میگفتیم و میخندیم، سر به سر هم میگذاشتیم و دل به خاطرههای پدربزرگ و مادربزرگ میسپردیم .
یادش بخیر پدربزرگ به پشتی که مخصوص خودش بود تکیه میداد و با چشمانی مهربان و لبی همیشه خندان قصههایش را با چند بیت شعر شروع میکرد:
نمک در کام من شیرینتر از جام عسل گردد / جگرها خون شود تا یک پسر مثل پدر گردد
پدر در کودکی دست پسر گیرد / به امیدی که در پیری، پسر دست پدر گیرد
تکیهکلام پدربزرگ «عزیزان من» بود، با گفتن عزیزان من، همگی به یکباره مهر خموشی به لب میزدیم و دل به دریای گران تجارب او میدادیم، آهسته آهسته وارد مقدمات قصه میشد؛ قصه باغ دلگشا
دلگشا بییار زندان بلاست/ هر کجا یار است آنجا دلگشاست
حداقل چهار پنج قصه برایمان نقل میکرد، پدربزرگ قصهگوی قهاری بود، مهارت او در قصهگویی حتی خواب کوچولوها را از سرشان میپراند.
در طول قصهگویی پدربزرگ، مونس سالهای زندگیاش یعنی مادربزرگ مهربان، از مهمانانش پذیرایی میکرد و مدام میوه و آجیل تعارف میکرد.
بعد تفال به حافظ بود که با انار دانه شده و هندوانه قرمز و شیرینی که پدربزرگ خود قاچ میکرد و به دستمان میداد، آرزوی عاقبت بخیری و سلامتی برایمان میکرد و میگفت:
نمیدانم سال دیگر در کنارتان باشم یا نباشم، اما «عزیزان من»، این شبها را قدر بدانید و کنار هم بودن را پاس بدارید، مهربان باشید و صمیمی.
افسوس که حالا سه سال است پدربزرگ چشمانش را برای همیشه بسته و مادربزرگ هم دچار فراموشی شده است و حالا ما همگی از باغ دلگشا محروم شدهایم.
گرچه هنوز هم شبهای یلدا گوش به فرمان وصیت پدر بزرگ هستیم، اما صفای آن روزها کجا صفای حالا کجا! شب یلدایی نیست که برای پدربزرگ فاتحهای نخوانیم و دست مادربزرگ را به یمن همان روزهای مهربانی نبوسیم، اما باز دلمان تنگ آن روزها میماند!
یلدا، بدون چاشنی محبت
یلدا چه نیکو شب رازگونی است، شب تبلور مهربانی و محبت، شب گذشت از خطاها و پاسداشت حرمت بزرگترها؛ گویی این شب، بابی از برکت و شفقت است که با گرمای صله رحم و همنشینی خانواده در کنار هم زیباترین جلوه پیوند عاطفهها و تکریم مهرورزی نسبت به هم را موجب میشود،
فرصت احیای صله رحم از بهترین دستاوردهای دورهمنشینیها در بلندترین شب سال است که فقط برای چند لحظه بیشتر بودن، طولانیترین شب نام گرفته است.
سفرههای سخاوت گشوده میشود، شیرینی، آجیل و نقل زینت سفره شب چله است، ولی بیگمان آنچه از حلاوت هندوانه، انار و دیگر شیرینیهای این شب، شیرینتر است، شیرینی محبت و صمیمیتی است که گرمابخش سرمای سخت زمستان میشود.
یلدا گرچه شبی بیش نیست، اما این محفل چلهنشینی به عینه تجلی نمادهایی از معرفت، مهربانی، گشادهرویی، سخاوت، مهماننوازی، خوب بودن، کنارهم بودن، همدل بودن، زدودن پردههای تاریک زندگی، رفع خستگی و تحکیم حس پیوستگی و وابستگی، شادی و غمهاست.
فریدون اکبری پیرمرد 70 سالهای است که میگوید: یادش بخیر، شبهای یلدا، بهانهای بود که همه اقوام و خویشاوندان برای گفتن و شنیدن و خندیدن دور هم جمع میشدند و اگر یکی از خویشاوندان گرفتاری داشت، دیگران به فکر چارهای برای حل مشکلش میافتادند.
اما اکنون به نسبت گذشته این رسم و رسوم کمرنگتر و مهر و محبت افراد نسبت به هم کمتر شده است، شاید از بین رفتن این رسمها و نبود معاشرتهای خانوادگی و بیتوجهی به همدیگر باعث شده همه مردم احساس رخوت و افسردگی کنند.
پیرمرد با همان خندهای که بر لب دارد، میگوید: کاش دوباره دلها به هم گره بخورد و آداب و رسومیکه موجب صله رحم و دور هم بودن است، بیشتر شود.
هر چه میگذرد شب یلدا نسبت به سالهای گذشته متفاوتتر میشود؛ دیگر نه از رادیو ترانزیستوری خبری هست و نه از سماور زغالی و کرسی خانه مادربزرگ! هر سال که سپری میشود رسم و رسوم شب یلدا تجملاتیتر میشود و این شب نیز انگار طولانیتر.
هر سال رسم و رسوم مهمانیهای شب چله در برخی از خانوادهها کمرنگتر میشود و یلدای برخی دیگر از خانواده نیز از شکل سنتی آن فاصله میگیرد و با بالا رفتن درآمد برخی از اقشار، رنگ و لعاب و شکل و شمایل دیگری به خود میگیرد.
امروزه افراد بهواسطه تکنولوژیهای نوین ارتباطی به جای دیدن یکدیگر یا حتی شنیدن صدای یکدیگر برای تبریک این شب از پیامک، آن هم در ابعاد و اشکال متفاوت استفاده میکنند.
جشن «شب یلدا» میان شلوغی شهرها کمرنگ شده و جمعها و شبنشینیها کوچکتر و دغدغهها پررنگتر.
کاهش زمان گفتوگو و فقدان آن، فرصتهای با هم بودن و صحبتهای شیرین و دلنشین را به حداقل رسانده و شاید به همین دلیل است همگی با این همه اسباب ارتباطی، تشنه محبت و صمیمیت با دیگران هستیم.
امروزه فقر محبت جایگزین غنای محبت در خانواده شده و فاصله عاطفی اعضای خانواده و اقوام و دوستان با یکدیگر افزایش یافته است.
فقر عاطفی که با پول و بخشنامه و... هرگز جبرانپذیر نیست و پیامدهای منفی آن در جای جای زندگیمان باقی خواهد ماند، احساس تنهایی، بیتوجهی، سوءتفاهم و...
یلدا، بهانهای برای گفتوگو با اعضای خانواده و خویشاوندانمان است. گفتوگو و مصاحبت سازنده و با نشاط در زندگی معجزه میکند.
معجزهای که مزه و طعمش فراموش شدنی نخواهد بود و باعث افزایش صمیمیت، مهربانی و صفا بین اعضا خانواده و اطرافیان میشود، پس یلدای امسال را دریابید!
از نشستن دور کرسی تا یلدا در هتلها
خانم عظیمیکه موهای سپید از چارقدش بیرون زده است، با لحنی مهربان و دوستانه درباره شب یلدا میگوید: آداب و رسوم این شب در گذشته با اکنون بسیار متفاوت بود، اصلا خبری از تجمل و تشریفات نبود.
آن وقتها روی کرسی پارچهای رنگ به رنگ میانداختیم و طبقی از تخمه، گندم و نخود برشته، کشمش، توت خشک، سنجد، انجیر ، برگه زردآلو، آجیل، انار، خربزه یا هندوانه ـ که از تابستان در انبارهای گندم یا در زیرزمین نگهداری شده بود ـ، انگور ـ که معمولا در جایی خنک آویزان میکردند
یا همانطور که به شاخه بود در کوزه گلی زیر خاک میگذاشتند ـ و هر میوه و تنقلاتی که در خانه بود، روی کرسی میگذاشتیم و بعد همه دور تا دور آن حلقه میزدیم و به قصههای شاهنامه، مختارنامه، دیوان حافظ که پدریزرگمان با خندهای بر لب میخواند، گوش میدادیم.
پیرزن آهی میکشد و زیر لب زمزمه میکند: یادش بخیر، جوانی کجایی که دلم برای کرسی، دور هم جمع شدنهای شب یلدا و چشم دوختن به دست بزرگی که میخواست به حافظ یا شاهنامه تفال بزند، تنگ شده است.
رفتار برخی از ما در باره خیلی چیزها عوض شده است. رفتار و منش ما فقط در حمله به موضوعات کلیشهای و تکراری یا تعصبهای بدون فکر و کنشهای بینتیجه در مورد ابراز ملیت خلاصه نمیشود، بلکه دامنه این کژکاریها و خودزنیها به مسائل فرهنگی و هویتی هم رسیده است.
افراطگرایی برخی از ما زبانزد است، ما در برخی رسوم مثل رسم زیبای شب چهارشنبه آخر سال، کار را به جایی رساندهایم که شادی و آرامش این شب به ترس و تلخی تبدیل شده و حالا هم چند سالی است آستینهایمان را برای از بین بردن هویت شب یلدا بالا زدهایم.
از چند هفته مانده به این شب، یکی بهدنبال خرید آجیل چند هزار تومانی شب یلداست و دیگری به فکر تدارک چند جور غذا و آن یکی دنبال هندوانه مربعی شکل برای تزئین مراسمش، بماند که عده ای دیگر بهدنبال پیامک تبریک شب یلدا هستند یا با گرفتن فال قهوه میخواهند اطرافیانشان را به اصطلاح سورپرایز کنند.
انگار فراموش کردهایم که یلدا را بدون هندوانههای مربعی شکل و آجیلهای تزئین شده گرانقیمت هم میتوان گذراند. یادمان رفته است یلدا بهانه با هم بودن است و پیامک بازی و دیدار دوستان یا تزئین هندوانه و طبقی از میوههای رنگارنگ هیچ ربطی به آیین این مراسم ندارد.
ما فراموش کردهایم حافظخوانی و تفال به دیوان او رسم زیبایی بود، گویی نمیدانیم دور هم بودن و سادگی و صمیمیت این مراسم، راز حفظ این آیین خوش در طی قرنهاست.
امروز شرایط دگرگون شده است، تجملگرایی و چشم و همچشمیبر یلدای ایرانی، این کهن رسم، سایه انداخته است.
آداب و رسوم خوش بلندترین شب سال به مهمانیهای تجملاتی تغییر شکل داده و ماهیت اصلی خود را از دست داده است.
چشم و همچشمی و تمایل به هزینه تراشیهای بسیار برخی از خانوادهها، شب یلدا را به شبی پرخرج در سال تبدیل کرده است یا اصلا باید بگوییم گاهی شب یلدایی وجود ندارد.
چون تجملات زیاد اجازه نمیدهد این رسم زیبا برگزار شود و تهیه میوه، آجیل، شیرینی و شام آنچنانی و... چیزی است که از توان بسیاری از خانوادههاخارج است.
دل آدم میگیرد وقتی میبینیم عدهای از مردم توان خرید میوه و آجیل این شب را ندارند و بیتفاوت از کنار این شب میگذرند، اما برخی دیگر از این ور بام میافتند و مراسم شب یلدایشان را در بزرگترین هتلهای شهر برگزار میکنند.
جامعه ما به لحاظ فرهنگی بیشتر تمایل به جلوهنمایی و تظاهر سنتها دارد، دنیای امروز یک دنیای بصری است. دنیای امروز از افراد میخواهد فکر کردنشان را از طریق چشمانشان تکمیل کنند که در نتیجه آن نیز، سهم عقل و اندیشه و متعاقب آن تصمیمگیریهای روزمره تحتالشعاع آن قرار میگیرد.
ما برای احیای دوباره سنتها نیازمند صداقت هستیم. اگر مردم بر مبنای سادگی و صداقت، اقدام به برگزاری آیینهایی چون شب یلدا کنند، مطمئنا تاثیر حفظ سنتها در خانوادهها و در نتیجه در جامعه بیشتر خواهد شد.
کاش همان سادگی را پاس میداشتیم و به دور از هر تشریفاتی و بیغل و غش، قرار کنار هم بودن میگذاشتیم و برای لحظاتی هم شده فارغ از همه چیز، مثل قدیم کنار مینشستیم، گل میگفتیم و گل میشنیدیم .
مادیگرایی یا جفا به خود، مساله این است؟!
مرتضی عباسی، شهروند 40 ساله در مورد کمرنگ شدن آیینهای شب یلدا میگوید: امروزه همگی ما حتی خود من نیز، پز باکلاس بودن و با فرهنگ بودن گرفته ایم، مهمانی نمیرویم و مهمانی نمیدهیم چون میتوانیم دورادور با استفاده از امکانات ارتباطی جدید از حال و احوال هم جویا شویم،
پس چه نیاز به دورهمنشینیها و شب چرهها! وقتی نیازهای دیگر در اولویت است چه لزومی دارد به خاطر برگزاری یک مهمانی خودمان را به دردسر بیندازیم و متحمل خرج بسیار شویم.
لزوم آن به چه دلیل است؟ در این زمانه همه ما یادگرفتهایم خودمان را به بهانهای دور بزنیم، انگاری یادمان رفته است ما کار میکنیم، درآمد داریم برای زندگی کردن، نه زندگی میکنیم برای کار کردن و کسب درآمد!
شب یلدا، شب تقسیم تنهایی با دور هم جمع شدن و یادآوری خاطراتی از نسل کهن ایرانیان، نشستن پای حرفهای بزرگترهایی که تنها خاطراتش برایشان مانده یا یادی از افرادی است که در آن لحظات خوش با ما بودهاند، اما اکنون همه چیز است جز آنچه که باید باشد.
همه اصل موضوع را فراموش کردهایم و دو دستی به فرع آن چسبیدهایم، بهانهمان این شده است که راهها دور است، وقت نیست، مشکلات اقتصادی و تورم اجازه نمیدهد و...
اما بهراستی هر یک از ما نمیتوانیم با تقبل سهم خود و خانوادهمان، از بار مخارج خانواده بکاهیم و به هر قیمتی شده دور هم بودن را حفظ کنیم؟!
اگرچه نمیتوان منکر این امر شد که مسائل و مشکلات مالی بر این آداب و رسوم تاثیرگذار است، برخی از خانوادهها توان مالیشان آنقدر نیست که بتوانند تدارکی برای این شب داشته باشند، اما میتوان با ساده گرفتن و پرهیز از تجملات یلدای زیبایی داشت.
در گذشته مردم یاد گرفته بودند هر آنچه دارند در طبق اخلاص بگذراند و فقط به صرف دور هم بودن، در محافل خانوادگی و دوستانه گردهم آیند و لحظاتی خوش با هم بگذرانند، اما اکنون به نظر میرسد مردم به مال دنیا حریصتر شدهاند و حاضر نیستند آنچه را که دارند با دیگران تقسیم کنند.
باید بپذیریم بسیاری از ما گرفتار مسائل دنیوی شدهایم و ششدانگ حواسمان جمع خانه، ماشین و... است.
بسیاری از ما دو دستی خودمان را چسبیدهایم و تصور میکنیم با اعتقاد و عمل به باورهای گاه اشتباه خود، فرهنگمان را ارتقا میدهیم، این در حالی است که فراموشمان شده که با مادیگرایی به فرهنگ خود هیچ، به خودمان و روابط اجتماعیمان که بخش فطری و نیاز وجودیمان است، جفا میکنیم.
بهراستی تا کی میخواهیم در آیینه زندگی، فقط بخشی از خودمان را که پشت هزاران نقاب پنهان است را ببینیم، بیگمان وقت آن است، اندکی از تعلقات مادی رها شویم و با اتکا به کمترینها بیشترین و بهترین خوشیهای زندگی را به کام خود و خانوادهمان شیرین کنیم.
مثلا، وقتی میشود با برپایی مهمانیهای «دورهمی» فشار بار اقتصادی را کم کرد، چرا چنین نکنیم؟!
جای خالی جوانان در دورهمیها
مهران، 27 ساله و مهندس صنایع است، او میگوید: ما یک خانواده بزرگ و سنتی هستیم، شب یلدا هم به سنت همیشگی، همگی در خانه پدری دور هم جمع میشویم.
اما متاسفانه همگی سرمان به گوشیهایمان گرم است و به جای صحبت با اعضای مجلس با بقیه ارتباط میگیریم.
یادم هست قبلترها در مورد مسائل فامیل با هم صحبت میکردیم یا مسائل فرهنگی، اجتماعی و سیاسی روز را به بحث میگذاشتیم، اما امروز فقط حضور فیزیکی در مجلس داریم و خبری از صمیمیت و ارتباطات سابق در این شب نیست.
انگار از شب یلدا آنچه به شکل پررنگ باقی مانده تنها همین انار و آجیل و پرخوری است. بماند که برخی از ما جوانان خانواده، مهمانی این شب را به اصطلاح میپیچانیم و با دوستانمان دور هم جمع میشویم!
مشکلات اقتصادی و فرهنگی، اضطرابهای اجتماعی که شادی را میکشد، روزمرگیها و گرفتاریهای روزانه مهمترین دلیل تکراری شدن برنامههای ایرانیان در شب یلداست.
یکی از ویژگیهای شب یلدا، جمع شدن اعضای خانواده، دوستان و آشنایان در کنار یکدیگر است، اما در سالهای اخیر، شب یلدای اغلب خانوادهها یا خالی از حضور جوانان است یا اگر با حضور اعضای جوانتر خانوادهها برگزار شود.
فضایی برای بازی و صحبت با موبایل یا تماشای سریالهای تلویزیونی است تا خاطرهگویی، داستانخوانی، گفت و شنود و شادمانی.
امروزه همنشینی نسل جوان و سالخورده در سالهای اخیر کمرنگ شده و دور هم جمع شدنها جای خود را به جدایی دو نسل از یکدیگر و برگزاری مهمانیهای کاملا جداگانه از یکدیگر و شبنشینیهای دختران و پسران مجرد و نسل جوانتر داده است که این خود منجر به گله و شکایت بزرگترهایی شده که دلشان میخواهد بچهها و نوهها دورشان باشند.
جوانترها میگویند حوصله پیرمردها و پیرزنها را ندارند و ترجیح میدهند با دوستانشان دور هم جمع شوند و صفایی بکنند.
اگر چه گاهی هم مجبور میشوند ساعتهای اولیه شب را با آنها بگذرانند فقط به این خاطر که راه بهانه و مخالفت را ببندند تا بعد از آن راحتتر بتوانند از دست بزرگترهایشان فرار کنند.
برگزاری مهمانیهای مجردی شب یلدا از سوی جوانان پدیدهای است که بیشتر در میان اقشار مرفه جامعه مشاهده میشود.
برخی از کارشناسان معتقدند رواج این پدیده تابعی از پدیده سنتگریزی هنجارشکنانه است که برخی از جوانان اصرار دارند هر چیز مرتبط با سنت را زیر پا بگذارند یا آن را تغییر دهند
و این نوعی خطای شناختی است که جوانان به علت عدمآگاهی و عدمتشخیص تفاوت بین سنتهای ملی و تحمیلی بودن برخی از سنتها، مرتکب میشوند. اگرچه در ایجاد این مساله بزرگترها هم بیتقصیر نبودهاند و نیستند.
مثلا بهرام میگوید: ما متهم به نسلی هستیم که بیشتر وقت خود را با اینترنت و شبکههای اجتماعی سپری میکنیم و آنچنان که باید به رسوم گذشته پایبند نیستیم، این درست!
اما من جوان دوست دارم در چنین شبی با خانوادهام باشم یا با دیگر اعضای فامیل به خانه بزرگترها برویم و خوش بگذرانیم اما وقتی برنامهای نیست و در نهایت نیز، این شب، با یک عالم خوراکی جورواجور آن هم جلوی تلویزیون، تعریف میشود.
ترجیح میدهم این شب را به گونهای متفاوت از دیگر شبها بگذرانم، پس مجبورم دعوت دوستانم را رد نکنم و در کنار آنها باشم.
باید بپذیریم این سنت بیش از آنکه از سوی جوانها به دست فراموشی سپرده شده باشد، از سوی میانسالان و بزرگترها فراموش شده است.
حوصله حواسها تنگ است
خانمی مصطفوی که حدود 45 سال سن دارد به تغییر رفتار مردم اشاره میکند و میگوید: روزگار، رفتار و سبک زندگی مردم را تغییر داده است.
دیگر نسل جدید نسبت به گذشته احترامیبرای بزرگترها قائل نمیشوند و به دور هم جمع شدن اهمیت نمیدهند.
با هم بودن مولفهای ناآشنا و عجیب در سبک جدید زندگیهای امروزی است، چراکه خیلیها حوصله و وقت باهم بودن ندارند یا برای تهیه تدارکات اسباب آن شب احساس اجبار و زحمت میکنند.
این در حالی است در روزگاری نه چندان دور، با وجود نبود امکانات امروز، مردم از تابستان به فکر شب یلدایشان بودند و میوه و هندوانه مخصوص آن شب را با تور از سقف آویزان میکردند.
جای سوال است مردم این روزگار را چه شده که با این همه امکانات رفاهی ، حاضر نیستند برای با هم بودنشان زمانی اختصاص دهند.
در گذشته پرشورتر بود
آقای ربانی جوان 35 ساله میگوید: من و خانوادهام هر ساله شب یلدا به خانه مادربزرگ و پدر بزرگم میرویم، عموها، عمهها، نوهها و چند نفر از اقوام دیگر نیز دعوت هستند اما حقیقتش این دور هم بودنها چندان صفایی ندارد.
وقتی یاد شب یلداهای دوران بچگیام میافتم، شور و نشاط و صمیمیت آن شبها کجا و این شبها کجا؟!
همین یلدای سال گذشته، بعد از به جا آوردن آداب و سلام و احوالپرسیها، هر یک از مهمانان، از اقلام پذیرایی که روی میز گذاشته شده بود، پس از جمع کردن در بشقابی برای سرو، به گوشهای رفتند و همچنان که مشغول خوردن بودند با دوستان مجازی خود چت میکردند.
فیلم تماشا میکردند و... البته هر از چند گاهی برای اظهار وجود هم شده، از تصاویر، متنها و فیلمهایشان برای دیگر مهمانان ارسال میکردند و فضایی هر چند اندک و محدود برای معاشرت با دیگران مهیا بود.
اگر اغراق نکرده باشم تنها چند نفر از بزرگترها که آنها هم چون مجهز به این سیستمها نبودند، طعم حقیقی دیدارهای حضوری و کنار هم بودن مخصوص این شب را چشیدند!
فناوریهای جدید عامل جدایی و دوری افراد از یکدیگر است، امروزه خیلیها به دیدارهای حضوری اهمیتی نمیدهند و اگر بالاجبار نیز در محفلی شرکت کنند، باز با همگان و بیهمگان هستند و به دور از افراد آن مجلس در تنهایی خود سیر میکنند.
طبق طبق هدیه داماد به عروس
شب یلدا برای دخترانی که بهتازگی رخت سفید عروسی به تن کردهاند یا در مراحل نامزدی و عقد به سر میبرند، حال و هوای دیگری دارد.
طبق سنتهای ایرانی، رسم بر این است که در بلندترین شب سال، خانوادههایی که تازه وصلت کردهاند، دور هم جمع شوند و به شیوه متفاوت از دیگران خوشحالی و شادیشان را جشن بگیرند.
شب یلدا بهانهای است تا هر دو خانواده، شب یلدای متفاوتتری از یلداهای گذشته تجربه کنند؛ شبی که با حلاوتهای بسیارش برای این دو کبوتر عشق خاطرهانگیز شود و شادی، نشاط و لبخند پررنگتری بر چهرهشان بنشاند.
در این شب خانواده عروس خودشان را برای پذیرایی از خانواده داماد آماده میکنند و خانواده داماد نیز براساس یک رسم کهن هدایایی را به عروس خانم پیشکش میکنند، در بعضی از فرهنگها به این مراسم «شب چلهای» میگویند.
طبق طبق هدیه
هدایایی که خانواده داماد برای تازه عروس در نظر میگیرند در بیشتر فرهنگها و قومیتها تقریبا به یک شکل است، آجیل، شیرینی و میوه یک پای ثابت هدایای شب یلدا هستند و هدیهای برای عروس خانم که ممکن است لباس زمستانی، پارچه یا تکهای طلا باشد.
در گذشته خانواده داماد هدایا را روی سینی بزرگی که به آن طبق میگفتند، قرار میدادند و سپس داماد طبق را بر سرش میگذاشت و راهی منزل عروس میشد.
گرچه امروزه در شهرهای بزرگ دیگر چنین رسومی برکنار شده است اما با این حال، هنوز هم برخی از خانوادهها سعی میکنند به این سنت پای بند باشند و با برگزاری مراسمی خوشحالی خودشان را از ورود تازه عروس به خانواده نشان دهند
و حضورش را گرامی و تکریم بدارند، به همین دلیل برخی از خانوادهها بر روال همان سنت پیشین، هدایای عروس را روی طبقهای کوچکتری میچینند که حمل و نقلشان راحتتر باشد.
معمولا سینیهایی را با پارچهها و روبانهای رنگارنگ تزئین میکنند و هدیهها را رویشان قرار میدهند، گرچه بعضیها هم از سبدهای حصیری و جعبههای کادویی برای این کار استفاده میکنند
و چه بسا سادگی این آیین زیبا، بسیار ستودنی است، اما متاسفانه در سالهای اخیر، مراسم «شب چلهای» هم مانند بسیاری از آداب و رسوم دیگر، دستخوش تجملات شده است.
از زبان دامادی شنیدم که میگفت: از مدتها پیش منتظر آمدن چنین شبی بودم، اما نمیدانستم رسوم سنگین این شب کمرم را میشکند و من تازه داماد را مجبور به گرفتن قرض از دوستان میکند.
شهر را زیر و رو کردم تا بهترین انارها و بزرگترین هندوانه را پیدا کنم و دیوان حافظی که سفارش تهیه آن را از چند ماه قبل داده بودیم، تهیه کنم.
شاید باورتان نشود تنها برای تزئین و طراحی میوههای این شب که توسط یکی از مجربترین
تزئینگر سفره عقد انجام شده است.
بعد از کلی چک و چانه زدن، مجبور شدم یک میلیون تومان پرداخت کنم، بماند که با وجود خرید انواع لباسهای زمستانی مجبور شدم تکه طلایی هم برای همسرم خریداری کنم و...
تازه داماد سرش را به علامت اعتراض تکان داده و با لحنی ناراحت به صحبتهایش ادامه میدهد و میگوید: اما این قسمت داستان مراسم شب چلهای ما بسیار جالب و شنیدنی است.
بعد این همه هزینه و سلیقه به خرج دادن، مادرم میگوید: تزئین مراسم شب چلهای عروس دخترخالهات چیز دیگری بود، دلم میخواست تزئینی میکردیم که در فامیل زبانزد همگان میشد !
متاسفانه امروزه یکی از مهمترین آسیبهای وارد شده به آیینها و مراسم ایرانی دگرگون شدن جای اهداف و ابزار و وسائل با یکدیگر است.
باید بگوییم، در حال حاضر هدف اصلی از بزرگداشت شب یلدا، بین خانوادههای ایرانی فراموش شده و ابزار و وسایل گوی سبقت در این میدان را ربوده است.
آنقدر که خانوادهها بهدنبال تهیه انواع سوروسات «شب چلهای» عروس خانم هستند، به هدف اصلی برپایی چنین جشنی بیتوجهاند و هرگز بهسادگی همراه با صداقت و به دور از تجملات آن اندیشه نمیکنند.
چه بسا به همین دلیل نیز برای چشم و همچشمی و روکمکنی هم شده خانوادهها به هر قیمتی زیربار قرض میروند و فشارهای اقتصادی فراوانی را تحمل میکنند.
ضمیمه چاردیواری
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد