حال با توجه به نامزد شدن محسن تنابنده در شانزدهمین دوره جوایز فیلم آسیا برای بازی در جنگ جهانی سوم نگاهی میکنیم به این فیلم و بازی تنابنده در آن.فیلم جنگ جهانی سوم با نقلقولی از مارک تواین آغاز میشود: «تاریخ هرگز تکرار نمیشود، اما اغلب همقافیه میشود» و به شکل کمدی کاملا سیاه آغاز و به یک تراژدی تبدیل میشود. هومن سیدی بهطور کامل نتوانسته در این فیلم برای مخاطب تعریف کند که شخصیت اصلی فیلم او با بازی تنابنده که «شکیب» نام دارد کیست و چگونه به یک قاتل تبدیل میشود.
شکیب یک کارگر میانسال روزمزد بیخانمان است که به گفته خودش در جملهای کوتاه همسر و پسرش را سالهای پیش در یک زلزله از دست داده که البته هیچ شخصیتپردازی مناسبی به جهت باورپذیری این روایت در ساختار و درونمایه فیلم یافت نمیشود. او سعی دارد القا کند تاکنون با این امر کنار نیامده است، که در این راه با فیلمبرداری سراسر لرزان دوربین بر روی دست پیمان شادمانفر، به شکل آزاردهندهای رقم زده میشود. فیلم جنگ جهانی سوم، دو مؤلفه را بهصورت موازی در پیش گرفته: نخست ابعاد دراماتیک داستان است که به زندگی شخصی شکیب و اتفاقهایی که برای او به وقوع میپیوندد مربوط است و بعد دوم که شکلی انتزاعی دارد، کنشمندی روانی کار و تثبیت گزارههای شخصیتشناسانه در کلیت فیلم است. اما آنچه شأنیت فیلم را ویران میکند، تراز روانشناختی اثر است.
در این فیلم، ما با کارگر سادهای مواجه نیستیم که مراتب تبدیلشدن او به هیولا، بهآرامی به تصویر کشیده شود. بلکه این کارگر ساده که، برای بازی در نقش هیتلر پذیرفته شده، خود هیولایی است که با توجه به اکتهای اطرافیانش، آن را بیشتر میشناسیم و هرچه به فصل فینال نزدیک میشویم، شاهد تشدید واقعیت ابعاد شخصیتی او میشویم.
درحقیقت محسن تنابنده با بازی خود، ما را یاد فیلم «عنکبوت» ابراهیم ایرجزاد که نقش سعید حنایی، یکی از قاتلان زنجیرهای ایران را بازی کرد میاندازد و یادآوری میکند که اگر به لحاظ روانشناسی شخصیت بر شکیب متمرکز شویم، ما را در ادامه به این فیلم میکشاند. در حقیقت سعید فیلم عنکبوت حالا در فیلم جنگ جهانی سوم با اسم شکیب نمایان میشود، گویی تنابنده ایفاگر همان نوع بازی است. او در آغاز فیلم جنگ جهانی سوم با زنی که برده جنسی است، وارد رابطه شده و در ادامه حوادث تراژیک مشابهی رقم میخورد.
بهطورکلی فیلم جنگ جهانی سوم با آرمانهای یک درام روانشناختی و متأثر از جامعه روز، فاصله بسیاری دارد. در خط سیر روایی فیلم، نکتهای وجود ندارد که از پشتوانه لازم برای رسیدن به عصیان کاراکتر شکیب، تئوریزه شده باشد. فیلمنامه در این زمینه، تنها به چند بدبیاری بسنده کرده و قتل معشوقه شکیب را بهانهای قرار میدهد تا وی دست به جنایتی بزرگ بزند. این رویکرد، منطق روایی محکمی در فیلمنامه ندارد. ضمن اینکه شکل کشتن عوامل فیلم که با سرقت سم از گاوصندوق صورت میگیرد، چندان با هویت فیلمی که اصرار دارد یک درام واقعگرایانه جدی و تلخ باشد، همخوانی نداشته و شاید اگر هومن سیدی تلاش میکرد تا فینال این فیلم را رئالیستیتر گسترش دهد، خوانایی و منطق بیشتری را به خود میدید.
روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد