به گزارش جام جم آنلاین به نقل از خبرگزاری حوزه؛ یکی از مسائل مهم در علوم قرآنی بررسی و رد عقاید باطل پیرامون قرآن است . از جمله این عقاید باطل، مساله تحریف قرآن است . اهمیت این بحث از آنجا ناشی می شود که بنابر قول به تحریف، علوم قرآنی متزلزل می گردد و حجیت آن از بین می رود . علاوه بر این در هیچ مساله ای حتی در خود مساله تحریف، دیگر نمی توان به آیات قرآنی تمسک جست .
قایلان به تحریف به دو گروه تقسیم می شوند: عده ای احتمال تحریف را در تمام آیات ممکن می دانند; اگر چه در عدم تحریف بسیاری از آیات قرآنی یقین دارند . دسته دوم فقط در برخی از آیات قایل به تحریف اند و در بقیه، احتمال تحریف را نمی دهند .
آنچه در این نوشتار خواهد آمد نظری اجمالی است به ادله تحریف ناپذیری قرآن از دیدگاه علما و طبیعی است که استدلال به آیات فقط مختص گروهی خواهد بود که احتمال تحریف در کل قرآن را نمی دهند . به همین جهت در آغاز با ادله عقلی، عدم امکان تحریف در کل قرآن بیان خواهد شد و سپس به عنوان دلیل، به آیات و روایاتی که بر عدم امکان تحریف قرآن دلالت دارند، تمسک خواهیم جست و در پایان با بیان یک بحث تاریخی به مساله مزبور اشاره ای خواهیم داشت .
الف) ادله عقلی
1- بدیهی (1) است کتابی که مرجع اول برای انسانها در تمام ابعاد و شؤون بوده و شریعت بر آن بنا شده، و اسلام در اصول، فروع و در مسائل اعتقادی خود، بر آن مبتنی است، باید از هر گونه احتمال تغییر و تبدیل مبرا باشد; زیرا با متزلزل شدن آن، کلیه معارف وابسته به آن هم متزلزل می گردد; در نتیجه، دین حجیت خود را از دست می دهد و اصولا" پس از قبول خاتمیت پیامبر « صلی الله علیه و آله » و اینکه آیین اسلام آخرین آیین الهی است و رسالت قرآن تا پایان جهان بر قرار خواهد بود، چگونه می توان باور کرد که خدا این یگانه سند اسلام و پیامبر خاتم را پاسداری نکند؟ (2)
سید مرتضی « رحمه الله » اینگونه استدلال می کند: "علم به صحت نقل قرآن درست مانند علم به شهرها، حادثه های بزرگ، وقایع عظیم و کتابهای مشهور است; افزون بر اینکه انگیزه مسلمانان بر حفظ و حراست و نقل قرآن بیشتر از انگیزه آنان در حفظ حوادث بزرگ و کتابهای مشهور است .
" ... قرآن معجزه پیغمبر اکرم « صلی الله علیه و آله » است . لذا علمای مسلمین حداکثر زحمت خود را در حفظ و حراست آن کشیده اند تا آنجا که هر کجا از نظر قرائت اختلاف نظری بوده، در کتابهایشان ضبط و ذکر کرده اند . و از آنجا که علم به ابعاض قرآن (آیات و سور) مانند علم به قرآن است، همانطور که در اصل قرآن شکی نیست، در صحت نقل آیات و سوره هایش هم شکی نمی تواند باشد . بنابر این شما می بینید علما در مورد کتاب سیبویه یا مزنی، آنقدر توجه می کنند که اگر چیزی به آن کتابها ملحق شده، آن را شناسایی و جدا کنند و بدانند که آن مطلب از اصل کتاب نبوده و ملحق گشته است . حال آنکه توجه همین علما به قرآن خیلی بیشتر از توجه آنان به کتاب سیبویه است" . (3)
بنابر این محال است علما در مورد کتابهای دیگر توجه و حساسیت به خرج دهند و به قرآن اعتنایی نکنند و بگذارند تحریف آن را فراگیرد . عجیب آن است که عده ای سلامت احادیث و حفظ و بقای آن را در محدوده زبانها و نوشته ها در کتابها، در مدت هزار و دویست سال، باور دارند ولی حکم به نقص قرآن می دهند!
2- بنابر قاعده لطف، قرآن باید مصون و محفوظ از هرگونه تحریف باشد; چرا که با احتمال ورود هرگونه باطل در آن یا هر گونه تغییر و تبدیل، بندگان با تمسک و عمل به آن، به خداوند نزدیک نمی شوند و این بالطف بودن قرآن منافات دارد .
3- غرض خداوند از نزول قرآن هدایت و رساندن انسانها به صراط مستقیم است و در صورت تحریف در قرآن، انسانها به هدایت و غرض نهایی خلقت دسترسی پیدا نمی کنند . و این نقض غرض مولای حکیم است .
4- خداوند امر به باطل و متابعت از باطل نمی کند و حکمت او ایجاب می کند، مطالب باطل یا غلط بیان ننماید و از آنجا که خداوند امر به تبعیت از قرآن کرده است اگر قایل به تحریف قرآن باشیم بناچار باید قایل به امر کردن خداوند به باطل شویم و این خلاف است .
5- در صورت قبول مساله تحریف، نسبت دادن تمام آیات به خداوند درست نخواهد بود و قرآن از حجیت خواهد افتاد; زیرا حجیت قرآن در صورتی است که بتوان آن را به خداوند نسبت داد .
ب) استدلال به آیات
1- مساله اعجاز قرآن: اعتقاد ما این است که قرآن معجزه جاویدانی است و بشر عاجز از آوردن کلامی به فصاحت و بلاغت آن است . عجز انسان به تحدی در همه جهات است . قرآن نه تنها از جهت فصاحت، بلاغت، نظم و اسلوب کلام معجزه است، بلکه از جهات دیگری چون استدلال و احتجاج (دلیل و حجت آوردن بر مطالب)، تشریع احکام و قوانین، اخلاق، سلامت از تناقض و اختلاف، جنبه تاریخی و خبر دادن از امور آینده و ... نیز معجزه است .
شیخ محمد جواد بلاغی « رحمه الله » می فرماید: "فصاحت و بلاغت قرآن، حجت بودن قرآن بر ادعای رسالت و اعجاز آن، کافی است" . (4) ماهیت قرآن، فصاحت، بلاغتش و محتوایش معجزه است و جن و انس از آوردن مثل آن، عاجزند . "قل لئن اجتمعت الانس و الجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لایاتون بمثله لوکان بعضهم لبعض ظهیرا" . (5) این مطلب (تحدی و معارضه با قرآن) را خداوند در مواضعی از قرآن ذکر نموده تا در هر دوره از تاریخ این ندا شنیده شود و عجز بشر در هر زمان ثابت گردد .
این تحدی هر ادعای زیادی و تبدیلی را در سور و آیات قرآن، باطل می کند زیرا آنچه به قرآن اضافه شده، کلام خدا نیست و کلام تبدیل کننده اش خواهد بود و همانگونه که در قبل ذکر شد، اسناد آن به خدا درست نخواهد بود و نتیجه آن می شود که قرآن قطعی الصدور نباشد; حال آنکه این مخالف اجماع است . اخباری که شیخ نوری را بر این گمان واداشته که در قرآن تبدیل صورت گرفته، اخبار ضعیفی هستند .
از جهت دیگر ما تمامی آیات را با اوصافی می بینیم که قرآن به آن تحدی کرده است بدون آنکه آیه ای از آن، اوصاف مذکور را از دست داده باشد .
هیچ خطبه، رساله و محاوره ای نظم، اسلوب، فصاحت و بلاغت قرآن را ندارد . و اگر در آیه "افلا یتدبرون القرآن و لو کان من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا" (6) به اختلاف نداشتن قرآن تحدی شده این خصوصیت در عصر ما نیز هست . اگر با معارف یا اخبار غیبی، اخلاق یا قوانین و احکام و جنبه شرعی اش تحدی می نماید قرآن عصر ما نیز دارای همین اوصاف است .
مرحوم علامه طباطبایی « رحمه الله » معتقدند که هیچ یک از اسامی قرآن در دلالت بر آثار و شؤون قرآن مانند اسم "ذکر" نیست . این وصف از جامعترین اوصافی است که قرآن برای خود قایل شده و از آن جهت که ذکر است - از روز نزولش تا آینده نه باطلی در آن رخنه می کند و نه نسخ و تغییر و تحریفی خاصیت ذکر بودنش را از بین می برد . چنانکه خدای متعال می فرماید: "ان الذین یلحدون فی آیاتنا لایخفون علینا افمن یلقی فی النار خیرام من یاتی آمنا یوم القیامة اعملوا ما شئتم انه بها تعملون بصیر ان الذین کفروا بذکر لما جاءهم و انه لکتاب عزیز لا یاتیه الباطل من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید" . (7)
لذا مرحوم علامه « رحمه الله » (8) این را عمده ترین دلیل بر عدم تحریف قرآن می دانند و می فرمایند: قرآنی که امروز در دست ماست همه آن صفات را که خدای تعالی در قرآن برای کلام خود آورده، واجد است و همانگونه که قرآن زمان نزول قول فصل و رافع اختلاف در هر چیزی هست (9) قرآن زمان ما نیز هست . اگر آن ذکر، هادی و نور است، این نیز هست . اگر آن معجزه است و کسی نمی تواند سوره ای مانندش بیاورد، این نیز هست و هر صفت دیگری که آن دارد، این نیز دارد; لذا می فرمایند: قرآن کریم هر جا باشد و به دست هر کسی و از هر راهی به دست ما رسیده باشد، حجیت و دلیلش با خودش است . قرآن خودش دلیل بر کلام خدا بودنش می باشد .
2- اما از میان مهمترین آیاتی که می توان به واسطه آنها بر عدم تحریف قرآن استدلال نمود، به چند نمونه اشاره می کنیم:
1- "انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون" (10)
علامه طباطبایی « رحمه الله » می فرمایند: سیاق صدر این آیه سیاق حصر است و حصر در آن ناظر به گفتار مشرکان است که قرآن را هذیان دیوانگی و رسول خدا « صلی الله علیه و آله » را دیوانه نامیده بودند; همچنین ناظر به پیشنهاد مشرکان است که نزول ملائکه را خواسته بودند تا آن را تصدیق نموده، قرآن را بعنوان کتابی آسمانی و حق بپذیرند . بنابراین معنای آیه "و خدا داناتر است" این می شود که تو این ذکر را از ناحیه خودت نیاورده ای تا مردم علیه تو قیام کنند و بخواهند آن را بزور و قلدری خود باطل سازند و تو در نگهداری اش به زحمت بیفتی و سر انجام هم نتوانی آن را نگه داری; همچنین از ناحیه ملائکه نازل نشده تا در نگهداری اش محتاج آنان باشی، بلکه ما آن را نازل کرده ایم و تدریجا نازل کرده ایم و خود نگهدار آن هستیم (و انا له لحافظون) و به عنایت کامل خود آن را با صفت ذکریتش حفظ می کنیم .
پس آیه شریفه بر مصونیت قرآن از تحریف دلالت می کند - . علاوه بر آنکه دلالت دارد بر زنده و جاودانی بودن آن ذکر و محفوظ بودن آن از زوال و فراموشی، و مصون ماندن آن از زیادتی که ذکریتش را باطل کند یا نقصی که این اثرش را از بین برد یا جابجایی آیاتی که دیگر ذکر و مبین حقایق معارف الهی نباشد - . و همانطور که خود خدا تا ابد هست ذکرش نیز هست .
لام در "الذکر" لام عهد ذکری است، (یعنی همان ذکری که قبلا" اسمش برده شد در آیه 6 همین سوره "و قالوا یا ایها الذی نزل علیه الذکر انک لمجنون" که قرینه بر مراد خدای تعالی از کلمه ذکر در آیه حفظ می باشد) . و مراد از وصف الحافظون حفظ در آینده است . چون اسم فاعل ظهور در آینده دارد .
این گفته که اگر قرآن به جهت وصف ذکریتش طبق دلالت این آیه مصون از تحریف مانده، باید بر مصونیت انجیل و تورات نیز دلالت کند - ولی آنها محفوظ نمانده و تحریف شده اند پس قرآن هم تحریف پذیر است - به وصف لحافظون و لام عهد در الذکر پاسخ داده می شود که ذکریت ذکر، علت حفظ خدایی نیست، بلکه خدا در این آیه تنها وعده حفظ این ذکر را (قرآن) که رسالتش تا پایان جهان برقرار خواهد بود، می دهد . خلاصه آنکه این آیه ضمانی است برای رسول خدا « صلی الله علیه و آله » و عهدی است از خدا بر این که قرآن سالم باقی مانده و محفوظ از دستبرد نامحرمان خواهد ماند، تا زمانی که اسلام باقی است . حکمت تکلیف نیز این بقا و سلامت ابدی را اقتضا می کند . (11)
نظیر این ضمان در آیات دیگر نیز وارد شده، از جمله آیات 16 تا 19 سوره قیامت که خداوند می فرماید: "لا تحرک به لسانک لتعجل به × ان علینا جمعه و قرآنه فاذا قراناه فاتبع قرآنه × ثم ان علینا بیانه × " که خداوند حضرت را از شتاب و عجله در حفظ و ضبط آیه نهی می فرماید - زیرا پیامبر « صلی الله علیه و آله » به جهت ضبط و حفظ آیه شتاب می کردند تا مبادا آیه ای فراموششان شود یا ضایع گردد - . و به او اطمینان می دهد که خودش آیات را حفظ و صیانت می نماید و می فرماید: "سنقرئک فلاتنسی × الا ما شاءالله انه یعلم الجهر و ما یخفی" (12)
ممکن است گفته شود که استدلال به این آیه صحیح نیست ، زیرا ممکن است همین آیه خودش از موارد تحریف باشد، در نتیجه استدلال به آن موجب دور شود; دور نیز باطل است .
در جواب این اشکال باید گفت، این شبهه برای کسی پیش می آید که عترت طاهر و مقام ولایت اهل بیت رسول خدا « صلی الله علیه و آله » را نمی شناسد; چرا که این بزرگواران به همین قرآن تمسک می جستند و اصحاب را نیز به همین کار امر می فرمودند، امری که کشف از حجیت همین قرآن می نماید; علاوه بر آنکه اجماع همه علما و مفسران بر عدم تحریف این آیه، جواب گویایی برای این شبهه است و آنان که به گمان خود دست بر مواضع تحریف قرآن گذاشته اند به صحت این آیه و اینکه در آن تبدیل و زیادتی نبوده، اعتراف دارند .
آیه دوم: " و انه لکتاب عزیز× لایاتیه من بین یدیه و لا من خلفه تنزیل من حکیم حمید" . (13)
این آیه شریفه بر عدم ورود باطل در کتاب و عدم امکان تبدیل آیات دلالت می کند و دلالتش واضحتر از آیه اول است; زیرا همه علما، حتی دشمنان، اعتراف دارند که مطلق تغییر در قرآن، باطل محسوب می شود و به همین جهت تحریف از کاملترین و تمامترین مصادیق باطل است .
در نتیجه وقتی امکان ورود باطل در قرآن طبق ظاهر آیه منتفی شد، امکان ورود تحریف در آیه نیز منتفی می شود . (14)
با توجه به دو آیه فوق و آیات تحدی که گفته شد، و همچنین آیاتی که اوصاف قرآن در آن وارد شده است، هر گونه احتمال تحریف قرآن منتفی می گردد . ج) استدلال به اخبار
دلیل اول: در روایات زیادی می بینیم قرآن به عنوان یک معیار سنجش قابل اطمینان، به مسلمانان معرفی شده است، مانند روایتی که از پیامبر اکرم « صلی الله علیه و آله » نقل شده که فرموده اند: "تکثر لکم الاحادیث بعدی، فاذا روی لکم عنی حدیث فاعرضوه علی کتاب الله فما وافق کتاب الله فاقبلوه و ماخالف فردوه" (15) یا "ان علی کل حق حقیقة، و علی کل صواب نورا، فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه" .
شیخ علی بن عبدالعالی در رساله ای که در نفی تحریف قرآن نوشته می گوید: "اگر حدیثی بر خلاف دلیل قاطع از کتاب و سنت متواتر و اجماع بیاید و تاویل آن حدیث به برخی از وجوه امکان نداشته باشد، واجب است حدیث کنار گذاشته شود . " (16)
مؤلف در کتاب اکذوبة تحریف القرآن از این احادیث دو نتیجه می گیرد: اول اینکه قرآن مقدم بر اخبار است و دوم قرآن میزان در تصحیح اخبار است . و همین امر دلالت بر سلامت قرآن و عدم تحریف آن می کند و الا امر به عرضه اخبار بر قرآن با وجود تحریف یا احتمال آن غیر معقول است .
کسانی که با استناد به بعضی روایات، قرآن را تحریف شده می دانند، تمسک آنان به این روایات مخالف با عمل به این روایات است; زیرا از طرفی همانگونه که گفته شد بعضی از آیات بر عدم تحریف قرآن صراحت دارد و از طرف دیگر بنابر مفاد روایت فوق اگر روایتی مخالف ظاهر قرآن باشد، باید آن روایت را کنار گذاشت نه قرآن را; در نتیجه روایات دال بر تحریف کنار گذاشته می شود .
دلیل دوم: روایات بسیاری از طریق شیعه و سنی از رسول خدا « صلی الله علیه و آله » نقل شده که فرموده اند: "فاذا التبست علیکم الفتن کقطع اللیل المظلم فعلیکم بالقرآن"
در هنگام بروز فتنه ها و برای حل مشکلات به قرآن مراجعه کنید (17) . و این خود دلیل بر عدم تحریف قرآن است .
دلیل سوم: روایت ثقلین - که به قول عرب "اشهر من نار علی علم فی تواتره" است - دلالت بر سلامت قرآن از تحریف می نماید; زیرا رسول خدا « صلی الله علیه و آله » در این حدیث فرمودند: انی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی، اهل بیتی، ما ان تمسکتم بهما، لن تضلوا بعدی ابدا" (18) ; بدرستی که در میان شما دو چیز گرانقدر باقی می گذارم: کتاب خدا، و عترتم، مادام که به آن دو تمسک جویید هرگز گمراه نخواهید شد . یا آنگونه که امیرالمؤمنین « علیه السلام » می فرمایند: " ... وعلیک لکتاب الله فانه الحبل المتین و النور المبین و الشفاء النافع و الری الناقع و العصمة للمتمسک و النجاة للمتعلق، ... " . (19)
یا می فرماید: "واعلمو ان هذا القرآن هو الناصح الذی لا یغش، و الهادی الذی لا یضل، و المحدث الذی لا یکذب، و ما جالس هذا القرآن احد الا قام عنه بزیاده او نقصان، زیادة فی الهدی او نقصان فی العمی، اعلموا انه لیس علی احد بعد القرآن من فاقه، لا لاحد قبل القرآن من غنی، فاتشفوه من ادوائکم، و استعینوه علی لاوائکم فانه فیه شفاء من اکبر الداء و هو الکفر و النفاق و الغی و الضلال " . (20)
اگر محتمل بود قرآن دستخوش تحریف شود پیغمبر اکرم « صلی الله علیه و آله » یا ائمه اطهار « علیهم السلام » با این شدت و تاکید، مردم را به قرآن ارجاع نمی دادند .
روایاتی از امیرالمؤمنین « علیه السلام » و ائمه اطهار « علیهم السلام » به دست ما رسیده است مبنی بر این که قرآن موجود در دست مردم همان قرآنی است که از ناحیه خدا نازل شده و دعوت آنان به تلاوت، بررسی و عمل به همین قرآن بوده است . (21)
آنچه موجب گشته عده ای از محدثان شیعه و حشویه و جماعتی از محدثان اهل سنت به تحریف قرآن عقیده داشته باشند، روایاتی است که ظاهر آنها دلالت بر تحریف دارد . این روایات بر چند گونه است:
1) دسته ای از این روایات، اشاره به تحریف معنوی قرآن می کند; منظور از تحریف معنوی آن است که آیه ای خلاف مفهوم واقعی آن تفسیر و معنی شود که گاه از آن به سوء تاویل تعبیر می شود; مثلا" در تفسیر علی بن ابراهیم از "ابوذر" چنین می خوانیم: هنگامی که آیه "یوم تبیض وجوه و تسود وجوه" نازل شد پیامبر « صلی الله علیه و آله » فرمود: روز قیامت از مردم سؤال می کنند که با ثقلین (قرآن و عترت پیامبر) چه کردید؟ می گویند: اما الاکبر فحرفناه و نبذناه وراء ظهورنا ... " ما ثقل اکبر (قرآن) را تحریف کردیم و پشت سر انداختیم که منظور از تحریف در اینجا همان دگرگون ساختن معنای قرآن و پشت سر انداختن آن است; (22) همچنانکه طبرسی در تفسیر قول خدای تعالی "یحرفون الکلم عن مواضعه" می گوید: یعنی تفسیر می کنند کلام را بر غیر از آن چیزی که فرستاده شده و صفت نبی را تغییر می دهند . (23) (سوء التاویل)
همچنانکه امام باقر « علیه السلام » می فرمایند: "و کان من نبذهم الکتاب ان اقاموا حروفه و حرفوا حدوده فهم یروونه و لا یرعونه ... " یعنی ایشان الفاظ و عبارات را حفظ می کردند ولی با سوء تاویل آیات را به معنای غیر واقعی تاویل می بردند که این همان پشت سر انداختن کتاب خداست; زیرا در واقع به مدلول قرآن عمل نمی شود .
2) بخشی از این روایات بیان مصادیق برای عناوین کلی در آیات بوده است; مثل روایتی که احمد بن محمد بن ابی نصر نقل می کند: حضرت رضا « علیه السلام » قرآنی به من داد و فرمود: در آن نگاه کن پس من آن را باز کردم و در آن سوره "لم یکن الذین کفروا" را خواندم و در آن نام هفتاد نفر از قریش را با نام پدرانشان یافتم . مرحوم فیض « رحمه الله » در شرح این روایت گوید: شاید مقصود از ذکر این نامها در مصحف تفسیر برای "الذین کفروا و المشرکین" بوده، نه اینکه جزو آیات قرآن بوده باشد . اخباری از این دسته که اضافات یا تغییراتی در آیات را از ائمه « علیهم السلام » نشان می دهد تفسیر وتاویل آیات است که از طریق وحی به آنها رسیده است .
از همین جا مساله استدلال به روایاتی که جمع آوری قرآن توسط حضرت علی « علیه السلام » و عرضه آن به صحابه و مخالفت و عدم استقبال صحابه و خلفا از آن را نقل می کنند، روشن می گردد; چرا که با دقت در همین روایات روشن می شود که قرآن نزد علی « علیه السلام » بطور کلی با دیگر قرآنها تفاوت نداشت، بلکه این تفاوت در سه چیز بود: 1- تنظیم سور بنا بر ترتیب نزول 2- تابت شان نزول آیات - که عده ای از انتشار همین نگران بوده و با آن مخالفت ورزیدند - . 3- جمع آوری تفسیر آیاتی که از پیامبر شنیده بودند و همچنین آیات ناسخ و منسوخ .
3) دسته ای دیگر از این روایات، آنهایی است که قطعا مجعول است و برای بی اعتبار ساختن قرآن به دست دشمنان و منحرفان یا افراد نادان ساخته و پرداخته شده است; مانند روایات متعددی که از احمد بن محمد بن سیاری نقل شده است که عدد این روایات به صدو هشتاد و هشت روایت بالغ می شود و مرحوم حاجی نوری در کتاب فصل الخطاب تعداد زیادی از آنها را نقل کرده است . (24)
4) برخی دیگر مربوط به اختلاف در قرائت است که با توجه به معنای تحریف لفظی موضوعا از مساله ما خارج است . (25)
برخی افراد با توجه به همین روایات شبهه تحریف قرآن را مطرح نموده اند . د) چگونگی نزول و جمع آوری قرآن
نزول قرآن تدریجی بوده است . چنانکه خداوند در سوره فرقان، در جواب مشرکانی که درباره همین نزول تدریجی ایراد می گرفتند می فرماید: "وقال الذین کفروا لو لا نزل علیه القرآن جملة واحدة، کذلک لنثبت به فؤادک و رتلناه ترتیلا" (26) "کافران گفتند چرا قرآن یکباره بر او فرود نیامده! ما آن را به تدریج فرو فرستادیم تا بهتر در دلت جای بگیرد . "
حضرت رسول « صلی الله علیه و آله » چون امی (27) بودند آنچه را بر ایشان وحی می شد به حافظه می سپردند و بر اطرافیان می خواندند آن حضرت بعد از نزول وحی به نویسندگان وحی دستور می دادند که آیه را در چه جای سوره قرار دهند مانند آیه "ان الله یامر بالعدل و الاحسان" (28) که فرمودند جبرئیل این آیه را برایم آورده و فرموده آن را فلان جای سوره نحل قرار دهم.
عدد نویسندگان وحی را در زمان نزول آیات قرآن بر پیامبر، از چهارده تا چهل و سه نفر نوشته اند . ابوعبدالله زنجانی در کتاب تاریخ القرآن چنین می گوید "کان للنبی کتابا یکتبون الوحی و هم ثلاثة و اربعون اشهر هم الخلفاء الاربعة و کان الزمهم للنبی زیدبن ثابت و علی بن ابی طالب « علیه السلام » . " پیامبر « صلی الله علیه و آله » نویسندگان متعددی داشتند که وحی را یادداشت می کردند و آنها چهل و سه نفر بودند که از همه مشهورتر، خلفای چهارگانه نخستین بودند، ولی بیش از همه زیدبن ثابت و امیرمؤمنان علی بن ابی طالب ملازم پیامبر در این زمینه بودند .
آنچه در تاریخ به ثبت رسیده آن است که ترتیب آیات از طرف خداوند تعیین شده و رسول اکرم « صلی الله علیه و آله » به هنگام خواندن آیات بر مسلمانان ترتیبی را که به وسیله فرشته مقرب به او تعلیم داده شده، رعایت فرموده است .
علاوه بر آنکه روایات زیادی مشعر برآن است که رسول خدا « صلی الله علیه و آله » سوره بقره یا آل عمران یا غیر آن را تماما در یک نماز خوانده است . و این حاکی از آن است که در زمان پیامبر آیات مرتب بوده و از جمع آنها سوره ای تشکیل می شده است . روایات زیاد دیگری نیز داریم حاکی از آن که برخی از مسلمانان تمام یا بعض قرآن را از حفظ داشتند . عده حافظان قرآن به اندازه ای زیاد بود که در تواریخ می خوانیم، در یکی از جنگها که زمان ابوبکر واقع شد چهار صد نفر از قاریان به قتل رسیدند یا در داستان " بئرمعونه" می خوانیم که حدود 70 نفر از قاریان به شهادت رسیدند . پس حافظان و قاریان و معلمان قرآن آنقدر زیاد بودند که تنها در یک جنگ این تعداد از آنها به شهادت رسیده اند .
روایاتی داریم که پیامبر اکرم « صلی الله علیه و آله » سالی یک بار قرآن را بر جبرئیل می خواندند و سال آخر عمرشان، قرآن را دوبار بر جبرئیل خواندند .
روایاتی دلالت دارد بر اینکه برخی از صحابه پیغمبر، قرآن را از حفظ نزد پیغمبر « صلی الله علیه و آله » می خواندند تا در صورت اشتباه، تصحیح فرمایند .
اما اینکه ترتیب آیات قرآن کنونی با ترتیب قرآن رسول خدا « صلی الله علیه و آله » مطابقت دارد یا نه؟ به نظر می رسد که در مواردی چنین نباشد، مثلا" 234 سوره بقره ناسخ آیه 240 آن دانسته شده است; حال آنکه ناسخ باید بعد از منسوخ باشد . و این حکایت می کند که ترتیب همه آیات با ترتیب رسول خدا « صلی الله علیه و آله » ، مطابقت ندارد نظر علامه « رحمه الله » آن است، که اختلافی که در مواضع آیات می بینیم همه ناشی از اجتهاد صحابه است .
در روایات مربوط به جمع اول قرآن، شواهدی بر این هست که اصحاب، ترتیب رسول خدا « صلی الله علیه و آله » را در همه آیات نمی دانستند .
ترتیب سوره ها که در وضع فعلی تدوین قرآن دیده می شود، ترتیبی نیست که در هنگام نزول داشته است، چنانکه مشهور است اولین سوره نازل شده علق و آخرین سوره نصر بوده است .
و به گفته قرطبی، زید بن ثابت «جمعه غیر مرتب السور» قرآن را بدون ترتیب سور جمع آوری کرده است . سعی صحابه در جمع قرآن بوده نه در ترتیب آیات یا سوره های آن . و در روایات، تواتری درباره یک یک آیه ها، که در جهت اثبات مطابقت ترتیب آیات قرآن فعلی با ترتیب رسول خدا « صلی الله علیه و آله » باشد، نداریم .
2- اختلافی که در مواضع و ترتیب آیات و سور دیده می شود، به مساله تحریف ربطی ندارد; زیرا تحریفی که از ناحیه جاهلان و معاندان مطرح می شود، تحریف لفظی به معنای کم و زیاد کردن آیات قرآن یا تبدیل و تغییر آنها می باشد، که این غیر از تغییر ترتیب آیات یا سور است .
در روایات زیادی در کتب مختلف از اهل سنت و شیعه، می بینیم که مساله کتابت قرآن در زمان رسول خدا « صلی الله علیه و آله » ، توسط کاتبان وحی، صورت گرفته، که عدد و اسامی برخی از آنان ذکر شده است; مانند حضرت علی « علیه السلام » و ابوبکر، عمر، عثمان، ابی بن کعب، زید بن ثابت، معاویه، یزید، پسران ابوسفیان، مغیرة بن شعبه، زبیربن عوام، خالدبن ولید و ... که برخی فقط کاتب سور مدنی و برخی که زودتر به اسلام گرویده بودند کاتب سور مکی و نیز مدنی بودند . از میان این کتاب حضرت علی « علیه السلام » که پیش از همه اسلام را قبول کرده و در دامن وحی تربیت یافته و همواره با پیامبر « صلی الله علیه و آله » بود، بیشتر، بهتر و کاملتر از هر کسی در نوشتن قرآن همراهی می کرده است . حضرت علی « علیه السلام » جز سه زمان - به هنگام مهاجرت به مدینه، ماندن در مدینه به امر رسول خدا « صلی الله علیه و آله » در حالی که لشکر اسلام به همراه رسول خدا به جهاد می رفت، و رفتن به یمن برای آشنا ساختن مردم یمن با تعالیم اسلامی، همیشه با پیامبر بودند و بیشتر از هر کسی در نوشتن قرآن سهیم و از فراگیری آن بهره مند بوده است .
حضرت علی « علیه السلام » بعد از وفات رسول خدا « صلی الله علیه و آله » ، به وصیت ایشان قرآن نوشته شده بر تکه های چوب و پوست و استخوان را در یک مصحف جمع کردند; والا ممکن نبوده که قرآن را در سه روز نوشته یا حفظ کرده باشند .
