یعنی قشنگ بررسی کنند که کسی در خانهها نباشد. هر که را دیدند بکشند یا اسیر کنند. یکی از سربازها وارد خانهای میشود.
پیانوی بزرگ آکوستیکی میبیند. کوله پر از نارنجکش را زمین میگذارد و سلاحش را هم. مردد و ترسیده، پشت پیانو مینشیند. انگشتهایش پر از خون خشک شده و گل است.
اصل اولیه در پاکسازی، سکوت است. با ارتفاع، انگشتهایش را روی کلاویهها جابهجا میکند و آهنگی نمیشنویم.
سرباز، چشمهایش را بسته و آهنگ توی سرش پخش میشود. بعد انگار شجاع میشود. نترس میشود.
آرام شروع میکند واقعا پیانو نواختن. چند پلان از روستا میبینیم و خانههای پریشان. بعد صدای پیانو رفتهرفته بلند میشود و بالا میرود. سربازی از اهالی روستا از زیرزمین بیرون میآید.
با تفنگ، پی صدا میرود. وارد خانه میشود. از پشت سرباز را میبیند که دارد گریه میکند و مینوازد. از پشت بغلش میکند.
دو سرباز متخاصم با هم اشک میریزند در آغوش هم. جنگ روسیه و اوکراین آغاز شده و دوباره انگار قرار است گوشهای از جهان، آوارگی داشته باشد، انسان و بیپناهی. گالری امروز، قابهای تلخی است از طلوع جنگ در اوکراین.
مرد وقتی میایستد و عکاسی، عکس میگیرد از او، یک عکس گرفته. ولی وقتی مرد قدم میزند، یک منظره خلق شده است.خیابانی خالیخالی. احتمالا با صدای انفجارهایی در دوردست و نعره خفه هر از گاهی کلاغی. جنگ چیز مزخرفی است. خیابان خالی میکند.
نه اشتباه نکنید. این پشت صحنه یک فیلم هالیوودی نیست. کلاشینکف، شاید مهمترین اختراع قرن گذشته بود. تفنگی روان وخوشدست و البته کشنده.
یکثانیه قبلش و بعدش اگر این عکس گرفته میشد این نبود. آن خاکهای خیس معلق روی هوا به عکس حرکت داده. من دارم به این فکر میکنم یعنی از ذهن سرباز گذشته که این سنگری که دارد حفر میکند ممکن است قبرش باشد؟
مگر آدم چندبار 10ساله میشود که از 10سالگیاش کمال استفاده را نکند. جنگ شده که شده. تاب زندگی نباید متوقف شود. این را چشمهای مرد میگوید.
سن و سالی از او گذشته اما هنوز زیباست. بادی قطعا سرد از پشت سرش میوزد که پریشانی موهایش را پریشانتر کرده است. دهه چهار، پنج زندگی اصلا فصل مناسبی برای دیدن جنگ نیست. تو دیگر آیندهای نداری که بتوانی به خوشحالی و آسایش در آن امیدوار باشی. اسم این عکس را بگذاریم آرایش غلیظ جنگی.
مادر و دو فرزند و دو کیف که احتمالا اشانتیون یک مرکز خرید است و شبیه هم. زن حداقلها را برداشته. مرد خانواده کجاست؟ کنار بقیه مردهایی که جنگ آنها را از عکسها حذف میکند.
دیوارها پنجره ندارند. نوری سفید از بالا ریخته روی عکس. احتمالا زیرزمین یا پناهگاهی است. اسم این عکس را میگذاریم بلاتکلیفی.
سیگار هیچ خاصیتی نداشته باشد این یک خاصیت را دارد که به تو یاد میدهد زل بزنی به هیچ، به خلأ و فکر کنی به همه فریمهای ذخیر شده در کلهات.
در و دراور از چوب راشند. بهترین چوب جهان. یک تابلوی مسیح روی زمین و یک تابلوی مریم مقدس روی کمدکشو دار. یک جعبه قوطی شبیه قوطی سوهانهای خودمان روی میز است و یک قیچی. یقینا داخلش سوهان نیست، مثل همه قوطی سوهانهای جهان تویش پر از قرقره و سوزن است، قرقره رنگیهایی که با آنها مثلا آن رومیزی گلدار را دوخته است.
درخت، تنهاش چاک خورده و پیکری بیروح و یخ بر زمین افتاده. زنی پشت سر مرد صورت سنگی دارد با تلفن گزارش میدهد. این عکس، پشت صحنه یک فیلم جنایی نیست. یکمرد مرده و این خیلی غمانگیز است.
حامد عسکری - شاعر و نویسنده / روزنامه جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد