به گزارش
جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، نسبت سینمای ایران با مردم چیست و چه جایگاهی در جامعه دارد؟ مردم چقدر فیلم ایرانی میبینند و بدون فیلم وطنی دیدن، اموراتشان میگذرد یا نه؟ سینمای ایران در این دوره ۱۰۰ یا به عبارتی ۱۲۰ ساله، فرازونشیبهای بسیاری را پشت سر گذاشته، اما همواره و در مقاطع مختلف، مخاطبان و هوادارانی داشته و پیرو جذابیتهای ذاتی سینما در جهان، به هر حال و با دوزهای پایینتری، علاقهمندانی پیگیر این سینما بوده و هستند.
البته در بیشتر مواقع، از دوران فیلمفارسی و آثار بعدی تاکنون، سینمای ایران، حکم نان شب را برای مردم نداشته و پای اولویتها و ترجیحات دیگر ازجمله سینمای جذاب و متنوع دیگر نقاط جهان بهویژه هالیوود و بالیوود هم در میان بوده اما همیشه تماشاگرانی هستند که چشمشان از سر عادت یا توجه به تولید داخلی (از باب سرگرمی) و همزبانی و همفرهنگی، به فیلمهای تجاری و سرگرمکننده ایرانی است، اگرچه شاید تماما هم پاسخ درستی به این نیازمندیها داده نشود و مخاطبان، بهخاطر قصه و ساختار، مکررا از گذشته تا امروز سرخوردگیهایی را تجربه کنند و باز هم درس عبرت نگیرند.
البته اوضاع آنقدرها هم بد نیست و به قدر بضاعت، گاهی در همین فضا هم خروجیهای خوبی وجود دارد که مخاطبان عام سینما را با خود همراه میکند. وجود این همه فیلم پرفروش و پرمخاطب در همه این سالها به هر حال، نشان از همین مورد دارد. در فضای هنری و نخبگانی اما سینمای ایران از دوره موسوم به موج نو تاکنون، مخاطبانی پایبندتر دارد و تکلیف همین تماشاگران محدودتر تقریبا با سینمای ایران و کارگردانهای محبوبشان مشخص است. آنچه مسلم است، سینمای ایران در این یک قرن، جای مناسبی را برای خودش در جامعه دستوپا کرده و اگرچه گاهی حتی در همین سالها هم در کلیت، مخاطبان عام و حتی مخاطبان خاص را ناامید میکند، اما پیشرفت و روند رو به رشد آن در گذر زمان غیرقابل انکار است و چیزهای پرشماری برای اشاره، یادآوری و دوستداشتهشدن دارد.
مرور یک دوره صدساله در یک مجال اندک، کاری نشدنی است، اما عجالتا سعی کردهایم به اختصار، به برخی از مهمترین نکتهها درباره سینمای ایران اشاره کنیم. این ویژهنامه مختصر، صرفا ناظر بر سینمای بلند داستانی است -که البته خودش هم بحث مفصلی میطلبد و قابلیت یک یا چند کتاب را دارد - و بعدا در پروندههای جداگانهای به سینمای مستند، انیمیشن، فیلم کوتاه و موضوعاتی چون دوبله فارسی و... در قرنی که گذشت، خواهیم پرداخت.
محل کمال تعجب!
کاری به سیاست و کارنامه حکومتی مظفرالدینشاه قاجار نداریم اما از منظر سینمایی، این او بود که چراغ سینما در ایران را روشن کرد. از این رو علاقهمندان سینما باید قدردان «عشق دوربین» بودن او باشند. مظفرالدینشاه قاجار که تابستان سال ۱۲۷۹ به فرنگ رفته بود، با پدیده سینما آشنا شد و به وجد آمد. شاه در بخشی از سفرنامهاش اینچنین مینویسد: «طرف عصری به عکاسباشی فرمودیم آن شخصی که به توسط صنیعالسلطنه از پاریس سینمافتوگراف و لانترن ماژیک آورده است، اسباب مزبور را حاضر کنند که ملاحظه نماییم. رفتند نزدیک غروب او را حاضر کردند. رفتیم به محلی که نزدیک مهمانخانهای است که نوکرهای ما در آنجا شام و ناهار میخورند. هر دو اسباب را تماشا کردیم؛ بسیار چیز بدیع و خوبی است. اغلب امکنه را به طوری در عکس مشخص، تماشا میدهد و مجسم مینماید که محل کمال تعجب و حیرت است. اکثر دورنماها و عمارت و حالت باریدن باران و رودخانه سن و... را در شهر پاریس دیدیم و به عکاسباشی فرمودیم که همه آن دستگاهها را ابتیاع نماید.»
و عکاسباشی که از قضا باجناق مظفرالدین شاه هم بود، اطاعت امر کرد و دوربین فیلمبرداری مدل گومون را ابتیاع نمود. اولین تصاویری که با این دوربین ثبتشده، مربوط به مراسم جشن گلها در اوستایند بلژیک و در ۲۳ مرداد همان سال ۱۲۷۹ است. کارشناسان و تحلیلگران سینما از این روز بهعنوان ورود سینما به ایران نام میبرند و آن را مبدأ سینمای ایران میدانند اما جالب است که روز سینما در تقویم ما ۲۱ شهریور است؛ تاریخی که با تاریخ ثبت نخستین تصاویر متحرک ایران همخوانی ندارد و کسی هم توضیح دقیق و مناسبی درباره آن نداده است.
بااینحال دوربین خریداریشده توسط عکاسباشی در همان سال ۱۲۷۹ وارد ایران شد و تصاویری از رفتوآمد درباریان را به تصویر کشید. ازجمله پلانهایی که عکاسباشی در آن ایام فیلمبرداری کرد، اجرای نمایش «بقالبازی» در حضور شاه بود که بخشهایی از آن در اوایل دهه ۶۰ در کاخ گلستان پیدا شد و دکتر اکبر عالمی و کامران شیردل در اقدامی ارزشمند آنها را با ارسال به فرانسه، ترمیم و احیا کردند.
مساله مهم و قابل اشاره، فاصله تقریبا سریع ورود سینما یا به عبارت بهتر ورود دوربین فیلمبرداری به ایران بود. سینما سال ۱۸۹۵ در فرانسه توسط برادران لومیر و تقریبا همزمان در آمریکا توسط توماس ادیسون اختراع شد و فقط پنج سال بعد بود که ایرانیها یا دستکم درباریها باهنر و پدیده نوظهور سینما آشنا شدند اما همین انحصاری بودن دوربین و فیلمبرداری و نمایش فیلم به دربار، باعث شد تا چند سال سینمای ایران تنها هنری اشرافی باشد اما در اسناد سینمایی از یک میرزا ابراهیم دیگر هم نام میبرند، میرزا ابراهیمخان صحافباشی - برخی حتی این دو نفر را یکی میدانند- که در خیابان لالهزار، مغازهای آنتیکفروشی داشت و او بود که اولین قدم را برای مردمی شدن و عمومی شدن سینما در ایران برداشت.
صحافباشی اولین سالن نمایش فیلم در ایران را سال ۱۲۸۳ در حیاط پشتی مغازهاش راهاندازی کرد و فیلمهای کوتاه کمدی فرنگی نشان میداد. البته همچنان تماشاگران این نمایشها هم افراد متمول جامعه بودند و چندان خبری از مردم طبقات دیگر نبود. این روند نمایش فیلم کوتاه بود و با اعتراضات مردمی که ازلحاظ مذهبی با سینما مخالف بودند، به پایان رسید.
در ادامه اما پافشاری برخی دیگر ازجمله مهدی خان روسی جواب داد و او و دیگران سالنهای نمایش فیلم را در ایران دایر کردند. از گراندسینما بهعنوان اولین سالن سینما در ایران نام میبرند.
اما تلاشها برای تولید فیلم در ایران، سرانجام در سال ۱۳۰۹ به سرانجام رسید و اوانس اوهانیانس- که اولین مدرسه بازیگری در ایران را هم تأسیس کرده بود- اولین فیلم سینمایی ایران بهنام «آبی و رابی» را ساخت. یک فیلم صامت در گونه کمدی و با مدتزمان ۹۰ دقیقه که نخستین نمایش آن ساعت ۲عصر ۱۲ دی ۱۳۰۹ در سینما مایاک بود. اولین فیلم ناطق سینمای ایران هم سه سال بعد و در ۱۳۱۲ ساخته شد؛« دختر لر» به کارگردانی اردشیر ایرانی که عبدالحسین سپنتا و روحانگیز سامی نژاد نقشهای اصلی آن (جعفر و گلنار) را بازی میکردند.
از ۱۳۰۹ تا ۱۳۱۶، در سینمای ایران فقط ۹ فیلم تولید شد: آبی ورابی، انتقام برادر، حاجیآقا آکتور سینما، دختر لر، بوالهوس، شیرین و فرهاد، فردوسی، چشمهای سیاه و لیلی و مجنون.
بیشتر این فیلمها، حرفی برای گفتن نداشت و تنها میتوان از سپنتا نام برد که دغدغه فرهنگی داشت و بهعنوان کارگردان، آثاری چون فردوسی، شیرین و فرهاد و لیلی و مجنون را ساخت.
سینمای ایران از ۱۳۱۶ تا ۱۳۲۷ که تقریبا مقارن با جنگ جهانی دوم بود، هیچ فیلمی تولید نکرد و عملا تعطیل بود. در ۱۳۲۷ و پس از رکودی چندساله، دو فیلم به نامهای زندانی امیر و طوفان زندگی ساخته میشود. در ۱۳۲۸ یک فیلم به نام واریته بهاری تولید میشود. در ۱۳۲۹ هم تنها یک فیلم به نام شرمسار ساخته میشود اما از آغاز دهه ۳۰ خورشیدی، تعداد ساخت آثار بهتدریج افزایش پیدا میکند و سینمای حرفهای ایران دستکم به لحاظ ساخت و ساز، سر و شکل میگیرد. قصههای سطحی و پرداخت ناشیانه و بازیهای بد و اشتباهات فنی و تکنیکی، معضل تقریبا بیشتر فیلمهای آن سالهاست و کم میتوان به نمونههایی قابل دفاع اشاره کرد.
بههرحال سینمای ایران تازه داشت قدمهای اول را برمیداشت و همین نفس فعالیت را باید به فال نیک میگرفتند.
به لحاظ داستان هم فیلمها نکته ویژهای نداشتند و بیشتر تقلیدی سطح پایینتر از فیلمهای عربی، ترکیهای و هندی بودند. خطکشی بارز میان نیروهای خیر و شر، کارایی فراوان عنصر تصادف در فیلمنامه و بیمنطقی قصهها و پایانهای اغلب خوش، مسیر کلیشهای بیشتر فیلمها بود. ساموئل خاچیکیان در دهههای ۳۰ و ۴۰، روح تازهای به سینمای ایران دمید و آثاری جنایی و دلهرهآور ساخت که با اقبال تماشاگران روبهرو میشد.
با این حال سینمای تجاری ایران برای خوشایند تماشاگران و پول درآوردن، راه راحتتر را دوست داشت؛ سینمایی با قصههایی ساده، کافهای و کابارهای و مبتنی بر رقص و آواز و شانس و عشق و تصادف. فرمول آشنایی که هوشنگ کاووسی، منتقد آن سالها از عبارت «فیلمفارسی» برای آن استفاده کرد. فیلمفارسی در دهههای ۴۰ و ۵۰ سینمای ایران را قبضه کرده بود و در اکران و گیشه، اجازه جولان و نفس کشیدن به نگاه متفاوت را نمیداد. با اینحال از همان اوایل دهه ۴۰، بهتدریج کارگردانانی پیدا شدند که نگرش متفاوتی به سینما داشتند؛ ازجمله فرخ غفاری که شبقوزی را ساخت و ابراهیم گلستان که خشت و آینه را نوشت و کارگردانی کرد.
۱۳۴۸سال بسیار مهمی برای سینمای ایران بود و مسعود کیمیایی و داریوش مهرجویی با فیلمهای قیصر و گاو، فضاهای تازه و متفاوتی را در سینمای ایران بهوجود آوردند و نظر برخی منتقدان آن سالها را به خود جلب کردند. در همان دهه ۴۰ و بعد ۵۰، کارگردانان دیگری چون ناصر تقوایی، بهمن فرمانآرا، سهراب شهیدثالث، امیر نادری، علی حاتمی، هژیر داریوش، بهرام بیضایی، فریدون گله، فریدون رهنما، زکریا هاشمی، خسرو هریتاش، آربی آوانسیان، پرویز کیمیاوی، محمدرضا اصلانی و... فیلمهای متفاوتی نسبت به جریان رایج سینمای ایران ساختند که در فضای روشنفکری و نخبگانی با واکنشهای عموما مثبت روبهرو شد.
از این فیلمها با تقلید از عبارت موج نوی فرانسه بهعنوان موج نوی سینمای ایران یاد میشد اما به نظر نمیرسد این جرقههای گاه بیربط به یکدیگر را موج و جریانی مستمر دانست.باوجود جرقههایی که تا سال ۵۷ و پیروزی انقلاب ادامه یافت، این سینمای فیلمفارسی بود که تختهگاز میرفت. اما این شتاب سرسامآور سرانجام کار دست سینمای ایران داد و حتی پیش از وقوع انقلاب و در میانههای دهه ۵۰ این نوع سینما دیگر نهتنها با اقبال تماشاگران روبهرو نمیشد، بلکه بهدلیل فضای مبتذل، قصههای نخنما و تکراری و انواع و اقسام ترفندهای آشنا برای جذب تماشاگر ازجمله استفادههای بیمورد و فراوان از سکس و رقص و آواز، حتی دافعه مخاطبان که بههرحال از طبقات پایین جامعه و بعضا با ریشه و نگاهی مذهبی بودند را بهدنبال داشت. در نتیجه رویگردانی و ریزش مخاطبان درنهایت با پیروزی انقلاب اسلامی، سکانس پایانی فیلمفارسی را رقم زد و پرونده سینمایی با تاریخچهای حدود نیم قرن را موقتا بست.
انقلاب سینمایی
فاطمه معتمدآریا که بهتازگی مهمان شهاب حسینی در برنامه همرفیق بود در بخشی از صحبتهایش گفت: «سینما بعد از انقلاب اجازه رشد پیدا کرد و انصافا در دهه ۶۰و۷۰ عین یک بمب در جهان منفجر شد.»
رشد و پیشرفت سینمای ایران در سالهای بعد از انقلاب و درخشش آن در سطح جهانی، واقعیتی است که به گواه خود فیلمها و آمار و اسناد و جوایز ریزودرشت بینالمللی وجود دارد و اظهاراتی چون حرفهای اخیر معتمدآریا - که ازقضا خود از بهترین نمونهها درزمینه این رشد است- صرفا مهر تاییدی در این زمینه هستند.
گرچه حتی بدون وقوع انقلاب هم کار فیلمفارسی تمامشده به نظر میرسید اما آن تغییر و دگرگونی سیاسی و اجتماعی شاید ناخواسته و با برچیدن بساط فیلمهای سطحی، خدمت قابلتوجهی به سینمای ایران کرد. درواقع انقلاب باعث یکپوست اندازی در سینمای این کشور شد، هرچند در ابتدا سیاستگذاریهای انقلابی، مقادیری تصمیمات و سیاستگذاریهای اشتباه هم داشت و برای دوری هرچه بیشتر با فیلمفارسی، سینما حالتی بخشنامهای پیدا کرد و بهویژه تا سالها با ستاره سالاری و اساسا شکلگیری و ظهور ستارهها - که از پایهها و اساس سینما و جذب مخاطب هستند- به شکلی آشکار مقابله میشد. بااینحال در همین فضا بهتدریج آثار متنوعی خلق شدند که هم پیشرفتهای تکنیکی و ساختاری نسبت به سینمای قبل از انقلاب و فیلمفارسی در آنها دیده میشد و هم ازنظر مضمونی و محتوایی با قصهها و فضاهای متفاوت و متنوعی روبهرو بودیم.
در ادامه همانقدر که فیلمسازان شاخص پیش از انقلاب، فیلمهای موفقی بعد از انقلاب هم ساختند، کارگردانان تازهنفسی همچون کیانوش عیاری، بهروز افخمی، کیومرث پوراحمد، مجید مجیدی، مسعود جعفری جوزانی، جعفر پناهی، کامبوزیا پرتوی، محسن مخملباف، ابوالفضل جلیلی، فریدون جیرانی، مهدی صباغ زاده، احمدرضا درویش، ابوالحسن داوودی، محمدعلی سجادی، خسرو سینایی، رسول صدرعاملی، بهمن قبادی، رضا میرکریمی، پرویز شهبازی، اصغر فرهادی و ... هم در سالهای مختلف آمدند و هرکدام فضای تازهای به سینمای ایران آوردند. عباس کیارستمی هم که قبل از انقلاب همراه برخی دیگر از فیلمسازان مطرح در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان - بهعنوان یکی از قطبهای تربیت فیلمساز در سینمای ایران- فعالیت میکرد، بسیاری از فیلمهای شاخص خود را در سالهای پس از انقلاب ساخت و به موفقیتهای جهانی دستیافت که مهمترین آن دریافت نخل طلای کن برای ساخت فیلم طعم گیلاس بود که در سینمای قبل از انقلاب، سابقه نداشت. نامزدی اسکار هم اولین بار با فیلم بچههای آسمان مجیدی اتفاق افتاد و بعدها اصغر فرهادی دو بار برای جدایی نادر از سیمین و فروشنده، موفق به دریافت آن شد. سینمای ایران در سالهای بعد از انقلاب در چند مقطع برای سینمای جهان، پیشنهادهایی تازه داشت و فضا و فیلمهایی را عرضه کرد که امضای سینمای ایران پای آنها بود. بهجز اینها، وقوع جنگ تحمیلی باعث شد سینمای ایران، نوعی خاص و تازه از فیلمهای جنگی را تولید کند که طبیعتا پیش از آن سابقه نداشت. فیلمهایی در زیرگونه جنگی که به آثار دفاع مقدس مشهور شد. فیلمهایی در فضای جنگی که رویکردهایی معنوی و عرفانی داشتند و حال و هوای جبهههای جنگ ایران و رزمندهها را تداعی میکردند و روی فرهنگ دفاع و مقاومت تأکید داشتند.
برخلاف سینمای فیلمفارسی یا حتی برخی آثار هنری و روشنفکری که تقلیدی از سینمای غرب و دیگر نقاط جهان بودند، سینمای دفاع مقدس جز در برخی نشانههای مشترک با گونه جنگی، نظیر و مشابه نداشت. سینماگرانی که خودشان حشرونشری با جبهه و جنگ داشتند و آن فضا را تجربه کرده بودند در سینمای دفاع مقدس هم بهترین عملکرد را داشتند و به فرماندهان این سینما تبدیل شدند؛ از جمله ابراهیم حاتمی کیا، رسول ملاقلی پور، جمال شورجه و ... .
فقط دو کارگردان زن داشتیم
نقش و پیشرفت زنان بهویژه کارگردانان و عوامل فنی و بازیگران خانم هم در سالهای بعد از انقلاب مشهود است. در همه آن حدود نیمقرن سینمای قبل از انقلاب، فقط دو کارگردان زن داشتیم، شهلا ریاحی و کبرا سعیدی. زنها بیشتر بهعنوان بازیگر در سینمای ایران فعال بودند که آنهم بیشتر در فیلمفارسی روی وجوه و جذابیتهای ظاهری و فیزیکی آنها تمرکز میشد اما زنان بیشتر در سینمای بعد از انقلاب بود که اجازه بروز و ظهور اندیشمندانه پیدا کردند و به هویت و شناسنامهای مستقل دست یافتند. بهویژه درزمینه کارگردانی که نامهایی چون پوران درخشنده، رخشان بنی اعتماد، تهمینه میلانی، مرضیه برومند، انسیه شاهحسینی و ... قابل اشاره هستند. در سالهای اخیر هم حضور زنان کارگردان مؤثر و غیرقابلانکار است و آثار فیلمسازانی چون نرگس آبیار، آیدا پناهنده و ... با اقبال خوب مخاطبان و منتقدان و داوران جشنوارهها روبهرو میشود.
در دهههای ۸۰ و ۹۰ با فیلمسازان جوان و تازهنفسی روبهرو هستیم که باوجود نیمنگاهی به آن بخشهای روشن فیلمسازی درگذشته، تماما استعدادهای نوظهور سینمای بعد از انقلاب هستند. کارگردانها، بازیگران و سینماگرانی مستعد و خلاق که تقریباً هر بار حرف تازهای برای گفتن دارند. سینمای بعد از انقلاب، گرچه در جاهایی هم درجا زده و گاهی به تکرار رسیده و بهویژه در سالهای اخیر و درزمینه سینمای تجاری و سرگرمکننده، ارجاعاتی هم به فیلمفارسی دارد اما درمجموع روند رو به رشد آن محسوس است و نمیتوان دستاوردهای آن را انکار کرد.
نیروهای خلاق و جوان سینما نه خودشان به تکرار و درجا زدن تمایل دارند و نه دیگر مخاطب امروزی که بهترین و متنوعترین فیلمهای روز جهان را بلافاصله و حتی همزمان با اکران و نمایش جهانی میبیند، زیر بار کلیشه و آثار سطحی و ضعیف میرود.
مخاطب امروزی سینمای ایران به نسبت تماشاگران دیروز و نسلهای گذشته، آگاهترند و تن به هر فیلمی برای تماشا نمیدهند. این البته کار سینمای ایران را سختتر از همیشه کرده اما سینمایی که با همه سختیها و موانع تا اینجا و حدود یک قرن دوام آورده و امتحانش را پس داده بهخوبی استعداد و توان ادامه راه را دارد، اگر کرونا بگذارد و بیتدبیری و سیاستگذاریهای گاه خرد و کلان اشتباه فرهنگی و حوزه مدیریتی، جایش را به فضایی سالم و مبتنی بر تعامل و گفتوگو و حمایت دهد.
جایزه تعلق میگیرد به ...
از دهه۴۰ و با تثبیت وضعیت سینمای ایران و کمیت قابلاعتنا در تولید، جشنوارههای سینمایی کشور هم بهتدریج شروع به کارکردند تا از آثار برگزیده سال با اهدای جایزه قدردانی کنند. ایجاد رقابت برای دریافت جوایز و انگیزه میان سینماگران از محاسن همه جشنوارههای سینمایی است که طبعا این ویژگی در رویدادهای رقابتی سینمای ایران هم به چشم میخورد. اگر از جشنواره بینالمللی فیلم رشد که قدیمیترین رویداد سینمایی ایران با رویکرد آموزشی است، بگذریم باید به جشنواره سینمایی سپاس اشارهکنیم که اولین جشنواره مهم سینمایی ایران بود. این جشنواره در شش دوره و از سال ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۳ برگزار شد. این رویداد، فقط مختص فیلمهای ایرانی بود و باهدف تجلیل از فعالان سینمای ایران برگزار میشد. بهترین فیلمهای این شش دوره عبارت بودند از دوره اول (سلطان قلبها)، دوره دوم (قیصر)، دوره سوم (آقای هالو)، دوره چهارم (داش آکل)، دوره پنجم (رگبار) و دوره ششم (خاک).
جشنواره جهانی فیلم تهران دیگر رویداد مهمی بود که آنهم در شش دوره و از سال ۵۱ تا ۵۶ برگزار شد. مجسمه زرین بز بالدار، جایزه اصلی این جشنواره بود. از ویژگیهای مورداشاره این جشنواره، شرکت برخی فیلمهای برجسته سینمای روز جهان و حضور بعضی از چهرههای برجسته سینمای دنیا در این رویداد بود. میکل آنجلو آنتونیونی و فرانچسکو رزی ازجمله فیلمسازان مطرحی بودند که آن زمان برای حضور در جشنواره جهانی فیلم تهران به ایران آمدند.
اما دیرپاترین جشنواره سینمایی ایران در سالهای بعد از انقلاب آغاز به کارکرد. جشنواره فیلم فجر که سالهاست عنوان مهمترین رویداد سینمایی کشور را یدک میکشد از سال ۱۳۶۱ آغاز به کارکرد و حالا در آستانه برگزاری سی و نهمین دوره قرار دارد. اولین دوره این جشنواره از ۱۲تا ۲۲بهمن۱۳۶۱ به دبیری حسین وخشوری برگزار شد. در دورههای اول و دوم این رویداد، هیچ فیلمی بهعنوان برگزیده انتخاب نشد اما فیلمهای برتر و برندگان سیمرغ بلورین دورههای بعدی ازاینقرار است: دوره سوم (مترسک)، دوره چهارم (برنده نداشت)، دوره پنجم (پرواز در شب)، دوره ششم (برنده نداشت)، دوره هفتم (در مسیر تندباد)، دوره هشتم (مهاجر)، دوره نهم (آپارتمان شماره ۱۳)، دوره دهم (نیاز)، دوره یازدهم (از کرخه تا راین)، دوره دوازدهم (برنده نداشت)، دوره سیزدهم (روز واقعه)، دوره چهاردهم (پدر)، دوره پانزدهم (بچههای آسمان)، دوره شانزدهم (آژانس شیشهای)، دوره هفدهم (هیوا)، دوره هجدهم (بویکافور،عطریاس)، دوره نوزدهم (باران)، دوره بیستم (ارتفاع پست و خانهای روی آب)، دوره بیست و یکم (دیوانهای از قفس پرید)، دوره بیست و دوم (مهمان مامان)، دوره بیست و سوم (خیلی دور، خیلی نزدیک)، دوره بیست و چهارم (بهنام پدر)، دوره بیست و پنجم (روز سوم)، دوره بیست و ششم (به همین سادگی)، دوره بیست و هفتم (تردید)، دوره بیستوهشتم (به رنگ ارغوان)، دوره بیست و نهم (جرم)، دوره سیام (برنده نداشت)، دوره سی و یکم (استرداد)، دوره سی و دوم (آذر، شهدخت، پرویز و دیگران و رستاخیز)، دوره سی و سوم (رخ دیوانه)، دوره سیوچهارم (ایستاده در غبار)، دوره سی و پنجم (ماجرای نیمروز)، دوره سیوششم (تنگه ابوغریب)، دوره سی و هفتم (شبی که ماه کامل شد) و دوره سی و هشتم (خورشید).
سیمرغهای بهترین فیلم، بهترین کارگردانی، بهترین بازیگر نقش اول و مکمل مرد و بهترین بازیگر نقش اول و مکمل زن و بهترین فیلم از نگاه تماشاگران، مهمترین جوایز این رویداد هستند. برخی از رکوردداران جشنواره فیلم فجر ازاینقرارند بهترین فیلم: ابراهیم حاتمیکیا ۵ بار، بهترین کارگردانی: مجید مجیدی ۴ بار، بهترین فیلمنامه: کامبوزیا پرتوی ۴ بار، بهترین بازیگر نقش اول مرد: پرویز پرستویی ۴ بار، بهترین بازیگر نقش اول زن: فاطمه معتمدآریا، لیلا حاتمی، پروانه معصومی، هدیه تهرانی، باران کوثری، هنگامه قاضیانی و مریلا زارعی هرکدام ۲ بار، بهترین بازیگر نقش مکمل مرد: سعید پورصمیمی ۳ بار، بهترین بازیگر نقش مکمل زن:نیکو خردمند، فاطمه معتمدآریا، مهتاب نصیرپور، شبنم مقدمی و سحر دولتشاهی هرکدام ۲ بار، بهترین جلوههای ویژه میدانی: محسن روزبهانی ۱۱ بار، صداگذاری: محمدرضا دلپاک ۱۰ بار، بهترین صدابرداری: جهانگیر میرشکاری ۵ بار، بهترین فیلمبرداری: محمود کلاری ۴ بار، بهترین تدوین: بهرام دهقانی ۵ بار، بهترین طراح چهرهپردازی: عبدا... اسکندری و سعید ملکان هرکدام ۶ بار، بهترین موسیقی: مجید انتظامی، محمدرضا علیقلی و حسین علیزاده هرکدام ۴ بار، بهترین طراح صحنه و لباس: امیر اثباتی و ایرج رامینفر هرکدام ۴ بار و ... .
جشنواره بینالمللی فیلم کوتاه تهران، جشنواره بینالمللی سینما حقیقت (فیلم مستند ایران)، جشن خانه سینما، جشن سینمایی و تلویزیونی حافظ، جشنواره فیلم مقاومت، جشنواره بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان و ... از دیگر رویدادهای سینمایی مهم ایران هستند.