آقای غنی به تهران آمد. برخلاف آنچه در آمریکا رخ داد، اینجا استقبال گرمی از او شد. حال آنکه در طول تاریخ افغانستان کسی بهقدر اشرف غنی باعث تیرگی روابط تهران و کابل نشده است. هیچ زمامداری بهقدر او با زبان فارسی در آن سرزمین نجنگید. تعصب وی در دشمنی با زبان پارسی و پارسی زبانان حیرتآور بود. تاریخ افغانستان فراموش نخواهد کرد رئیسجمهوری را که در اوج جنگها و خطر سقوط کابل، مهمترین دغدغهاش پایین کشیدن تابلوی فارسی دانشگاهها و تبدیل آنها به پشتو بود. ایرانیان را دزد خواند و گفت، مشهد را به قریهای از هرات بدل میکند. در حالی که هیچگاه ایران از افغانستان طلب آب رایگان نکرده بود، برای تهییج مردم آن دیار علیه کشورمان گفت: ایران اگر آب مفت میخواهد، نفت مفت بدهد.
با آنکه ۸۰درصد کشورش یا فارسیزبانند یا زبان فارسی را میدانند، سفیری که به تهران فرستاد را از متعصبترین پشتونها برگزید. چهرهای که اصرار دارد زبان فارسی و دری دو زبان مجزایند. باور نمیکنید، اما جناب سفیر در مدح یک اجتماع پشتونها در پاکستان برای استماع سخنان رهبر جوانشان بهنام منظور پشتین نوشت: این انقلاب، شرق را چنان متحول میکند که انقلاب فرانسه غرب را! عجیبترین کار اشرف غنی، اما دشمنتراشی آشکار برای تهران در کشورش بود. او سران و فرماندهان ناراضی طالبان را زیر چتر خود گرفت و به آنها پول و سلاح داد تا علیه هزارهها، شیعیان و ایران بجنگند. ملاعبدالمنان نیازی، مشهورترین آنها بود. اما خوب است این اعجوبه خونخوار را بیشتر معرفی کنم.
او یک چهره سرشناس طالبان و فرمانده اصلی حمله به مزارشریف در سال ۱۳۷۷ بود. ۱۷مردادماه همان سال هستهای از نیروهای او هنگام تسخیر شهر به کنسولگری ایران رفته و یک خبرنگار و هشت دیپلمات ما را قتلعام کردند. جمله معروف تاجیکها به تاجیکستان بروند، ازبکها به ازبکستان و هزارهها به گورستان، از اوست. نسلکشی هولناک شیعیان مزار در ۱۳۷۷ از شاهکارهای این قصاب نفرتانگیز بود. نیازی امید داشت با اتکا به جنایاتی که کرده است جانشین ملاعمر شود. اما ملا اختر منصور جای او را گرفت.
از همان لحظه او با همراهی ملارسول، چهره سرشناس دیگر طالبان بنای انشعاب گذاشتند. ولی پول به منظور تامین نیرو و سلاح کافی برای جنگ و دشمن مشخص نداشتند. این مشکل را اشرف غنی و اداره امنیت افغانستان برای آنها حل کردند. نیازی که اصالتی هراتی داشت با نیروهایش در غرب افغانستان و در شهرستان شیندند مستقر شد تا مرزهای شرقی ایران را ناامن و جنگ شیعه و سنی را شعلهور کند. فیلم او نزد ایرانیان بسیار مشهور است. همان ملایی که میگوید ما هزارهها را با آن مذهب دروغینشان [مرادش مذهب تشییع است]هر روز صدتا صدتا میکشیم، به ایران هشدار میدهد سرگرم انتقال سلاح به خاک کشورمان و بمبگذاری در زاهدان، تایباد، مشهد و تهران است. جالب است بدانید ایشان اصولا نیروی تحت پوشش اداره امنیت افغانستان بود.
همزمان که ایران را تهدید میکرد و هزارهها و شیعیان را صدتا صدتا میکشت پول فشنگها، حقوق نیروهای قاتل و جنایتکارش، حتی بنزین مورد نیاز ادواتش را اداره امنیت افغانستان و جناب اشرف غنی میدادند. خودش در بیابانهای لب مرز بود، خانه مجللش چسبیده به اداره امنیت در شهر هرات. جالبتر آنکه حکومت آقای غنی هم مرتب اعمال او را به عنوان فعالیتهای طالبان تقبیح و محکوم میکرد. تا آنکه خود طالبان برایش کمین گذاشت. او را زدند. مجروح شد. دولت با هواپیمای اختصاصی، این جلاد را برای درمان از هرات به کابل برد. بعد هم رایزنی شد تا برای درمان پیشرفته با هواپیما به ترکیه منتقل شود. اما بر اثر جراحات مرد.
پس از مرگ هم خاکسپاری و محفل عزاداری باشکوهی در هرات برایش گرفتند. همانجا برسر قبرش، خالد پسرش را بهعنوان جانشیناش معرفی کردند. وقتی خبرنگاران از وحید قتالی، استاندار جناب غنی در هرات پرسیدند چنین رفتاری با یک جانی، تروریست و قصاب مشهور چه معنایی دارد، گفت ما پشت سر مرده گپ نمیزنیم! بله! ما از چنین رئیسجمهوری با آن شکوه در تهران استقبال کردیم. او اکنون که از واشنگتن ناامید شده، آهنگ ایران کرده است. امید آنکه سران این همسایه عزیز این بار با تهران مهربانتر باشند. ایران آب مفت نمیخواهد.
از یاد نبرند که برای برقراری این سهمآبه هیرمند، در عهد پهلوی اول، رضاخان دشت ناامید را که مساحتی دوبرابر بحرین داشت به افغانستان بخشید. این دشت برای همیشه از ایران جدا و ضمیمه افغانستان شد. با اینحال باز هم ایران آب رایگان نمیخواهد. منت بگذارند در این روزهای بیآبی، بهقدر آب مصرفی چهار میلیون اتباع خودشان که ۴۰سال است عزیز ما هستند و روی چشم ما جا دارند، آب را به ما بفروشند.
محمد حسین جعفریان کارشناس ارشد مسائل افغانستان / روزنامه جام جم