زوجهای جوان هم مست و سرخوش از گلهای ملیحرنگ و اصطلاحا عروسانهای هستند که قرار است بشود دستهگل و برود در دستان عروس و عکسش قاب شود روی دیوار خانهشان.
باحوصلهترها هم پی آب و دانی برای باغبانی در باغچههای کوچک و بزرگی هستند که برای خودشان دست و پا کردهاند. اینجا بازار گل شهید محلاتی است؛ معروفترین و قدیمیترین بازارگل شهر تهران که پر از رفتوآمد آدمهایی است که از خواب صبح جمعهشان زدهاند تا تازهترین گلهای بازار را گلچین کنند و به خانه ببرند؛ خانههایی که در حدود 17 ماه گذشته، امنترین مکان برای در امان ماندن از ویروس کرونا بوده و این روزها روی گل و طبیعت را بیشتر از همیشه به خودش دیده است.
8 صبح جمعه است. در حالی سکوت بر خیابانهای شهر حاکم است که عدهای در بازار گل شهید محلاتی، فارغ از همه سکوت و آرامش اولین ساعتهای روز تعطیل هفته، در بین گلها و درختچههای قد و نیمقد به دنبال پیداکردن گل مورد علاقهشان هستند؛ یکی به دنبال دستهگلی برای مراسم ازدواجش و دیگری برای خوش آبورنگکردن تراس دو سه متری خانه به دنبال گل مناسب میگردد.
هنوز آفتاب تند و تیز روزهای اواخر خرداد در نیامده که گرما کلافهکننده شود اما انگار روزگار گیاهان مقاوم در برابر گرما و گلهای تابستانی رونق گرفته و مردم سراغ گلهایی را میگیرند که دوام بیشتری در باغچههایشان و زیر نور آفتاب ظهرگاهی داشته باشند؛ باغچههای کوچکی که دلخوشی بزرگ این روزهای سرشار از محدودیت برای بسیاری از مردم شده است.
هر طرف سر بچرخانید دستهای از گلهای کاغذی و بگونیا و حسنیوسف را میبینید؛ گلهایی که نهتنها در باغچه که در تراس کوچک آپارتمانها هم حالشان خوب میماند و اتفاقا حالمان را خوب میکند: «ما یک بالکن خیلی کوچک داریم که چند گلدان به نردههایش آویزان کردهایم و هر فصلی، گلهای مناسب آن فصل را در خاکش میکاریم.
این روزها، آب دادن به گلها و سبزبودن همان تراس کوچک و دیدن غنچههایش، بیشتر از همیشه حالم را خوب میکند.»
این را خانم تقریبا جوان خانهداری میگوید که بیشتر از یکسال است از شهر خارج نشده و به قول خودش مدتهاست روی طبیعت را ندیده است. او برای انتخاب یک گل تابستانی از بین گلهای چیدهشده مردد است اما در نهایت با دختر خوشسلیقه کوچکش همنظر میشود و همان گلدانی را برمیدارد که دختر کوچک دست رویش میگذارد؛ یک گلدان پر از حسنیوسف که جان میدهد برای شبهای تابستان.
دستهگلهای جوان
دختر جوان، دو دسته گل صورتیکمرنگ و پررنگ را پیشروی صورت ماسکزدهاش گرفته و با چهرهای پرسشگر به همسرش نگاه میکند و انتظار دارد که در این انتخاب کمکش کند. فرصت را مناسب میبینیم و وارد نظرسنجیاش میشویم؛ اتفاقا استقبال هم میکند و شرایط را برایمان توضیح میدهد: «پسفردا عکاسی عروسیمان است؛ مراسمی نگرفتیم اما دلم میخواهد حداقل عکسهای خوبی برایم بماند.»
همین روز مهم و شیرین باعثشده در دوراهی سخت پررنگ و کمرنگ برای یک انتخاب ایدهآل قرار بگیرد اما بالاخره سفارش دستهگلی با ترکیبی از گلهای ارکیده صورتیرنگ و چند شاخه پررنگتر آن را میدهد و میرود.
انگار که چشم گلفروشهای بازار به دیدن عروس و دامادهای دوران کرونا حسابی عادت کرده است: «با اینکه سالنها و تالارها از رونق افتاده و مراسم به شکل همیشگی برگزار نمیشود اما با اینحال بیشترین مشتریهایمان تازه عروس و دامادها هستند.»
راست میگوید؛ این را وقتی فهمیدیم که در همان چند دقیقه حضورمان در مغازه خوش عطروبویش دو زوج جوان دیگر هم برای انتخاب دستهگل عروسی وارد این مغازه کوچک اما چشمنواز شدند: «قبلا برای گلآرایی سالن، خودروی عروس و... سراغ خرید گل میآمدند اما الان یک دستهگل قشنگ میخواهند تا با چند عکس بروند سر خانه و زندگیشان.»
اصلا انگار گل و گیاهان مغازهاش بیشتر جوانپسند هستند؛ آنقدر که در این مدت چند دقیقهای، جوانها بیشترین حضور را در مغازه دارند: «میدانید؟ تا چند سال پیش، مشتری گل و گیاه، اکثرا میانسالها بودند و آنها بودند که دل به نگهداری و مراقبت از گیاهان میدادند اما الان چند وقتی است که خاطرخواهی جوانها به گل و گیاه بیشتر شده و در دوران کرونا خیلی بیشتر.»
طبیعت در دوران کرونا
مرد جوان در یک دستش گونی بزرگی از خاک است و دست دیگرش چند کیسه از بذر گیاهان مختلف؛ با دقت وارسیشان میکند و معلوم است که دارد ریشهدادنهای احتمالی هرکدام از آنها را در ذهنش تصور میکند: «تقریبا یکسال شده که در باغچه کوچک خانهمان، سبزی و درختچههای کوچک میکارم. سبزیهایش درآمدهاند ولی از بین دانههایی که کاشتهام، بذر لیموترش حال و روزش از بقیه بهتر است و خوب رشد کرده است.»
با همان دستان پرش، سعی میکند تلفن همراهش را در بیاورد و عکس لیموترشی را که خودش در باغچهاش کاشته است، نشانمان بدهد: «حالا بذر خیار و گوجهفرنگی گرفتهام تا ببینم در اینطور باغچهها جواب میدهد یا نه؟» به نظر میرسد، خانهنشینی و قرنطینه روزهای ابتدایی فراگیری ویروس کرونا کار خودش را کرده و سرگرمیهای تازهای برای پیر و جوان به همراه داشته است؛ حالا در این میان برخی به رسیدگی ساده به یکی دو گلدان اکتفا و برخیها هم استعدادهای باغبانی را در خودشان کشف کردهاند.
اینجا ورودی مغازهای است که برخلاف سایر مغازههای بازار هرچند زیبایی چندانی از گلهای رنگی ندارد اما شلوغ است و پرطرفدار چون مواد ابتدایی و ابزار و وسایل لازم برای باغبانی را میفروشد. در این بین بیشتر مشتریانش هم سراغ گلهایی را میگیرند که مقاومت و ماندگاری بالایی داشته باشند؛ آب کمی بخواهند و حسابی آفتابدوست باشند.
اینطور که معلوم است این مغازه پاتوق افراد خوشبختی است که در دوران آپارتماننشینی، خانههایشان باغچهای هرچند کوچک اما سبز دارد یا خانهباغ و ویلایی در اطراف و حاشیه شهر دارند و روزهای کرونایی به آنجا پناه میبرند؛ یکی از آنها که روی چرخدستیاش پر از خاک و کود و چند دسته زنبق بنفش است به خریدهایش اشاره میکند و میگوید: «زنبق امتحانش را به خوبی پس داده است؛ در برابر نور آفتاب حسابی مقاوم است. میخواهم آن را در حیاط خانهمان در خارج از شهر بکارم و چون هفتهبههفته به آنجه سر میزنیم، نمیتوانم هرروز آبیاریشان کنم.» او میگوید در یکسال گذشته که امکان سفر و حتی گشتوگذار در شهر به صورت عادی ممکن نبود، تمام آخر هفتهها را آنجا گذراندهاند: «کرونا باعث شد کمی از مشغلههایم را کم کرده و به حیاط خانه رسیدگی کنم؛ اینطوری حالم خیلی بهتر است. » فروشنده هم که دیگر در این کار خبرهشده، راهنماییاش میکند که کدام گلها برای شرایطی که میگوید مناسبتر است؛ بعد هم رو به ما میکند و میگوید: «با اینکه محدودیتهای کرونایی باعث از رونقافتادن بسیاری از مشاغلی که از ما خرید میکردند شد اما باز هم ما مشتریهایمان را داشتیم؛ انگار این اتفاق باعث شد که مردم بیشتر از همیشه قدر طبیعتی را که در اختیار دارند، بدانند و به گل و گیاه روی بیاورند.» بار تازهای که در همان لحظه از راه میرسد، انگار دلیلی برای همین پروخالیشدن مداوم مغازه و عجینشدن مردم با گلوگیاه است.
همرنگ خانه
گلهای تازه و رنگی در سبد آب و جلوی مغازه چیدهشده و دل هر رهگذری را با خودش میبرد؛ آنقدر که برخی زوجهای جوان تصمیم میگیرند حتی برای دکور خانهشان هم به دنبال گلهای همرنگ خانهشان باشند: «آخه ما تراس نداریم؛ گلمصنوعی هم زیبایی گل طبیعی را ندارد. برای همین تصمیم گرفتهام روی میز تلویزیون و جاهای خالی خانه، گل طبیعی بگذارم که خانهمان خوش آب و رنگتر به نظر برسد.» تازه عروس است و با هیجان بینظیری از خانه نقلیشان میگوید و معتقد است که رسیدگی به گلها در خانه، انگیزهاش را حداقل در این روزها چند برابر میکند: «اتفاقا ترجیح میدهم گلی داشته باشم که نیاز به رسیدگی زیادی داشته باشد تا بیشتر با آن خو بگیرم.» و با یک دسته پر از گلهای زرد و نارنجی که به قول خودش همرنگ مبل و کوسنهایش است با ما خداحافظی میکند. انگار چنین درخواستهایی تنها برای ما عجیب است اما برای آقای فروشنده تکراری شده است: «نگهداری گلوگیاه در خانه در اولین روزهای شیوع ویروس کرونا بیشتر از حالا بود؛ مردم واقعا تمام مدت در خانه مانده بودند و احساس افسردگی میکردند اما نهتنها نگهداری گلهای سبز ماندگار که حتی این گلهای رنگی چند روزه هم راهکاری برای حال خوب موقتشان شده بود.» انگار این راهکار حالاحالاها ادامه دارد.
نرگس خانعلی زاده - جامعه / روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد