مشهور است که بوتیمار همیشه در تشنگی به سر میبرده اما آن هنگام که به رودخانه و دریا میرسیده، غم بسیار میخورده که مبادا آب دریا تمام شود و او از تشنگی بمیرد، از این جهت آب نمیخورد. بوتیمار به معنای صاحب غمخواری است. این موضوع روایتگر زندگی امروز ماست. این روزها نه تنها مردم ایران بلکه مردم دنیا نسبت به زندگی نگاهی نگران همراه با دلواپسی دارند و فراموش کردهاند که باید در لحظه زندگی کرد و قدر لحظات زندگی را دانست. ما مرتب نگران فردا هستیم در حالی که فردا را خدا مراقبمان است. به همین دلیل سریال بوتیمار با این نگاه ساخته شد که حواسمان به تکتک لحظات زندگی باشد، نه اینکه فکر کنیم در آینده قرار است چه اتفاقی بیفتد و باید امروز را شاد زندگی کنیم حتی با وجود سختیهایی که با آن رو به روییم. بنابراین اساس قصه بوتیمار به این شکل طراحی شد و تقابل آدمهای مختلف نسبت به مشکلات زندگی را در طنز موقعیت روایت کرد.
سریال بوتیمار روایتگر زندگی مردی به نام پرویز بود که با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم میکرد که این نقش را حمید لولایی بازی کرد و نقش همسرش را مرجانه گلچین بهعهده داشت. در این سریال به مشکلات اقتصادی مردم از ضررهایی که در بورس داشتند تا گرانی اجناس و... با زبان طنز پرداخت شده بود. بعد از پایان پخش سریال، میزبان مهران مهام تهیهکننده، علیرضا نجفزاده کارگردان، مرجانه گلچین بازیگر نقش مادر خانواده، ندا کوهی بازیگر نقش زهرا و علی صبوری بازیگر نقش نهال و مجتبی احمدی مشاور تهیهکننده در روزنامه جامجم شدیم و آنها درباره جزئیات مختلف این سریال صحبت کردند که در زیر مطالعه میکنید.
روایت مسائل اقتصادی با زبان طنز
شخصیت حمید لولایی برگرفته از نام سریال است. زیرا بوتیمار، پرندهای است که با مشکلات زیادی رو به رو میشود و پرویز قصه هم با ماجراهای زیادی دست و پنجه نرم میکند. چطور روی چنین طرحی دست گذاشتید؟ گرچه در این سالها طنزهای زیادی هم ساختهاید.
مهران مهام، تهیهکننده سریال بوتیمار: قبل از پاسخ دادن به سؤال شما بهتر است، یادی از شادروان مسعود بهبهانینیا کنم، زیرا انسان بسیار فرهیخته، خردمند و بدون حاشیه بود که کارهای بسیار خوبی هم مینوشت. او بنیانگذار نگارش سریالهای ملودرام هر شبی و طولانی از تلویزیون بود که این ماجرا با سریال «نرگس» رقم خورد و من و آقای محمدی تهیهکنندگی این سریال را به عهده داشتیم.
دو سال و اندی زندهیاد بهبهانینیا برای سریال نرگس زحمت کشید و این اواخر هم مشغول نگارش یک سریال بالای 200 قسمت با نام «برف بیصدا میبارد» به تهیهکنندگی آقای شفیعی بود که متاسفانه او را از دست دادیم. یاد و نامش همیشه در دلها میماند. قصه بوتیمار، شرایط اقتصادی کرونایی مردم است و پدری که خسته و نگران بچههایش است و میخواهد کانون خانوادهاش را حفظ کند. متاسفانه این روزها سادهانگاری مردم ما زیاد است. مثل مسائلی که در بورس و ماشینهای ثبتنامی میبینیم. طرف خودرو ثبتنام کرده و سالهاست در نوبت است و نمیدهند و... ما در این سریال سعی کردیم با زبان طنز به مسائل و مشکلات اقتصادی اشاره کنیم. درباره شکلگیری سریال بوتیمار باید بگویم در طول این سالها قرار بود روی طرحی کار کنیم؛ اما در طول این مسیر اتفاقات زیادی رخ داد که به سرانجام نرسید. به همین دلیل من هم روی سریالهای دیگری همچون زنبابا، قرعه و... کار کردم و آنها را به تولید رساندم، ولی از آنجا که سالها پرونده طرح باز بود، تصمیم گرفتیم روی آن کار کنیم. البته نمیشد روی طرح قدیمی کار کرد. بنابراین در طول چهار تا پنج سال از نویسندگانی دعوت کردم تا روی طرح کار کنند، اما آن چیزی که میخواستم نشد. تا اینکه با آقای سعید جلالی روی قصه کار کرده و کاملا داستان را بهروز کردیم که مضمون همان بود اما متن تفاوت داشت و همین شد قصه بوتیمار.
به خانمها کملطفی نکنیم!
خانم گلچین شما سالهاست در سریالهای طنز تلویزیون نقشآفرینی میکنید و بارها هم نقش رو به روی شما را در سریالها، حمید لولایی بهعهده داشته. این اتفاق هم در سریال بوتیمار افتاد. وقتی قرار شد در سریال بوتیمار بازی کنید چه حرف تازهای میخواستید به مخاطبانتان بزنید؟
مرجانه گلچین، بازیگر نقش مادر: اولین موضوع که من را برای کار ترغیب کرد، همکاری مجدد با دفتر آقای مهام بود. همچنین در طول این سالها با آقای نجفزاده هم در سمتهای مختلف همکاری داشتم. چون از قبل با این مجموعه کار کرده بودم، اعتماد داشتم و میدانستم قرار است به واسطه یک سریال طنز، حرفهای مردم زده شود. حرفهایی که برآمده از دلهایشان باشد. در ضمن من کارهایی که نمیشناسم را کمتر ریسک میکنم و میپذیرم، اما گروه بوتیمار را میشناختم. بوتیمار قصه روزمرگیهای مردم است. خط من، خط مردم است. دلواپسیها و نگرانیهایشان دغدغه من است، چون از بدنه جامعه جدا نیستم. زوج من و آقای لولایی نمایندهای از اجتماع هستیم که با مشکلات اقتصادی سر و کله میزنیم. به عنوان مثال خرید ماشین و به انتظار ماندن برای تحویل و هزاران مشکلات دیگر. ما حرف مردم را در این سریال میگویم و همین موضوع برایم جذابیت داشت و بازی در این اثر را پذیرفتم.
در این سریال شما صرفا مادری نیست که بیننده شما را مشغول کارهای خانه ببیند و میبینیم همپای پدر خانواده در مسائل اقتصادی شریک هستید. آیا به این پرداخت در اجرا رسیدید یا از قبل بودهاست؟گلچین: تاکید سازندگان مجموعه بود که به خانمها اینطور نگاه شود. در زندگی روزمره ، زنان مسائل بزرگی را به دوش میگیرند، اما نمیدانم چرا گاهی نسبت به حق آنها کملطفی میشود و آن طور که باید و شاید در کارها این ویژگی آنها را نمیبینیم. گرچه کار خانهداری بسیار هم مقدس است، اما آنها هم در مسائل اجتماعی، اقتصادی و... حضور پررنگی دارند. خوشبختانه سریال بوتیمار، نگاه جنسیتی نداشت و زن و مرد پا به پای هم جلو میآمدند که این موضوع به شخصه برایم قابل احترام بود.
علیرضا نجفزاده، کارگردان: من همیشه تاکید میکنم متن، متن و متن. زیر بنای هر پروژهای، متن است. من تجارب همکاری قبلی با آقای مهام داشتم و باید تاکید کنم جزو معدود تهیهکنندگان است که حساسیت زیادی روی متن دارد. برای رسیدن به متن بوتیمار کلنجار زیادی رفتیم. دوستان زیادی آمدند و اتود زدند. تا اینکه با آقای جلالی به نقاط مشترک رسیدیم. مهمترین مساله هر کارگردانی انتخاب متن، بازیگران و عوامل است که اگر این موارد با هم درست چفت شود شاهد کار خوبی خواهیم بود. حساسیتهای بجای تهیهکننده باعث میشد بارها درباره قصه صحبت کنیم و اگر صحنهای آنطور نمیشد که میخواستیم، کنار گذاشته میشد. چون میخواستیم کاری باشد که مخاطب با آن ارتباط برقرار کند.
ماجرای تغییر نویسندگان سریال
ما تا امروز شاهد جنسهای متفاوت طنز در سریالهای تلویزیونی بودیم. طنز سریال بوتیمار به سبک عام مردم جامعه نزدیک است و از شوخیهایی که در اینستاگرام به چشم میخورد یا شوخیهای کلامی مردم بهره برده است؛ در حالی که طنز فاخر معنای دیگری پیدا میکند. برای اینکه مراقب این ماجرا باشید چه کار کردید؟
مهام: چهار پنج سال ما روی این طرح کار کردیم و به شکل جدی نگارش سریال یک سال طول کشید. چند نویسنده تغییر کردند، چرا که وقتی نوشته هایشان را خواندم، متوجه شدم مال این کار نیستند. قسمت هفت یا هشت سریال بود که عذر شهاب عباسی، نویسنده کار را هم خواستم، زیرا احساس کردم انرژی لازم را نمیگذارد. بالغ بر شش بار متن را کنار گذاشتیم تا قصه سر و شکل درست داشته باشد. از سوی دیگر ما در این قصه استفاده واقعی از ماسک داشتیم، نه اینکه بازیگران ماسک را زیر چانه بزنند. در قالب شخصیتهای مختلف سریال از جمله مادر خانواده (مرجانه گلچین) به حساسیتی که برای ماجرا کرونا باید داشته باشیم، پرداختیم. در یکی از دیالوگها مادر خانواده درباره فوت کسانی که به کرونا مبتلا شده بودند، میگوید مردم مثل برگ خزان دارند میریزند! خیلیها بهدلیل نگرانی از کرونا درگیر مشکلات روحی شدند و ما به همه این موارد در این سریال میپردازیم. اما قبول کنید ساخت کار طنز بسیار سخت است، چون ما را محدود میکند و دستمان خیلی جاها بسته است. بهعنوان مثال ما نمیتوانیم از کلمه اینستاگرام روی آنتن استفاده کنیم، چون قابل پخش نیست.
نجفزاده: برخی واژهها بهوجود آمدند تا از کنارشان بهرهبرداری شود. در واقع بعضیها از واژه فاخر استفاده میکنند تا برآوردشان را بالا ببرند. بعد جالب است میبینیم کار میان مردم نگرفته است. وقتی یک طنز با مردم ارتباط برقرار کند یعنی کارش را انجام داده است. ما در بوتیمار به غمها، شادیها، تلخیها و شیرینیهای زندگی مردم پرداختیم. مردم زندگی خودشان را باید در یک اثر ببینند که این اتفاق در سریال بوتیمار افتاده است. ما در بخشی از سریال به ماجرای ماشینهای ثبتنامی و مشکلات مردم اشاره کردیم که خودم هم زخم خورده این ماجرا هستم. وقتی برای ماجرای خودم مراجعه کردم آقای جانبازی را دیدم که ماشین اتومات ثبتنام کرده بود و به او ماشین دندهای تحویل داده بودند و خطاب به مدیران آن شرکت میگفت من پا ندارم رانندگی کنم و آنها گفتند مشکل خودت است. ما نیامدیم مردم را به هر قیمت بخندانیم. ما با اتفاقات بد جامعه شوخی کردیم که هم نقد کنیم و هم روحیه را شاد کنیم. نیامدهایم با واژه فاخر، چانهزنی برای بالا بردن برآورد کنیم.
ندا کوهی، بازیگر نقش زهرا: وقتی از کمدی حرف میزنیم باید مسائل مبتلا به جامعه را نقد کنیم. من متوجه نمیشوم چرا دنبال واژه فاخر هستیم. تلخیها باید با زبان طنز پرداخت شود تا تلنگر بزند. نمیتوانیم از مریخ بگوییم تا کارمان فاخر شود. اگر شما معتقدید طنز سطحی است، به این دلیل است که جامعه ما سطحی است.
نقد و نظرهای مردمی
علی صبوری، بازیگر نقش نیما: من بخشهایی از هر سریالی که در آن هستم را پست میکنم و مثلا برای مجموعه آخر خط، بخشهایی از آن حدود یک و نیم میلیون بار دیده شد و بیشتر بازخورد مجازی بین دنبالکنندگانم را داشت، ولی بیرون خیلی دربارهاش صحبت نمیشد. اما در مورد بوتیمار این جریان شکل دیگری بود و در خیابان و بین مردم بازخوردی گرفتم که مثلا از خندوانه گرفته بودم. در خندوانه وقتی من مرحله دوم یا سوم بودم حتی کسی که سنش به اینستاگرام نمیخورد هم من را میشناخت و در بوتیمار نیز همین اتفاق افتاد.
کوهی: درباره بحث نقدها هم از آنجا که من رسانهای هم هستم، جالب است بگویم خیلی از اهالی رسانه که اغلب میگویند تلویزیون نمیبینند به من گفتندکه سریالت را دیدیم و کلی خندیدیم. حتی یکی از بچههایی که مثبت نوشتن از او بعید است هم بعد از دیدن کار نقد جالبی نوشت. وقتی آن را برای روزنامهای فرستاد آنجا کار نکردند و گفتند چرا انتهای آن نوشتی آینده آقای نجفزاده درخشان است و از او بیشتر میبینیم؟ با این حال این صحبتها باعث نمیشود بگوییم کار هیچ ضعفی نداشت، چون هر اثری نقاط مثبت و منفی خودش را دارد.
نجفزاده: چرا این را زودتر نگفتید که روحیهام کمی خوب شود؟!(با خنده)
ما پول ندادیم بوتیمار را تبلیغ کنند
قبول ندارید میتوانیم با کارهای شایسته در حوزه طنز فرهنگسازی کنیم و بستر جامعه را از ساختار درست کنیم؟
کوهی: اتفاقا معتقدم باید در آثاری که میسازیم به گونهای به مسائل بپردازیم که مردم خودشان را ببینند تا کار درست از آب دربیاید و این اتفاق در سریال بوتیمار افتاده است. سریال برگرفته از زندگی مردم است و به مسائل و مشکلات اقتصادی و... اشاره میکند.
گلچین: باید به نکتهای اشاره کنم و اینکه بایدها و نبایدهای زیادی برای ساخت کارهای طنز وجود دارد که باید تجدیدنظر شود تا در آثار طنز به تکرار نیفتیم و سطحی نگاه نکنیم. ما اجراکننده هستیم و تصمیمگیرنده افراد دیگری هستند. به چشم خودم دیدم که آقای مهام برای ساخت سریال بوتیمار سر تک کلمهها باید پاسخگو بود، چون در کمدی حق نداریم با هر چیزی، هر صنفی و... شوخی کنیم. پس باید ما چکار کنیم؟!
مهام: من ماجرای انحصار خودرو را نمیدانم. شرکتهای لیزینگی هر بلایی سر مردم میآوردند اما ما در قصه نمیتوانستیم حتی از واژه لیزینگ استفاده کنیم.
نجفزاده: جالب است شخصیتهای منفی قصه باید بیبنیان و بیجغرافیا باشند و تیپ و فیزیکشان به هیچکس نزدیک نباشد تا مبادا به کسی برنخورد؛ در حالیکه باید قبول کنیم در هر قشری خوب و بد وجود دارد و درام و طنز یعنی تقابل شخصیتهای خوب و بد. من نقاط ضعفمان را قبول دارم، چون معتقدم هر کاری ساخته میشود نقاط قوت و ضعف هم دارد و نمیتوان همه را راضی کرد.
اما فضای سریالهای طنز در طول این سالها تغییر کرده و ما هم شاهد این اتفاق در برخی صحنههای بوتیمار بودیم بهویژه در روابط پرویز و همسرش مواردی نشان داده شد که در گذشته خط قرمز بود.
مهام: هنوز جای کار است. مطمئن هستم پنج سال دیگر با هم مصاحبه کنیم، میگویید آقای مهام چرا بوتیمار نمیسازید. باید از کسانی که در این حوزه کار خوب ارائه میدهند و مردم ارتباط زیادی با کارهایشان میگیرند، حمایت شود. به من میگویند چرا خانه به دوش، متهم گریخت و بزنگاه نمیسازی؟ هیچوقت یادم نمیرود برای ساخت هر اثر طنز تا چه میزان سختی کشیدم. برای ساخت بزنگاه توبیخ شدم؛ در حالیکه مردم این سریالها را خیلی دوست داشتند اما اقبال مردم نشان داده نشد. این بخش از ماجرا، طنز تلخی است. معتقدم نباید به تیم برنده دست زد اما این اتفاق میافتد. با این حال سرمان را پایین انداختهایم و کارمان را میکنیم و مثل برخیها نیستیم که دست به هر کاری میزنند که آمار تماشای سریالشان بالا برود اما حتی یک نفر هم در جامعه حرفی درباره کارشان نمیزند. به یاد دارم وقتی ما بزنگاه را میساختیم، من و رضا عطاران برای اینکه متوجه شویم سریال چقدر بیننده دارد هر روز به کیوسکهای روزنامهفروشی سر میزدیم و از روی عکس جلد روزنامهها و مجلات متوجه میشدیم چقدر سریال محبوب است.
نجفزاده: برخی پولهای زیادی میدهند و با داشتن پیجهای اینستاگرام مخاطب جذب کنند اما ما پول برای چنین کارهایی ندادیم؛ چون معتقد بودیم سریالی که دیدنی باشد، حتما مردم خواهند دید. نکته جالب این است چون پول ندادیم برای تبلیغات اینستاگرام، از قسمت سوم با نقدهای منفی رو به رو شدیم که شخصیت پدر در این سریال تخریب شده است، در حالی که اجازه ندادند از پخش کار چند قسمت بگذارد، حتی خبر دارم سریال پخش نشده بود، نقد کرده بودند. نمیدانم چرا این نگاههای مغرضانه وجود دارد.
97 دقیقه از سریال دور ریخته شد
سریال بوتیمار با چه بودجهای ساخته شده است؟
مهام: کیفیت با رقم تاثیر دارد. ما چهار ماه در شهرستان و یک ماه در تهران کار کردیم، اما کل بودجهمان شش میلیارد و 700 میلیون تومان بود. در حالی که برخیها بودجههای بالا دریافت میکنند و کارشان هم دیده نمیشود. با پیامهای زیادی که همه از عوامل گرفته تا بازیگران دریافت کردهاند، مردم بوتیمار را دیدند و در جامعه دربارهاش حرف میزدند.
نجفزاده: با شیوع کرونا مردم به سمت فضای مجازی رفتند. تلوبیون نشان میدهد مردم چقدر سریال بوتیمار را تماشا کردند، اما جالب است بودجه برخیها بالاست برای کارهایی که مردم ندیدند. من بعد از سریال زوج یا فرد که اقبال مردمی را داشت، دو سال کار نکردم تا روی یک فیلمنامه خوب کار کنم. از آنجا که کارها من را اغنا نمیکرد، سمتش نرفتم. حال نمیدانم چند سال دیگر طول میکشد تا بار دیگر با آقای مهام که در این کار حرفهای است، همکاری کنم.
مهام: شاید باورتان نشود اما من 97 دقیقه و 30 ثانیه از سریال را دور ریختم به این دلیل که میخواستم کار قابل قبولی ارائه کنم که مردم دوست داشته باشند.
در این سریال مادر خانواده از همه ابزارهای بهداشتی استفاده میکند تا خانواده درگیر کرونا نشود. همه وسایل را میشوید و وقتی همسرش پرویز مشکوک است در ماشین میماند با چوب در ماشین را باز میکند و... به نظرتان تاخیر افتادن در پخش سریال باعث نشد دیدن چنین صحنههایی دیگر برای مردم جالب نباشد؟
مهام: به نظرم همچنان خیلیها چنین رفتاری را دارند و اگر افراد دیگر حساسیتهایشان کم شده برای این است که خسته شدند نه اینکه دلشان نخواهد انجام بدهند. ما باید یادآور اتفاقات و بحرانهای جامعه در سریالها باشیم. اگر این سریال 10 سال دیگر هم پخش شود، برای مردم جالب است که یادآوری شد ماجرای کرونا چه بلایی بر سر مردم آورد و چطور زندگیهایشان را به مخاطره انداخت.
گلچین: سالها از جنگ گذاشته، اما باز هم آثاری درباره جنگ میسازیم به دلیل اینکه باید اتفاقات یک کشور در کارهای متفاوت یادآوری شود و بوتیمار ترسهای واقعی مردم را از کرونا نشان میدهد. هنوز هم درگیر کرونا هستیم. هنوز هم خیلیها بر اثر کرونا جانشان را از دست میدهند.
مجتبی احمدی، مشاور تهیهکننده: مگر کرونا تمام شده است؟ ما در طول روز شاهد آمار مبتلایان و مرگ و میرها هستیم. سریال بوتیمار هم روایتگر اتفاقات واقعی از زندگی مردم در دوران کروناست که سالهای دیگر میتواند سندی از این برهه از روزگار باشد.
نجفزاده: تلنگر زدن به مردم درباره اینکه یادشان نرود هنوز کرونا هست و باید مراعات حال یکدیگر را کنیم تا دیگری را مبتلا نکنیم، اتفاق بدی نیست.
ترس حذف از پروژه
خانم کوهی شما یکبار گفته بودید آقای مهام وقتی میخواستید وارد این پروژه شوید، گفتند اگر بازیتان آنطور که باید نباشد، باید از کار خداحافظی کنید. این صحبت برای شما نگران کننده نبود؟ اینکه هر لحظه فکر کنید ممکن است مجبور شوید از پروژه جدا شوید؟
کوهی: من همان روز در چشم آقای مهام و نجفزاده نگاه کردم و گفتم بعید میدانم من را برگردانید. من به قولی خیلی بچه پررو هستم(باخنده) و اعتماد به نفس بالایی دارم. من افتخار این را داشتم که در مینیسریال شب عید، کار سعید آقاخانی با خانم گلچین بازی کنم و آنجا خیلی نگران بودم اما بعد که کنار ایشان بازی کردم، آرامتر شدم. همیشه گفتهام آدم اخلاق، شرافت و احترام را از ایشان یاد میگیرد. او در بازی آنقدر خوب با تو پاسکاری میکند که اگر در این بده بستان با او بتوانی همراه شوی، تا انتها بردی و اگر نه که میبازی.
مهام: خانم گلچین جزو بازیگرانی است که تلویزیون باید بیشتر قدرش را بداند. ایشان، آقای لولایی، مرحوم گرجستانی و... خدمت زیادی به تلویزیون کردهاند و ما گاهی از این موضوع غافل میشویم و حتی یک قدردانی از آنها نمیشود. در مورد آن چهره جدید هم خوب است بگویم من در همین سریال، بازیگری که میگفتند در تئاتر جایزه گرفته را آوردم و بعد از چند قسمت از او خداحافظی کردم.
به نظر شما زهرای بوتیمار چقدر ما به ازای بیرونی داشت؟
کوهی: نوع جنگ همسر زهرا فرق دارد و برای صلح در مملکت دیگری جنگیده است. این بخش باعث میشود آن شخص عرفانی باشد. من همیشه از اینکه بخواهم مدام به شکل کلیشهای تیپ نشان دهم فراری هستم؛ بنابراین زهرا کمی فضول است و گاهی بچه را دعوا میکند. در واقع، ما یک انسان را با همه وجوهش میبینیم از خندهاش گرفته تا گریه، سادگی، زرنگی، برادرداری، خواهرشوهریش و... را.
موقعیتهای تکراری، چرا؟
درطول بوتیمار طنزهای موقعیت مختلفی وجود داشت اما اینجا اتفاقاتی که در اغلب کارهای طنز رخ میدهد را باز هم دیدیم، مثل صحنهای که در رستوران مرد درشت هیکلی با یکی از شخصیتهای داستان به واسطه سوءتفاهمی درگیر میشود و بعد کوتاه میآید. چرا ما این تکرارها را میبینیم؟
مهام: نمونهای از این اتفاق در سفری که اتفاقا با علی صبوری داشتیم، رخ داد و همان باعث شد ما این را در فیلمنامه هم بیاوریم.
کوهی: درست است آن را زیاد در سریالها دیدهاید اما باز هم میبینید، چون هربار دیدن چنین تقابلی خندهدار است.
یعنی برای خنداندن این تکرار باید وجود داشته باشد؟
گلچین: در کل سوژه برای ساختن درام مگر چندتاست؟ نگاه آدمهاست که این پرداخت را متفاوت میکند وگرنه در تمام دنیا اساس آنچه درام را شکل میدهد، برهفت موضوع است. نگاههاست که در همین موارد گاهی تفاوتها را ایجاد میکند.
مهام: خانم گلچین اصلا فکر میکنید چرا در کشور ما مردم هزینههای مختلفی برای دودی کردن شیشه ماشینشان میکنند؟ ما مردمی هستیم که پشت چراغ قرمز سرمان در ماشین بقیه است، در رستوران مدام چشممان ممکن است به فرد دیگری بیفتد و همان داستانی که آن را منعکس کردیم؛ اتفاق بیفتد. این حتی تکرار نیست و عین زندگی ما است.
نجفزاده: هرکسی حق دارد از کاری خوشش بیاید یا آن را دوست نداشته باشد و نمیشود همه را راضی کرد. اما اینکه توهین و نقد غیرمنصفانه کنیم، بحث دیگری است. مثل یکی از دکترهایی که نه در زمینه پزشکی به جایی رسیده و نه در سینما کاری کرده و این واژه همراه اسمشان است، از سال گذشته که بحث خانه سینما پیش آمد و من به عنوان رای اول این خانه انتخاب شدم، ایشان مدام نقدها و تیترهایی را با عنوان علیرضا نجفزاده با شش سابقه دستیاری در سینما مطرح کرد. در حالی که با یک جست و جوی ساده شمایی که دکتر هستید میبینید من بیشتر از 50 پروژه در موقعیتهای مختلف کار کردهام. اینهایی که گفتم تنها به این دلیل بود که تاکید کنم خیلی از این بازخوردها از سوی مردم نیست چون ما بازخورد قابل توجهی از مردم گرفتیم.
مهام: اینها درست اما همه این موارد یعنی ما بردیم. هیچکس به اندازه برنامهساز نقاط قوت و ضعف کارش را نمیداند. این مجموعه هم گل را زده و خیالمان راحت راحت است؛ آن هم به نسبت پولی که من گرفتم.
گلچین: به نسبت آن مبلغ واقعا گل کاشتید. همچنین باید ما را با امکاناتمان نقد کنید نه در مقایسه با یک فیلم عظیم با بودجههای کلان و اوضاع مشخص.
مهام: اصلا خود خانم گلچین قبل از این کار موچین را کار کرده، خود ایشان در خیابان راه برود، متوجه میشود بازخورد مخاطبان چه بوده؛ چیزی که خودشان هم به آن اشاره کردند.
پس شما از کیفیت کار کاملا راضی هستید؟
مهام: من از همان ابتدا که رافکاتها را میبینم متوجه میشوم این کار میگیرد یا زمین میخورد. مثل یکی از آثاری که خیلی از آن بدم میآمد و متنفر بودم و برای کارگردان جوانی بود که مدام التماس میکردم آن را متوقف کنید اما تعطیلش نمیکردند. سر «بزنگاه» مثل شربت هر هشت ساعت که باید تکانش دهیم، صبح، ظهر و شب من را تکان تکان میدادند، یعنی صبح یک تلفن، ظهر یکی و شب هم تماس بعدی. ما همزمان پخش و تولید داشتیم و در همان زمان بلاهایی سرمن آوردند که حد ندارد.
آخر خط را 3 نفر دیدند اما بوتیمار را زیاد!
شما از چهرههای فعال در فضای مجازی بودید که فعالیتتان را بعد از خندوانه به عنوان بازیگر شروع کردید. بازی در بوتیمار، دومین سریال شماست. تا چه میزان بازیهایتان در بوتیمار هدایتشدهاست و چقدر بداهه داشتید؟
علی صبوری، بازیگر نقش نیما: فعالیت در هر کاری دو طرفه است. تعامل حرف اول را میزند. وقتی سریال بوتیمار پیشنهاد شد، احساس کردم کاری است که مردم دوست خواهندداشت، به همین دلیل پذیرفتم. در این سریال برای صحنههایی که بازی داشتم، ایده میدادم، اگر خوب و مناسب بود آقای نجفزاده قبول میکرد، من هم در اجرایم لحاظ میکردم؛ ولی اگر مناسب نبود طبیعی بود انجام نمیدادم.
تهیهکنننده در صحبتهایش چندین بار تاکید کرد صحنههایی از سریال را دور ریخت. این اتفاق شامل حال بازی شما شد؟صبوری: راستش من کرونا گرفتم و کمی حافظهام را از دست دادهام (با خنده) به هر حال خاصیت کمدی این است که یا قصه جلو برود یا سکانس بخنداند و اگر این اتفاق نیفتد باید دور ریخته شود. من کمفروشی در کارم نکردم و تلاش داشتم نسبت به سریال قبلیام آخر خط بازیام تفاوت داشتهباشد و رضایت بینندگان را جلب کند.
یعنی به دنبال ایجاد تغییر در بازیتان بودید تا نسبت به کار قبلیتان متفاوت باشد؟صبوری: مردم در ایران دوست دارند تیپ در کارهای طنز ببینند و من هم سعی کردم نیمای قصه برای مخاطبان با نمک باشد. اما اینکه تکرار شدم یا نه باید بگویم دو سال است بازیگری در سریال را شروع کردهام و بوتیمار بعد از سریال آخرخط دومین کار من است. اما باید به این نکته اشاره کنم در خیابان بازخوردهای زیادی از مردم برای سریال بوتیمار گرفتم و مردم خیلی درباره بوتیمار با من حرف زدند. در حالی که وقتی سریال آخرخط پخش شد، احساس میکردم مردم آن سریال را میبینند اما فقط دو سه نفر سریال را دیدند و اظهار نظر کردند، اما مردم درباره بوتیمار مرتب به من پیام میدهند یا حرف میزنند. چند شب پیش سر برنامه خندوانه بودم، آنجا هم مردم میگفتند چقدر بوتیمار خوب و عالی بود. در مجموع بازخوردهای مثبت زیادی از این سریال داشتم.
احمدی: انتخاب بازیگر، هوشمندی تیم تولید است و علیرضا نجفزاده بازی درستی از صبوری گرفتهاست. ما بیرون از خانواده شاهد طنازیهای صبوری در نقش نیما هستیم و بعد این طنازی هم به خانواده پاسکاری میشود. اگر قرار بود صبوری در خانواده مرتب این طنازیها را انجام بدهد، بازیاش بیرون میزد اما درست و بجا از صبوری در قصه استفاده شد. در ضمن معتقدم واژه فاخر یعنی اینکه مردم را به فکر وا دارد که این اتفاق در سریال بوتیمار افتاده است.
نجفزاده: فضای رسانهای عادت کرده آدمها یا اثر را بر اساس زمینه ذهنی که دارد قضاوت کند نه آنچه میبیند و در حال رخ دادن است. من ابتدا هم گفتم هرجای کار ضعفی داشته باشد، میپذیرم اما همانطورکه گفتم نگاههای مختلفی هم در این نظرات دخیل است به همان شکل که قبل از اینکه سریال آماده شود، گفتم دوستان نقد و حمله آماده داشتند.
اما چرا میخواستند به شما و سریالتان حمله کنند؟نجفزاده: چون بخشی از آدمها نسبت به تلویزیون گارد دارند و این حالت نسبت به شبکه سه بیشتر است تا جایی که بحث بخشی از آنها ما نیستیم و شما هر کاری را از این شبکه پخش کنید، آنها حمله میکنند. این یکی از دلایلی است که در جریان آن هستیم و دیگر موارد را باید از خودشان بپرسیم که چرا شما وقتی هنوز حتی قسمت سوم پخش نشده، چنین تحلیلهایی را با قطعیت بیان و مطرح میکنید؟! بخشی از این موضوع نیز به همان قضاوت بر مبنای پیشزمینهای که از آدمها دارند، برمیگردد.
یعنی شما از بازی علی صبوری راضی هستید و دفاع میکنید؟نجفزاده: من به جرأت میگویم از قسمت 13 و 14 اگر منتقدی سریال و بازی علی صبوری را ندیده باشد، باید فکری به حال نقدهایش کند. از این قسمتها به بعد بازی علی صبوری به شدت قابل دفاع و متفاوت است. چون او در چند قسمت اول بازی چندانی نداشت اما در چند قسمت آخر که حجم بازی او بیشتر میشود من آن را به عنوان کارگردان میپسندم.
صبوری: دیگر سریال تمام شده بود البته(با خنده).
نجفزاده: در ضمن هر آدم جدیدی که وارد میشود از ابتدا گارد ذهنی نسبت به او وجود دارد. من با کمدینهای زیادی به عنوان دستیار کارگردان کار کردهام، مثلا نسبت به بازیگران «پایتخت 1» همه گارد داشتند که اینها از کجا آمدهاند و که هستند؟
گلچین: این مساله قضاوت براساس ذهنیت همیشه وجود دارد. مثلا با ما قدیمیترها که کار میکنند، میگویند باز هم گلچین را آوردید؟ و از سوی دیگر وقتی چهرههای جدید را میآورند باز هم میگویند ای بابا این از کجا آمده است؟ در واقع این ای بابا همیشه و در حالتی وجود دارد.
صبوری: واقعا این مساله هست. مثلا خانم گلچین مدتی پیش سریال موچین را بازی میکرد و نقش پسرش را علی صادقی بازی میکرد اما آن موقع یادم میآید میگفتند این ترکیب تکراری است، بعد که به بوتیمار رسیدیم و من در این سریال بودم، میگفتند کاش به جای علی صبوری، علی صادقی بود. یک نفر کامنت گذاشته بود واقعا حیف که سعید آقاخانی از تلویزیون رفت! در حالی که همین دو ماه پیش نون خ داشت پخش میشد. ما مردم و واکنش آنها را در خیابان میبینیم اما گروهی که در فضای مجازی مدام چنین صحبتهایی دارند، نمیدانم واقعا بیننده و منتقد هستند یا مساله دیگری دارند؟
آقای صبوری، اما در این سریال ما از شما بازیهایی را میبینیم که تفاوتی با آنچه از شما دیده بودیم، ندارد و گاهی نمیخنداند.مثل صحنه ساندویچخوردنمان خودتان چه نظری در این باره دارید؟صبوری: در این شرایط میتوانید تلویزیون را خاموش کنید یا شبکه دیگری را ببینید!(میخندد)
بضاعت گلچین، فقط طنز نیست
نقدی بوده که در طول کار شما را ناراحت کرده باشد؟
گلچین: نه من اغلب ناراحت نمیشوم. همچنین وقتی کسی من را دوست دارد زمانی که ایرادی از من میگیرد، آن را با جان و دل گوش میدهم. اما گاهی یک نفر مغرضانه میگوید تو کلیشهای بازی میکنی، اما اصلا کلیشهای یعنی چه؟ آن هم وقتی بازخوردهای مردم چیز دیگری میگوید و این افتخاری است که تو بتوانی عموم را با خودت همراه کنی. در همه جای دنیا نیز همین است. مگر من زبان آلمانی بلدم؟ ولی وقتی اثر ارزشمندی را میبینم با آن همذاتپنداری میکنم چون از دل برآمده و بر دل نشسته است. اینجا نیز همینطور است. من نمیخواستم لقمه عجیب و غریبی برای مردم بگیرم، بلکه شخصیتی را بازی کردم که ما به ازای آن میان خانواده و اقوام مخاطب هم بوده و زمانی که آن را میبیند میگوید اینکه خود من هستم و چنین نگاهی برای من هم حس لذتبخشی دارد. آن وقت زمانی که نقد میکند نیز آن را هم میپذیرم.
درباره کلیشه بودن که گفتید، بله برخی از حضور مدام شما در حوزه طنز با یک فضای کلی میگویند اما شما آثار جدی هم کم نداشتید.
درست است و بضاعت مرجانه گلچین را نباید تنها در فیلمها و سریالهای طنز دید. اگر من بتوانم متفاوت بودن را در ژانر وحشت، ملودرام معنوی، عاشقانه و... بازی کرده و بعد کمدی کار کنم، اینها را باید با هم مقایسه کنند. اما وقتی جنس طنزی که داریم یکی است. قرار نیست چیز عجیب و غریبی از آن در بیاید و تفاوت در انتخاب ژانر است که میتواند از بازیگر، یک چهره متفاوت بسازد.
شما با توجه به تجربهای که داریدچه نمرهای به این سریال میدهید؟من بوتیمار را دوست داشتم که آن را پذیرفتم چون در غیر این صورت کاری را بازی نمیکنم. حالا اینکه خروجی هرکاری با چیزی که در ذهنم داشتم، چقدر نزدیک است، موضوعی است که در هر مورد تفاوت دارد اما درباره بوتیمار نمره بدی به آن نمیدهم، چون خودم هم در آن مقطع شرایط نرمالی نداشتم و درگیر جریان عجیبی بودم که دوستان در جریانش بودند. البته همیشه سعی میکنم هیچوقت حالم را در کار دخیل نکنم. با وجود این، با اوضاع و احوال جامعه و کرونا وقتی همه را کنار هم میگذارم، نمره بدی به آن نمیدهم. همچنین این مجموعه را با دیگر کارهایی مثل زوج یا فرد یا حتی بزنگاه، متفاوت میدانم. تفاوت آن هم این است که ما در هر مقطعی مطابق آن زمان کار میسازیم و مورد کرونا هم مساله عجیبی بود که در پرداخت به آن نمره قابل قبولی میگیریم.
مردم طنز میخواهند
چرا با وجود این نگاه و فشارها باز هم طنز میسازید؟
گلچین: چون این یک واقعیت است که مردم کوچه و بازار چنین آثاری را میخواهند و دوستش دارند و باید برای آنها ساخته شود.
مهام: آنقدر بازخوردهای مردم دلگرمکننده بوده که بخش زیادی از این مسیر را پیش میبرد؛ مثلا یکی از بازیگران بوتیمار مدتی پیش در خانهاش لولهکشی داشته و هزینه آهنگری آن حدود هفت میلیون بوده اما میگفت در نهایت آن فرد هزینه را قبول نکرده، در صورتی که برای او چنین مبلغی رقم قابل توجهی بوده اما گفته به هیچ وجه آن را نمیگیرد. خود من همین تازگی مشکلی داشتم که اگر برای شمای نوعی باشد باید ماهها برای آن دوندگی کنید اما ظرف پنج روز این مساله برطرف شد. گفتم چرا؟ گفت من از دیدن بوتیمار واقعا لذت بردم. نمیشود این محبت مردم را نادیده گرفت. این نگاه در بین مسؤولان و سریالسازان به شکل دیگری است.
چه شکلی؟
مهام: مثلا شما نگاهی به جشنوارههای مختلفی که در حوزه تولیدات تلویزیونی برگزار میشود، بیندازید. در آنها اغلب با ملودرامها طوری برخورد میشود که انگار خیلی کلاس بالاتری نسبت به بقیه دارند و کمدی را آنطور که باید جدی نمیگیرند.
گلچین: در صورتی که به نظر من حداقل در شرایط امروز جامعه این فضا بسیار نیاز است که هم بخندیم و هم با همان زهرخندی که گفتم، نگاه کنیم که چه بلایی دارد سر ما میآید. اینکه چرا آنقدر گرانی هست؟ چرا وضعیت ماشین به این شکل است؟ و موارد دیگری که نیاز است. در این بین همین که ما بتوانیم یک ساعت حال مردم را خوب کنیم، فکر میکنم اجرم را از کاری که حرفهام بوده، گرفتم.
بوتیمار 2 داریم؟
آقای نجفزاده! با توجه به کار قبلی شما یعنی زوج یا فرد، آیا از این به بعد هم قرار است شما را تنها در قالب طنز ببینیم؟
نجفزاده: من کارهای زیادی را در مقام دستیاری با کارگردانهای مختلف تجربه کردهام، از تراژدی گرفته تا درام و طنز. اما برای ادامه باید ببینیم نیاز مخاطب چیست.
به طور کلی ساختن کار طنز به شدت سخت است. متاسفانه همانطور که دوستان هم گفتند، مسؤولان یا جشنوارهها کار طنز را خیلی جدی نمیگیرند. برای من چه کاری را انجام دادن بیشتر از صرفا کار کردن مهم است. من بعد از زوج یا فرد چند پیشنهاد داشتم اما دیدم قصهشان چیزی ندارد که من را درگیر کند. در هر ژانر دیگری به همین ترتیب. اگر با متن ارتباط برقرار کنم آن را میپذیرم. مثلا در بوتیمار خیلی از سکانسهایی که شما میبینید و مخاطب دوستشان دارد، مصداق عینیشان را دیدهام، مثل ماجرای پدری که کرونا میگیرد و طرد میشود. این را خیلیهای دیگر هم تجربه کردند و در کل کاری را که باورش میکنم را میتوانم برای مخاطب آن را به صورت قابل باوری بسازم. در غیر این صورت موفق نمیشوم، چون معتقدم مردم بسیار فهیماند و ما حق نداریم در این فضا کمفروشی کنیم.
این در حالی است که گاهی به سریال آب میبندند و آن را به جای 10قسمت تا 30 قسمت ادامه میدهند. همین بوتیمار را هم با آببندی میشد تا سی و چند قسمت ادامه داد. اما ما حتی بخشهایی را حذف کردیم، چون فکر کردیم اگر در کار باشد، کمفروشی کردهایم.
و آقای مهام شما به فکر ساختن بوتیمار2 نیستید؟
مهام: هیچ سریالی در تلویزیون برای ادامه داشتن و فصل دو ساخته نمیشود. زمانی که کار پخش شد بررسی میکنند و میبینند آیا میشود آن را ادامه داد یانه. ما اصلا به این موضوع فکر نکردیم چون باید از ابتدا به این موضوع میرسیدیم، یعنی اگر قصه پیدا کنیم حتما، در غیر این صورت حاضر نیستم به همین فصل ضربه بزنم.
فاطمه عودباشی و فاطمه شهدوست - رسانه / روزنامه جام جم
عکس ها: چاوش هماوندی و مجید آزاد / روزنامه جام جم