوالی عصر به من زنگ زد که به منزل من بیا و برای دو قرآنی که به منظور فروش به من دادهاند، قیمت بگذار. به منزل او رفتم. شخص مجموعهدار به من گفت: یکی از این قرآنها به خط وصال شیرازی است و دیگری به خط یاقوت.
تا قرآنی را که به قول فروشنده به خط یاقوت بود، به دست من دادند، آن را شناختم. همان قرآنی بود که در کتابخانه مجلس دیده و قیمت گذاشته بودم. همان لحظه گفتم: این قرآن فقط به شیوه یاقوت نوشته شده است و امضای یاقوت را ندارد.
مجموعهدار گفت: چرا امضا ندارد؟ این هم امضای یاقوت.
انتهای قرآن را باز کرد و نشانم داد که نوشته شده بود: کتبها العبد یاقوت مستعصمی.
عجیب بود. گویا پس از صحبتهای من در کتابخانه مجلس، شخصی امضای یاقوت را پیدا کرده بوده و با مهارت تمام آن را بر صفحه آخر نوشته بود. این کار چنان با دقت و ماهرانه انجام شده بود که اگر من حالت پیشین آن را ندیده بودم، شاید به سادگی جعلی بودنش را درنمییافتم.
با این حال، من نخواستم آبروی فروشنده یا هر کس دیگری که این کار را کرده بود، برود؛ به همین جهت گفتم: اگر از من میپرسی، صلاح نیست این قرآن را بخری.
جالب است بدانید، قیمت این قرآن طی شش ماه وبا یک امضای جعلی به دو میلیون و 500 هزار تومان افزایش یافته بود.
تابلوی ساختگی، عاقبت به خیر نشد: روزی در جلسهای که در میراث فرهنگی تشکیل شده بود و من یکی از کارشناسان حاضر در آن جلسه بودم، شخصی تابلوی نقاشی منسوب به کمالالملک را آورده بود. با دیدن تابلو متوجه اشکالات موجود در آن شدیم و به ساختگی بودنش پی بردیم. همین هنگام بود که گفتند، صاحب تابلو نامهای را نیز به خط کمالالملک ارائه کرده که او نوشته: من به تصویر کشیدن این اثر را در یکی از کشورهای اروپایی آغاز کردم، ولی کار را در ایران به پایان رساندم.
گرچه خط نامه دقیقا مانند خط کمالالملک بود، ولی اشکالات تابلو همه همکاران را در ساختگی بودن آن همنظر کرده بود. خلاصه هیات کارشناسان اثر را برای خرید تائید نکرد.
زمانی گذشت و روزی صاحب تابلو (که شخص دیگری را در آن جلسه فرستاده بود و ما بعدها فهمیدیم اثر از آن خودش است) با من تماس گرفت و گفت: رفقا به من پیشنهاد خرید تابلویی از کمالالملک را دادهاند. شما کسی را میشناسید که اثر کمالالملک را بفروشد؟
من ابتدا متوجه غرض او نشدم و ماجرای جلسه میراث را هم فراموش کرده بودم. بعد آن شخص ادامه داد که: گویا چند وقت پیش تابلویی از کمالالملک به دست شما رسیده و آن را تأئید نکردهاید. دلیلش چه بوده؟
آن وقت بود که متوجه شدم، غرض این شخص فهمیدن اشکال اثر بوده تا از این طریق آن را اصلاح کند و دوباره در صدد فروش آن برآید.
همین شد که پاسخ دادم: شما خودتان استاد این کار هستید و بهتر از من اثر واقعی را از جعلی میشناسید. همه ما باید پیش شما درس پس بدهیم. خلاصه از او اصرار و از من انکار. آن شخص از فروش آن اثر ساختگی به قیمت گران محروم ماند. ولی بار دیگر قانون نانوشته کار خرید و فروش نسخ خطی اثبات شد که: «جاعل همیشه رد پایی از خود در اثر باقی میگذارد.» مثل این که روی کاغذ قاجاری تاریخ صفوی میزند!
3 کلمه خیلی خیلی گران!: چند سال پیش کتابی برای انتشار آماده کرده بودم و قصد داشتم خطاطی روی جلد آن را به دست شخصی ماهر بسپارم. خلاصه فردی را یافتم که خط خوشی داشت و این کار را نیز پذیرفت. پس از چند روز که برای تحویل کار به سراغ او رفتم، دیدم مبلغی بیش از عرف آن زمان از من طلب کرد. تعجب کردم و کمی اعتراض.
آن فرد برای اثبات زیاد نبودن مبلغ پیشنهادی خود به من گفت: این کتاب جیبی کوچک را نگاه کن. چند وقت پیش کسی آن را به من داد و خواست در صفحه آخر آن فقط بنویسم: «شاه محمود نیشابوری». بابت این چند کلمه نیز مبلغ بالایی به من داد. مطلب روی جلد کتاب شما که بیش از این سه کلمه است. ولی من مبلغی کمتر از آن سه کلمه گرفتم.
ماجرا ساده بود. آن شخص که خط خوبی داشت، نمیدانست شاه محمود نیشابوری یکی از خطاطان خوب روزگار خودش بوده است و هر نسخه خطی که امضای او را داشته باشد، با قیمت بالایی به فروش میرسد.
حورا نژادصداقت
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد