به گزارش
جام جم آنلاین، با او یک دور تمام کارنامه ۲۵ سالهاش در رسانه را بررسی کردیم و به چگونگی کوچش از رادیو به تلویزیون پرداختیم.
شما چه سالی وارد رادیو شدید؟ با گویندگی شروع کردید یا برنامهسازی؟من در دی ماه ۱۳۷۴ وارد صداوسیمای مشهد شدم و کارم را با بازیگری نمایش رادیویی آغاز کردم. ولی چون دوره کارگردانی فیلم و سینما هم دیده بودم، همزمان منشی صحنه برنامه «جُنگ جوان» مشهد هم بودم که از شبکه سه پخش میشد. آنجا همزمان گزارشگری رادیو هم انجام میدادم تا اینکه در آبان ۱۳۷۶ به تهران آمدم.
وقتی به تهران آمدید، بین رادیو و تلویزیون کدام را انتخاب کردید؟
آقای پورنجاتی، معاون وقت سیما مرا به آقای صافی مدیر شبکه سه و آقای پورمحمدی و همزمان گروه کودک شبکه یک معرفی کردند. آن زمان من گزارشگر برنامه معروف «نیمرخ» و برنامه «سیمای نوجوان» شدم و همزمان در برنامه «جوشش» سیمای خانواده مسؤول هماهنگی، گزارشگر و نریتور بودم. در شبکه سه هم در برنامه صبحگاهی گزارشگر بودم تا اینکه در تابستان ۱۳۷۷ به رادیوجوان رفتم و پس از پذیرفته شدن در تست، رسما گوینده رادیو شدم.
اولین برنامهای که در رادیوجوان داشتید، چه بود؟
بخت با من یار بود که تهیهکننده اولین برنامهام آقای فرهنگ جولایی و گوینده پارتنرم آقای امید زندگانی بودند. یک برنامه تولیدی بود که در سال ۱۳۷۷ هفتهای یکبار پخش میشد. اولین برنامه زندهام در رادیو، برنامه «باشگاه جوان» بود که هر روز یک ساعت به شکل کاملا بداهه روی آنتن میرفت و اصلا متن آماده نداشت! در ۲۱ سالگی کار سختی بود، بهخصوص که جایگزین مهناز دوستی یکی از گویندگان معروف آن زمان شده بودم. از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۸۳ به مدت سه سال برنامه «ایستگاه ورزش» رادیوجوان را اجرا کردم که در آنجا گزارش فوتبال هم انجام دادم. سال ۱۳۸۴ برنامه «روی خط جوانی» را اجرا کردم که به نوعی آغاز حضور حرفهای من بهعنوان یک مجری جا افتاده بود. در آن برنامه گفتوگوهای سیاسی و چالشی را میگرفتم. بعد «قرار شبانه» را اجرا کردم که آن هم برنامه اثرگذاری بود و بعد برنامههای «ساعت ۲۵» و «مثلث» را اجرا میکردم تا اینکه در دی ماه ۱۳۸۷ بهعنوان مدیر «باشگاه رادیویی جوان» انتخاب شدم و دیگر حضورم بهعنوان مجری در رادیو کمرنگ شد. البته تجربههایی در رادیو گفتوگو، رادیو تجارت (رادیو اقتصاد فعلی) و رادیو ورزش هم داشتم.
سال ۱۳۹۰ از رادیو استعفا دادید. چطور شد که با رادیو خداحافظی کردید؟
از اواسط دهه ۸۰ در رادیو چهره شده بودم و پیشنهادهای خوب تلویزیونی داشتم، اما مدیران وقت رادیو اجازه نمیدادند به تلویزیون بروم. از طرفی خودم حس میکردم که رادیو اشباعم کرده بود، چون برنامههای پرمخاطبی را اجرا کرده بودم و به انجام گفتوگوهای صریح شهرت داشتم.
بعد از خروج از رادیو، در تلویزیون با چه برنامهای آغاز به کار کردید؟
هفتهای یک روز با برنامه «اردیبهشت» شبکه چهار شروع کردم که در موضوع زنان و خانواده تهیه میشد. برای اجرای سری جدید برنامه «تهران ۲۰» هم از من دعوت شد اما در نهایت شرایط همکاری میسر نشد. با اینکه برای انتقال من به تلویزیون خیلی تلاش شد و کار سختی بود، چون گوینده رسمی رادیو بودم و انتقال از رادیو به تلویزیون از لحاظ سازمانی موانع زیادی دارد. نمیدانم چه اتفاقی باعث شد من «تهران ۲۰» را اجرا نکنم. بعد «جشن رمضان» پیشنهاد شد که مجریان اصلیاش آقای احمدزاده و آقای شهریاری بودند و من چند گفتوگوی هفت هشت دقیقهای با مدیران کمیته امداد گرفتم اما این برنامه با سبک اجرای من تناسب نداشت. زمستان ۱۳۹۱ درخواست دادم به شبکه سه منتقل شوم و با موافقت آقای زینالعابدین، مدیر وقت شبکه سه، این اتفاق افتاد.
با چه برنامهای کار در شبکه سه را شروع کردید؟
به محض ورود به شبکه سه برنامه «سفر به خیر» را همراه با آقای اکبرنژاد اجرا کردم. آن زمان این قانون که مجری زن با مهمان زن و مجری مرد با مهمان مرد باید گفتوگو کند، خیلی سفت و سخت بود. سه چهار شب مانده به نوروز گفتند آقای احمدینژاد قرار است مهمان برنامه باشد و تصمیم بر این بود که آقای اکبرنژاد این گفتوگو را انجام دهد. دو ساعت قبل از برنامه به من گفتند بیا و گفتوگو با رئیسجمهور را دو نفری انجام دادیم که برایم تجربه مهمی بود.
بعد از «سفر به خیر» چه برنامههایی داشتید؟
اجرای برنامه «گلخانه» را در شبکه سه شروع کردم. بعد با آقای صوفی و آقای ضابطیان آشنا شدم و یکشنبهها برنامه رادیو هفت شبکه آموزش را اجرا کردم. بعد از چند هفته اجرا، شبکه قانون گذاشت که از ساعت ۹ یا ۱۰ شب به بعد خانمها اجرا نکنند! به همین دلیل نتوانستم اجرای این برنامه را ادامه دهم. بعد از چند وقت دوباره مقدمات همکاری با «رادیو هفت» فراهم شد و دوباره میخواستم این برنامه را اجرا کنم، گفتند که قانون آمده کسی نمیتواند از یک شبکه به شبکه دیگری برود. اجرای مسابقه «۱۰۳» و گفتوگو با مهمانان خانم در برنامه «سه ستاره» احسان علیخانی دیگر کارهایم در شبکه سه بود. بعد برنامه «صد برگ» شبکه چهار و برنامه «رادیو شب» شبکه شما را با همان گروه رادیو هفت اجرا کردم. در سال 97 یک تجربه فوقالعاده داشتم و دبیر اجرایی پنجمین جشنواره تلویزیونی جامجم شدم که تنها دبیر خانم این جشنواره بودم.
چه شد که به برنامه سلام صبح به خیر اضافه شدید؟
در دوره دوم برنامه سلام صبح بخیر در سال ۱۳۹۹ پیشنهاد اجرای برنامه را به من دادند که پذیرفتم.
دو سه ماه اول خیلی برایم سخت بود و از ایدهآلهایم فاصله داشت اما به مرور وضعیت بهتر شد و تعداد گفتوگوهای جدی و چالشیام افزایش پیدا کرد و بدون محدودیت به گفتوگو در بخش سیاسی و اجتماعی میپردازم.
اجرای تلویزیونی برایتان چه جذابیت و مزیتی نسبت به اجرای رادیویی داشت؟
مثلا در انتخابات 88 در رادیو جوان با هر چهار نامزد ریاستجمهوری گفتوگو کردم. فرض کنید اگر همین گفتوگو را یک نفر در تلویزیون انجام دهد، چه قدر دیده میشود؟ از طرف دیگر، برآوردهای آن زمان تلویزیون با رادیو خیلی متفاوت بود. به جز اینها، آن زمان پدیدههایی مانند زندهیاد آزاده نامداری، ژیلا صادقی و... در تلویزیون دیده میشدند و من دلم میسوخت چرا نمیتوانم اجرا کنم؟ از همه مهمتر اینکه در یک دوره زمانی پیشنهادهای فوقالعادهای از تلویزیون داشتم و دلم میخواست
تجربهاش کنم.
درباره کوچ مجریان رادیو به تلویزیون چه ارزیابیای دارید و به نظرتان این باعث قوت تلویزیون میشود؟
قطعا این اتفاق میافتد. اگر یک سری استثنائات را کنار بگذاریم، بهترین مجریان تلویزیون کسانی هستند که از رادیو آمدهاند یا حداقل تجربههایی در آن داشتهاند. همین الان وقتی از مهران مدیری میپرسند بهترین رسانهای که در آن کار کردهای کدام بوده از رادیو نام میبرد. رادیو اصولا کادرساز است و جایگاه آن برای تلویزیون دقیقا به مثابه جایگاه تئاتر برای سینماست. الان چند سالی است که بازی در تئاتر به یک بازیگر سینما اعتبار میدهد.
دلتان برای رادیو تنگ نشده؟
قطعا دلم تنگ شده و به عنوان کسی که پشت میکروفون رادیو زندگی کرده، دلتنگ صحبت با مخاطبان این رسانه هستم، اما اگر بگویند دیگر تلویزیون نباش و برو رادیو، میگویم نه. البته از فضای رادیو دور نیستم و اخیرا در کنار آقای بهروز رضوی داوری جشنواره بینالمللی رادیو را در دو بخش بهترین برنامه گفتوگومحور و عوامل برتر برنامههای مستمر بر عهده داشتیم.
تجربه مدیریت در رادیو برایتان چطور بود؟
هیچوقت به مدیریت فکر نمیکردم و حتی آن سالها به مدیرستیز بودن شناخته میشدم. (خنده) چون آدم صریحی هستم و همیشه مدیران را به چالش میکشم. باشگاه رادیویی جوان ۱۲ سال قدمت داشت و در آن زمان به مدت هفت ماه کاملا تعطیل شده بود. وظیفه من احیا و بازسازی باشگاه بود و خدا را شکر تجربه فوقالعادهای شد. کارمان ارتباط با مخاطب و استعدادیابی و آموزش نیروهای علاقهمند به برنامهسازی، گویندگی و اجرا در رادیو بود و باشگاه عملا برای سازمان کادرسازی میکرد. از وجود ۶۰ استاد و مدرس حرفهای مانند ژاله صادقیان، فریدون محرابی، ایوب آقاخانی، میکائیل شهرستانی، محمدرضا شهیدیفر، بهزاد فراهانی، سروش صحت و... بهره میبردیم که به نتایج خوبی هم رسیدیم. مجریانی مانند مبینا نصیری، فریبا باقری، الهه پرسون و مجید یحیایی و بسیاری از برنامهسازان رادیوجوان و شبکههای دیگر، از خروجیهای باشگاه رادیویی جوان هستند.
منبع: روزنامه جام جم / ضمیمه قاب کوچک
به قلم: محمد وفایی خبرنگار