اوایل آبان امسال مرد میانسال صرافی با حضور در پلیس آگاهی تهران از مرد سارقی به اتهام سرقت دلارهایش شکایت کرد وگفت: مردی به عنوان مشتری به من زنگ زد و خود را مدیر یک شرکت بازرگانی معرفی و برای معاملهای معادل ۶۰۰میلیون تومان، دلار خواست. حتی ۱۰میلیون تومان بهعنوان بیعانه واریز کرد. روز بعد دلارها را همراه دستگاه کارتخوان به کارگرم دادم و او به ساختمانی در شمال تهران که خریدار گفته بود، رفت و آن را تحویل داد اما هر چه منتظر شد تا خریدار کارتش را بیاورد و پول را بپردازد، خبری نشد. از نگهبان ساختمان پرس و جو کرد که او آن مرد را نمیشناخت و گفت دفتر شرکت بازرگانی در ساختمانشان نیست. با اطلاع از این موضوع به تلفن خریدار زنگ زدم که خاموش بود. او فریبم داد و دلارها را دزدید.
یک هفته بعداز این ماجرا بود که صاحب کارگاه طلاسازی در اطراف تهران به پلیس آگاهی آمد و با شکایت از مردی گفت: فردی کارخانه دار سفارش آنلاین طلاهایی به ارزش ۴۰۰میلیون تومان داد تا آن را بهعنوان هدیه ازدواج به همسرش بدهد و بیعانه هم پرداخت. بعداز سه روز سفارش را به خانه ویلایی که گفته بود ارسال کردم، طلاها را تحویل گرفت و به داخل رفت که پول بیاورد اما ناپدیدشد. از مالک ساختمان پرس و جو کردم و مدعی شد مردی که طلاها را گرفته، نمیشناسد.
بررسیها نشان میداد هردو شاکی در دام یک نفر گرفتار شدهاند. درادامه تحقیقات اوایل هفته گذشته رد متهم فراری در جنوب تهران به دست آمد و او بازداشت شد. متهم اعتراف کرد با دستور دوست اعدامیاش که در زندان بوده، دلار و طلاها را سرقت کرده و بعد فروخته وپول را به حساب دوستش واریزکرده و سهمی هم بابت دستمزد گرفته است.
متهم در بازجوییها گفت: در سرقت اول بهعنوان مهمان وارد ساختمان شده و بعد از گرفتن دلارها به بهانه آوردن کارت بانکیام از در پارکینگ فرار کردم. در سرقت دوم، مدتی سرایدار خانه ویلایی بودم و کلید آنجا را داشتم. با اطلاع از سفر صاحبخانه وارد آنجا شده و نقشه را اجرا کردم.
وقتی تصویر مرد اعدامی به دست آمد و آن را به دو شاکی نشان دادند، معلوم شد او از اقوام دور خودشان بوده است. چندروز پیش مرد اعدامی در زندان شناسایی و با انتقال به پلیس آگاهی تهران گفت: ۱۰سال قبل دلباخته زنی شدم، شرط ازدواجش مرگ شوهرش بود. او وی را یک شب با غذای مسموم بیهوش کردکه من به خانهشان دریکی از شهرهای اطراف تهران رفته و نقشه را اجرایی و آن مرد را کشتم. با اعتراف آن زن من هم بازداشت شدم. بعداز محاکمه، او ۱۵سال حبس گرفت و من محکوم به
قصاص شدم.
خانواده مقتول کوتاه نمیآمدند و من ۱۰سال در زندان بلاتکلیف مانده بودم. چند ماه قبل یکی ازدوستانم که پیگیر کارهایم در این سالها بود، برایم پیام آورد که خانواده مقتول کمی آرامتر شدهاند و شاید با پرداخت دیه رضایت دهند.
وی افزود: خانوادهام پول آنچنانی نداشتند و پول کمی جمع کردند. در زندان همسلولیهایم به من گفتند باید پول میلیاردی جور کنی، خانوادهها به این راحتی رضایت نمیدهند. من هم به فکر تأمین پول افتادم. از طریق خانوادهام فهمیدم دو نفراز اقوام دورمان هنوز کارگاه طلاسازی و مغازه صرافی دارند که تصمیم به کلاهبرداری و سرقت از آنها گرفتم. شمارههایشان را به دست آوردم و با جا زدن خودم به جای یک مدیر شرکت بازرگانی اعتمادشان را جلب کردم و سفارش دلارو طلا دادم، به جای من دوستم سرقرار رفت و اموال را گرفت و میفروخت و پول آن را به حسابم واریز میکرد. در برابر این کار سهمی از پولهای سرقتی را برمیداشت.
با اعترافهای این مرد اعدامی و همدستش برای آن دو قرارقانونی از سوی بازپرس جنایی تهران صادر شد و تحقیقات در این باره ادامه دارد.
گروه حوادث روزنامه جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد