در یکی دو روز اخیر، آرام آرام هنرمندان نیز به صف کسانی پیوستهاند که بر مشارکت عمومی در روز 28خرداد برای انتخاب رئیس دولت چهاردهم تاکید میکنند. ابتدا آنها تکتک و طی ویدئوها یا متنهایی مردم را به شرکت در انتخابات ترغیب میکردند؛ گاه در این ویدئوها یا نوشتهها، آنها نامزد موردنظرشان را نیز معرفی میکردند و گاه با تاکید بر اصل مخفی بودن آرا، صرفا آن را مشارکت عمومی میخواستند.
حالا دو روزی است بازیگران، کارگردانان، تهیهکنندهها، شاعران، داستان نویسها، نمایشنامه نویسها، نقاشها، ناشران، کارتونیستها، طراحان، خوشنویسان، اهل اندیشه و مدیران فرهنگی طی نامههایی که به صورت جمعی امضا شدهاند، به صف حامیان چند نامزد انتخاباتی پیوستهاند. ما در این گزارش، طبعا با نامزدها و حمایت هنرمندان از آنها کاری نداریم، بلکه اینجا نفس دعوت آنها به مشارکت در روزی رأیگیری مدنظر ماست؛ اتفاقی که شاید برخی گمان میکردند نیفتد و با توجه به سوابق نه چندان مطلوب ورود هنرمندان به مقولات انتخاباتی، این بار و سال 1400 کاملا رنگ ببازد. اما میبینیم آنها مثل همیشه، وظیفه شناسانه به صحنه آمدهاند. جامعه، به درستی متوجه شده است چهرههای هنری، مرجع تصمیمگیریها و تصمیمسازیها نیستند و قرار نیست مرجعیت را به دست آنها بسپاریم. آنها باید کنشگر اجتماعی باشند و ما را در این مسیر همراهی کنند.
از کجا شروع شد؟
دیروز چند نامه و بیانیه از جانب هنرمندان و اهل ادب و اندیشه در رابطه با انتخابات منتشر شد. ابتدا جمعی از خطبا، مادحین و شعرای شاخص اهل بیت(ع) با حضور در حسینیه موج الحسین(ع) با صدور بیانیهای، مردم را به شرکت در انتخابات دعوت کردند. آنها نوشتند: «از آنجا که تلاش دشمن در بیرونق کردن انتخابات و دعوت برخی گروهها و اشخاص رد صلاحیت شده به حضور نیافتن مردم همیشه در صحنه در انتخابات میتواند خدای ناکرده به تضعیف اسلام و انقلاب اسلامی و خدشهدار شدن جمهوریت نظام و پایمال شدن خون شهدا خصوصا سردار شهید حاج قاسم سلیمانی(ره) منجر شود؛ ما خطبا، ذاکرین و شعرای ستایشگر اهل بیت(ع) بر اساس اینکه رهبر عزیز انقلاب علاوه بر صاحبان نفوذ از تریبون داران خواستهاند تشویق عمومی به مشارکت در انتخابات کنند و آن را تواصی به حق نامیدند، از کلیه آحاد مردم دعوت به حضور پر شور و گسترده در انتخابات کرده، تا با انتخاب درست متکی بر هشت شاخص ترسیم شده توسط معظمله به مشکلات اقتصادی و معیشتی جامعه پایان داده شود و موجبات رضایت امام زمان(عج) و نایب برحقش امام خامنهای فراهم و دشمنان مأیوس گردند.»
بیانیه بعدی، البته در حمایت یک کاندیدا منتشر شد اما خب به هر حال، حمایت از هر نامزدی، حمایت از اصل برگزاری انتخابات نیز محسوب میشود. این بیانیه را ۳۵۰ نفر از هنرمندان کشور امضا کردهاند. این هنرمندان که در متن بیانیهشان، نارضایتی از وضع موجود در فرهنگ و هنر را نشان دادهاند، نوشتهاند: «هنرمندان نیک میدانند دولت یازدهم و دوازدهم به دلیل بیتدبیری قاطبه دولتمردانش، خاصه جناب آقای روحانی بذر ناامیدی را نه تنها در دل هنرمندان بلکه در دل اقشار مختلف جامعه شریف ایران کاشت.
دولت آقای دکتر روحانی با عملکرد خود نشان داد هیچ دغدغهای برای مسائل فرهنگی هنری ندارد و با استفاده ناصحیح از جایگاه و اعتبار فرهنگ و هنر، آسیب جبران ناپذیری به دست اندرکاران این عرصه در سطوح مختلف وارد کرد. فقدان امنیت در سرمایهگذاری، ورود پولهای کثیف و پولشویی، بیاعتبار شدن مجوزهای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، عدم وجود امنیت شغلی برای هنرمندان، بیمه ناکارآمد آنان و... از جمله آسیبهایی بود که به واسطه سیاستهای ناموزون دولت پر ادعای آقای روحانی بر پیکره نجیب اهالی هنر وارد آمد. لذا ما جمعی از هنرمندان کشور در رشتههای نمایشی، سینمایی، تجسمی و موسیقی بر این اعتقادیم که دولت سیزدهم باید توسط مدیری مدبر و صدیق، شریف، قانونمدار و عدالتخواه اداره شود تا مرهمی بر سوز دلسوختگان نهاده و فرهنگ و هنر این مرز و بوم را به قله عزت، جایگاه و خاستگاه اصلی خود برگرداند.»
یک روز پیش از انتشار این بیانیهها، اهالی فرهنگ و ادبیات و نشر در دیداری با یکی از نامزدها شرکت کردند و آنجا هم بارها بر شرکت چشمگیر در انتخابات تاکید شد.
احیای کنشگری اهل فرهنگ
عمر حضور چشمگیر هنرمندان در پویشهای انتخاباتی زیاد نیست. راستش را بخواهید تا همین دو دهه پیش چندان مد نبود کاندیداها برای ترغیب مردم به خودشان، دست به دامان هنرمندان و چهرههای معروف ادبیات و هنر شوند. ماجرای شرکت چشمگیر هنرمندان در کمپینهای انتخاباتی، تا همین دوره قبل با فراز و فرودهایی ادامه داشته است. در این میان باید حضور چهرهها در انتخابات ریاست جمهوری سال 1396 را یکی از مهمترین دورههای حضور آنها در نظر آورد؛ در این دوره ماجرا چنان پیش رفت که مرجعیت هنرمندان در مقولات عمومی چون سیاست، کاملا احیا شده به نظر میرسید. مردم حرف آنها را میخواندند و روی سلایقشان حساب میکردند. عملکرد نه چندان مطلوب دولت حسن روحانی باعث شد هنرمندانی که در کمپینهای تبلیغاتی او حضور فعالی داشتند، یا از دعوت خود ابراز پشیمانی کنند یا اینکه دلسرد و گوشهنشین شوند.
حالا میتوان گفت این مرجعیت، دچار اختلال شده است. جز اشتباه در انتخاب، باید حاکمیت سرمایه در این کمپینها را هم به عنوان عاملی دیگر در مرجعیتزدایی معرفی کرد. اینها همه برآیند برخورد شخصی با امر عمومی بود که ماجرا را تا اینجا کشانید. مردم دچار سرخوردگی و انتقاد از عملکرد سیاسی و اجتماعی هنرمندان شدند و کمتر کسی بود به دلیل میل یک بازیگر یا... کاری بکند. این در حالی بود که هنرمندان تازه از سال 1392 دوباره توانسته بودند به چنین مرجعیتی برسند و آن را برای خود احیا کنند. از قضا این اتفاق، کلا منفی و انحرافی نبود. دستکم اینکه همه ما را به این آگاهی رساند که مرجعیت، با سلبریتیها نیست. آنها قرار هم نیست مرجع باشند، قرار است کنشگر باشند، همین.
اهالی فرهنگ پای صندوق
سینما و تئاتر: هوشنگ توکلی، محسن آقاعلیاکبری، فرهاد قائمیان، احمد نجفی، رضا برجی، جمال شورجه، مهدی عظیمی میرآبادی، جهانگیر الماسی، ابوالفضل همراه، حمید نیلی، جلیل فرجاد، جواد شمقدری، روحا... شمقدری، رضا ایرانمنش، کورش زارعی، حسین مسافرآستانه، جهانبخش سلطانی، حمید بهمنی، شفیع آقامحمدیان، مهدی فیوضی، سعید سعدی، مرتضی شعبانی، نصرا... قادری، اعظم بروجردی، محمود فرهنگ، اکبر حر، مرتضی شعبانی، عباس درکه، سیدحسین فدایی حسین، رضا برجی، بابک کرباسی زاده و....
هنرهای تجسمی: سید مسعود شجاعی طباطبایی، مسعود نجابتی، عبدالحمید قدیریان، محمدحسین نیرومند، ناصر نوروزیمنش، علی تن و....
ادبیات: علیرضا قزوه، فاضل نظری، علیمحمد مودب، میلاد عرفانپور، مرتضی امیری اسفندقه، محمدمهدی سیار، منیژه آرمین، احمد بابایی، یاحا کاشانی (شاعر)، مرتضی حیدری آلکثیر (شاعر)، محسن پرویز (رئیس انجمن قلم ایران)، علیاصغر عزتی پاک و....
فلسفه: محمدعلی رجبی، مجتبی کوچکی، شهریار زرشناس و....
موسیقی: هوشنگ جاوید، ابوالفضل صادقنژاد، باسم حمادی، غلامرضا صنعتگر (خواننده)، فریدون دادمهر، حجت اشرفزاده و....
نشر: مرتضی آخوندی، علیاکبر تورانیان، نادر قدیانی و ... .
نگاهی واقعبینانه به هنرمندان
سال 96 که کشور در تب و تاب انتخابات سرنوشت ساز خردادماه بود، بسیاری از هنرمندان در دو قطبیای که میان دو جریان به وجود آمده بود، وارد میدان شدند. در آن زمان بسیاری از هنرمندان جانب نامزدی را گرفتند و از کسی حمایت کردند که بعدها توانست سکان مدیریت کشور را در دست بگیرد و چهار سال اول ریاست جمهوریاش را به چهار سال دوم گره بزند. شعار معروف «تا 1400 با روحانی» در آن برهه زمانی توسط هنرمندان بسیاری - مخصوصا اهالی سینما - زمزمه و تکرار شد. دولت تدبیر و امید توانست با همراه کردن هنرمندان، پلی بین خود و مردم برقرار کند و این تدبیر به نفعشان تمام شد و در نهایت توانستند گوی سبقت را از رقیب بربایند و حسن روحانی برای چهار سال دوم و آنگونه که در شعارهای انتخاباتیاش گفته میشد، تا 1400 رئیسجمهور ایران باقی بماند. حمایت هنرمندان از روحانی، افزونبر اینکه به پیروزی او در انتخابات کمک کرد، تنور انتخابات را نیز داغتر نمود و در نهایت به سود رقابتهای انتخاباتی کشور بود. این حضور همه جانبه نمادی بود از جمهوریت در نظام اسلامی و آزادی همه گروههای فکری در حوزههای مختلف برای تبلیغ نامزد خود. این اتفاق از آنجا که در چارچوب انتخابات آزاد در کشور برگزار میشد، کمکی به فرآیند انتخاباتی کشور محسوب میشد.
اما حضور همهجانبه و موثر هنرمندان در حمایت از روحانی خیلی زود به نقطهای تاریک در کارنامه آنان بدل شد. دولت دوازدهم نتوانست به بسیاری از نیازها و انتظارات مردم و هنرمندان پاسخ درستی بدهد. این عدم پاسخگویی و مشکلآفرینی برای معیشت مردم سبب شد که آرام آرام سوی اعتراضات به سمت هنرمندانی برود که مردم را به رای دادن به این دولت تشویق کرده بودند. همزمان با این هجمه به هنرمندان، آنها نیز مجبور به موضعگیری شدند. عدهای خود را از اتهامی که متوجهشان بود، تبرئه و اعلام کردند که یکی از مردمند و تنها نظر شخصی خود را در انتخابات اعلام کردهاند. این اعلام نظر ربطی به همراه کردن مردم و ایجاد موج تبلیغاتی به نفع کسی ندارد و آنها مقصر وضع موجود نیستند. اعلام موضعهای اینچنینی خشم مردم را بیشتر کرد و نتوانست کسی را از اتهام واردشده تبرئه کند. این شد که موضعگیری بعدی هنرمندان، در کنار مردم بودن بود. بسیاری از هنرمندان نیز همصدا با مردم به حسن روحانی و دولتش اعتراض و از اینکه مردم را به رای دادن به او تشویق کرده بودند، اظهار پشیمانی کردند.
اتفاقی که بعد از انتخابات سال 96 افتاد، تجربه خوبی برای هنرمندان، مردم و دولتمردان بود. در درجه اول هنرمندان دانستند که در انتخاب یک نامزد و حمایت از او برای رسیدن به جایگاه ریاستجمهوری کشور، بایست بیشتر دقت کنند و به وعدهها دلخوش نباشند. آنها فهمیده بودند که دیگر آن انسان گمنام روزگار جوانی یا نوجوانی نیستند و حالا نظرشان بر جمع زیادی از مردم اثر گذار است. در درجه دوم مردم فهمیدند که یک هنرمند نیز میتواند مثل یکی از آنها نظر خود را داشته باشد و آنچه که در مباحث سیاسی و تصمیمگیری برای جامعه میگوید وحی منزل نیست که آنها به دلیل علاقهشان به آن هنرمند ملزم به اجرای آن باشند.
مردم میتوانند در فضایی منطقی و به دور از هیاهوهای رایج به نظرات یک هنرمند نیز مثل سایر افراد جامعه گوش دهند و آن را بپذیرند یا رد کنند. در درجه سوم و مهمتر از همه، دولتمردان از سرنوشت دولت دوازدهم عبرت گرفتند که با در پیش گرفتن رویه غلط، نهتنها اعتماد مردم از خود را زایل میکنند، بلکه جایگاه حامیان خود را نیز به خطر میاندازند. آنها فهمیدند که عملکرد نادرست آنان، روی هنرمندانی که روزی حامیشان بودهاند تاثیر خواهد گذاشت و مردم آن هنرمندان را نیز در ماجرای پیش آمده مقصر میدانند. دولتی که قرار است تا چندی دیگر بر سر کار بیاید، باید بداند که مردم این کشور با فرهنگ و هنر هویتشان را شکل دادهاند و از این رو برای هنرمندانشان ارج و اعتبار بسیاری قائلند. آنها باید بدانند به هنرمندانی که امروز آبروی خود را به کارزار آوردهاند و مردم را به شرکت در انتخابات دعوت نمودهاند، مدیونند و باید امنیت جایگاه این هنرمندان را حفظ کنند. آنها میتوانند با عملکرد درست خود کاری کنند که مردم بعد از مشاهده تاثیرات مثبت روی کار آمدنشان، از هنرمندانی که آنان را دعوت به مشارکت در انتخابات کردهاند، ممنون و متشکر نیز باشند.
نکته آخر اینکه اهالی فرهنگ و هنر باید با دانش و فهم عمیقی که دارند، اهل کنش و انتخاب باشند و همزمان با این مساله در نظر داشته باشند با وجود فهم هنری قابل قبول، ممکن است در مسائل مربوط به جهان پیرامون، درک سیاسی متوسط یا حتی ضعیفی داشته باشند. آنها نمونهای از مردم هستند با تمام نقاط ضعف و قوت و درک ضعیف و قویشان در حوزههای مختلف.
محمدرضا پارسا / روزنامه جام جم