ویژگی بارز کمالگرایی صرفا نیاز غیرمنطقی به بیعیب و نقص بودن نیست، بلکه احساس نارضایتی مداوم حتی در زمانی که موفقیت به دست میآید نیز وجود دارد. واقعیت این است که برای پیشرفت در شرایط رقابتی و پیچیده امروز، مدیران باید بپذیرند کار عالی به معنای کامل یا بیعیب بودن آن نیست بلکه فرآیندی توسعهای است تا به موجب آن شرایط لازم برای بهبود عملکرد افراد فراهم شود.
کمالگرایی به روشهای مختلفی ظاهر میشود و افراد را به طور متفاوت تحت تأثیر قرار میدهد. مدیران ابتدا باید هدف از استانداردهای کمالگرایانه خود را شناسایی کنند. به عبارت دیگر، مشخص کنند استانداردهای بالای خود را به چه کسانی تحمیل میکنند؟ چه کسی باید برای اطمینان از برآورده شدن این انتظارات به دردسر بیفتد؟ تأمل در این سوالات اولین قدم برای مهار اثرات منفی کمالگرایی است. به طورکلی کمالگرایی در سه نوع متداول دستهبندی میشود.
کمالگرایی خودگرا
در این نوع کمالگرایی مدیران باور دارند کامل بودن و تلاش برای رسیدن به تعالی مطلق، مهم است. در واقع انتظارات بیش از حدی از خودشان دارد و زمانی که عملکرد خود را از استانداردهای آرمانگرایانه شان ضعیفتر میبینند، اغلب افکار خودسرزنشی دارند. در حالی که احتمالا این افراد عملکرد بالایی دارند، ولی در برابر اضطراب، نشخوار فکری و فرسودگی شغلی نیز آسیبپذیر هستند.
کمالگرایی تحمیل شده اجتماعی
برخی کارمندان ممکن است به اشتباه تصور کنند دیگران از آنها انتظار دارند کامل باشند. آنها بر این باورند که پذیرفتهشدنشان مشروط به رعایت معیارهای کمالگرایانهای است که همتایان یا مافوقشان به آنها تحمیل میکنند. به همین دلیل فرد برای اینکه مورد تایید قرار بگیرد و دیگران دوستش داشتهباشند، تلاش میکند عالی و بینقص باشد. این تفسیرهای نادرست از انتظارات دیگران، فشار غیرضروری ایجاد میکند و آنها را مستعد ابتلا به افسردگی، سردرد، الگوهای خواب نامنظم و اختلال در خوردن میکند.
کمالگرایی دیگر گرا
این رایجترین نوع کمالگرایی است که مدیران را درگیر میکند. این افراد بالاترین استانداردهای عملکرد را از دیگران میخواهند و اغلب همکاران خود را به شدت ارزیابی میکنند. در نتیجه، مدیرانی که دارای کمالگرایی دیگر گرا هستند، روابط و محبوبیت خود را در محیط کار خدشهدار میکنند؛ زیرا تمایل به ایجاد ترس و نشان دادن خشم بیش از حد دارند، بهویژه زمانی که دیگران در برآورده کردن انتظارات عملکردی خود ناکام میمانند.
دوری از دام کمالگرایی
اگر یکی از موارد بالا برای شما صادق است، نگران نباشید؛ زیرا شما تنها نیستید و به این معنی نخواهدبود به عنوان مدیری کمالگرا محکوم به شکست هستید. خوشبختانه راهکارهایی وجود دارد که به مدیران کمالگرا کمک میکند انتظارات خود را بازبینی و آنها را اصلاح کنند.
طراحی اهداف قابل دسترسی
از مفیدترین کارها برای افراد کمالگرا و کسانی که با آنها کار میکنند، طراحی اهدافی است که دستیافتنی و قابل لمس هستند. این میتواند به جای خستگی از هدفی که هیچگاه قابل دستیابی نیست، انگیزه کارکنان برای موفقیت را حفظ کند. موفقیتهای این اهداف را میتوان برای تشویق به انجام وظایف مهم و در عین حال حفظ اشتیاق برای پیشرفت به کار برد.
شکست، بخشی از فرآیند است
مدیران باید شکست را به عنوان بخشی از فرآیند در نظر بگیرند. انجام این کار آنها را تشویق میکند تا به کارکنان خود انعطافپذیری بدهند و اشتباهها را به عنوان فرصتی برای یادگیری تلقی کنند. تحمل نکردن اشتباهها و شکستها میتواند خلاقیت کارکنان را از بین ببرد. کارمندانی که از ریسک کردن و اشتباه کردن سرزنش میشوند، اغلب بر شکستهای خود تمرکز میکنند و این باعث میشود به جای آنکه راهحلهای خلاقانه و جدیدی برای مشکلات پیدا کنند، بیش از حد خسته و فرسوده شوند.
تمرین ذهنآگاهی
ممکن است تمرین ذهنآگاهی برای مدیران کمالگرا مفید باشد. ذهنآگاهی ممکن است به کمالگرایان کمک کند تا احساسات منفی را کاهش داده و کنترل کنند. برای مثال، تحقیقات نشان میدهد نوازندگان دارای تمایلات کمالگرایانه که حداقل یکبار در هفته مراقبه میکنند، در مدیریت اضطراب برای اجرای موسیقی بهتر عمل میکنند.
گفتوگوی مثبت
روانشناسان گفتگوهای مثبت با خود را بهعنوان روشی برای غلبه بر افکار بیش از حد انتقادی تأیید میکنند. برای مثال، فردی کمالگرا ممکن است نیاز داشتهباشد به خود بگوید: «کامل بودن برای من غیرممکن و طاقتفرساست. دلیلی وجود ندارد برای هرچیزی وقت زیاد بگذارم. اگر میخواهم کارایی خود را در دراز مدت حفظ کنم، باید به خودم اجازه دهم تا آرامش داشتهباشم.»
ممکن است مدیران به کارمندانی که تمایلات کمالگرایی خودگرا دارند، اینگونه بگویند: «همیشه مجبور نیستید به تنهایی کار کنید. میتوانید هر زمانی که دچار سردرگمی بودید با من تماس بگیرید. مطمئنا نتیجه بزرگ به صورت انفرادی و یکشبه به دست نمیآید.»
مدیرانی که دچار کمالگرایی تحمیل شده اجتماعی هستند، میتوانند به خود بگویند: «مشارکت من کافی است. هیچ کس به خاطر اشتباه کوچکی که مرتکب شدم من را سرزنش نمیکند.»
اگر متوجه شدید کارمندی از خود کمالگرایی اجتماعی نشان میدهد، ممکن است ارزش آن را داشتهباشد به آنها یادآوری کنید که موفقیت و حتی شکستهای کاری، شخصیت آنها را خدشهدار نمیکند. برای مثال میتوان گفت: «لازم نیست خودت را به ما ثابت کنی. ما همیشه کار و تلاش شما را تحسین کردهایم. مشارکت شما تا زمانی ارزش دارد که تمام تلاش خود را انجام دهید.»
در نهایت، مدیران دارای کمالگرایی دیگرگرا میتوانند به خود بگویند: «نیازی نیست مردم را تحت فشار بگذارم تا کارها به آن شیوه که دلخواه من است انجام شود. آنها اینجا هستند، زیرا توانایی خاص خودشان را دارند.»
به عنوان مدیر کارمندی که از همکاران خود انتظار کامل بودن دارد، میتوان گفت: «وقتی به دیگران اجازه دهید با سرعت خودشان کار کنند و با شکستها کنار بیایند، از آنها چیزهای بسیار یاد خواهید گرفت. این موضوع به آنها فرصت راهحلهای خلاقانه خواهدداد.» بنابراین چنین صحبتهای ارزشمندی، ارزیابیهای مثبت از خود و دیگران را تقویت میکند.
نکته کلیدی
رقابت شدید و تحمل کم برای خطا در محیطهای کاری مدرن، مدیران را مجبور کردهاست استانداردهای عملکردی بسیار سختی تعیین کنند. اگرچه برخی ممکن است ادعا کنند که ترکیب انتظارات بالا با الگوهای سفت و سخت ارزیابی میتواند عملکرد را افزایش دهد، کمالگرایی میتواند تعامل، روابط و رضایت از کار و زندگی را از مسیر درست خود خارج کند. مهم است به جای کامل بودن پراکنده، فقط «به اندازه کافی» خوب باشیم.
روزنامه جام جم