علامه جعفری به واسطه پخش سخنرانیهایش از شبکه چهار تلویزیون بین عموم مردم نیز به شهرت رسید و بسیاری از طریق همین سخنرانیها با آثار ایشان آشنا شده و حتی به علاقهمندان مولوی تبدیل شدند. مرحوم علامه جعفری در سال 1304 در تبریز متولد شد، پدرش نانوا و مردی بسیار سختکوش بود.
ایشان سال 1320 به تهران مهاجرت کرد و به مدرسه مروی رفت و در ادامه برای تحصیلات حوزوی به قم و نجف رفت.
علامه جعفری از شخصیتهایی است که مطالعه آثار او میتواند راهگشای ذهن و زندگی جوانان باشد.
با منوچهر صدوقی سها، وکیل دادگستری، استاد دانشگاه و عرفانپژوه درباره زندگی شخصی علامه جعفری همصحبت شدیم.
یک انسان چطور میتواند برای زندگیاش برنامهریزی داشته باشد که بتواند چنین مفید زندگی کند. برنامهریزی ایشان برای روزهای زندگی چگونه بود؟
به نظرم همه اینها توفیق الهی است که نصیب ایشان شده بود ! مرحوم علامه بسیار منضبط بودند و دقیقهای از عمر خود را تلف نمیکردند.مسلما وقتی منضبط باشی، زندگی خوب و مفیدی نیز خواهی داشت.
در زندگینامه ایشان نوشته شده که پدرشان نانوا و بسیار سختکوش بودند، آیا بزرگ شدن در کنار چنین پدری تاثیری در روند زندگی علامه جعفری داشته است؟
معتقدم خیلی چیزها به ذات آدمها بستگی دارد، ایشان ذاتا منضبط و اهل مطالعه و پژوهش بود. ذهنشان بسیار فعال و تحلیلگر بود. ایشان یکی از نوابغ روزگار ما بود.
مفسر مثنوی معنوی هستند و بسیار تحتتاثیر عرفان مولانا بودند، از این علاقه برایمان بگویید؟
به گمانم علامه آنقدر درباره تفکر و عرفان مولوی تحقیق کردند که خودشان به مولوی ثانی تبدیل شدند. انس بسیار زیادی با مولوی داشتند و ذکر ایشان بعد از حضرت علی(ع)، ابیات ملای روم بود.
سخنور خوبی بودند و آنطور که شنیدهایم در جمع خانواده هم بیان شیرین ایشان طرفداران زیادی داشته است؟
بله! بسیار گرم زبان بودند. آدمهای ممتاز، یک چهره دارند، برعکس آدمهای ضعیف که بر حسب مقتضیات چهره عوض میکنند! بیرون و درون علامه به یک شکل بود، همان طنزپردازیها و خوشبیانی که در سخنرانیهای رسمی داشتند در جمع خانواده هم همان بودند زبان و عملشان یکی بود. هرچه به زبان میآوردند، عملی هم میکردند. بقالی که در نزدیکی منزل قدیمی ایشان در میدان خراسان دکان داشت، در خاطرهای که از تلویزیون هم پخش شد، تعریف کرد: روزی مرحوم علامه به بقالی او میرود و خریدهایش زیاد میشود به گونهای که خودش نمیتواند آنها را به منزل ببرد. قرار میشود شاگرد بقال آنها را به خانه ایشان ببرد. خریدها را داخل جعبهای میگذارند، وقتی شاگرد بقال میخواهد، جعبه را روی سر خود بگذارد، علامه میبیند که سر شاگرد مو ندارد و کچل است، عمامه خود را از سر برمیدارد و روی سر او میگذارد تا جعبه به سرش آسیب نزند! خودم یادم هست که روزی ایشان سوار ماشین من بود و در مسیری میرفتیم، بنا به مقتضیات وارد خیابانی یکطرفه شدم. ایشان از من پرسیدند: خلاف میروی؟ گفتم: بله، مجبور شدم! ایشان مرا مورد نکوهش قرار داد و گفت: شما که قاضی هستی و قانونگذار نباید خطا کنی. ایشان خطا کردن از هیچ کسی را نمیپذیرفت و به همان میزان نیز به خودش سخت میگرفت به همین دلیل شخصیتی بسیار منزه داشتند.
پدرها برای انتخاب داماد سختگیریهایی دارند، شما را چگونه انتخاب کردند و چندمین داماد خانواده علامه هستید؟
اتفاقا انتخاب من زیاد سخت نبود و خیلی زود وصلت سرگرفت! پنجمین داماد بودم و بعد از من یک داماد دیگر هم به جمع خانواده اضافه شد. ایشان سه پسر هم داشتند. سه تا از دخترها و دو تا از دامادها فوت کردهاند.
از همسر ایشان هم برایمان میگویید، چگونه با چنین مرد دانشمند و فرهیختهای زندگی میکردند؟
همان طور که گفتم ایشان یک چهره داشتند، فرق نمیکرد درجمع خانواده باشند یا دانشجویان. اما در خانه وظیفه همسری و پدری را بدرستی انجام میدادند و همیشه میگفتند امتیازات اجتماعی و... نباید تو را از وظایف خانوادگیات دور کند. همسر ایشان بسیار مدبر و مدیر بود و همین باعث شده بود مرحوم علامه با خاطرجمعی به کارهای تحقیقاتی و نوشتاری خود بپردازند. استاد طبق نظمی که داشت، راس ساعت 10 شب میخوابید و صبح زود بیدار میشد، حتی اگر مهمان در خانه بود عذرخواهی میکردند و برای خواب به اتاق خودشان میرفتند. در اینکه ایشان یکی از انسانشناسان مطرح معاصر هستند شک ندارم، انسانشناسی که بشدت انساندوست هم بودند و عملا این ویژگی را ثابت میکردند. یادم هست یکی از دخترانشان به نام عذرا در خیابان انقلاب و در کنار دکه روزنامهفروشی با دختری تقریبا 15 ساله آشنا شده بود که از قرچک ورامین به تهران آمده و از عذرا خانم سراغ دفتر مجله زن روز را میگیرد. او متوجه میشود دختر از خانه فرار کرده، بنابراین او را با ترفندی به خانه زندهیاد علامه آورده بود. مرحوم علامه با دختر بسیار صحبت کرد و راضیاش کرد به خانه برگردد.آن شب ایشان همه برنامههای منظم و شبانه خود را کنار گذاشت و با ما به ورامین آمد و دختر را تحویل پدر و مادرش داد. تا این میزان به انسانها اهمیت میداد و سرنوشت آنها برایش مهم بود. این ویژگیهایی است که شخصیت ممتاز ایشان را چند بعدی و چند وجهی کرده بود.
طاهره آشیانی - جامجم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد