به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از کرببلا؛ در این مقاله رفتار حضرت به خانواده و فرزندانُ و... می \ردازد و آن را شرح می دهد. در چنین شرایطی امام (ع) شیوه دعوت به صبر و برد باری و توجه دادن به نصرت الهی را برگزید تا با دم حسینی خود روح خسته آنان را توان دوباره ببخشد و عزمشان برای دستیابی به همه اهداف، تقویت نمایند. در مقاتل آمده است:
هنگامیکه امام (ع) همه یارانش را دید که شهید شدهاند، برای وداع به خیمهها آمد و ندا داد: ای «سکینه»، ای فاطمه، ای زینب، ایامکلثوم، درود و سلام من بر شما باد. سکینه صدا زد: ای پدر آیا تن به مرگ دادهای؟
فرمود: کسی که یاور ندارد، چگونه تن به مرگ ندهد.
طبق نقل دیگر فرمود: ای نور چشم من کسی که یاوری ندارد، چگونه تسلیم مرگ نشود؟! فرزندم رحمت و نصرت خداوند در دنیا و آخرت به همراه شما است، پس بر قضای الهی، صبر پیشه کن و زبان به شکوه مگشای؛ زیرا دنیا از بین رفتنی و آخرت ماندگار است.
طبق نقل سوم آن حضرت به فرزندان و خواهران چنین توصیه نمود: خودتان را برای گرفتاری آماده کنید و بدانید خداوند نگهدار و یاور شما است و شما را از شر دشمنان نجات میبخشد و عاقبت امرتان را به خیر خواهد کرد، دشمنانتان را با انواع بلاها عذاب خواهد نمود و به شما در برابر این گرفتاری، انواع نعمت و کرامت عطا خواهد کرد. پس زبان به شکوه مگشایید و سخنی مگویید که از منزلت و ارزش شما بکاهد.
سفارش به فرزندان یتیم و بازماندگان
بیشک از تلخترین لحظات برای فرزندان خردسال، لحظهی از دست دادن پدر و مادر است. چنین وضعیتی بر فرزندان بسیار ناگوار و طاقتفرسا مینماید. در چنین شرایطی آنان نیازمند توجه و عاطفهاند، نیازمند محبت و تسلی خاطرند.
فرزندان و بازماندگان کاروان کربلا هم، نظارهگر دلخراشترین صحنهها بودهاند. لذا به توجهی عمیق نیاز داشتند. ازاینرو امام حسین (ع) با همه گرفتاریهایی که داشت، وضعیت روحی و روانی فرزندان را پس از شهادت خود پیشبینی کرد و در واپسین لحظات تنها فرزند بازمانده از وخود؛ زینالعابدین (ع) را به توجه و مراقبت و درک وضعیت روحی آنها سفارش کرد و آنچنان شرایط روانی و روحی آنها را ترسیم کرد و مشاورههای لازم تربیتی را به ایشان ارائه نمود که شخصی آشنا به مسائل روانشناسی و تربیتی را به شگفتی وامیدارد. امام (ع) فرمود: ... یا ولدیانت اطیب ذریتی و افضل عترتی و نت خلیفتی علی هولاء العیال و الاطفال فانهم غرباء مخذولون قد شملتهم الذله و الیتم و شماته الاعداء و نوائب الزمان، سکتهم اذا صرخوا و آنسهم اذا استوحشوا و سل خواطرهم بلین السلام فانهم مابقی من رجالهم من یستاءنسون به غیرک و لااحد عندهم یشکون الیه حزنهم سواک دعهم یشموک و تشمهم و یبکواعلیک و تبکی علیهم.
فرزندم تو پاکیزهترین ذریه و با فضیلتترین خاندان من هستی، بعد از من تو سرپرست کودکان و اهلبیت هستی، آنان غریب هستند.
خواری و یتیمی و شماتت دشمنان و مصیبتهای زمان آنها را در برگرفته است. هرگاه ناله و گریهشان بلند شد، آرامشان گردان، در هنگام ترس همراهشان باش، با سخنان نرم، تسلی خاطرشان بده. از مردان آنها، جز تو کسی که مایه انس و آرامششان باشد، زنده نمانده است و جز تو کسی را که شنوای شکوهها و درد دلهایشان باشد، ندارند...
از جلوههای تربیتی حادثه عاشورا، صحنه آزادی و انتخاب راه بود. امام حسین (ع) بااینکه در کربلا بهشدت نیازمند داشتن یاور بودند، باکمال صداقت و راستی، فرزندان و دیگر یاوران خود را در ادامه مسیر آزاد میگذارند و بااینکه بر فرزندان خود، حق بزرگ دارد؛ اماهیچگاه راه مبارزه و همراهی خود را بر آنان تحمیل نمیکند.
پاسخگویی به پرسشهای فرزندان
فرزندان وقتی دوران نوزادی و کودکی را پشت سر میگذارند، براثر ارتباط بیشتر با اشیای پیرامون و برخورد با موقعیتهای جدید، سؤالاتی در ذهنشان به وجود میآید. در مقطعی از سن، چنان پدر و مادر را سؤال باران میکنند که آنها را به ستوه میآورند.
کودکان هرچه رشد عقلانی بیشتری مییابند، سؤالات جدیتری خواهند داشت؛ بهویژه در دوره نوجوانی و آغاز جوانی، شرایط جدید، تغییر و تحولات، تصمیمات بزرگ در زندگی والدین، سؤالات بیشتری را در ذهن آنان ایجاد میکند، در چنین وضعیتی بر پدر و مادر بصیر و آگاه است که زمینه پرسشگری را برای فرزندانشان فراهم کنند و پای صحبتهای آنان بنشینند و با صبر و حوصله به پرسشهای آنان پاسخ مناسب دهند و ابهامات را مرتفع سازند. حادثه کربلا که موقعیت جدیدی در زندگی امام حسین (ع) محسوب میشد، پرسشهایی را در ذهن فرزندان و دیگر همراهان حضرت ایجاد کرد و ذهن کنجکاو آنان را به پرسشگری واداشت. حسین بن علی (ع) با درک موقعیت آنها، به سؤالاتشان پاسخهای مناسب و درخور شأنشان میداد. به دو نمونه از پاسخگویی حضرت اشاره میکنیم:
۱. هنگامیکه حضرت به همراه اصحابش، هنگام ظهر در «ثعلبیه» فرود آمد، خواب کوتاهی بر آن حضرت مستولی شد. پس از اندکی حضرت با چشم گریان از خواب بیدار شد. فرزندش «علی» که متوجه این صحنه بود، پرسید: ای پدر! چرا گریه میکنی؟ خداوند چشم تو رانگریاند.
حضرت فرمود: فرزندم این لحظه، وقتی است که رؤیا در آن دروغ نیست. من در خواب سوارهای را دیدم که کنارم ایستاد و گفت:
ای حسین! شما به سرعت حرکت میکنید و مرگ به سرعت شما را به بهشت میرساند و آگاهی یافتم که مرگ ما فرارسیده است.
علی پرسید: ای پدر! آیا ما بر حق نیستیم؟
فرمود: فرزندم به خداوندی که همه بندگان بهسوی او برمیگردند، ما بر حق هستیم. علی عرض کرد: در این صورت ترسی از مرگ نداریم.
امام فرمود: خداوند بهترین پاداش پدر به فرزند را به تو عطا فرماید.
۲. بعد از آنکه حضرت، در شب عاشورا، حوادث روز عاشورا و شهادت یاران را ترسیم کرد، «قاسم بن حسن» (ع) درباره شهادت خود پرسید. امام (ع) به او مهربانی کرد و پرسید:
فرزندم مرگ نزد تو چگونه است؟
پاسخ داد: عمو جان مرگ نزد من از عسل شیرینتر است.
حضرت بعد از آنکه ظرفیت و توان درک قاسم را نمایان ساخت و پاسخ زیبای او را شنید، فرمود: عمویت به فدایت گردد! به خدا قسم! تو از کسانی هستی که بعد از آزمایش بزرگ به همراه من شهید می شوند.
نقش آزادی و انتخاب در تربیت فرزندان
خداوند انسان را آزاد آفرید و قدرت اراده و انتخاب به او بخشید تا در پرتو آن از میان راههای مختلف مسیر صحیح را برگزیند.
آنچه انسان در پرتو شناخت و بدون اکراه و اجبار برگزید، در راه تحقق و دستیابی به آن تا پای جان میایستد. عنصر آزادی بهجا و انتخاب درست در تربیت، عنصری گرانبها و کارآمد است، در تربیت فرزندان، اجبار ثمری نمیبخشد، والدین و مربیان باید چنان زمینه را آماده کنند که فرزندان خود، راه صحیح را برگزینند تا بر آنچه بهحق برگزیدهاند، پایبند و استوار باشند. از جلوههای تربیتی حادثه عاشورا، صحنه آزادی و انتخاب راه بود. امام حسین (ع) بااینکه در کربلا بهشدت نیازمند داشتن یاور بودند، باکمال صداقت و راستی، فرزندان و دیگر یاوران خود را در ادامه مسیر آزاد میگذارند و بااینکه بر فرزندان خود، حق بزرگ دارد؛ اماهیچگاه راه مبارزه و همراهی خود را بر آنان تحمیل نمیکند. ازاینروست که میبینیم آنان نیز که آگاهانه همراهی پدر و امام خویش را برگزیدند در راهش تا آخرین نفس ایستاده و جان خویش را فدای راهش نمودهاند. «ابی حمزه ثمالی» از علی بن الحسین (ع) نقل میکند که در شب عاشورا پدرم اهل و فرزندان خود و اصحاب را جمع نمودند و خطاب به آنان فرمود: ای اهل و فرزندان و ای شیعیان من، از فرصت شب استفاده کنید و جانهای خود را نجات دهید... شما در بیعتی که با من بستهاید آزاد هستید... .
نیز آن حضرت هنگامیکه «عبدالله» فرزند «مسلم» نزد ایشان آمد و اجازه میدان طلبید فرمود: شما در بیعت با من آزاد هستی، شهادت پدرت کافی است. تو دست مادرت را بگیر و از این معرکه خارج شو. عبدالله عرض کرد: به خدا سوگند من از کسانی نیستم که دنیا را بر آخرت مقدم دارم.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد