پیرمردی خودرأی و مستبد كه آرامآرام از پشت سبیلهای بناگوش دررفته و لحن خشن، قلب مهربانش نمایان میشود. او از آن آدمقدیمیهایی است كه عدهای معتقدند دیگر مانندش پیدا نمیشود و شاید همین ویژگی كمیاب و متفاوت بودن، این شخصیت را میان مخاطبان سریال محبوب كرده است. با داریوش ارجمند، بازیگر باسابقه تئاتر، سینما و تلویزیون و ایفاگر این نقش درباره شخصیتپردازی حشمت و علت محبوبیت او گپ زدیم.
شخصیت حشمت فردوس برای خودتان چگونه تعریف میشود؟
حشمت یك پدر ایرانی است و این برایم جذابیت داشت. معتقدم در سینما و تلویزیون، پدر ایرانی واقعی كم بازی شده است و اغلب هم كپی نادرستی از پدران غربی عرضه میشود كه اصلا توهم است. حشمت فردوس پدر واقعی ایرانی است و براساس شغل و خاستگاه طبقهای كه دارد رفتارها و كنشهایش را بروز میدهد و در درام هم همین الگوها مورد استفاده قرار میگیرد.
اگر به گذشته فردوس نگاه كنیم، اتفاقا میبینیم او خاستگاه طبقاتی متفاوتی از آنچه امروز نشان میدهد دارد. یكجورهایی حشمت، خودساخته است.
دقیقا همین ویژگی برایم خیلی مهم بود. درسی كه سعید مطلبی، نویسنده فیلمنامه ارائه میكند، استوار بودن آدمها در گذشته، پیگیریشان برای آینده، شناخت جامعه و راههای به كمال رسیدن است. حشمت فردوس آدم خاصی است و البته موقعی تحلیلها درباره شخصیت حشمت فردوس كامل شد كه سریال به پایان رسید، ولی به هر حال این آدمی است كه همچنان در جای جای ایران هست.
برای رسیدن به این شخصیت چه كردید؟
در برخورد ابتدایی با شخصیت آیندهای كه وجود ندارد پیشگویی هم نمیشود انجام داد، بنابراین نمیشود آدمها را از این منظر كه در آینده چه هستند تجزیه و تحلیل كرد. آدمها با گذشتهشان تحلیل میشوند. همین الان كه من و شما در حال حرف زدن هستیم تبدیل به گذشته میشویم و من هم در گذشته حشمت فردوس تعمق كردم تا برسم به شخصیتی ملموس.
این شخصیت در فصل 3 تغییراتی داشت. میشود گفت در این فصل برای رسیدن به حس و حال حشمت فردوس، انرژی بیشتری گذاشتید؟
تقریبا در همه فصول ستایش با عشق به كاراكتر جاندادم. تغییرات شخصیت هم منطبق بر منطق قصه و فراز و فرودهای زندگی اوست. حشمت فردوس آدم فرودستی بوده كه با تلاشش به جایی رسیده و به همین دلیل توقعش از آدمهای دور و اطرافش زیاد است و آدمی است كه شناخت و اشراف زیادی از جامعه دارد و به تعبیری یك جامعهشناس عام است كه نوعی جامعهشناسی به زبان ساده ارائه میدهد. در جایی از مجموعه در فلاشبكی كه در قهوهخانه اكبر بلنده وجود دارد حشمت فردوس درباره دوران كودكیش حرف میزند و در جایی دیگر حشمت فردوس در زیرزمین متروكه كفشی را نشان میدهد كه ده بار به آن نیم تخت زده و پوشیده است یا از حسرتهای دوران جوانیش از نرفتن به سینما و نخوردن غذای درست و حسابی میگوید.
این گذشته باعث شده، این شخصیت قدر پول را بیشتر بداند؟
نه تنها قدر پول را میداند، بلكه یكی از نقاط ضعفش این است كه خیال میكند با پول میتواند در این دنیا هر كاری را انجام بدهد. جامعه و زمانه به او یاد داده كه روزگار، روزگار كمیت است و نه كیفیت و میداند هرچقدر پول بیشتری داشته باشد در جامعه مورد تكریم بیشتری قرار میگیرد.
كه البته این طبق فرهنگ ما یك ضدارزش است.
متاسفانه هرچه حساب بانكی شما صفرهای بیشتری داشتهباشد در جامعه آدم مهم و متنفذی محسوب میشوید؛ در همین جامعه خودمان فوتبالیست و یا بازیگری كه ماشین دومیلیاردی زیر پایش باشد مورد احترام و توجه بیشتری قرار میگیرد. البته همین صاحب ماشین دومیلیاردی موقعی كه كنار خیابان نگهمیدارد و از ماشیناش خارج میشود تا كاری انجام بدهد مثل یك آدم عادی به نظر میرسد اما دوباره موقعی كه ماسماسك ماشیناش (دزدگیر) را میزند همه سرها به طرف او و ماشین فراری، مازارتی یا بنزش برمیگردد. حشمت فردوس این قضایا را میداند اما هرگز از آن سوءاستفاده نمیكند.
با وجود این جنبه شخصیتی، او بهعنوان فردی بامرام میان رفقایش شناخته میشود و در خانواده هم عشق عمیق و چندلایهای نسبت به پسر دومش، طاهر دارد. این عشق چگونه تحلیل میشود؟
موارد گفته شده با یكدیگر تناقض ندارد. این یك عشق اصیل پدر ــ پسری ایرانی است. موقعی كه طاهر از جبهه میآید و سربازیش تمام میشود حشمت فردوس با چه عشقی قد و بالای پسرش را نظاره میكند و با او حرف میزند و دست بر سر رویش میكشد. البته او پسر بزرگش صابر را هم دوست دارد ولی به گونه دیگر.
اما به نظر میرسد رفتار تبعیضآمیزی نسبت به دو پسرش دارد.
نه، اینطوری نیست. تبعیض در خود این آدمهاست چون جنس طاهر با جنس صابر فرق میكند.
اگر بگوییم چون صابر آدم ضعیفتری است، كمتر مورد توجه پدر قرار میگیرد، این هم تبعیض بهحسابمیآید.
نه. بههرحال مادر صابر موقع زایمانش از دنیا رفتهاست و زن دیگری بزرگش كرده و نابرادری هم دارد. اینها در شكلگیری این نگاه بیتاثیر نیست. فردوس از او میخواهد قوی و محكم باشد و سریع دست و دلش نلرزد. او بههیچوجه با ازدواج صابر و انیس موافق نبودهاست و ماحصل این نگرشش در پایان فصل اول مشخص میشود كه انیس به چه نیتی با پسرش ازدواج كرده و شناخت حشمت درست بودهاست.
حشمت فردوس با برخی از خواستههای طاهر هم علیرغم عزیزبودنش مخالفت میكند.
دلیل این مخالفت در تفاوت نگرش پدر و پسر است. موقعی كه پسرش از سربازی به خانه بازمیگردد میگوید میخواهد ادامه تحصیل بدهد ولی حشمت از او دلیل دانشگاهرفتنش را میپرسد و اشاره میكند كه در همین میدان ترهبار، ۳۵۰ خانواده را نان میدهد و میگوید با ادامه این كار بهتر میتواند به دور و اطرافش كمك كند و ماحصل دانشگاهرفتن میشود یك شغل پشتمیزنشینی. در آن سالها كار اعتبار بود و حالا پول اعتبار و وجهه دارد. طاهر این حرف پدر را نمیپذیرد و تصور میكند با دانشگاهرفتن میتواند برخی از كمبودهای شخصیتش را پر كند؛ این نقاطضعف جوانها در این دو سه دهه است و هنوز هم ادامه دارد. حشمت میگوید مدرك میخواهی برو بخر! مگر نبود در همین مملكت كه حتی راز مدرك قلابی برخی از مسؤولان هم فاش شد!
برگردیم به گذشته این شخصیت. خیلیها سختیكشیدن دوران جوانی حشمت فردوس را باعث رفتارهای تندش میدانند.
نه، تقریبا همه كارهای حشمت مثل تربیت فرزندانش اصولی است. فاصله بین آدمهای زحمتكش و دردمند را دیدهاست و فطرت پاكی دارد. جاهایی این شخصیت كنشهایی بروز میدهد كه مخاطب حیرتزده و غافلگیر میشود. روزهای اول خیلیها به من میگفتند آقای ارجمند چطور حاضر شدی نقش منفی بازی كنی و من در پاسخ گفتم منفی چیه و برایم منفی را تعریف كنید. آیا حشمت دزده، آیا عرقخوره، آیا لاته، آیا چاقوكش و باجگیره؟ كجای این آدم منفیه؟ حشمت برای خودش یكسری اصول دارد. همان اصولی كه پدران امروزی آن را به فراموشی سپردهاند و بچهها از این غفلت سوءاستفاده كردهاند. دیگر كمتر پدری پیدا میشود كه وقتی بفهمد پسرش دوستی را گوشه باغ خانهشان آورده، پسر را مورد تهاجم و خشم قرار بدهد. حشمت از این كار طاهر خیلی آشفته میشود و طاهر میگوید خانواده ستایش، خانواده بیسروپایی نیست. حشمت باز هم میگوید اگر بیسروپا نیست در باغ چه میكند؟ الان خیلی از پدرها را میشناسم كه به بچههایشان توصیه میكنند دوستشان را به خانه بیاورند!
همانطور که گفتم از طرف دیگر، فردوس شخصیت رمانتیك و عاطفی هم دارد كه در فصل 3 بیشتر نمود پیدا میكند.
به این وجه در موقعیتهای درخور پرداخته میشود. در فصل اول و دوم هم محبت او به همسرش را میبینیم. زن اول حشمت فردوس موقع زایمان از دنیا میرود و بعدا با زن دومش ازدواج میكند، زیرا مرد اهل خانه و خانواده است و آدم هوس بازی نیست و اگر تن به ازدواج میدهد به همین دلیل است كه نمیتوانسته یك بچه شیرخواره را بزرگ كند. زن دوم حشمت فردوس، فداكار است و صابر را با مهربانی بزرگ میكند و طاهر را هم به اندازه مورد توجه و مهربانی قرار میدهد و حشمت این زن را خیلی دوست دارد، زیرا به زندگیاش آرامش و ثبات داده. حشمت فردوس آدم شجاعی است و از گفتن حقیقت ابایی ندارد و شخصیت استثنایی دارد ودر عین حال آدم بخشنده و با گذشتی است و بهرغم كارهای بدی كه انیس در حقش در جهت بالا كشیدن ثروت و لطمه زدن به خانوادهاش انجام داده، در دوران عجز و مریضیاش از او حمایت میكند. در جایی از سریال، مردی كه دفتر اسناد رسمی دارد جمله كلیدی به ستایش میگوید به این مضمون كه «حشمت فردوس بد فكر میكند اما درست عمل میكند، اما تو درست فكر میكنی بد عمل میكنی». این جمله حكیمانهای است و برآیند نگاه فرهیختهگونه سعید مطلبی، نویسنده فیلمنامه است. سوای این خصوصیات، حشمت آدم مدیر و دقیقی است و در محیط كارش ریزبینانه همه چیز را زیر نظر دارد و اعتقادی به داشتن تحصیلات ویترینی ندارد؛تحصیلاتی كه فقط موقع خواستگاری رفتن و پز دادن كاربرد دارد.
مهدی سلوكی، بازیگر- سریالسازی مانند نقاشی نیست كه یك قلممو باشد و نقاش هرآنچه درونش هست را بیرون بریزد و اثر هنری خلق شود. سریالسازی كاری گروهی است و بهاتفاق همراهانی در شاخههای مختلف هنری است كه شكل گرفته و به ثمر میرسد. در عمده سریالهای بااصالت این گروههای خوب بودهاند كه سریال را به سرمنزل مقصود بردهاند و همه كمك كردهاند كه سریال همچون موجودی واحد متولد شده، رشد كند و به جلو برود. بازپخش سریال ستایش از آیفیلم همچنان با محبت مخاطبان شریف ایرانی مواجهم میسازد؛مخاطبانی كه باوجود دانستن سرنوشت شخصیتها باز هم به تماشای آن نشسته و از آن خسته نشدهاند. عوامل مختلفی در به ثمر رسیدن ستایش و امتدادش در سه فصل موثر بودند و از همه مهمتر همان گروه خوب و هماهنگ كه در جلو و پشت دوربین حضور داشت. این گروه هماهنگ شرایطی را فراهم آورد كه با وجود برخی اتفاقات پیشبینینشده باز هم سریال به مقصد برسد. به نظرم اگر نمونههای موفق سریالسازی در تلویزیون نظیر همین ستایش را بهعنوان الگو درنظر بگیریم و متاثر از روند تولید آنها نسبت به تولید سریالهای جذاب اقدام كنیم با درصد بالایی از موفقیت روبهرو میشویم. در تولید سریال خوب، داشتن گروه خوبی كه دركی مشترك از یكدیگر و تواناییهای همدیگر داشته باشند، بزرگترین امتیاز است و اگر در تلویزیون هم این گروهگرایی بیغرض و بدون حسد را اصل قرار دهیم، حداقل در هر سال چند سریال موفق خواهیم داشت. درست است كه باندبازی امری مذموم و ناپسند است، ولی آن طور كه با تكیه بر یك گروه خوب بتوانیم محصولی خوب و دیدنی خلق كنیم، امری است پسندیده و نیاز تمام رسانههایی كه بهدنبال تولید محصولات موفق و دیدنی هستند هم همین اتكا به گروههای تولید آبرودار است.
سریال ستایش به كارگردانی سعید سلطانی و نویسندگی سعید مطلبی سال 89 برای نخستین بار روی آنتن رفت و بعد از آنكه این فصل از سریال با اقبال مخاطبان همراه شد، دستاندركاران آن را به فكر روایت ادامه قصه زندگی ستایش انداخت و به این ترتیب سال 92 فصل دوم پخش شد. این فصل با انتقاداتی همراه بود؛ انتقاداتی از حوزه گریم گرفته تا قصه كم جان و پایان باز آن. چند سال پس از پایان سری دوم و برای سروسامان دادن به ماجراهای نیمهكاره آن، تولید فصل سوم آغاز شد و سال 98 روی آنتن شبكه سه رفت. این فصل نسبت به سری دوم داستانكهای بیشتر و ریتم تندتری داشت و از این نظر توانست رضایت مخاطبان بیشتری را به دست بیاورد.
آرشام خدادوست - رسانه / روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد