۱- انقلاب اسلامی این روزها با فتنهای جدید روبهرو شده است؛ فتنهای که با بهانه حادثه تلخ فوت مهسا امینی شروع و عبور از آن وارد زمین بازیای شد که جریان ضدانقلاب تعریف کرده بود. جنگ احزابی شکل گرفت و در آن از لیبرال، سکولار، عدالتخواه دروغین، اصلاحطلب، تجزیهطلب، داعشی، کومله، سلبریتی و انواع و اقسام شبکههای ماهوارهای و شبکههای اجتماعی اینستاگرام، توییتر و... در هجومی هماهنگ به خیال خود این بار آمدند که کار را تمام کنند؛ ولی همچون گذشته غلط بود آنچه میپنداشتند و با رستاخیز جانها در دو راهپیمایی متوالی، بار دیگر ثابت شد پایههای نظام محکمتر از این حرفهاست که با چند شب آشوب و سطل زباله آتش زدن و شعار دادن، سوداهای برنامهریزی شده قوام و دوام بگیرند.
۲- برای کسانی که دهه ۶۰ و در اوج دفاعمقدس، آشوبها و ترورهای داعشگونه منافقین را به یاد دارند یا دهه۷۰ آشوبهای مشهد، اسلامشهر و قزوین را دیدهاند و ماه های۷۸ و ۸۸ خروج اصلاحطلبان از حاکمیت و همکاری آنان با منافقین و انواع گروهگها با هدف براندازی و انقلاب رنگین را در کف خیابانها تجربه کردهاند و اعتراضات سال ۹۶ و ۹۸ در دل دولت مدعی تدبیر را دیدهاند، این اغتشاشات اخیر به لحاظ حجم و گستره خیلی پراهمیت نیست. نکته مهم اتفاقات اخیر، حضور غیرمعمول افرادی بود که عنوان سلبریتی یا اینفلوئنسر را یدک میکشند.
۳- شفاف و صریح باید گفت مشخصا سرنخ هدایت جریان سلبریتیها در ایران نیست و دستور از سفارتخانهها میرسد. این یک ادعا نیست و شواهد پیدا و پنهان فراوانی در این مورد وجود دارد. کافی است سفرهای گروهی و فردی اینفلوئنسرهای اینستاگرامی به ترکیه، دبی، فرانسه و... را بررسی کنید؛ سفرهایی که به اسم برخی فعالیتهای فرهنگی و آموزشی یا شرکت در نمایشگاهها انجام میشود. اینفلوئنسرهای مرد و زنی که بهراحتی و با کوچکترین چراغ سبزی بدون اینکه خبر داشته باشند عامل سرویس میشوند و وقتی باز میگردند، منویات سرویس مذکور در حوزه سبک زندگی را در اینستاگرام اعمال میکنند و سر بزنگاهی، چون اتفاقات اخیر به خط دهنده اصلی به فالوئرهایشان که عمدتا جوانان هفدههجده تا ۳۰سال هستند، تبدیل میشوند. فعالیت مشکوک این جریان آنقدر علنی است که یک فرد با داشتن صفحه آشپزی به اسم تبادل فرهنگی به انواع و اقسام سفارتخانهها رفت و آمد دارد و با شخص سفیر کشور موصوف دیدار میکند. بعد این روزها شاهدیم در فضای مجازی بی در و پیکر به صورت لاینقطع در حال تحریک مردم برای حضوردر کف خیابان است. این موضوع درخصوص سلبریتیهای هنری و ورزشی نیز صدق میکند؛ جریانی که سالها با پول کلان و حمایت دستگاههای مختلف فرهنگی چهره شدهاند، اما سرنخشان دست دیگری است و در هنگامه امروز به آتش بیاران اصلی معرکه ضدنظام تبدیل شدهاند.
۴- اینکه جریانی (حتی انقلابی) در داخل همواره سعی کرده با بازی با الفاظ و پنهان شدن پشت برخی واژهها به اسم جذب به هوای تاثیرگذاری، این جریان سلبریتی را حمایت کند اشتباهی بزرگ بوده که این روزها در حال پرداخت تاوان این اشتباه هستیم که صد البته این تاوان در شرایط کنونی بسیار باارزش است، چراکه ماهی را هر وقت از آب بگیریم، تازه است. ما مدتهاست در ضلالت سلبریتیسم گرفتار شدهایم و بیگمان، هرگونه اقدام برای خروج از ضلالت و گمراهی امری مفید و میمون است.
۵- اکنون، اما بهترین زمان برای تجدید نظر در برخی سیاستهای مرتبط است. نهادهای مرتبط فرهنگی از یک سو و نهادهای قضایی و امنیتی از سوی دیگر باید در سیاستهای خود درخصوص جریان سلبریتی تجدیدنظر اساسی کنند. این جریان ماهیت خود را بالاخره کاملا مشخص کرده است، هم اکنون باید با تفکیک این افراد به آمرین، عاملان، تحریککنندگان و بازیخوردگان برخورد لازم با آنها صورت بگیرد. بالاخره کسی که امر به یک خشونت افسارگسیخته میکند و باعث خونریزی و تخریب اموال عمومی میشود باید یک جا پاسخگو باشد و هزینه مادی و معنوی رفتار غیرقانونی خود را بپردازد. البته باید توجه داشت برخورد با این جریان باید با قاطعیت، اقتدار و تدبیر و در چارچوب شرع و قانون صورت گیرد که بیشک خود این برخورد به نقطه عطفی روشن در سیستم تبدیل خواهد شد.