بدون شک همه از او به عنوان یک دانشمند هستهای که مظلومانه ترور شد و به شهادت رسید، یاد خواهند کرد. در طول این سالها چند مستند و کار کوتاه از زندگی این شهید تولید و روانه آنتن شده، اما سریالی درباره زندگی او ساخته نشده بود تا اینکه معاونت امور استانهای سازمان صدا و سیما با همکاری صدا و سیمای مرکز زنجان دست بهکار شد و زندگی این شهید را دستمایه ساخت یک سریال تلویزیونی قرار داد و حاصل آن شد سریال صبح آخرین روز که از شبکه دو پخش میشود.
این سریال به کارگردانی حسین تبریزی و تهیهکنندگی مصطفی علمیفرد تولید شده و میتوان گفت یکی از ویژگیهای برجسته سریال این است که بالای 80 درصد از بازیگران این سریال که با اقبال گسترده مردم هم روبهرو شده است، از خطه زنجان هستند. همین موضوع نشان میدهد کارهای استانی که زمانی کیفیت مناسب را نداشتند، در حال حاضر با آثار شبکههای سراسری رقابت میکنند و حتی در برخی مواقع پیشی هم گرفتهاند. همچنین نقش شهید شهریاری را در خردسالی، کودکی و نوجوانی بازیگرانی از استانهای مختلف بازی میکنند و در بزرگسالی کاوه خداشناس این نقش را به عهده دارد. فیلمنامه این مجموعه را فاطمه حیدری و حسن عطارها نوشتهاند. روزهای پایانی پخش سریال صبح آخرین روز بهانهای شد تا ما سراغ عوامل سازنده این سریال برویم و میزبان آنها در روزنامه باشیم. در این نشست سید محسن لطیفی، مدیر کل صدا و سیمای مرکز زنجان، مصطفی علمیفرد تهیهکننده، حسین تبریزی کارگردان، کاوه خداشناس بازیگر نقش شهید شهریاری، حمید عطایی بازیگر نقش حمید سپهر (مامور امنیتی) و اسرافیل علمداری، مدیر امور نمایش اداره کل طرح و هماهنگی تولید مرکز استان باشیم. صحبتهای آنها را در ذیل مطالعه میکنید.
صبح آخرین روز؛ یک شروع خوب برای زنجان
چطور در میان شهدای هستهای دست گذاشتید روی زندگی شهید شهریاری. برایتان مشکل نبود با بودجه کم استانها چنین اثری را بسازید و با دیگر شبکههای سراسری رقابت کنید؟سیدمحسن لطیفی، مدیر کل صدا و سیمای مرکز زنجان: زحمت را دوستان کشیدند که قریب به دو سال زمان برد. ما در حد توان کنار دوستان بودیم. در ارتباط با بحث مراکز باید تاکید کنم اکثر هنرمندان بزرگ از شهرهای مختلف ایران هستند. بنابراین باید مراکز قدر داشتههای خود را بدانند، زیرا در استانها ظرفیتهای غنی وجود دارد و ما میتوانیم با توجه به فرهنگها و خرده فرهنگها و... رنگین کمان زیبایی از مفاخر بسازیم و مردم هم از تماشای آثار لذت ببرند. متاسفانه تا الان مفاخر استانی را به خوبی معرفی نکردیم و جای کار دارد. زمانی که من به مدیریت مرکز زنجان منصوب شدم، آقای دارابی معاون استانها تاکید کردند هر استانی اثری فاخر در حد کشوری بسازد. البته ما شهدای زیادی داریم که قبل یا بعد از شهید شهریاری بودند، اما به اذعان همه به ویژه دکتر صالحی، تراز علمی دکتر شهریاری از همه بالاتر بود و شخصیت علمی برجسته بینالمللی بودند، به همین دلیل موظف بودیم اثری درباره او بسازیم. با پیگیری معاونت استان ها، کار را به آقای علمی فرد تهیه کننده و حسین تبریزی کارگردان سپردیم. در این سریال به خوبی از ظرفیت بازیگران بومی بهره برده شد که بازیهای بسیار خوبی هم ارائه کردند. به عنوان مثال بازیگر نقش جوانی مادر شهید شهریاری از زنجان هستند که در تهران دانشجو هستند و بازی بسیار خوبی داشتند. البته قبل از انتخاب کاوه خداشناس برای نقش شهید شهریاری میخواستیم بازیگر دیگری انتخاب کنیم که کمتر مردم چهره او را دیده باشند، اما از آنجا که به فرد مناسبی نرسیدیم، در نهایت به انتخاب کاوه خداشناس رسیدیم. دوستان برای انتخاب بازیگر زحمت زیادی کشیدند که خروجی آن سریال صبح آخرین روز شد. در سازمان صدا و سیما آثار گرانقدر ساخته میشود، اما آثار ساختهشده در استانها با بودجه کمتر از 40 یا 50 درصد میسازند. به همین دلیل همه ظرفیت استانها پای کار میآیند. برای ساخت سریال صبح آخرین روز، استانداری، وزارت دفاع، سازمان انرژی اتمی و... هم کمک زیادی کردند. خدا را شاکریم این سریال در کمال آرامش و بدون حاشیه ساخته و پخش میشود. امیدواریم این اثر شروع خوبی برای دیگر کارهای فاخر در زنجان باشد.
حسین تبریزی، کارگردان: خوشبختانه سریال صبح آخرین روز در میان مخاطبان با اقبال زیادی رو به رو شد و دنبالکردن مردم برای ما انرژی بخش است و خستگیمان در میرود. ضمن اینکه به جرات میگویم خود شهید هم با ما همراه بود و شکر خدا انجام شد.
حمید عطایی، بازیگر نقش حمید سپهر (مامور امنیتی): من صحبت آقای تبریزی را تکمیل میکنم. به یاد دارم در یکی از سکانسها آقای تبریزی در عالم خودش بود. همان لحظه به من گفت حمید اگر الان باران ببارد، چقدر صحنههایی که میخواهیم بگیریم، خوب میشود. باورم نمیشد در جا باران گرفت و سکانس همانی شد که حسین تبریزی میخواست. واقعا این کار با همدلی یکدیگر انجام شد و همراهی شهید در ساخت این پروژه تاثیرگذار بود.
مظلومیت شهریاری زبانزد بود
همه مردم تا قبل از ترور شهیدشهریاری، شناخت چندانی از او نداشتند. شما قبل از ساخت این پروژه تا چه میزان شناخت داشتید که سراغ زندگی شهید شهریاری رفتید؟مصطفی علمی فرد، تهیهکننده: شناخت ما هم از دکتر شهیدشهریاری مثل بقیه، نسبی بود. حتی باید گفت قبل از ترور شهید خیلیها در سطح کشور او را نمیشناختند و بعد از ترور متوجه شدند شهیدشهریاری جزو دانشمندان نخبه کشور بوده و خدمات ارزشمندی انجام دادهاست. وقتی قرار شد طرحی اجرا کنیم شناخت من هم این بود مگر میشود در زندگی خطی یک دانشمند که از سالی شروع به تحصیل کرده و با گذراندن مرتبهای به درجه علمی رسیده، بار دراماتیک پیدا کرد؟ اما وقتی قرار شد این سریال را بسازیم و بحث نگارش مطرح شد، حدود 350 تا 400 ساعت مصاحبه مکتوب و شفاهی را مطالعه کردیم و طی صحبت با کسانی که شهیدشهریاری را میشناختند از خانواده گرفته تا مسؤولان رده بالا که ارتباط نزدیک داشتند، متوجه شدیم زندگی این شهید بزرگ چقدر بار دراماتیک دارد. حتی این ماجرا قبل از تولد او را شامل میشد که ما در سریال به آنها پرداختهایم. بنابراین سعی کردیم به مواردی در زندگی این شهید توجه داشته باشیم که برای مخاطبان هم جذابیت داشته باشد. به یاد دارم وقتی پیشتولید را شروع کردیم، امام جمعه زنجان به نکتهای تاکید کرد که در کار به آن رسیدیم. ایشان گفته بودند مظلومیت شهیدشهریاری او را شهیدشهریاری کرد. واقعا شهید شهریاری مظلوم و بیحاشیه بود. زمانی که ترور شد خیلیها میگفتند چرا او ترور شد؟ چون ترور کار آدمهای بزدل است و منافقان دانشمندی را ترور کردند که در حوزه نظامی هیچ ورودی نداشته و در علم فعالیت میکرد. او بسیار مذهبی، با اخلاق و خانوادهدار بود و همین موضوعات حساسیت کار ما را بیشتر میکرد و باعث شد تیم نویسندگان، کارگردان و من از زمان نگارش با شناخت و آگاهی بیشتر قدم برداریم. این سریال در استانها تولید شد و باید درباره بودجه استانها باید بگویم که اعتبارات ما در استانها کم است. در حالی که آثار با کیفیت تولید میشود. حتی گاهی به شوخی در این باره میگویم معاونت استانها فرزند ناخواندهاست! این در حالی است که اقبال مخاطبان نشان میدهد بچههای استانی کارشان را بلد هستند.
اسرافیل علمداری، مدیر امور نمایش اداره کل طرح و هماهنگی تولید مرکز استان: در واقع با این اتفاقها علاوه بر ساختهشدن آثار باکیفیتتر در مراکز، شاهد بیشتر دیدهشدن هنرمندان شهرستان و اعتمادبهنفس گرفتن جوانترها هستیم. سایر مراکز استانها هم وارد کار میشوند. در این صورت کسانی که در تهران کار میکنند برای دور نماندن از رقابت، مجبور به افزایش کیفیت کارشان میشوند. برای مثال در سریال دخترم نرگس، چهار نفر از بازیگران اصلی ما مثل آقای پاکنیت و همسرش و... از تهران بودند. البته من به تهرانی بودن معتقد نیستم، چون بیشتر این دوستان که گفتم اصالتا تهرانی نیستند. بقیه بازیگران در این سریال از ارومیه بودند که در کنار هم بودند و این ترکیب اتفاق خیلی خوبی است. تجریباتی که آقای پاکنیت در عمر هنریشان داشتند به بچههایی در کار با او مراوده دارند، منتقل میشود. حتی گفتم چرا از حضور آقای پاکنیت در استان برای برگزاری کارگاه آموزشی بهره نمیبرید؟ خیلی کارها میشود کرد. بخشی از این اتفاقها افتاده و این پررنگتر شدن نقش استانها که امروز شاهدش هستیم از سیاستهای آقای دارابی است.
کاوه خداشناس، بازیگر نقش دکتر مجید شهریاری: البته این اتفاق نیاز به شناخت رسانه از طرف مدیران مراکز استانها هم دارد. آقای لطیفی رسانه را به خوبی میشناسند. من تاکنون چند کار استانی کردهام اما همه مدیران اینگونه نبودهاند. برای آقای لطیفی ریتم کار مهم بود و این نشان میدهد ایشان سواد و آگاهی نسبت به رسانه دارند. با وجود چنین مدیرانی در مراکز، کارهای استانی پیشرفت میکند وگرنه هر چقدر هم تلاش کنند نمیشود همه امور از تهران درست شود.
علمیفرد: برای پخش این سریال هر سه شبکه تلویزیون متقاضی بودند و این نشان میدهد کار خوب از آب در آمده است. ضمن اینکه من اصلا نمیگویم کار استانی است یا نه، کیفیت برای ما مهم است. کما اینکه کارهای استانی فقط به لحاظ بودجه متفاوت هستند، اگر نه انگیزه همکارانی که دارند این کارها را انجام میدهند فراتر است. من، آقای تبریزی و آقای لطیفی هم وقتی خواستیم کار را شروع کنیم، گفتیم فراملی فکر کنیم؛ چون شهیدشهریاری افتخار دانش هستهای کشور در دنیاست.
نمی توانستیم سریال را با زبان ترکی بسازیم
زمان گذشته و حال در هم تنیده شدهاند و ما شاهد هستیم برخی بازیگران گویش ترکی دارند و بعضی دیگر نه. به عنوان نقش مادر شهید شهریاری در سریال با گویش ترکی صحبت میکند و بازیگر انتخاب شده از زنجان است و بعد در میانسالی زهرا سعیدی این نقش را به عهده دارد که با زبان فارسی صحبت میکند. با توجه به اینکه مرتب در زمان حال قصه، فلاشبک به گذشته داریم این نقد وارد میشود که چرا برای نقش میانسالی هم به سراغ بازیگر ترک زبان نرفتید که ایجاد تضاد نکند.
تبریزی: این سریال باید به زبان ترکی ساخته میشد. من ترک هستم و افتخارم میکنم، اما دلیل اینکه ما گویش فارسی گرفتیم این بود که میخواستیم سریال صبح آخرین روز در کل ایران دیده و پخش شود. ما برای نقش میانسالی مادر شهید شهریاری خیلی دنبال بازیگر زنجانی گشتیم، اما پیدا نکردیم. خانم دوستی که نقش جوانی مادر شهید شهریاری را بازی میکردند 21سال داشتند که بازی بسیار خوبی هم داشت اما تا مقطعی جواب میداد و باید برای میانسالی فکر دیگری میکردیم. از سوی دیگر مدیران علاقهمند هستند بازیگران چهره در کار باشند. البته من میتوانستم فقط بازیگران خوب تئاتری بگذارم اما ممکن بود در جذب مخاطب به معضل بخوریم. از آنجا که چهره خانم سعیدی نزدیکی زیادی به بازیگر نقش جوانی مادر شهید داشت انتخاب کردیم و ترجیح دادم این شمشیر تیز انتقاد را به تن بخرم. برای من استفاده از بازیگران بومی بسیار لذتبخش بود. همچنین برای نقش مادربزرگ شهید شهریاری میخواستیم از بازیگر زنجانی استفاده کنیم، اما از آنجا که بازیگر انتخاب شده توقع زیادی داشت، خانم افسانه ناصری را انتخاب کردیم.
علمیفرد: بالای 80 درصد بازیگران سریال شهید شهریاری زنجانی هستند. البته سعی کردیم اغلب بازیگرانمان حتی در دوره بزرگسالی شخصیتها هم آذری باشند. از حضور شهرام عبدلی، سیروس همتی و ... هم به همین ترتیب استفاده کردیم.
بله، اما چون صحنههای احساسی و تاثیرگذار میان مادر شهید و مجید از کودکی میبینیم، این نقش در ذهن مخاطب میماند و بدون لهجهشدنش در بزرگسالی توی ذوق میزند.
تبریزی: ما برنامه داشتیم که صدای خانم سعیدی را دوبله و برای این شخصیت یک صدای واحد داشته باشیم. میخواستیم بازیگر نقش جوانی ایشان بیاید و برای پیری هم صداسازی کند.
چرا این اتفاق نیفتاد؟
تبریزی: به دلیل پخش. همین الان که خدمت شما هستم، درگیر مراحل پس از تولیدم. حتی در جلسه رونمایی هم از آقای فاطمی خواهش داشتم کاری کنند که از ابتدای ماه پخش شود. ولی شبکه جدول پخشش را بسته بود و امکان تغییر وجود نداشت. هیچ فیلمسازی نمیخواهد کارش با ایراد پخش شود. هر بار که خروجی میگیرم بالای پنج دفعه چک میکنم که صدا، دیالوگها و تصویر مشکلی نداشته باشد. حالا از آن طرف گاهی آقای لطیفی بعد از این مراحل میگوید فلان تکه را دربیاوریم، آنوقت است که انگار میخواهند جان من را بگیرند.
یعنی ایشان ممیزی میکنند؟
تبریزی: نه. فقط گاهی پیش میآید که چیزی از زیر دست من در میرود. مثلا ایشان میگوید ریتم این بخش را روانتر کنیم و... . همه این تلاشها را میکنیم تا اثر مطلوبی ارائه دهیم اما واقعا بعضی موقعها دست ما نیست. برای نمونه نشد صدا را دوبله کنیم.
صدای آقای خداشناس هم قرار بود دوبله شود؟
تبریزی: نه. از همان اول قرار بود بدون لهجه باشد.
علمیفرد: شاید دوستان بگویند چرا آقای رجبی بدون لهجه بازیگر پدربزرگ شهید شدند؟ دلیلش این است که پدربرزرگ شهید، اهل شهریار بودند و این در قصه بیان میشود. برخی مردم زنجان هم ایشان را به خاطر دارند و این نکته را میدانند. درباره لهجه نداشتن بازیگر شهید شهریاری هم باید گفت درست است هر بزرگواری که در یک استان آذرینشین دارد زندگی میکند بالاخره ته لهجه شیرین آذری دارد اما ایشان استاد دانشگاه هم بودند و طبیعی است که بدون لهجه هم صحبت کنند. پس درباره این شخصیت کسی نمیتواند به ما خرده بگیرد چرا لهجه ندارد؟
بازتاب سریال در میان مردم زنجان چگونه بوده است؟
لطیفی: یکی از ویژگیهای مهم این کار که شاید به آن اشاره نشده، نشاندادن عالی فرهنگ قدیم زنجان است. زنجانیها روی فرهنگ، گذشته و و فولکلورشان حساسیت دارند و مکرر شنیدم که میگویند در این کار، خصوصا در به تصویر کشیدن کودکی و نوجوانی شهید، به فرهنگ زنجان ادای دین شد. مثلا آنجا که پدر شهید شهریاری رشوه نمیپذیرد، پاکدستی این مردمان و فرهنگ باغیرت آذری نشان داده میشود. زنجانیها خودشان را در این سریال میبینند.
خداشناس، شانس ما بود!
قرار بود در ابتدا برای نقش شهید شهریاری از یک نابازیگر استفاده شود که چهره آن را مردم ندیده بودند، چطور شد در نهایت به این تصمیم رسیدید که برای نقش شهید شهریاری سراغ کاوه خداشناس بروید؟تبریزی: انتخاب خداشناس شانس ما بود، اما همانطور که آقای لطیفی گفتند برای نقش شهید در ابتدا به دنبال بازیگر چهره نبودیم، به همین دلیل سراغ چنین گزینههایی رفتیم. حتی سه بازیگر تئاتر از شهرهای مختلف انتخاب کردیم و تست دادند. هر سه به لحاظ چهره و فیزیک هم نزدیک شدند، اما به دنبال چهرهای بودند که به لحاظ درونیات، معرفت، انتقال حس و... همانی باشد که شهید شهریاری بود و همین موضوع کار ما را سخت میکرد. بعد از صحبتهای مکرر با تهیهکننده به این نتیجه رسیدیم که کاوه خداشناس بهترین گزینه برای این نقش است. روزی که خداشناس وارد دفتر شد، گفتم همین است! البته کاوه همان زمان گفت که خیلی نقش شهید و فرزند شهید را بازی کرده است اما من اصرار کردم او میتواند این نقش را بازی کند. خدا را شکر نتیجه خوب این انتخاب را روی آنتن میبینید. البته به لحاظ گریم خیلی او را اذیت کردیم. گریم او بیش از دو ساعت و نیم زمان میبرد. اما هیچوقت غر نمیزد. حتی میتوانم بگویم که منش شهریاری روی او هم تاثیر گذاشته بود. جالب است که دکتر صالحی هم در صحبتی با آقای علمیفرد تاکید کردند وقتی سکنات و رفتارهای کاوه خداشناس را در نقش دکتر شهریاری میبیند، حس میکند که خود شهریاری است. من برای انتخاب بازیگران نقش شهید شهریاری از کودکی تا شهادت باید چهار بازیگر انتخاب میکردم که به لحاظ چهره با هم نزدیک باشند، حتی برای نقش پدر شهید هم این نظر را داشتم که اردشیر رستمی بازی کرد. خوشبختانه خروجی نشان میدهد اتفاق خوبی رخ داد. بازیگر نقش نوجوانی شهید شهریاری از قم و بازیگر نقش کودکی هم از چهار محال و بختیاری بود. بنابراین ما سعی کردیم از همه ظرفیتها استفاده کنیم. البته باید تاکید کنم که این کار را مجید شهریاری ساخت. واقعا من آنقدر توان نداشتم. با انرژیای که از طرف آقایان لطیفی، علمداری و معاونت میگرفتیم سر صحنه میرفتیم. حمید عطایی هم اشاره کرد ما با کمکهای خود شهید جلو میرفتیم. خیلی جالب است الان که کار در حال تدوین است، میبینم صحنههایی که موقع تصویربرداری بازی دوستان را دوست نداشتم، حالا در تدوین همانطور به چشم میآید که میخواستم. نمیدانم چطور این اتفاق افتاده است.
لطیفی: میخواستیم این سریال از کارهای قبلی در این حوزه بهتر باشد و با «خانه امن» مقایسه نشود. به نظر من برای مجموع مستندها سختگیریهای زیاد و آثار ما از فیلترهای کیفی بیشتری رد میشود. آقای دارابی کار را به شکلی تعریف کردند که آثار از چند فیلتر کیفی گذر میکنند تا کار خوب و باکیفیتی از استانها شاهد باشیم. آثار مراکز استانها در این چند سال خیلی رشد کردهاست و قطعا در آینده روزهای خیلی خوبی خواهد داشت. در مورد نکتهای که درباره انتخاب بازیگران عنوان شد باید بگویم، دوستان بهواسطه نام شهید شهریاری حساسیت داشتند که بازیگران اخلاقمدار و دارای عقبه خوب، انتخاب شوند که در شأن ایشان باشد.
عطایی: در تایید حرفهای حسین جان میگویم روح آن شهید بزرگوار از کار حمایت میکرد. این برای من خیلی مهم بود. تشکر ویژه دارم از گروه بازیگران زنجان و هدایت درست آقای تبریزی که باعث شد من به عنوان یک تماشاگر با بازی این عزیزان ارتباط برقرارکنم. واقعا رئال بازی میکنند.
کرونا به وقت «صبح آخرین روز»با وجود کرونا، حضور 400 بازیگری که در سریالتان حضور داشتند و محدودیت زمانی که برای رساندن به پخش داشتید. پروژه را چطور جلو بردید؟علمیفرد: 400 بازیگر اصلی و فرعی در مقاطع مختلف بودند، نه یک زمان. اگر بخواهیم به این موارد نگاه کنیم واقعیت این است اصلا نباید ساخت سریال را شروع میکردیم.
آقای رجبی هم در این سریال به کرونا مبتلا شدند؟علمیفرد: همزمان بود، اما ابتلایشان در پروژه ما صورت نگرفت.
تبریزی: در واقع ایشان با کرونا وارد سریال شدند.
علمیفرد: صبح به زنجان رسیدند و ظهر در بیمارستان بستری شدند. ما فقط توانستیم در زنجان میزبان خوبی برایشان باشیم. در کل اگر میخواستیم به کرونا و این دشواریها نگاه کنیم، اصلا نباید کار را شروع میکردیم. کمااینکه قرار بود بهمن 98 کلید بزنیم و به خاطر درگیر شدن کشور با کرونا، کار پنج شش ماه عقب افتاد. میتوانم بگویم به نسبت سریالهای درحال پخش رسانه ملی از نظر بازیگران و لوکیشنها، پرتعدادترین هستیم. ما لوکیشن بیمارستان شهید چمران را داشتیم و میخواستیم همانجا تصویربرداری کنیم که با پیک سوم کرونا در کشور همزمان شد. این امکان از ما سلب شد. تمام برنامهریزیهایمان بر این منوال بود، پس یا باید پروژه را تعطیل میکردیم یا باید با هزینه مضاعفی جایی را تبدیل به بیمارستان کنیم. خیلی جالب است ما یکی از دانشکدههای دانشگاه شهید بهشتی را تبدیل به بیمارستان کردیم. کل بیمارستان را دکور زدیم و از خیلی از بیمارستانهایی که در سریالها میبینیم بهتر است و توانستیم یک بیمارستان تمام عیار با ظاهری خوب تجهیز کنیم.
بودجهتان کفاف میداد این بیمارستان را بسازید؟علمیفرد: صدا و سیمای زنجان و مجموعه معاونت صدا و سیمای استانها همراه بودند. به جرات میگویم آقای لطیفی هم بیشترین همراهی را در زمان تولید داشتند. آقای علمداری الان حضور دارند و میدانند پروژههای مختلفی در مراکز استانها درحال تولید است، ولی مراکز یک دهم این همکاری که مرکز زنجان با ما داشتند را با پروژهها ندارند. البته جاهایی سختی خود را داشت.
واقعیت پررنگ با سایههایی از تخیل
چقدر از قصه براساس واقعیت است؟ و چند درصد آن به دلیل حفظ بار دراماتیک کار با تغییرات همراه بوده است؟
لطیفی: درصد را دوستان میگویند. اما ما حساسیت به خرج میدادیم تا مثل برخی کارها نشود که مجبور به پاسخگویی شویم. سعی داشتیم مسائل فرهنگی و ... را در نظر بگیریم تا چیزی از زیر چشمانمان در نرود فردا مشکلساز شود. چون فرهنگ مناطق برای خودشان ارزشمند است. به همین دلیل اصلاحیههایی هم در این زمینه و هم به خاطر ریتم داشتیم. میگفتیم برای ما مهم نیست که 20 یا 30 قسمت باشد، مهم ریتم کار است که باید خوب دربیاید. نخواستیم آب در آن ببندیم. میخواستیم درخور شهید و مخاطبان ارائه شود. در مورد سریالهای دیگری که درباره مفاخر و مناطق کشور ساخته شده است، دیدیم اعتراضهایی مطرح میشود ولی ما برای این سریال یک مورد اعتراض هم در زنجان نداشتیم. من به مزاح میگفتم خانم بهجت قاسمی جزو گروه تولید شده و در این دو سال خانواده شهید، از زمان نگارش تا همین الان با هنر آقای علمیفرد با گروه همراه شدهاند.
علمیفرد: درباره تطابق کار با واقعیت این نکته را عرض کنم، داستانهایی که درباره شخصیتهای اصلیمان روایت میکنیم، بدون استثنا واقعی هستند. حتی زمان اتفاقات را زیرنویس میکنیم. مثلا اینکه شهید شهریاری چه زمانی خانهاش را عوض کرده و چه مشکلاتی برایش پیش آمده است را نشان دادیم. البته برای پربار کردن فضای داستانی و بار دراماتیک از تخیل نویسنده استفاده کردیم. بخشی را در فضای امنیتی قصه اضافه و یکسری از شخصیتها را تجمیع کردیم. مثلا شخصیت حاجمهدی قانع که در قصه ما حضور دارد برگرفته از پنجتا همکلاسیهای شهید شهریاری است که هرکدام در برههای کاری را انجام دادند.
در قسمتی از سریال آقای صالحی، رئیس سازمان انرژی اتمی را نشان دادید. تعاملتان با سازمان انرژی اتمی و دیگر ارگانها برای به تصویر کشیدن بخشهای امنیتی قصه و نزدیکی آن به واقعیت چگونه بود؟
علمیفرد: با سازمان انرژی اتمی ارتباط بسیار نزدیکی داشتیم. از آقای صالحی گرفته تا با چهار پنج نفر از دوستان زیرمجموعه، مصاحبههای مفصل داشتیم. قصهها از دل این مصاحبهها درآمده است. لحظهای که آقای دکتر صالحی متوجه ترور شدند و حضورشان در بیمارستان را بر اساس توضیحات واقعی که ارائه شد، نشان دادیم. در حوزه امنیتی با راهنمایی دوستانی که در این عرصه هستند تمام تلاشمان را کردیم آن چیزی که ارائه میدهیم خلاف واقعیت نباشد. عین به عین ورود نکردیم. بالاخره پرونده ترور شهدای هستهای ابعاد متفاوتی دارد. هنوز هم در جریان است. به همین دلیل ما هم بخش امنیتی را در قصه به جمعبندی نهایی نرساندیم. البته در قسمتهای پایانی به صورت مفصل به بخشهای امنیتی ورود شد.
همراهی خانواده شهید شهریاری
آقای علمداری شما صرفا مدیر نیستید و در کنار مدیریت، تجربه نویسندگی و بازی هم دارید. زمانی که قرار شد سریال صبح آخرین روز ساخته شود، آیا خودتان پیشنهادهایی در کار دادید؟علمداری: از روزی که من طبق دستور آقای دارابی به معاونت امور استانها آمدم، درصدد بودیم سریالهای فاخر در استانها ساخته شود. ما نمیتوانیم مخاطب امروز را گول بزنیم، زیرا بیننده امروز مرتب کارهای متفاوت از دنیا را میبیند. به همین دلیل با قدرت سریالها در معاونت استانها ساخته میشود. در حال حاضر هم چهار سریال ساخته میشود که بهزودی رونمایی خواهد شد. وقتی نویسندگان به من مراجعه میکنند به آنها تاکید میکنم ما یک فیلمنامه قوی و منسجم میخواهیم. جالب است روزی یک نویسنده به من گفت کار استانی است، پس با یک فیلمنامه متوسط هم کارتان راه میافتد، اما من نه تنها برخورد کردم، بلکه چنین نویسندهای را به اتاقم راه نمیدهم. چرا که ما به دنبال شاهکار هستیم. در ضمن من باید از خانواده شهید تشکر کنم که همراهی زیادی با ما داشتند. چرا که ما فیلمنامههایی از شهدا داریم، اما خانواده اجازه ساخت آن را نمیدهند. اما برای ساخت پروژه سریال صبح آخرین روز ما همراهی بسیار خوب خانواده شهید شهریاری را داشتیم. امیدوارم این سریال مسیری را برای چنین کارهایی باز کند.
خود شهید همراه ما بود
آقای خداشناس ایفای نقش شخصیتهای معاصر؛ کار بازیگر را سخت میکند، حتی حرکت روی لبه پرتگاه است. به دلیل اینکه همه روی این موضوع تمرکز دارند. ضمن اینکه طبق صحبت بقیه از قرار شما خیلی تمایل نداشتید نقش شهید را بازی کنید. چطور با خودتان کنار آمدید و نقش شهید شهریاری را بازی کردید؟خداشناس: سعادتی برای من بود که این نقش را بازی کردم. همچنین سعادتی بود که در خدمت این گروه تولید بودم. با توجه به اینکه تا امروز نقش شهید یا فرزند شهید را زیاد بازی کردهام، با این ذهنیت وارد دفتر شدم که نقش شهید را بازی نمیکنم. هر چه من دلیل میآوردم که بهتر است نقش شهید را من بازی نکنم و ایفاگر نقش دیگری باشم، آقای تبریزی کارگردان لبخندی میزد و میگفت تو باید نقش شهید شهریاری را بازی کنی! به هر حال من حریف او نشدم و همه چیز دست به دست هم داد تا این نقش را بازی کنم. واقعا حس میکنم خود شهید هم به من کمک کرد تا این نقش را بازی کنم. چون هر صحنهای کارگردان از من میخواست حسی داشته باشم به لحظه درگیر همان حس میشدم. مثلا اگر میگفت الان اشکت را میخواهم، گریه میکردم. راستش دیدن همه این موارد برای خودم هم عجیب بود.
قبل از ایفای نقش آشنایی نسبت به شخصیت شهید شهریاری داشتید؟خداشناس: وقتی قرار میشود نقشی را بازی کنم، نسبت به آن جدی هستم. بهویژه شخصیتهای معاصر را. قبل از ایفای نقش شهید شهریاری از تهیهکننده و کارگردان خواستم با همسر شهید صحبت کنم که خوشبختانه این اتفاق افتاد و ما قبل از کار با خانواده شهید، دوستان نزدیک به او، همکاران سازمان انرژی هستهای و... صحبت کردیم و بعد وارد فضای کار شدیم. حتی با گریم و لباسی که پوشیده بودم خدمت خانم دکتر قاسمی رفتیم که همانجا خانم دکتر تاکید کرد که هرگز لباسی از دکتر شهریاری را به کسی ندادند، اما گفتند میتوانند کاپشن او را به من بدهند تا هنگام بازی از آن استفاده کنم اما برایم کوچک بود. در مجموع همه اتفاقات دست به دست هم داد و این مسیر برایم هموار شد.
شما در بیشتر صحنهها که نقش دکتر شهریاری را بازی میکنید، سرتان پایین است. آیا این ویژگی رفتاری در نقش برگرفته از مصاحبههایی بود که از خود دکتر دیده بودید یا در خلال صحبت با کارگردان به این نتیجه رسیدید؟خداشناس: بههر حال تعامل میان کارگردان و بازیگر به نتیجه کار کمک میکند و همانطور که تاکید کردم قبل از شروع کار گپوگفتهای زیادی داشتیم تا خودم را به شخصیت دکتر شهریاری نزدیک کنم. ایشان بهشدت ماخوذ به حیا بودند و بسیار آرام. خانم دکتر قاسمی هم در صحبتهایشان میگفتند گاهی صدای دکتر به حدی آرام بود که به او میگفتند که صدایشان را نشنیدند. من به سهم خودم سعی کردم نقش را همانی بازی کنم که کارگردان از من میخواهد.
معمولا وقتی آثاری درباره شهیدی ساخته میشود، هنگام پخش با انتقادهایی از طرف خانواده شهید روبهرو میشویم اما این اتفاق برای سریال صبح آخرین روز نیفتاد. فکر میکنید دلیل این ماجرا چیست؟علمیفرد: به یاد دارم در مراسمی در زنجان شرکت کردم که پایان مراسم خانم میانسالی کنارم آمد و درحالی که گریه میکرد، گفت هرلحظه از سریال صبح آخرین روز را با دقت میبیند و بعد ادامه داد در دو مقطع همسایه شهید شهریاری شد. یکبار بهواسطه واقعیت زندگی و یکبار بهواسطه سریال صبح آخرین روز. واقعا بازخوردها از سوی خانواده، دوستان، اقوام و همکاران شهید خیلی خوب بود. بههر حال وقتی اثری درباره شهید ساخته میشود، باید بدانیم چطور تعامل صورت بگیرد. با احترام به همه خانواده شهدای معظم باید تاکید کنم که مادر، برادر و همسر شهید بسیار انسانهای روشنفکر و همراه بودند. ما هم به سهم خودمان سعی کردیم هر بخش از کار که برای خانواده شهید حساس است یا عرق دارند، حتما توجه کنیم. حتی به بخشهایی که بار دراماتیک هم نداشت اما در سریال نشان دادیم تا موردی مغفول نماند. چند روزی که ما در دانشگاه شهید بهشتی کار داشتیم، خانم دکتر قاسمی که عضو هیات علمی این دانشگاه هستند سر صحنه آمدند و نکاتی درباره روحیات شهید گوشزد کردند که ما در کار اجرا کردیم. درمجموع سعی کردیم به واقعیات وفادار بمانیم؛ چون معتقد بودیم اگر خانواده محترم شهید دل چرکین شود، قطعا کار ما نقص خواهد داشت. خدا را شاکریم که هم خانواده، دوستان و همکاران شهید راضی هستند و هم مردم. حتی ما مخاطب خارج از کشور هم داریم که نشان میدهد سریال دیده شده است.
سپهر با دیگر ماموران امنیتی تفاوت دارد
آقای عطایی در این سریال نقش مامور امنیتی سریال را با نام حمید سپهر دارید. نکته قابل تامل این است که بخشهای امنیتی بعد از ترور شهید با زندگی خانوادگی شهید قبل از ترور درهم تنیده شده است. وقتی قرار شد این نقش را بهعهده داشته باشید، بنا به چه دلیلی پذیرفتید؟عطایی: قبل از پاسخ دادن به سوال شما باید به عوامل سریال خسته نباشید بگویم. خوشحالم مردم ارتباط بسیار خوبی با سریال برقرار کردند. دلایل زیادی برای پذیرفتن این نقش وجود داشت. یکی از دلایلش هم روایت زندگینامه این شهید بزرگوار یعنی شهید مجید شهریاری، فرصت خیلی خوبی بود که ما بازیگرها بتوانیم بیشتر به آن واقف شویم و توفیقی نصیب ما شد که در این مسیر کار کردیم. به همین دلیل برایم مهم نبود نقشم پررنگ یا کمرنگ باشد و فقط میخواستم حضور داشته باشم. بنابراین با جان و دل کار کردم. من به همراه آقای تبریزی پلان به پلان صحنههای سپهر را ساختیم و جلو بردیم. ضمن اینکه فیلمنامه انسجام خاص خودش را داشت و از همه مهمتر اینکه قصه سریال حقیقتی است که اتفاق افتاده و این موضوع برای بازیگر مهم است که در داستانی حضور پیدا کند که تنها ساخته و پرداخته ذهن نویسنده و کارگردان یا اقتباسی از تاریخ معاصر است.
شما در سریالهایی همچون خانه امن، آسمان من، ترور خاموش و... هم نقش مامور امنیتی را بازی کرده بودید. قبل از ایفای نقش سپهر به این شخصیت چطور نگاه کردید؟عطایی: بله، من در همه این کارها بودم ولی شخصیت هر یک از ماموران امنیتی در هر یک از آثار قبلیام متفاوت با شخصیت حمید سپهر بود. من هم سعی کردم در صحبت با کارگردان، همانی باشد که از من میخواهند. طبیعی است که بازیگر برای خلق نقش از تخیلاتش نیز بهره ببرد. من هم با هدایت آقای تبریزی، کارگردان نقش را جلو بردم.
ما شاهد هستیم در صحنههایی سپهر بسیار سختگیرانه وارد میدان عمل میشود و از سوی دیگر او در صحنههای احساسی مثل روبهرو شدن با مادر شهید بعد از ترور شهید شهریاری هم قرار میگیرد. چطور راکورد بازیتان را حفظ کردید؟عطایی: سختترین بخش برای یک بازیگر حفظ راکوردهای حسی است و این بخش در سریالسازی نقش بسیار مهمی دارد تا در یک اثر سینمایی یا تلهفیلم. بهدلیل اینکه سریال طولانیتر ساخته میشود و حفظ راکورد در زمان بیشتر سختتر است، من سعی کردم به نقش رنگ متفاوتی بدهم و هماهنگ با دیگر صحنهها باشد.
خودتان سریال را هر شب دیدید؟عطایی: حتما، چون هم به کار علاقهمندم و هم باید خودم را برای آثار بعدی رتوش کنم.
خداشناس: چون بیکار هستیم، تکرارهایش را هم میبینیم! (با خنده) گروهی با انگیزه داشتیم که تمام تلاششان را کردند. آقای تبریزی و علمیفرد سراغ فیلمبرداری رفتند که اولین کارش به عنوان مدیرفیلمبرداری بود. این یک قدم نوگرایانه است. اعتماد به یک جوان که کارش را بلد است و خودش را نشان داده، اما مجال بروز بیشتری نداشته واقعا اتفاق خوبی است. فکر میکنم متولد 70 یا 72 باشد. این آدم قطعا نگاه امروزیتری به کار میبخشد و پر از خلاقیت است. آقای تبریزی هم با او همراه میشد و به پیشنهادهایش گوش میکرد. کار ما با کیفیت سینمایی ساخته شده است. عمده سریالهای تلویزیونی که دارد پخش میشود کالر نشده است و رنگهای آن ویدئویی است. در «صبح آخرین روز» تونالیتهها متفاوت است. فلاشبکها یک تم دارد، فضای اطلاعاتی یک تم دارد و.... اینها نشان میدهد تیم سریال میخواسته کار به روز و متفاوتی انجام دهد و تا حد زیادی موفق بوده است. البته هر چقدر پول بدهی، آش میخوری. باتوجه به بودجهای که سریال داشت، خیلی خوب عمل کرد. کار خامدستانه نداشته است و پلانها سرسری نیست. اینها به من حس خوبی میدهد. شاید وقتی کار را میبینم دلم بخواهد جاهایی از آن ریتم بهتری داشته باشد، ولی بعد که فکر میکنم میبینم زندگی ایشان قصه عجیب و غریبی نداشته است و ما گاهی مجبوریم بچه قصههای نه چندان دراماتیک را در کار بگنجانیم. مثلا نشان دهیم زرشکپلو با مرغ، زرشک ندارد. این جزو خاطرات خانم قاسمی بود که وقتی آقای صالحی، رئیس انرژی اتمی اولینبار به خانهمان آمدند، نصف غذایی که روی میز گذاشتم را یادم رفته بود بیاورم.
عطایی: من واقعا انتخابی بهتر از کاوه جان برای این نقش سراغ ندارم. به عنوان بازیگر میدانم از این به بعد سختیهای بیشتری را برای انتخاب نقش خواهد کشید. همانطور که جناب لطیفی اشاره کردند، بازیگران چنین نقشهایی باید بعد از آن مراعات کنند. من هم بعد از مختارنامه و کارهای استراتژیک دچارش شدم. به این سادگی نمیتوان هر نقش و هرجایی را بازی کرد. خیلی دوست دارم مدیران ما این را در نظر بگیرند که دیگر یکسری پیشنهادها سمت بازیگران چنین نقشهایی نمیآید و باید بعدها حمایتهای ویژه شوند.
خداشناس: به نظرم حمید هم تفاوت زیادی به نقش داده و از این شخصیت یک نیروی امنیتی متمایز ساخته است.
چالش احساسیآقای خداشناس، صورت شما موقعی که فرزندان بزرگ شدهاند و زمان ترور، چندان مانند عکسهای شهیدشهریاری نیست. ایشان صورت تکیدهتر با موها و محاسن سفیدتر داشتند. با اینکه زمان زیادی صرف گریمتان شده است، به نظر میرسد آنچنان که باید این دو به هم نزدیک نیستند.خداشناس: چهرهای که میبینیم هنوز به سال 1389 نرسیده است.
در قسمت اول ما حادثه ترور سال 89 را دیدیم.خداشناس: در همان سکانسها خیلی خط و خطوط روی صورت من کار شده بود. برای موها و صورت خیلی در گریم کار شده است. البته ما همانقدر که قرار به شبیهسازی داشتیم، اصراری روی آن نداشتیم. مثلا ما ریش واحدی را برای این شخصیت در نظر گرفتیم. در صورتیکه آقای شهریاری در مقطع سنی ریش نداشتند و حالت ته ریش روی صورتشان بود. ما برای راکورد جوانی و پیری ریش را حفظ کردیم. به طور کلی گریم و لباس به من کمک کرد.
شما در این سریال، نقش پدر دو فرزند را ایفا میکنید که در واقعیت تجربه آن ندارید. در درآوردن این حس چالش داشتید؟خداشناس: برای درآوردن حس و حال پدر بودن جاهایی سعی کردم از آقای تبریزی به عنوان یک پدر کمک بگیرم. تجربه فرزند داشتن را ایشان خیلی بهتر از من میشناختند. البته از من هم سن و سالی گذشته و این احساس را درک میکنم.
شما 40 ساله هستید و کمتر اتفاق میافتد که مردی در این سن، فرزند دانشگاهی داشته باشد.خداشناس: اگر 20 سالگی ازدواج کرده بودم، میشد.
علمیفرد: سن شهید شهریاری هم در زمان شهادت فقط چند سال بیشتر از الان کاوه بوده است.
خداشناس: به عنوان یک بازیگر وقتی در قالب نقش پدر میروی، خود به خود این بچهها را فرزندان خود میبینی. شاید خودت این تجربه را زیست نکرده باشی، اما میتوانی از زیست دیگران الگو بگیری. جدای از این بحث، میخواستم اضافه کنم، جا دارد رسانهها بیشتر درباره این سریال به صورت تخصصی کار کنند و در موردش تبلیغات شود. من زیاد سریال بازی کردم، اما درباره چند تا از آنها چنین حسی دارم. موضوعی مثل زندگی شهیدشهریاری و انرژی هستهای بهروز و مهم است. باید مجید شهریاری، آداب، انسانیت و دانشاش معرفی شود.
تبریزی: جدای از بحث گریم، من با سختی عجیبی سر کار مواجه بودم. باید سه مقطع را دکوپاژ میکردم. باید تبدیل به سه کارگردان میشدم. بخشی تکنیکال و بهروز که مربوط به صحنههای امنیت بود. مقطع دیگر متعلق به سال 70 بود که آن موقع قاببندیها خیلی استوارتر بود. بخش دیگر هم تاریخی بود که فضای دیگری داشت. این تفاوت فضا را سعی کردیم در گریم هم لحاظ کنیم. در مانیتور که میبینم، تغییر گریم کاوه را در طی گذر زمان در قصه احساس میکنم.
شاید به دلیل این است که ما این تصویر را با عکسهای منتشر شده از شهید شهریاری مقایسه میکنیم.علمیفرد: شاید برای این است که شهید اواخر دوران حیاتشان غیر از لاغرتر بودن، موهایشان هم سفید بود. ما حدود چهار پنج ماه مقاطعی را تصویربرداری کردیم که شخصیت ایشان حضور داشتند. آقای خداشناس نمیتوانست در این زمان محدود آنقدر وزن کم کند. ضمن اینکه اصلا در روند کار امکان نداشت، چون ما مقاطع مختلف سنی را تصویربرداری میکردیم و اینگونه نبود که اول جوانی باشد و بعد... . ما برای ایشان موهای جوگندمی را در صحنههای پیش از شهادت قرار دادیم، ولی چون به لحاظ وزنی آنقدر لاغر نبود، شاید برای همین خیلی به چشمتان نیامده است و به نظرتان با عکس تطابق ندارد. البته نمیخواستیم عینا شبیهسازی کنیم.
فاطمه عودباشی و نوشین مجلسی - رسانه / روزنامه جام جم
عکاس : مجید آزاد / روزنامه جام جم