این خلاصه اتفاقاتی است که در فدراسیون فوتبال افتاد، اما بحثهای مختلفی در این میان شکل گرفت؛ بحثهایی که از حوزه ورزش بیرون زد و به حوزه اخلاق کشیده شد. آنها که موافق برکناری مربی کنونی و جایگزینی کیروش بودند باور داشتند این تصمیم به لحاظ فنی تصمیم درستی است، اما ماجرا فقط فنی نیست. اغلب موافقان این تصمیم هم در کنار این باور معتقد بودند به لحاظ اخلاقی برکناری یک مربی در فاصله نزدیک به جامجهانی درست نیست؛ آن هم مربیای که اتفاقا کارنامه قابل قبولی به لحاظ ورزشی دارد و حضور در جامجهانی میتواند افتخاری برای او رقم بزند. همه اینها در حالی است که اغلب کارشناسان ورزشی معتقدند این تغییر و جابهجایی اساسا در نتایج تیم ملی در جامجهانی چندان هم موثر نخواهد بود. آنها که دقیقتر به این رویه نگاه کردهاند، میگویند اتفاقا پیامد این بیاخلاقی سازمانی در این اتفاق میتواند ناگوارتر از نتایج مثبت احتمالی آن در حوزه ورزش باشد. سؤالی که شکل میگیرد این است که اساسا ما چقدر معتقد به لزوم اخلاق در نظام اداری خود هستیم؟ اگر کلیتر نگاه کنیم مصادیق فراوانی وجود دارد که نشان از جایگاه نامناسب ما در بدنه نظام مدیریتی کشور دارد. اینکه کمتر مسئولانی در برابر اتفاقات مدیریتی حاضر به عذرخواهی بودند یا در برابر سوءمدیریتهایشان استعفا دادهاند از مصادیق آن است. توهین کلامی سخنگوی وقت سازمان غذا و دارو و مسئول روابطعمومی وزارتخانه بهداشت و درمان به منتقدان نظام واکسیناسیون عمومی عجیب بود؟ سیلی نماینده مجلس به سرباز راهور چطور؟ نوع نشستن عیسی کلانتری رئیس پیشین سازمان محیطزیست ایران در برابر خبرنگاران حادثهدیده و داغدار را باید یک اتفاق بدانیم؟ تسبیحگردانی و ذکرگویی استاندار پیشین خوزستان در برابر مردم سیلزده اهواز را پای بیاخلاقی او بنویسیم؟ «خودت بمالِ» وزیر پیشین بهداشت و درمان در برابر مردی که از گرانی هزینه فیزیوتراپی گله میکند پس اسمش چیست؟ چند قدم که عقبتر بگذارید دایره برخوردهای تحقیرآمیز، گستره بیشتری پیدا میکند و این فهرست طولانیتر میشود. حرف زدن از لزوم اخلاق در جامعه بدیهیتر از آن است که بخواهد عنوان شود، چرا که اساسا بیحرمتی و رفتار ارتباطی ناخشنودکننده چه رفتار بینشخصی باشد چه با عموم جامعه، فینفسه غیراخلاقی است. احد فرامرز قراملکی، استاد فلسفه و کلام اسلامی معتقد است، میتوان با یک پرسش از خود، معیار این بیاخلاقی را سنجید. او به جامجم میگوید: «طبق قاعده طلایی اخلاق باید پرسید آیا من بر خودم میپسندم که چنین برخوردی با من صورت بگیرد؟ پاسخ به این سؤال ملاک بسیار سادهای در رابطه با جایگاه ما در برابر چنین مسائلی است.» به باور او برخوردهای تحقیرآمیز، غیرهمدلانه و روابط ناخشنودکننده فینفسه غیراخلاقی است. برکناری دور از اخلاق یک مربی شاید در نگاه عام مردم اتفاقی عادی باشد، اما پیامدهای این بیاخلاقی را احتمالا میتوان در میزان اعتماد عمومی دید. این نوع رفتارها پیامدهای ناخوشایندی در جامعه دارد که به گفته قراملکی «از جمله این پیامدها از بین رفتن اعتماد عمومی و سادهسازی زشتی این رفتار در جامعه است.»
ما میتوانیم هوادار مربیای به نام کارلوس کیروش و البته میتوانیم منتقد سرسخت اسکوچیچ باشیم؛ در این گزارهها شکی نیست. حالا هم از این تغییر مربی احتمالا خوشحال هستیم و البته میدانیم تغییر مربی در فاصله کوتاه مانده به جام جهانی اتفاق بیسابقهای در جهان هم نیست، اما شیوه و نوع این برکناری میتواند محل بحث باشد. جامجهانی سال گذشته فدراسیون فوتبال اسپانیا دو روز مانده به آغاز مسابقات، مربی تیم ملی اسپانیا را برکنار کرد و دلیل آن بستن قرارداد این مربی با یک تیم باشگاهی پیش از مسابقات بود. آنها باور داشتند این کار خلاف منافع ملی آن کشور در مسابقات بوده، اما ما ابتدا با توهین مربی را برکنار کردیم، بعد با رای دوباره او را سر کار برگرداندیم و در نهایت دوباره در فاصله چند هفته از ابقای او دوباره او را کنار گذاشتیم! این شیوه هرطور که باشد اخلاقی نیست.
روزنامه جام جم