نمکریزیهای من با پایان گفتگو و خداحافظیِ صحت، بیثمر ماند و فهمیدم آن تصادفیبازیگرشدنهای بعضی از ستارگان سینما به من یکی نیامده و قسمت ما نیست و به تلاش درست کار برآید و به نمکپراکنی و دلقکبازی نیست!
راستش باوجود حضور تقریبا همیشگی سروش صحت در بازیگری از اواخر دهه ۷۰ و بازی همواره استاندارد و شخصیت بانمکش در آثار کمدی، هیچوقت کشتهمرده بازیاش نبودم و مثلا اگر قرار بود ده کمدین موردعلاقهام را فهرست کنم، صحت جایی در آن نداشت. شاید یکی از دلایل آن، همزمانی حضور او با چهرههای بانمکتر و خندهآورتر بود. صحت، اما انگار، حجبوحیا و نوعی فرهیختگی داشت که مجال بیپرواییِ نمکین و شلنگتختهانداختن و خنداندن بههر قیمتی را به او نمیداد. شاید هم دلیلش، حضور همواره مکمل او در فیلم و سریالها بود و خب، در تاختوتاز طنازانه چهرههای محبوبتر، چندان نوبت به عرضاندام خندهدارش نمیرسید.
در میان همه بازیهای صحت، حکایت نان، عشق و موتور ۱۰۰۰ و نقش برزو خیلی فرق میکند و صحت در نقش جوان اول فیلم، فرصت پیدا کرد که با آن موهای فر و ابرو و سبیل، نمکگیرمان کند و بگوید اگر نیمکتنشین نباشم و فرصت گلزنی به من بدهید، کار را اینجوری تمام میکنم. البته با یک گل، بهار نشد و اوج نمکینِ صحت دیگر در بازیگری تکرار نشده، اما در عوض در کارگردانی، تا دلتان بخواهد گل زده و ما را خندانده است. در این زمینه او یکپا الکس فرگوسن یا ژوزه مورینیو است که کسی دوران بازی یا دستکم بازی چندان خوب و مهمی را از آنها به یاد نمیآورد، اما دوران درخشان مربیگریشان را چرا. چارخونه، ساختمان پزشکان، پژمان، شمعدونی، لیسانسهها و فوق لیسانسهها، هیچکدام شما را از خنده رودهبرنمیکنند، اما استاندارد و وجاهت و جذابیتی دارند که امضای فرهیخته طنازی، چون صحت پای آنها بهچشم میخورد. او در کمدی متفاوت جهان با من برقص هم راه خودش را رفته و با اندازه نگهداشتن، دور از جانش، سر شوخی را با مرگ باز کرد.
اما آنچه به جنس کمدی متفاوت و فرهیختگیِ صحت در این سالها دامن زده و آن را بهصورت رسمی تایید کرده، حضورش بهعنوان مجری برنامه کتابباز است. برنامهای که با اشراف و اجرای دلنشین صحت، نقش مهمی در ترویج فرهنگ مطالعه دارد. از این رو برگزیدهشدن او بهعنوان بهترین چهره تلویزیونی در جشن اخیر حافظ که بهطرز جالبی با هفته کتاب همزمان شد، شایستهترین انتخاب بود.
صحت این روزها مشغول ساخت سریالی به نام عتیقهها است؛ شاید اگر آن روز مصاحبه و موقع حضورش در جامجم، با نمکپاشی زیاد، شورش را درنمیآوردم، الان من هم عتیقهای بودم برای خودم. به جانِ جلال!
علی رستگار/ روزنامه جام جم