شیخ محمد غزالی می گوید: «فلما انتقل الرسول الی الرفیق الا علی کان القرآن کله محفوظا فی الصدور و کان کذلک ثبتا فی السطور» . (29)
عقیده شیعه آن است که قرآن در زمان پیامبر، به فرمان ایشان و به وسیله حضرت علی « علیه السلام » گردآوری شده و حضرت علی « علیه السلام » بعد از رحلت رسول خدا « صلی الله علیه و آله » آن را در مصحف جمع آوری کرد و بر شتری بارکرده به نزد صحابه آورد و فرمود: "این قرآن است که من جمع آوری کردم . (30) قرآنی که حضرت جمع آوری نمودند تنها قرآن نبود بلکه مجموعه ای از قرآن و تفسیر و شان نزول بوده که دست به دست در نزد اهل بیت گشته و به دست عامه نرسیده است . (31)
پس از وفات رسول خدا « صلی الله علیه و آله » ، بخاطر شورشهای متعدد خلیفه اول ناچار به جنگ شد که در این جنگها بخصوص در جنگ یمامه، تعداد بسیاری از حافظان و قاریان قرآن کشته شدند; جمع آوری قرآن را به شکل مصحف پذیرفت لذا خلیفه اول زیدبن ثابت را - از نویسندگان وحی و حافظ کل قرآن - مامور جمع آوری قرآن کرد .
زیدبن ثابت از مسلمانان خواست که هرکس آیه و سوره ای را از قرآن نوشته به وی تحویل دهد . او نوشته های متفرق و پراکنده قرآن را که بر پوست، پاره استخوان، سنگ، چوب و ... نوشته شده بود، جمع و با هم تطبیق کرد و سپس در مسجد بر مسلمانان خواند . زید تمام آیات و کلمات قرآن را با تواتر قطعی، پس از جمع آوری بر کاغذ و چرم نوشت و به خلیفه اول داد .
به نمونه ای از دقتی که در جمع آوری قرآن اعمال شده توجه فرمایید .
عمر بن خطاب که خود کاتب وحی بوده است این آیه را چنین می خواند «والسابقون الاولون من المهاجرین و الانصار الذین اتبعوهم باحسان » (به رفع کلمه انصار، بدون «واو» بین آن کلمه و «الذین ») زید به هنگام جمع آوری قرآن بر او ایراد گرفت که از پیغمبر « صلی الله علیه و آله » شنیده و نوشته است «والذین » و چون بین آن دو اختلاف روی داد به نسخه های دیگر مراجعه شد و بخصوص از حافظان قرآن رفع اختلاف خواستند، ابی ابن کعب و دیگران روایت زید را تایید کردند و اختلاف رفع شد . (32)
زید یکبار به امر ابوبکر و بار دیگر به امر عثمان قرآن را نوشت، کتاب دیگر مانند علی بن ابی طالب « علیه السلام » و ابی بن کعب و عبدالله بن مسعود که قرآن دیگری داشتند، چیزی را از قرآنی که در دست مردم بود، انکار نکردند و نگفتند فلان مطلب در قرآن نبوده و داخل قرآن شده، یا فلان نکته از قرآن کم شده است، تنها مخالفتی که با قرآن گردآوری شده به دست ما رسیده نظر ابن مسعود است که درباره معوذتین بوده است وی اعتقاد داشت این دو حرزی برای حسنین « علیهما السلام » بوده و جزئی از قرآن محسوب نمی شود، که اصحاب این سخن را رد کردند . به تواتر توسط امامان معصوم « علیهم السلام » تصریح شده که این دو سوره از قرآن است .
قرآن کتابی است که در عصر پیامبر جمع آوری شد، مسلمانان سخت به یادگرفتن و حفظ آن اهمیت می دادند و همواره در مسجد، خانه، میدان جنگ، و هنگام روبرو شدن با دشمنان بعنوان استدلال بر حقانیت مکتب مورد استفاده قرار می گرفت - حتی از تواریخ اسلامی استفاده می شود که تعلیم قرآن را مهر زنان قرار می دادند و اصولا تنها کتابی بوده که در همه محافل مطرح بوده است - لذا امر تلاوت، قرائت، حفظ و تعلیم و تعلم مخصوص به آن بوده و این یکی از سنتها و عبادتهای بزرگ محسوب می شده و می شود . قرآن کتابی است که نویسنده و حافظ بسیار داشته و دارد و این همه اخبار و آیات و براهین عقلی بر سلامتش دلالت می کند، پس چگونه ممکن است دست تحریف کنندگان به سوی آیین قرآن دراز شود؟
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد